مقدمه
تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه ی ایران در دوران حکومت پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی، حاصل تلاش و مبارزات اقشار اجتماعی متفاوت از جمله روحانیون، دانشگاهیان، بازاریان، کارگران، کشاورزان و نیز گروه ها و احزاب سیاسی گوناگون بوده است. در این میان جنبش دانشجویی به عنوان برآیند اعتراض های دانشجویان به صورت عام و گروه ها و سازمان های سیاسی متعلق به آن از اهمیتی ویژه برخوردار است.
در ایران هرچند دانشگاه و دانشگاهیان در مدت بیش از 60 سال عمر خود نتوانسته اند متناسب با نیازهای علمی و فنی به موفقیت چشمگیری در پیشرفت و توسعه ی این سرزمین دست یابند. لیکن از بعد اجتماعی و سیاسی، دانشگاه از بدو تاسیس همواره از جایگاه و ارزشی ویژه برخوردار بوده است. دانشجویان همواره با توجه به روحیه ی نقاد، آرمان گرا و رادیکال خود نسبت به وضعیت نامطلوب جامعه در ابعاد سیاسی، اجتماعی اقتصادی و فرهنگی آن واکنش نشان داده و خواهان تغییرهای گسترده ای شده اند و با بیان اعتراض ها و تلاش برای انجام تغییر، جنبش دانشجویی را شکل داده اند. هنگامی که رضاشاه سنگ بنای دانشگاه تهران را گذاشت، انتظار نداشت که دانشگاه جدا از کارکرد علمی خود، وارد عرصه ی سیاسی و اجتماعی شود؛ اما همزمان با تاسیس دانشگاه تهران، به تدریج جنبش دانشجویی در واکنش به مشکلات موجود جامعه شکل گرفت. هرچند که دیکتاتوری رضاخان از یک طرف و عدم حضور جریان های سیاسی مستقل و نیرومند در جامعه از طرف دیگر مانع گسترش و تداوم جنبش دانشجویی شد. جنبش دانشجویان ایرانی در داخل و خارج کشور همانند سایر جنبش های اجتماعی، واکنشی نسبت به وضعیت موجود و مشکلات ساختاری جامعه ی ایران بوده است. جنبش دانشجویان ایرانی در داخل و خارج از کشور در دو پروسه فشار از پایین برای در هم شکستن فضای اختناق و سرکوب رژیم و نیز افزایش آگاهی سیاسی توده های مردم و فشار از بالا برای اعمال فشار بین المللی بر رژیم شاه از طریق افشای چهره ی واقعی دیکتاتوری رژیم پهلوی و نقض حقوق سیاسی و اجتماعی ملت ایران در جهت براندازی رژیم پهلوی گام برداشت و فعالیت بسیار مهمی را در تحولات سیاسی - اجتماعی ایران و پیروزی انقلاب اسلامی انجام داد. بر این اساس سؤال اصلی پژوهش این است که جنبش های دانشجویی در ایران از چه زمانی آغاز شدند؟ و سؤالات فرعی عبارتند از اینکه، واکنش دانشجویان نسبت به اوضاع جامعه در این دوره چه بوده است؟ کدام یک از دانشگاه های ایران در جنبش های دانشجویی نقش پیشتازی داشته اند؟ و نقش جنبش های دانشجویی در پیروزی انقلاب اسلامی و رابطه آن ها با حضرت امام خمینی (ره) چه بوده است؟
پدیده جنبش دانشجویی اساساً پدیده خاص جوامع امروزی است و در نتیجه تعامل مشکلات جامعه و واکنش دانشجویان و دانشگاهیان در جهت بهبود آن شکل می گیرد. اگر چه دانشگاه، موسسه ای علمی است، اما دانشجویان و دانشگاهیان، همانند سایر اقشار اجتماعی علاوه بر وظیفه تخصصی خود که تحصیل و تحقیق می باشد، به عنوان عضوی از جامعه انسانی در قبال سرنوشت جامعه و مناسبات اقتصادی، سیاسی- اجتماعی و فرهنگی جامعه حساسیت دارند و واکنش نشان می دهند و به این ترتیب وارد عرصه سیاست می شوند.
علل گرایش دانشجویان به سیاست
علاقه دانشجویان به سیاست متاثر از عواملی چون سن، جنس و موقعیت خانوادگی، ساخت تفکر انتقادی دانشگاهی، فرهنگ نسلی آنان، واکنش نسبت به وضعیت موجود جامعه و روند رویدادهاست که نهایتاً به شکل یک رفتار جمعی، زمینه شکل گیری جنبش دانشجویی را فراهم می آورد. خواسته های جدید نسل جوان که نوعی تظاهرات فرهنگ نسلی خاص را به دنبال می آورد و بهره مندی و تاثیر دانشجویان از ساختار تفکر انتقادی باعث می شود در مجموع دانشجویان در جایگاه سیاسی و اجتماعی خود به صورت مفسران و منتقدان اجتماعی عمل کنند. این ویژگی انتقادی گاه از موضع پژوهش بی طرفانه علمی و گاه بر اساس تعهد سیاسی- ایدئولوژیکی یا احساس دینی و مذهبی صورت می گیرد. وجود روحیه چون و چرا کردن، روحیه آرمان خواهی، اصول گرایی و کمال پرستی، دانشجو را به ذهنی پرسشگر و روحی پرخاشجو بدل می کند و او را خواهان حقیقت و عدالت می سازد. در مجموع دو وظیفه علمی و سیاسی - اجتماعی دانشجو هیچ گاه تعطیل نمی شود و فقط کیفیت اوضاع اجتماعی است که بر شدت و ضعف یا تقدم و تاخر آن دو وظیفه تاثیر می گذارد. در جوامعی که روند توسعه اقتصادی- اجتماعی طی شده و مشکلات بزرگ اجتماعی کاهش یافته و حقوق مدنی و آزادی های سیاسی اجتماعی نهادینه شده است، وضعیت به گونه ای است که نیازی به انتقادهای گسترده و حرکات پرخاش جویانه نیست.
