ایران نیز ظاهرا به این نتیجه رسیده که ایالاتمتحده در بنبست قرار دارد و بعید است بتواند، تمامی تحریمهای اقتصادی تحمیلشده را لغو کند.
از همین رو، تهران اصراری به بازگرداندن و احیای برجام ندارد. یکی از دغدغههای آمریکا نقش و قدرت منطقهای ایران است، با این همه، آمریکا در این باب باید راهی پیدا کند تا پیشرفتهای به دست آمده را به باد ندهد.
ایالاتمتحده بهخوبی میداند که اصرار برای بحث در مورد مسائل منطقهای همچون همکاری ایران و سوریه، نزدیکی ایران با حزبالله لبنان و انصارالله یمن و مقوله امنیت دریایی در منطقه خلیجفارس، از آن دست موضوعاتی است که گفتوگو درباره آنها با ایران یا تحت فشار قرار دادن تهران در مورد آنها میتواند نتایج منفی به دنبال داشته باشد که یکی از آنها توقف رایزنیهای هستهای است. در حال حاضر، اختلافنظرها در باب مسائل منطقهای، صرفا روند احیای رایزنیها را کندتر از آنچه هست، خواهد کرد و زمینه را برای دستنیافتن به توافق هستهای فراهم کرده و در نهایت، امنیت منطقهای را به خطر خواهد انداخت.
از همین رو، اگر دولت بایدن مصمم است از درگیریهای پرهزینه در خاورمیانه اجتناب کند، باید رویکرد خود برای از میان بردن مانع بزرگ در مسیر رایزنیهای هستهای و کمک به امنیت منطقهای (زمانی که واشنگتن به دنبال کاهش تعهدات نظامیاش است) را تغییر دهد. بایدن باید این دو موضوع (برنامه هستهای و فعالیتهای منطقهای ایران) را از هم جدا کند و راهحل بحرانهای منطقهای را به شکلی مستقل و جداگانه، مورد بررسی قرار دهد. ایالاتمتحده در برههای از زمان اعلام کرد که بازگشت به برجام منوط به موافقت ایران برای مذاکره در باب سیاستهای منطقهایاش است. این در حالی است که در سال 2011 آمریکا چنین موضعی را در مورد رایزنیهای هستهای اتخاذ نکرده بود.
در آن زمان، آمریکا اصرار داشت که گفتوگوها صرفا بر مسائل هستهای متمرکز شود تا طرفین بهسرعت به توافق دست یابند. با این همه، مواضع آمریکا بعد از امضای برجام تغییر کرد و دولت اوباما به واسطه آنکه قدرت ایران در لبنان، سوریه و عراق را محدود نکرده بود، بهشدت مورد انتقاد قرار گرفت.
منتقدان داخلی توافق هستهای در داخل آمریکا و متحدان منطقهای ایالاتمتحده، خیلی زود توافق برجام را به واسطه اینکه منابع اقتصادی و فضای بیشتری را در اختیار تهران قرار داده بود، به چالش کشیدند. این در حالی است که برای اثبات ادعای این گروه، شواهد اندکی وجود داشت.
با این همه، مجموعه این انتقادها موجب شد تا برجام از منظر آمریکاییها دارای نقایص بزرگی باشد؛ نقایصی که بایدن با بازگشت به برجام، باید به آنها پایان دهد. به نظر میرسد، واشنگتن کماکان در تلاش است تا فعالیتهای منطقهای ایران را محدود کند؛ چرا که در غیر اینصورت ممکن است به دادن امتیازهای بیشتر به تهران متهم شود.
با این همه، ایران مواضع خود را در ارتباط با سیاستهای منطقهایاش روشن و صراحتا اعلام کرده است که حاضر نخواهد بود در مورد موضوعی که در چارچوب توافق برجام تعریف نشده است، رایزنی کند.
این کشور تمرکز بر مسائل منطقهای را ماحصل لابی رقبای منطقهایاش میداند؛ همانهایی که میخواهند توافق هستهای در موضع ضعف بماند و به نتیجه نرسد. طبیعتا تاکید آمریکا بر مقوله فعالیتهای منطقهای ایران، موجب کاهش اعتماد بیشتر تهران به آمریکا خواهد شد؛ حقیقتی که رهبری ایران نیز بر آن تاکید دارند.
ایران اعلام کرد که تهران هیچگونه مداخله خارجی در ارتباط با منافع مرتبط با امنیت ملی را برنمیتابد. متحدان ایالاتمتحده پیش از اینها به این نتیجه رسیده بودند که واشنگتن نمیتواند در چارچوب رایزنیهای مرتبط با فعالیتهای هستهای ایران، نقش منطقهای این کشور را نیز در دستور کار قرار دهد.
مقامات ایران تا به امروز بارها به نقش خود برای بازگرداندن امنیت به منطقه اشاره کردهاند. گاه برای تحقق این حقیقت، ایران با ایالاتمتحده به شکلی ضمنی همصدا شده است. به عنوان نمونه، میتوان به همکاری این دو بازیگر در سال 2001 و بیرون راندن طالبان از افغانستان و ایجاد نظم تازه در کنفرانس بن اشاره کرد. با این همه، بعد از به نتیجه رسیدن خواستهها، تنشها میان دو بازیگر از سرگرفته شد. واشنگتن شاید درست فکر میکند که تهران با تغییر مواضعش در ارتباط با فعالیتهای هستهای خود، درصدد به دست آوردن امتیاز حداکثری از ایالاتمتحده است.
با این همه، اگر این کشور از ایران بخواهد خطوط قرمز تعریفشده در سیاست راهبردیاش را نادیده بگیرد، آن هم به عنوان تضمینی برای توافق با تهران، درگیر اشتباه بزرگی شده است. علاوه بر این، آمریکا نمیتواند سیاست منطقهای ایران و تغییر آن را پیششرط تحقق توافق هستهای قلمداد کند.
تنها راهی که واشنگتن دارد، ارائه مشوقهایی برای بسترسازی در راستای رایزنی میان ایران و همسایگانش بهمنظور کاهش تنشهاست. آمریکا به جای اصرار بر اضافه کردن بحثهای امنیتی- منطقهای در چارچوب رایزنیهای هستهای، باید مذاکرات امنیتی منطقهای را به شکلی جدا تشویق کند و اجازه دهد تا کشورهای منطقه خودشان به شکلی جداگانه، اما همزمان با رایزنیهای هستهای، مذاکره کنند و اختلافهایشان را کنار بگذارند.
ایالاتمتحده باید عربستانسعودی و دیگر بازیگران منطقهای را تشویق کند تا مجمع بغداد را تکرار کرده و بستری دوباره برای رایزنی در باب مقولههای مرتبط با امنیت منطقهای فراهم کنند. سازمان ملل متحد میتواند این فرآیند را مدیریت کند؛ همانگونه که در سال 1987 به واسطه قطعنامه 598 به جنگ میان ایران و عراق پایان داد.
از همین رو این نهاد بینالمللی قادر است، قطعنامههای مرتبط با مسائل امنیتی خاورمیانه را رهبری و مدیریت کند. آمریکا باید از این فرآیند حمایت کند و زمانی که پیشرفت در این مسیر حاصل شد، به آن بپیوندد. پیشبرد این روند، آن هم تحت رهبری سازمان ملل و بیش از ازسرگیری مذاکرات، این پتانسیل را دارد که در ارتباط با مسائل امنیتی منطقهای پیشرفت ایجاد کند؛ در غیراینصورت، قرار دادن این مقوله در چارچوب رایزنیهای هستهای به مانعی بزرگ در برابر تداوم گفتوگوها تبدیل خواهد شد.