به گزارش مشرق، این که گمان ببریم سیستم «الیت جهانی» اجازه میدهد که بدون هماهنگی و تأیید آنها، سوپرکمپانیهای سرگرمیساز تولیدات عظیمی(بیگ پروداکشن) در «افشاء» و تخطئهی این حکومت جهانی یا همان «نظم نوین جهانی» بسازند، بسیار سادهاندیشی و خامفکری است چرا که «هالیوود، بازوی الیت جهانی است». تصور این که آثاری چون «بازی ماهی مرکب»، آثاری افشاگر و آزادیخواه در تقدیس بشریت و ضربه زدن به حکومت جهانی زرسالاران است، یک «توهم» بزرگ است که از قضاء ایجاد همین توهم جز اهداف اصلی ساخت چنین آثاری است.
شاید تا به امروز، مهمترین اثری که با ظاهری افشاگرانه درباره سیستم مخوف یکپارچهساز جهانی(یا به نوعی همان «برادر بزرگ» رمان 1984 جرج اورول) ساخته شده و البته به لحاظ سینمایی یک شاهکار بیتردید محسوب میشود، سهگانه «ماتریکس» ساختهی برادران «واچوفسکی»(در حال حاضر خواهران واچوفسکی!) است. ماتریکس، یک منظومه حماسی مدرن از نوع «ایلیاد و اودیسه» است که به صراحت از وجود یک ساختار بازنماییشده جهانی حرف می زند که در آن نه خود حقیقی نوع بشر، که بازنمایی کنترلشدهی او زیست میکند.
جهانی برنامهریزیشده که هدف گردانندگان آن(ابرماشینهای هوشمند) هر چه مطیع و منقادتر کردن بشر است. «ماتریکس» در واقع حجابی عمیق، ظلمانی و به شدت فریبنده بر روی حقیقت است که یک «الیت»(elite) پنهان آن را ساخته و کنترل میکند. نکته جالب و قابلتامل این که قسمت اول سهگانه ماتریکس در سال 1999 پخش شد و به نوعی نقطه عطفی را رقم زد که سینما را وارد قرن بیست و یکم کرد(کما این که ترمیناتور 2 نقطه عطفی برای ورود سینما به دهه 1990 بود)، اما ظاهراً این پروژه و محتوا و پیام آن به قدری اهمیت حیاتی داشت که میبایست پیشمقدمهای برای آن تدارک میدیدند.
«نمایش ترومن» ساختهی پیتر ویر و محصول 1998، دقیقاً داستان یک «جهان بازنماییشده» را روایت میکند که در آن «ترومن»(جیم کری) در واقع بازیگری برای یک شوی جهانی است که توسط یک «محفل پنهان» کارگردانی میشود. محفلی که خود را در جایگاهی «خداگونه» میبیند.
«بازی ماهی مرکب»، دقیقاً میراثدار و توالی همین فیلمهای افشاگر «مدیریتشده» است که دربارهی یک جهان بازنماییشده و یک «سیستم» کنترلکننده حرف می زند. نکته کانونی و در واقع کلید سریال «بازی ماهی مرکب» اشاره به مفهوم «توهم آزادی» است. الیت طراح و کنترلکننده بازی(که قطعاً آن پیرمرد تنها چهرهی جلویی آن بود) بارها روی این مساله تاکید میکنند که کسی را به زور به محل بازی نیاوردند و کل بازی بر اساس یک «قرارداد» است که شرکتکنندگان در کمال اختیار و «آزادی» امضاء کردهاند و حتی هر وقت «اکثریت» بخواهد، بازی تمام میشود.
قطعاً نویسنده و خالق این سریال، به خوبی بر مفاهیم اندیشه سیاسی پشت سیستم لیبرال-سرمایهداری آشنا بوده که اینچنین مفاهیم مقدس در قاموس دموکراسی لیبرال، یعنی «آزادی»، «قرارداد» و «اکثریت» را سوژهی طنز سیاه خود قرار داده است. به اینها باید مفهوم «شرایط برابر برای رقابت» را هم افزود که آگاهان و علاقمندان به تاریخ اندیشه سیاسی میدانند، کلیدیترین مؤلفه در مکتوبات «فریدریش فون هایک» و «میلتون فریدمن»(آباء فکری نولیبرالیسم) در دفاع از سیستم سرمایهداری جهانی بوده است.