بنابراین وظیفه سیاسی دانشجو کاهش می یابد و فعالیت علمی آن بیشتر جلوه می کند، اما در جوامع توسعه نیافته و یا در حال توسعه که مشکلات ساختاری اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی وجود دارد و آزادی های اساسی اجتماعی نهادینه نشده و به تبع آن احزاب و گروه های سیاسی نمی توانند خواسته های اجتماعی را پیگیری کنند، دانشجویان به عنوان پیشتازان طرح خواسته ها و انتقادهای مردم فعالیتی چشمگیر می کنند و جنبش دانشجویی، جای خالی نهادهای مدنی و کار ویژه های آنان را پر می کند. بنابراین در این جوامع اوضاع اجتماعی به گونه ای است که فعالیت سیاسی- اجتماعی دانشجویان شدت می گیرد(کریمیان،1381: 18-17). رابطه بین رشته تحصیلی و فعالت سیاسی- اجتماعی دانشجویان نیز از موضوعاتی است که مطالعاتی راجع به آن انجام شده است. برخی مطالعات نشان داده اند که تحصیل در رشته های علوم اجتماعی و انسانی به نوبه ی خود بر میزان عدم رضایت دانشجو می افزاید و او را برای گرایش به فعالیت های انتقادی آماده تر می کند. از طرفی وضعیت توسعه و تحول سریع ملی که مستلزم تکیه زیاد به علوم و فنون تخصصی است، میزان انتظار و امیدواری این دسته از دانشجویان را برای یافتن مشاغل خوب و حساس، بیش از پیش ضعیف می کند و نارضایتی و اضطراب نسبت به آینده در آنان شکل می گیرد. در حالی که تحصیلات عالی در رشته های علمی و فنی و سایر رشته های تخصصی که مشاغل مشخصی را شامل می شوند، سبب آرامش و اغلب محافظه کاری بیشتری در رفتار و افکار دانشجو می شود(منظور، بی تا: 37 -38 ). در ایران هر چند دانشجویان و دانشگاهیان در طی چندین دهه نتوانسته اند به لحاظ علمی و فنی موفقیت چشمگیری در پیشرفت و توسعه این سرزمین دست یابند، لیکن از بعد اجتماعی و سیاسی، دانشگاه از بدو تاسیس همواره از جایگاه و ارزش ویژه ای برخوردار بوده است(کریمیان،1381: 18).
کارکرد و ماهیت جنبش های دانشجویی
وجود خصوصیات نقد و انتقاد در تفکر دانشجویی و دانشگاهی، آرمان خواهی و آرمان طلبی نسل جوان و تعالی طلبی دانشجو، عدم تعلق خاطر اقتصادی شدید دانشجویان و احساس رهایی از مسائل زندگی و دوری از متن واقعی زندگی اجتماع، باعث گسترش خصلت انتقاد آمیز، آرمان خواه و رادیکال در بین دانشجویان می شود و این خصوصیات در میان خواسته های دانشجویان، کارکرد ها و ماهیتی خاص را برای جنبش دانشجویی به دنبال می آورد(کریمیان، 1381: 70-68). در بررسی کارکردها و ماهیت جنبش های دانشجویی می توان به چند مورد اشاره کرد.
1. نقد، روشنگری، آرمان خواهی
یکی از مهم ترین کارکردهای جنبش دانشجویی، نقد و انتقاد از وضعیت حاکم بر جامعه است. وجود این کارکرد به ساخت انتقادی دانشگاه و ماهیت پویایی دانش ارتباط دارد. نقد و روشنگری دانشجویان، شامل ایدئولوژی و سیاست های حاکم، وضعیت عمومی جامعه از حیث هنجارهای فرهنگی و چگونگی روابط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آن می شود. همزمان با نقد وضعیت موجود، معمولاً آرمان ها و آرزوهای اجتماعی دانشجویان نیز مطرح می شود که معمولاً رسیدن به آن متضمن تغییر گسترده در جامعه است. این خواسته ها و انتقادها در وضعیتی مطرح می شود که عدم وابستگی جنبش دانشجویی به گروه های انتقادی جامعه و خصلت حاشیه ای بودن زندگی دانشجویی و احساس رهایی از مقتضیات روزمره زندگی، فرصت نقد وضعیت حاکم را برای جنبش دانشجویی بیشتر فراهم می کند و از طرف دیگر دانشجویان فرصت و ابزارهای لازم مانند کلاس، استاد، کتاب، جلسات سخنرانی و فرصت کافی برای مطالعه را برای نقد وضعیت حاکم و ترسیم آرمان ها در اختیار دارند و این فرصت ها برای دیگر اقشار اجتماعی کمتر فراهم می شود.
2. سیاسی کردن حوزه عمومی جامعه
از کارکرد های اساسی جنبش دانشجویی و جزء تکمیلی آن، نقد و روشنگری است. از آنجا که اعضا و تشکیلات وابسته به جنبش دانشجویی، چه به عنوان تولید کننده فکر و یا توزیع کننده اندیشه روشنفکران به طور کلی نیروی فکری محسوب می شوند، می توانند به ایجاد گستره عمومی و فضای گفتگو درباره مسائل جامعه کمک کنند و در حقیقت بر نقش نرم افزار یک جنبش عمومی را ایفا می کنند. سیاسی کردن حوزه عمومی جامعه از طریق بالا بردن آگاهی مردم و خارج کردن آنها از بی توجهی به امور سیاسی، کارکرد اساسی دیگر جنبش دانشجویی است. این همان وظیفه ای است که گی روشه تحت عنوان افزایش آگاهی راستین برای جنبش های اجتماعی از آن سخن می گوید(روشه، 70:1370) و همچنین می توان به رابط و میانجی بودن جنبش های دانشجویی برای بیان و انتقال خواسته های جامعه و نیاز جنبش دانشجویی به ایدئولوژی های منسجم و سنجیده انقلابی و یا اصلاح طلب و کوتاهی دوران دانشجویی و سیال بودن نسل های دانشجو اشاره کرد. هرچند دانشجویان با مشکلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جامعه آشنایی دارند؛ اما میزان شناخت و مطالعات آنان آنقدر عمیق نیست که بتواند به طراحی سیستم های فکری و ایدئولوژیکی بپردازند، به همین علت سعی می کنند برای رسیدن به یک نظام فکری منسجم، به ایدئولوژی ها و نظرات اصلاح طلب و انقلابی موجود روی آورند و بار سنگین طراحی شناخت فلسفی و فکری را از روی دوش خود بردارند.