هوانگ دونگ-هیوک، نویسنده و کارگردان اهل کرهجنوبی، با سردی و بیرحمی، واقعیت «سیستم»(ماتریکس؟!) را به رخ میکشد، که بخش عمدهی کسانی که در دور اول بازی، رأی به پایان بازی مرگبار دادند، وقتی دوباره به دامن اجتماع برگشتند، شرایط «بیرون» را سختتر و بیرحمانهتر از «بازی» یافتند و از این رو دوباره(با میل و اختیار) به بازی برگشتند. این دقیقاً همان «توهم آزادی» در نظام نولیبرالیستی جهانی است. در واقع، بازیگران درمی یابند که آن «بیرون» یعنی در جامعه هم بردهی سیستم هستند، منتهی لعابی از آزادی و حق انتخاب روی زندگی جمعی و فردی کشیدهاند که داغ و رنج بردگی را ظاهراً قابلتحملتر کند، اما کارکرد این لعاب هم تا جایی است و برای «واپسزدگان»، «محرومان» و افراد «حاشیهای» که هویت اجتماعی و شان انسانی خود را به دلیل شارژ نشدن کارت اعتباری از دست دادهاند، زرق و برق آن لعاب هم از بین رفته است و بردگی عیانتر است.
در واقع، سیستم بازی ماهی مرکب، فشردهشده و متراکمشدهی همان اجتماع بیرونی است که پیرایهها و تعارفات را کنار گذاشته و خشونت و سبعیت و تنازع بقا را به رخ میکشد و البته برای کسی که زودتر به «گرگ-انسان»(تعبیر معروف تامس هابز در کتاب لویاتان) تبدیل شود، پاداش بیواسطهتر و فوریتری در نظر گرفته است.
از قضاء، قماربازی و شرطبندی که «سئونگ گی-هون»(شخصت اصلی) سریال به آن اعتیاد دارد، در سایه حکومت جهانی لیبرال-سرمایهداری، تبدیل به یک فرهنگ فراگیر در بین اقشار وابسته به طبقه متوسط در اقصی نقاط جهان شده است، چرا که این هم بخشی از همان «توهم» فراگیر القاء شده توسط سیستم است که عقبافتادگی در آن رقابت «عادلانه» و با «شرایط برابر» را میتوان با قمار و شرطبندی جبران کرد و هویت لگدمالشده را با «پول کلان» حاصل از قمار و شرطبندی، احیا نمود، در صورتی که تقریباً هر اهل فنی میداند که سیستمهای قمار و شرطبندی اصولاً برای خالی کردن جیب طبقه متوسط ابداع شده و در واقع امر، هیچکسی را جز گردانندگان پولدارتر نمیکند. مظهر این گردانندگان تا همین چندی پیش، شلدون ادلسون، ابلیسروی و ابلیسصفت بود که یکی از اعضای شاخص همان «الیت جهانی» محسوب میشد. او فقط بابت مجموعه کازینوهای خود در لاس وگاس، 700 میلیون دلار معافیت مالیاتی از ترامپ هدیه گرفته بود.
به واقع، این ماتریکس ظالمانه جهانی، که از قضاء در کشورهای پیشروی لیبرال سرمایهداری چون آمریکا، ژاپن و کره جنوبی سویههای به شدت تاریک خود را زیر لعاب و زرق و برق تکنولوژیک پنهان کرده است، درست مانند بازی ماهی مرکب، انسانها را به یک شماره فرو میکاهد(شاید شماره کارت اعتباری و فردا شاید شماره کارت واکسن دیجیتال و...) و آنها را وارد یک جدال بیپایان برای «برنده شدن» میکند و آتش طمع آنها را با اسلحه بُرّندهای به نام تبلیغات پیوسته روشن میدارد، آنها را در غل و زنجیر بدهیهای بانکی اسیر میکند و آنگاه «گردانندگان» این ماتریکس، در جزیرههای اختصاصی، در دژهای نفوذناپذیر خود که در سایه و خارج از دید بنا کردهاند، به ریش آدمیان و تنازع بقا آنها میخندند.