دانشجویان با کمک این ایدئولوژیها و اندیشه ها، نظر خود را سازمان می دهند و به مبارزه و فعالیت می پردازند و این وابستگی فکری، جنبش دانشجویی را به صورت همزمان به طرف گروه ها و جریان های سیاسی رادیکال و همفکر می کشاند؛ به گونه ای که جنبش های دانشجویی معمولاً در سایه جنبش های فکری بزرگتر و جریان های روشنفکری پدید می آیند و به عنوان بازوی عمل آنها قرار می گیرند و اغلب به عنوان عامل پیشبرد یک ایدئولوژی یا جنبش های عمومی تر عمل می کنند (بشیریه، 1374: 261). از طرف دیگر جنبش های دانشجویی برای تحقق اهداف خود، نیازمند همبستگی با نیروها و جنبش های اجتماعی عمومی تر است، بنابراین پیوند با جریان های سیاسی بیرون از دانشگاه بیشتر احساس می شود. البته بیان این مطالب به این معنا نیست که جنبش دانشجویی به تشکیلات سیاسی و سازمانی وارد نمی شود و ثانیاً همفکری و همراهی تشکیلات دانشجویی با جریان های بیرونی مطلق نیست و ثالثاً برخی از اعضا و تشکیلات دانشجویی به صورت مستقل عمل می کنند (کریمیان،1381: 62).
جنبش دانشجویی در دوران تاسیس دانشگاه تهران
دانشگاه تهران در چارچوب سیاست های توسعه و نوسازی رضاشاه در سال 1313 شمسی تاسیس شد. در این دوران، رضا شاه نوسازی در حوزه های اقتصادی، فرهنگی و اداری را در قالب شبه مدرنیسم اروپایی و نفی سنت ها و عدم فرهنگ سنتی جامعه آغاز کرد و به طور همزمان با ایجاد نوعی دیکتاتوری به سرکوب نیروهای سیاسی و تضعیف نهادهای دموکراتیک نظیر پارلمان، احزاب و مطبوعات مستقل پرداخت (کاتوزیان، 181:1373). دانشگاه تهران پس از تاسیس به تدریج کانون شکل گیری جنبش دانشجویی شد. این جنبش ابتدا جنبه صنفی داشت. بعد از شهریور 1320 و باز شدن فضای سیاسی جامعه و ظهور احزاب، جمعیت ها و انجمن های سیاسی و طبع و نشر روزنامه های گوناگون با گرایش های مختلف، جنبش دانشجویی نیز صبغه ی سیاسی بیشتری به خود گرفت؛ چنان که دانشجویان نسبت به هر گونه رویدادی که در کشور اتفاق می افتاد از خود عکس العمل نشان می دادند. جنبش دانشجویی که در واقع یکی از فعال ترین و مداوم ترین جنبش های اجتماعی در تاریخ ایران در دوره پهلوی به شمار می آید به تناسب حوادث و رویدادهای داخلی و خارجی کشور دارای فراز و فرود های بسیاری بوده است (اسماعیلی، 1380: 6-5). نکته ی دیگر در خصوص جنبش دانشجویی، این است که به رغم پراکندگی دانشگاه ها در استان ها و شهرهای مختلف روایت ها در خصوص جنبش های دانشجویی عمدتاً درباره دانشگاه تهران، تبریز و در درجه بعد پیرامون چند دانشگاه دیگر است. در این خصوص ذکر چند نکته لازم است:
1. دانشگاه تهران و تبریز قدیمی ترین دانشگاه های کشور هستند. دانشگاه تهران در سال 1316 و دانشگاه تبریز در سال 1326 تاسیس شدند.
2. وسعت این دو دانشگاه از نظر کمی و کیفی و قرار داشتن در دو شهر مهم کشور.
3. سنت مبارزاتی این دو دانشگاه دیرپاتر از بقیه بوده است و بیشترین تحرک دانشجویی در آنها مشاهده شده است.
4. تبریز به دلیل مجاورت استان آذربایجان با اتحاد جماهیر شوروی که یک ابر قدرت کمونیستی جهان بود و طی دو قرن کانون کشمکش و جنگ میان ایران و روسیه قرار گرفته بود و همچنین به دلیل سابقه آن در نهضت مشروطیت و سپس تشکیل حکومت خودمختار پیشه وری، منطقه ای سیاسی تر از سایر شهرهای کشور بود و در دانشگاه تبریز چپ و مارکسیسم بیشترین نفوذ را نسبت به سایر دانشگاه ها داشت و محیط آن سیاسی تر و جدال انگیزتر بود.
رضاشاه به رغم اقداماتی که برای گسترش آموزش های جدید در ایران و به ویژه سازماندهی دانشکده های پراکنده و تاسیس دانشگاه تهران کرد، همواره نگران این موضوع بود که محصلین و دانشجویان به افکار آزادی خواهانه در تمدن غرب روی بیاورند. وی انتظار داشت دانشجویان از تمدن غرب آموزه های صنعتی و آداب فرنگی را یاد بگیرند و چگونگی نظام های سیاسی و آزادی های موجود در آن جوامع را نیاموزند یا در کشورها ترویج نکنند؛ اما در عمل، منع دانشجویان از یادگیری جنبه های سیاسی و اجتماعی این تمدن امکان پذیر نبود(ماهنامه ایران فردا، 1371: 57). از طرف دیگر دیکتاتوری رضاشاه و وابستگی آن به غرب و نابرابری های موجود در جامعه، زمینه بخشی از نارضایتی دانشجویان را فراهم آورده بود. در سال 1309ش، دانشجویان ایرانی مخالف مقیم اروپا با تشکیل کنگره ای در کلن، خواستار آزادی همه زندانیان سیاسی و ایجاد جمهوری شدند و رضاشاه را «آلت دست امپریالیسم» خواندند. در سال بعد گروهی از دانشجویان مقیم مونیخ که با اعضای باقی مانده فرقه ی کمونیست ایران همکاری نزدیکی داشتند، نشریه جدیدی به نام «پیکار» را منتشر کردند. رضاشاه برای رویارویی با این گونه فعالیت ها، دولت آلمان را وادار کرد تا از انتشار آن جلوگیری کند و به مجلس فرمان داد تا قانونی برای حفظ امنیت ملی تصویب کند. بر اساس این قانون، اعضای سازمان هایی که «پادشاهی مشروطه» را به خطر می انداختند و یا «مرام اشتراکی» را تبلیغ می کردند به 10 سال زندان محکوم می شدند. البته وضع و تصویب چنین قوانینی نتوانست از مخالفت ها جلوگیری کند. اعتراض های دانشجویی در اروپا دنبال شد و در داخل کشور نیز روشنفکران تندرو، خود را بازیافتند. در سال های 1313 -1315 اعتصاب هایی توسط دانشجویان پزشکی و تربیت معلم صورت گرفت. در سال 1316ش، نیز دانشجویان دانشکده حقوق در اعتراض به هزینه های بیهوده برای آماده ساختن دانشگاه جهت بازدید ولیعهد، در کلاس ها حاضر نشدند. آنها شکایت داشتند که اکنون در اکثر روستاها، امکانات آموزشی ندارند، ولی بیش از 000/120 هزار ریال برای خرید ادکلن جهت معطر کردن سالن های دانشگاه هزینه شده است(کریمیان، 1381: 106-105).
به طور کلی در فاصله ی سال های 1313 تا 1320 و در دوران تاسیس دانشگاه تهران، وجود حکومت خودکامه و دیکتاتوری رضاشاه، فقدان آزادی های سیاسی، استیلای بیگانگان، سیاست های فرهنگی ضد دینی و گسترش فرهنگ غربی و ایده های شوونیستی ایران باستان و سیاست های توسعه شبه مدرنیستی، زمینه نارضایتی بخشی از دانشجویان و دانشگاهیان را فراهم کرد؛ اما امکان فعالیت سیاسی گسترده از همگان سلب شده و در اثر هرج و مرج ناشی از ناکامی مشروطیت، اذهان عمومی برای حکومت دیکتاتوری آماده شده بود. در این دوره همه مبارزان سیاسی شامل نیروهای مذهبی، ملی و چپ سرکوب شدند. بنابراین الگویی برای دانشجویان نیز باقی نمانده بود. در نتیجه فعالیت های پراکنده دانشجویان، بدون حمایت نیروهای سیاسی جامعه، بی نتیجه باقی می ماند و به سرعت سرکوب می شد. البته به این نکته نیز باید اشاره کرد که در سال های 1313 تا شهریور 1320 به علت اینکه دانشگاه تهران تازه تاسیس شده بود، تعداد دانشجویان اندک بود و از طرفی دانشجویان مشغول به تحصیل، عمدتاً از طبقات بالای جامعه بودند و به این ترتیب امکان شکل گیری جنبش دانشجویی به صورت گسترده منتفی بود و در این دوره عمدتاً فعالیت های دانشجویی در خارج از کشور صورت می گرفت(کریمیان، 1381: 108-107).
جنبش دانشجویی پس از کودتای 28 مرداد 1332 تا 1341 ه. ش
پس از کودتای 28 مرداد 1332 و سقوط دولت دکتر مصدق با همکاری آمریکا و انگلیس، گسترش نفوذ آمریکا و تجدید روابط سیاسی با انگلیس، عقد قرارداد کنسرسیوم نفت، محاکمات بی رویه و سلب آزادی های سیاسی و عدم اجرای قانون اساسی، وجود مشکلات مربوط به فقر عمومی و عقب ماندگی جامعه، زمینه نارضایتی و واکنش جنبش دانشجویی را فراهم کرد. در این دوران با توجه به سرکوب شدید گروه ها و احزاب سیاسی چپ، ملی و مذهبی و وجود حکومت نظامی، امکان فعالیت سیاسی از عمده اقشار اجتماعی سلب شده بود؛ اما جنبش دانشجویی همچنان به فعالیت ادامه داد و دانشگاه به عنوان عمده ترین مظهر مبارزه و مقاومت بر ضد استبداد و استعمار تلقی می شد. پس از بازگشایی دانشگاه و شروع سال تحصیلی در مهر ماه 1332، فعالیت های دانشجویان با برگزاری تظاهرات، پخش اطلاعیه، تعطیل کردن کلاس های درس و... آغاز شد. فعالیت جنبش دانشجویی در این دوران گاهی به صورت عمومی و پراکنده و گاهی با سازماندهی و تشکیلات دانشجویی صورت می گرفت. بخش عمده فعالیت جنبش دانشجویی در این دوران با هماهنگی نهضت مفاومت ملی و بخشی نیز پراکنده و با حضور گرایش های مختلف جنبش دانشجویی شکل می گرفت. یک روز پس از کودتای 28 مرداد، نهضت مقاومت ملی به منظور مقابله با اقدام دولت کودتا و با حضور نیروهای سیاسی و با گرایش های ملی و مذهبی تشکیل شد و کمیته دانشگاه و جنبش دانشجویی از مهمترین و موثرترین نیروهای این نهضت در دوران فعالیتش بود(کریمیان، 1381: 137).
تظاهرات و اعتراضات دانشجویان
تظاهرات دانشجویان دانشگاه تهران، به عنوان اعتراض به ورود «دنیس رایت» کاردار جدی سفارت انگلیس در ایران، از روز 14 آذر 1332 آغاز گردید. دانشجویان دانشگاه های حقوق و علوم سیاسی، علوم، دندان پزشکی، فنی، پزشکی و داروسازی در دانشکده های خود تظاهرات پر شوری علیه رژیم کودتا و مقاصد آن بر پا کردند. روز 15 آذر ماه تظاهرات به خارج از دانشگاه کشیده شد و مأموران نظامی در زد و خورد با دانشجویان، شماری را مجروح و گروهی را دستگیر و زندانی کردند.