نگارنده تردیدی ندارد که اتفاقاً بامزهترین بخش این سرگرمی «الیت جهانی» در مشاهده مشقت و جانکندن نوع بشر، تماشای موفقیت سیستمهای ادراکسازی و کنترلذهنی و تبلیغات است که محتوای فکری عامه اهل زمین را دستکاری میکند و دروغهای شاخدار درباره عالم را به حقایقی تردیدناپذیر در ذهن آنان بدل میسازد. خود «نتفلیکس» بزرگترین کارخانه ادراکسازی و القاء است و ماهیت ظاهراً «افشاگرانه» آثاری چون «بازی ماهی مرکب» هم دقیقاً مدیریتشده و آگاهانه است.
«الیت جهانی» با ساخت و ارائه آثار هنری چون «نمایش ترومن»، «ماتریکس»، «رزیدنت اویل» و «بازی ماهی مرکب»، و قرار دادن کدها و قراین آشکار از نحوه عمل خود در این آثار، قوام و قدرت سیستم «کنترل ذهنی» خود را محک میزنند. به این معنا که باز اکثریت قاطع مردم دنیا، وجود یک «حکومت مخفی جهانی» را که از تاریکترین و سیاهترین و البته هوشمندانهترین روشها برای به بردگی کشیدن نوع بشر بهره میبرند، تنها یک «توهم توطئه» میدانند چرا که این اکثریت قویاً در چنبره توهم آزادی قرار دارند.
الیت جهانی با نامهای مختلفی شناخته میشود(روزی کروسیس، فراماسونی، اشرافیت سیاه، کابال و...) و یکی از عناوین «ایلومیناتی»(روشنییافته) است. آنها خود را فراتر از قاطبهی نوع بشر میدانند و به هوش و نبوغ خود برای «برگزیده» بودن بسیار میبالند. از این رو، یکی از سرگرمیهای آنان، تمسخر انسانهای عادی و کمهوشی و استضعاف فکری آنهاست. ایلومیناتی عاشق این است که هر از چندی آینهای چون سریال «بازی ماهی مرکب» به روی مردم جهان میگیرد تا وضعیت محنتبار و ترحمانگیز خود را ببینند، اما خود را در این آینه به جا نیاورند و بعد به کمهوشی نوع بشر و موفقیت دستگاه تبلیغاتی برساختهی در نادان نگاه داشتن عامه مردم، بخندد. «وَمِنْهُمْ أُمِّیونَ لَا یعْلَمُونَ الْکتَابَ إِلَّا أَمَانِی وَإِنْ هُمْ إِلَّا یظُنُّونَ»(بقره، 78)
از این رو، به باور نگارنده، حتی تبلیغات بسیار سنگین حول این سریال و تبدیل آن به پربازدیدترین سریال این ابرپلتفرم اینترنتی، دقیقاً در راستای همان اهداف است. چه بسا، الیت جهانی(که مدیران نتفلیکس هم عضو آن هستند) مانند مهمانان ویآی پی در خود سریال، در «بهشت»های اختصاصی خود گرد هم میآیند و در حالی که ویسکی و اسکاچ میخورند و سیگار برگ دود میکنند، از هجوم چندده میلیونی تودههای مردم برای دیدن خود در آینهی «بازی ماهی مرکب»، تفریح میکنند. چندان به جملهی حماسی گی-هون در پایان فصل اول خطاب به گردانندگان بازی با این مضمون که «ما اسب نیستیم»، نباید توجه کرد، چرا که اینها تعارفات و میخهای پرده نازک تظاهر است که کارگردان روی اثر خود کشیده است. واقعیت سریال، همان صورتکهایی است که وی آی پیها در هنگام تماشای بازی تنازع بقاء شرکتکنندگان به صورت زدهاند که نماد برگذشتن از از احساسات و عواطف «انسانی» است.