حادثه 16 آذر1332
روز دوشنبه 16 آذر، تعداد سربازان در داخل دانشگاه افزایش یافت. پیش از ظهر آن روز بین دانشجویان دانشکده های حقوق و علوم و مأموران فرمانداری نظامی، برخورد هایی روی داد؛ ولی در دانشکده فنی، به علت حضور یکی از گروهبانان در سر کلاس، برای دستگیری دانشجویانی که شعار داده بودند، کار به خشونت کشیده شد(نجاتی،1371: 112). هنگامی که گروهبان مزبور به کلاس درس هجوم می آورد، با اعتراض یکی از اساتید مواجه شد و دانشجویان نیز علیه حضور نظامیان در کلاس درس اعتراض کردند. نظامیان نیز دانشجویان معترضی را تعقیب کرده و در سالن دانشکده فنی، آنها را به گلوله بستند. در نتیجه سه تن از دانشجویان به نام های مصطفی بزرگ نیا، مهدی شریعت رضوی و احمد قندچی کشته شدند و عده ای نیز مجروح گشتند. دکتر علی اکبر سیاسی، رئیس دانشگاه تهران حادثه روز 16 آذر را بدین شرح نقل می کند: «روز 16 آذر هنگامی که آنها (نظامیان) از جلو دانشکده فنی می گذشتند، چند دانشجو آنها را مسخره می کنند و گویا کلمات زننده ای بر زبان می رانند و به سرعت وارد دانشکده فنی می شوند. سربازان آنها را دنبال می کنند. در این هنگام زنگ دانشکده به صدا در می آید و دانشجویان از کلاس ها بیرون ریخته و در دانشکده با سربازان روبرو و با آنها گلاویز می شوند. تیراندازی مفصلی صورت می گیرد و به سه دانشجو اصابت می کند و آنها را از پای در می آورد. گزارشی که به من رسید، بی درنگ با سپهبد زاهدی تلفنی تماس گرفتم و شدیداً اعتراض کردم که با این حرکات وحشیانه مأمورین انتظامی شما، من دیگر نمی توانم، اداره امور دانشگاه را عهده دار باشم گفت: «متأسف خواهم بود، دولت رأساً از اداره امور آنجا عاجز نخواهد ماند». فردای آن روز، در جلسه رؤسای دانشکده ها، دو ساعت درباره این جریان و خط مشی خود بحث کردیم. نخستین فکر این بود که جمعاً استعفا دهیم، بعد دیدیم که این کناره گیری نتیجه قطعی اش این خواهد بود که آرزوی همیشگی دولت ها بر آورده خواهد شد و استقلال دانشگاه را که قریب دوازده سال در استقرار و استحکامش زحمت کشیده بودیم، از بین خواهد برد و یک نظامی یا یک غیر نظامی قلدر را به ریاست دانشگاه خواهند گماشت. در نتیجه این مذاکرات و ملاحظات تصمیم گرفته شد که سنگر را خالی نکنم و به مقاومت بپردازم»(نجاتی، 1371: 113).
رئیس دانشگاه تهران با هیأت دولت(زاهدی) نیز مزاکراتی داشته که از زبان خودش بیان می شود: «... وزرا گوش تا گوش دور میزی دراز نشسته بودند. نخست وزیر(فضل ا... زاهدی) به احترام من از جای برخاست وزیران نیز به او تأسی کردند.. .. معلوم شد، گفتگو درباره دانشگاه است... نوبت به وزیر جنگ سپهبد هدایت رسید او با حدّت و شدت بیشتری به دانشگاه حمله کرد و در پایان سخنانش نتیجه گرفت که «اگر عضوی از اعضای بدن فاسد شود، آن را قطع می کنند، تا بدن سالم بماند. دانشگاه را هم در صورت لزوم برای حفظ مملکت باید از بین برد و منحل کرد... به آرامی گفتم، این نظریه قابل تأمل است. اولاً تشبیه دانشگاه به یک عضو بدن و احتمال قطع آن صحیح نیست، عضو بدن را که قطع می کنند، از خود مقاومت نشان نمی دهد. در صورتی که دانشگاه از هزاران استاد و دانشجو و کارمند زنده و پویا تشکیل گردیده و اگر مورد حمله قرار گیرد، به مقاومت خواهد پرداخت و از خود دفاع می کنند... فردای آن روز، مأمورین انتظامی که پس از سقوط مصدق در دانشگاه، راه یافته بودند، آنجا را ترک کردند»(سیاسی،1364: 238-234). روز 16 آذر 1332، روزی بود که دانشجویان در اعتراض به برقراری روابط سیاسی ایران و امریکا، دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران دست به تظاهرات با شکوهی زدند که پلیس آنها را محاصره کرده و با ورود به دانشکده بر روی دانشجویان آتش گشودند که در نتیجه آن سه دانشجو شهید و عده ای مجروح و دستگیر شدند. دو روز بعد، ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور امریکا و همسرش وارد تهران شد. یک تظاهرات وسیعی در اعتراض به ورود او و نیز به مناسبت بزرگداشت شهادت شهدای دانشکده فنی دانشگاه تهران برگزار شد که منجر به برخوردهای شدید در میان پلیس و مردم گردید(باقی، 1379: 1/48 -47).
انعکاس واقعه 16 آذر 1332 در ایران و جهان
شهادت سه دانشجو در دانشگاه تهران تأثیر عمیق در اجتماع باقی گذاشت و هر سال این روز با تعطیلی دانشگاه و به تظاهرات مخالف دولت تبدیل گردید. با وجود سرکوبی و اعمال خشونت و قتل دانشجویان، دو روز بعد از آن تظاهراتی بر ضد نیکسون(رئیس جمهور وقت امریکا) بر پا شد و به عنوان سوم شهدا دانشگاه تبدیل به اعتراض عمومی و برخورد های شدید با رژیم گردید و صدها تن در این روز بازداشت شدند(مدنی 1359: 1/ 302 -301 ). خبر تظاهرات 16 آذر و کشته شدن دانشجویان به سرعت در سراسر جهان انتشار یافت و بسیاری از دانشگاه های اروپا و امریکا، با دانشگاه تهران ابراز همدردی کردند. در مراسم برگزاری سومین روز شهدا، ده ها هزار تن از مردم تهران و شهرستان ها بر سر مزار شهیدان در امامزاده عبدا... گرد هم آمدند. کوشش مأمورین انتظامی که قصد داشتند از حرکت دسته جمعی هزاران دانشجوی عازم شهر ری جلوگیری کنند، با شکست مواجه شد (نجاتی، 1371: 1/ 115). دانشجویان مراسم وداع با یاران شهید خود را شکوهمندانه برگزار کردند و به عنوان اعتراض به جنایت های دولت کودتا، مدت پانزده روز از شرکت در کلاس های درس خودداری نمودند. حادثه 16 آذر 1332 به عنوان یک روز «مقاومت تاریخی» در دانشگاه تهران ثبت شد. از آن پس همه ساله به رغم کوشش رژیم و ساواک، دانشجویان دانشگاه تهران و دیگر دانشگاه های ایران، مراسم و تظاهراتی به یاد شهیدان آن روز بر پا کردند. 16 آذر نقطه عطفی در تاریخ مبارزات ملت ایران در مقابله با رژیم کودتا نیز محسوب می شود (باقی، 1379: 1/ 47-46).
واقعه اول بهمن 1340 دانشگاه تهران
با گسترش فعالیت های سیاسی در مدارس و به ویژه در مدرسه دارالفنون، محمد درخشش، وزیر فرهنگ دولت امینی، بر آن شد که حدود 15 تن از دانش آموزان را به جرم فعالیت سیاسی و ارتباط با سازمان جوانان جبهه ملی اخراج کند. همزمان با این اقدام، کمک هزینه تحصیلی دانشجویان سال اول دانش سرای عالی نیز قطع شد. در واکنش به این اقدام ها، سازمان دانشجویان وابسته به جبهه ملی با هماهنگی هیئت اجرایی جبهه ملی، درصدد برآمد در روز اول بهمن 1340، تظاهراتی در محوطه دانشگاه تهران برگزار کند؛ اما هنگام برگزاری تظاهرات از آنجا که کلاس ها تعطیل شده بود و با افزایش تعداد دانشجویان، کنترل آنان امکان پذیر نشد و عده ای از دانشجویان به سمت دارالفنون و وزارت فرهنگ رفته از دانشگاه خارج شدند که با سرکوب شدید نیروهای انتظامی مواجه شدند؛ اما در حالی که تظاهرات رو به خاموشی می رفت، پس از گزارش نماینده ساواک در دانشگاه مبنی بر اسائه ادب به مجسمه شاه و سازمان امنیت، واحدهای چتر باز و کماندوهای ارتش از هوا و زمین به دانشگاه ریختند و با سرکوب شدید دانشجویان صدها نفر مجروح و مصدوم از طرفین به ویژه دانشجویان بر جای ماند. برخی گزارش ها آمار مجروهین را به 600 نفر ذکر کرده اند. همچنین خسارت بسیار زیادی به دانشگاه وارد شد (بیات، 1373: 50-47). دکتر فرهاد، رئیس دانشگاه، در اعلامیه ای هجوم نظامیان به بزرگترین مرکز علمی کشور «وحشیانه» توصیف کرد و از ریاست دانشگاه استعفا کرد. حمله به دانشگاه تهران با واکنش سریع محافل فرهنگی و سیاسی روبرو شد(نجاتی، 1376: 2/3785). به طور کلی جنبش دانشجویی در سال های 1332 تا بهمن 1340، به رغم اینکه شاهد مشکلات بسیار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و دخالت آمریکا در کشور بود، در اثر اختناق و سرکوب سیاسی شدید و عدم حضور احزاب و جریان های سیاسی گسترده در جامعه، مجموعاً در حال رکود به سر می برد. جنبش دانشجویی در فضای اختناق پس از کودتای 1332 و فضای به اصطلاح «باز سیاسی» (1339-1341)، با دو سرکوب اساسی 16 آذر 1332 و 1 بهمن 1340 مواجه شد.
زمینه های شکل گیری جنبش دانشجویی در سال های 1341- 1357
با کناره گیری دکتر امینی و آغاز نخست وزیری اسدالله علم، شاه تلاش کرد قدرت را به صورت کاملاً متمرکز در اختیار بگیرد و اصلاحات اقتصادی- اجتماعی مورد نظر امریکا را اجرا کند. این دوران از یک طرف مصادف با رحلت آیت الله بروجردی و آیت الله کاشانی و احساس خلا رهبری برای نیروهای مذهبی و از طرف دیگر با سرکوب جبهه ملی و بهبود روابط شاه با اتحاد شوروی بود، احساس آرامشی خاص را برای شاه در خصوص فعالیت های گروه های سیاسی ملی، چپ و مذهبی به وجود آورد. از این رو برنامه اصلاحات مورد نظر آمریکا را با تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی که در برگیرنده اقدام هایی برای کاهش نفوذ دین اسلام در سیاست بود، آغاز کرد(کریمیان، 1381: 157). به لحاظ فرهنگی، در طی دهه 1340 که محمدرضا شاه برنامه های توسعه را آغاز کرد در حقیقت همان الگوی توسعه مورد نظر رضا شاه، یعنی گسترش فرهنگ غربی، باستان گرایی ایرانی و کنار زدن دین اسلام از امور اجتماعی و سیاسی را مبنای کار خود داد.
واکنش جنبش دانشجویی نسبت به اوضاع جامعه در سال های 1341 تا 1357
مهر ماه سال 1341 آغاز اعتراض امام خمینی(ره) به لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی بود و به دنبال آن موجی در جامعه بر انگیخته شد. گرچه حرکت صورتی کاملاً مذهبی داشت؛ اما فرصت و فضایی را برای حرکت های سیاسی و اعلام خواسته های سیاسی فراهم کرد. یکی از استادان دانشگاه تبریز با اغتنام از فرصت پدید آمده، مسئله ملی بودن نفت و حراج آن توسط شاه را مطرح کرد که منجر به دستگیری او و تعطیل کلاس ها توسط دانشجویان در اعتراض به بازداشت وی گردید (باقی، 1379:85).
قیام 15 خرداد سال 1342 که در اعتراض به دستگیری حضرت امام(ره) رخ داد، جو خفقان و سیاست گریزی را شکست. دانشگاه ها و جامعه در سطح وسیعی سیاسی شدند. در تبریز دانشجویان مسلمان با روحانیت انقلابی شهر پیوند برقرار کرده بودند و چون تشکیل جلسات مذهبی نیز با مخالفت رژیم مواجه بود، جلسات و هیئت های مذهبی را غیر علنی و خانگی تشکیل می دادند. شهید قاضی طباطبایی یکی از علمای بانفوذ شهر بود که مورد توجه دانشجویان مسلمان بود و اقدام به تشکیل چنین جلساتی می کرد (باقی،1379: 92). پس از سرکوب قیام سال های 1342-1343 و تبعید حضرت امام در آبان 1343 در مدت یکسال، واکنش های اعتراض آمیزی در گوشه و کنار کشور به وجود آمد که عمدتا به صورت نامه یا اعلامیه هایی بود که در سطحی محدود انتشار می یافت. جو سیاسی دانشگاه ها نیز در این سال ها رادیکالیزه شد؛ اما فعالیت ها و تشکل های سیاسی علنی در محیط دانشگاه ها وجود نداشت و افراد مذهبی عمدتاً در هیئت های مذهبی و انجمن های دینی که مسایل قرآنی و اخلاقی و دینی در آن مطرح بود با یکدیگر ارتباط هایی داشتند(باقی، 1379: 97-96). در سطح دانشگاه در فاصله سال های 1344 تا 1347 تحرک سیاسی قابل توجهی نبود و رشد و حرکت های سیاسی از سال 1347 اندک اندک خودی نشان داد. تا پیش از آن آنچه بارزتر بود انتقادات صنفی دانشگاه بود. در سال های دهه 1340 دانشجویان دختر عمدتاً بی حجاب بودند. از سال 1351 به بعد بود که به تدریج حضور بانوان محجبه در دانشگاه چشمگیر می شد و در سال 1348 وضع دانشگاه به گونه ای بود که وقتی برای نخستین بار دو یا سه دانشجوی محجبه وارد دانشگاه شدند انگشت نما شده و تعجب دیگران حتی دانشجویان مذهبی را برانگیختند. این امر به گفته ی یکی از دانشجویان دانشگاه تبریز به نام واصفی که خود در این مقطع در دانشگاه حضور داشتند، تاثیر سخنرانی های مختلف مثل شهید مفتح، مرحوم شریعتی، شهید مطهری، فخرالدین حجازی و نظایر این ها که شاخص بودند، دیده می شود (باقی، 1379: 108-107).