انتخاب قطعات معروف موسیقی کلاسیک همچون کنسرت برای ترومپت اثر فرانتس یوزف هایدن، «دانوب زیبای آبی» اثر یوهان اشتراوس پسر کاملاً هدفمند است، چرا که موسیقی کلاسیک در قرون هجدهم و نوزدهم کاملاً در انحصار طبقه «اشراف» بوده، و این بازی، یعنی «بازی ماهی مرکب» نیز بازی اشراف است، «اشراف سیاه». به یاد بیاورید سکانسهایی را که مهمانان وی آی پی، در فضایی غریب، لم دادهاند و بازی را تماشا میکنند. شماری از خدمتکاران پوششی شبیه پوست مار بر تن کردهاند(مار یا serpent نمادی بسیار مهم در فرقههای ماسونی است و مظهر ابلیس و «دانش» الحادی است) و آن فضای وی آی پی قرار است القاءکننده بهشت زمینی باشد که الیت جهانی یا اشرافیت سیاه برای خود ساختهاند و بازی محنتبار انسانهای «عادی» را به نظاره نشستهاند. تبدیل بازیگران بازی پل شیشهای به مهرههای شطرنج در دستان «گردانندگان»، باز هم تاکیدی دیگر بر غرور و تبختر مشرکانهی آنان نسبت به تودههای بشری است که به زعم وی آی پیها چیزی بیش از بردگان «ماتریکس» نیستند. یکی از وی آی پیها خطاب به گردانندگان، با تفرعنی ملحدانه میگوید «به این بدبختها کمی رحم کنیم» و امتیازی به آنها داده میشود.
سکانسی که «گرداننده»(front man) به برادر پلیس خود تیر می زند و او به داخل اقیانوس پرت میشود، باز به شدت نمادین است و به کارگیری اسطوره هابیل و قابیل است. ماتریکس «رفاقت» و «برادری» نمیشناسد چرا که سازندگان آن، خود را حاملان نشان قابیل(قائن یا کائن در کتاب مقدس) میدانند.
راه انداختن بازی «تنازع بقا» بین بردگان، ابتکار و ابداع اشرافیت مدرن نیست، بلکه قدمت آن به رم باستان میرسد. بردگان در قالب «گلادیاتور» در میدان مبارزه، برای جان خود میجنگیدند و در این مسیر همه عواطف و احساسات انسانی قربانی میشد، چرا که رفیق با رفیق و برادر با برادر و پدر با پسر، بلاخره در این بازی بقاء رو در روی هم قرار میگرفتند و تنها یکی باید زنده بیرون میآمد. خاندانهای اشرافی روم یا همان الیگارکها از دیدن این صحنهها لذت سادیستیک و اروتیک میبردند.
این بساط سبعانه با ظهور مسیحیت و رسمی شدن این آیین توسط کنستانتین یکم جمع شد، لیکن فرقههای رازآمیز و نخبهگرا که خود را از خون همان اشراف باستان میدانستند، همواره در محافل و مناسک داخلی خود ادیان ابراهیمی را به خاطر تاکید بر فضایل انسانی و برابر گوهر وجودی انسان، به تمسخر گرفتند و اخلاقیات مسیحی را اخلاق بردگان خواندند. در سریال «بازی ماهی مرکب» هم میبینیم که کاراکتری که به شدت معتقد است و با خدا راز و نیاز میکند، مورد تمسخر دیگران قرار میگیرد و سرانجام با نامردی تمام کشته میشود. اشرافیت سیاه از ابراهیم(ع)، موسی(ع)، عیسی(ع) و محمد(ص) و آموزههای حقیقی آنان نفرت دارند. اخلاقیات مورد پسند آنها همان چیزی است که فرد مجنون و مخبطی به نام فریدریش نیچه(که سیفلیس قوای دماغی او را مختل کرده بود) تبلیغ میکرد: تقدیس اراده معطوف به قدرت، اخلاق الاشراف، تمسخر و تحقیر مردمان عادی، اخلاقیاتی «فراسوی نیک و بد».
منبع: روزپلاس