جنبش دانشجویی در سال های نزدیک به انقلاب
از آغاز سال 1350، فعالیت های سازمان های چریکی رو به گسترش نهادند. در فروردین 1350، پنجاه نفر در یک درگیری مسلحانه در سیاهکل (جنگل های شمال کشور ) دستگیر شدند. به موازات حرکت های چریکی، در دانشگاه ها نیز تحرکات سیاسی شدت گرفتند. در 11 اردیبهشت 1350 دانشجویان دانشگاه تهران، علیه جشن های 2500 ساله شاهنشاهی دست به تظاهرات زدند. پلیس با حمله به دانشجویان، حدود دویست نفر را دستگیر کرد. به دنبال آن، در پی درخواست مقامات دانشگاه ها برای سرکوب دانشجویان، پلیس در دانشگاه ها مستقر شد. دانشجویان دانشگاه صنعتی و دانشجویان هنرسرای عالی نارمک هم دست به تظاهراتی علیه رژیم زدند. در پی این حوادث، امام خمینی(ره) نیز در نجف ضمن بیاناتی از ملت ایران خواستند که به مبارزه با جشن های 2500 ساله برخیزند. در اواخر مهرماه سال 1350 دانشکده فنی دانشگاه تبریز به دنبال دو هفته اعتصاب و تحصن دانشجویان تعطیل گردید. در بهمن ماه همین سال، عده ای از اعضای دستیگر شده گروه های چریکی دانشجویی، محاکمه و اعدام شدند(اسنادی از جنبش دانشجویی در ایران، 1380: 28). سال 1350 را می توان نقطه عطفی در انتقال از دهه چهل به دهه پنجاه دانست. نگاهی به موقعیت نیروها در دانشگاه ها نشان می دهد که دانشجویان مذهبی و سیاسی در اقلیت بودند؛ اما از سال 1350 این روند تغییر یافت و نیروهای مذهبی در حال رشد بودند. توزیع آثار متفکرین مذهبی به ویژه آثار شریعتی که به خاطر صبغه ی انقلابی، ممنوع بود و خود این ممنوعیت، گرایش بیشتری به خواندن این آثار ایجاد می کرد و نیز آثار استاد مطهری که عمدتاً کلامی و فلسفی بود و آزادانه نشر و پخش می شد و آثار سایر متفکران دینی، در تغییر موازنه قوا به نفع دانشجویان مسلمان نقش مهمی داشت(همان، 135).
مقاومت دانشجویان در برابر تلاش ترویج ابتذال
در سال 1349 از جهت سیاسی فضای دانشگاه تا حدی به خاموشی گراییده بود. از نظر فرهنگی تلاش وسیعی برای استحاله دانشجویان و ترویج ابتذال و فساد صورت می گرفت. جو عمومی دانشگاه در حوالی سال 1350 و 1351 دچار یک سقوط اخلاقی شد؛ به حدی که دانشگاه های اروپایی سالم تر از محیط دانشگاه های ایران شناخته می شد. دکتر سید مهدی گلابی می گوید: «در حوالی سال 1350 تا 1353 بی بند و باری در دانشگاه در حد بالایی بود. آدم وقتی می رفت به کشور فرانسه دانشگاه های آنها را سالم تر از دانشگاه تبریز می یافت. در دانشگاه تبریز خانم هایی که به عنوان دانشجو تحصیل می کردند دانشگاه را تبدیل کرده بودند به یک مرکز نمایش مد و لباس و آرایش در حالی که در دانشگاه های کشور فرانسه دانشجویان دختر لباس ساده ای می پوشیدند که عرف آنها و جامعه آنها اجازه می داد. دانشجویان و حتی دانشجویان غیر مذهبی در برابر این تلاش های رژیم و متصدیان دانشگاه مقاومت می کردند. این مسئله با مخالفت عمومی دانشجو ها روبرو شد و طومارهایی نوشته شد و پیش رئیس دانشگاه رفت و همین مقاومت ها که بیشتر بعد اخلاقی- فرهنگی داشت، خود به محوری برای ارتباط و تجمع و حرکت دانشجویان می شد»(اسنادی از جنبش دانشجویی در ایران،116:1380).
در طول سال 1357 دانشگاه های کشور به پایگاه انقلاب تبدیل شدند. کلاس ها تعطیل شد و تظاهرات سیاسی برای سرنگونی رژیم از دانشگاه ها، سازماندهی گردید. جنبش دانشجویی اکنون به یک جنبش اجتماعی مبدل شده و خواسته های انقلابی، مبنی بر آزادی زندانیان سیاسی و بازگشت امام خمینی در صدر توجه آنان قرار گرفت. در 18 اردیبهشت 1357 در دانشگاه تبریز، به مناسبت چهلم شهدای قیام 29 بهمن آن شهر، تظاهرات عظیمی صورت گرفت و دانشجویان با سنگ به مصاف گلوله رفتند. شورش خونین 18 اردیبهشت دانشگاه تبریز، منجر به تعطیلی این دانشگاه تا پیروزی انقلاب اسلامی گردید. در جریان ممانعت دولت بختیار از بازگشت امام خمینی در دی ماه 1357، علمای قم و سایر شهرهای کشور در دانشگاه تهران دست به تحصن زدند. این حرکت نمادین، ضمن تقویت وحدت و نزدیک شدن حوزه و دانشگاه، که طی سال های گذشته در اثر تبلیغات رژیم دچار بدبینی های مفرطی نسبت به همدیگر شده بودند، دانشگاه تهران را به پایگاه انقلاب مبدل ساخت. سرانجام با تسلیم شدن دولت به بازگشایی فرودگاه، امام خمینی در 12 بهمن 1357 به میهن بازگشت. طبق برنامه اعلام شده قرار بود امام خمینی در دانشگاه تهران با مردم دیدار کرده و سخنرانی کنند، اما به خاطر احترام به شهدای انقلاب، این برنامه به بهشت زهرا انتقال یافت. برنامه اولیه هر چند اجرا نشد، ولی نشانه جایگاهی بود که دانشگاه در اندیشه رهبران انقلاب داشت و اولین مکانی بود که برای استقرار رهبری انقلاب و سخنرانی ایشان در نظر گرفته شده بود(کدی، 174: 1369 ).
اعتراض و راهپیمایی دانشگاه اصفهان
مقارن پیروزی انقلاب، علاوه بر دانشگاه های تهران، تبریز و سایر دانشگاه های کشور نیز علیه رژیم شاه و در حمایت از انقلاب و امام دست به تظاهرات، راهپیمایی و تحصن می زدند. از جمله می توان به راهپیمایی دانشگاه اصفهان اشاره کرد. در این راهپیمایی پانزده هزار نفر از بازاریان، دانشجویان، دانش آموزان، استادان و فرهنگیان اصفهان در زمین چمن دانشگاه اصفهان نماز جماعت بر پا داشتند. بعد از نماز جماعت، دکتر علی شریعتمداری رئیس جامعه هیئت علمی دانشگاه اصفهان به مناسبت هفته همبستگی طی یک سخنرانی، نقش مذهب و پیشوایان مذهبی را در تاریخ معاصر ایران بازگو کرد و گفت جنبش مهمی که به رهبری حضرت آیت الله العظمی خمینی آغاز شده است با تعمق و تفکری که ویژه یک مسلمان است ادامه خواهد یافت. دانشجویان دانشگاه اصفهان پس از سخنرانی قطعنامه ای صادر کردند و نام سه تالار بزرگ دانشگاه را به تالارهای دکتر علی شریعتی، حنیف نژاد و اقبال لاهوری تغیر دادند. پس از قرائت قطعنامه دانشجویان 15000 هزار نفری در دانشگاه اصفهان به مدت دو ساعت راهپیمایی کردند و شعارهایی مبنی بر وحدت و پیروی از شعائر دینی دادند(کیهان، شماره 1357: 10602: 20). در سایر دانشگاه ها، مانند دانشگاه پلی تکنیک، دانشگاه ملی ایران(شهید بهشتی) دانشگاه صنعتی آریا مهر(صنعتی شریف)، دانشگاه جندی شاپور اهواز و. .. نیز تظاهرات و راهپیمایی های گسترده ای علیه رژیم صورت می گرفت. صرف نظر از فعالیت های دانشجویی و تظاهرات وسیع سال های 1352 تا 1354، بخش دیگری از این مبارزات در قالب نوشتن کتاب و جزوه توسط خود دانشجویان صورت می گرفت. برای مثال می توان به کتاب هایی که توسط جلال رفیع، دانشجوی رشته حقوق (قضایی) تالیف شده است اشاره کرد. این شخصیت از چهره های فرهنگ و ادب و از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب می باشد. از جمله کتاب هایی که توسط این شخصیت نوشته شده است جزوه «نماز تسلیم انسانی عصیانگر» می باشد. معمولاً این نوشته ها هم جنبه سیاسی و هم حالت حاد و تندی داشت و تحت تأثیر فضای جنگ های مسلحانه و فعالیت های چریکی نوشته می شده است. از جمله دانشجویانی که به طرق مختلف، هسته ی مبارزاتی و حرکت اسلامی دانشگاه را یاری می رساندند می توان به صدر واثقی و صادق آینه وند که هر دو از محققین و مورخین معاصر هستند اشاره کرد(رفیع، 1384: 70-65).
چگونگی ارتباط جنبش دانشجویی و امام خمینی(ره) و تاثیر آن در پیروزی انقلاب اسلامی
توجه و عنایتی که امام خمینی به خواسته ها و نیازهای جنبش دانشجویی داشت، باعث تشدید پیوند و استحکام رابطه رهبر و جنبش دانشجویی شد. جنبش دانشجویی که به یک معنا نمایندگی بحران هویت جامعه را بر عهده داشت، از یکسو از دستاوردهای تمدن غرب بیزار شده بود، چون رژیم شاه را مورد حمایت همان نظام های سیاسی غرب می دانست و از طرف دیگر دل خوشی به نظام های سوسیالیستی و کمونیستی نداشت. به همین دلیل در یک فضای دو قطبی سیاسی- ایدئولوژیک گیر کرده بود و به دنبال راهی برای آن دو می گشت و آن «بازگشت به هویت اسلامی خویش» بود که امام خمینی آن را ملاک عمل مبارزاتی خویش قرار داده بود. عوامل فوق باعث شد رابطه تنگاتنگی بین امام خمینی و دانشجویان مسلمان که اکنون بخش اعظم دانشجویان دانشگاه ها را تشکیل می دادند به وجود آید. پیوند دانشجویان با امام خمینی بدون پیوند دانشجویان و مردم نمی توانست ثمربخش باشد. از سال های اولیه 1350 پیوند بین مردم و دانشجویان به تدریج رو به گسترش نهاد و این زمانی بود که با ظهور اندیشه های دکتر شریعتی، گرایش به مذهب در دانشگاه ها تقویت شد و امکان برقراری ارتباط بین دانشجویان و روحانیون مبارز و افکار امام خمینی فراهم شد و این ارتباط باعث شد دانشجویان به راحتی بتواند در روند فعالیت های سیاسی جامعه موثر باشند. حرکت های دانشجویان مسلمان در مراسم مذهبی به ویژه در ماه محرم، کاملاً در جهت افزایش آگاهی سیاسی مردم و تحرک بخششیدن به آنها برنامه ریزی شده بود. همچنین امکان برقراری ارتباط دانشجویان مسلمان با دانش آموزان، بازاریان، کارگران و... فراهم آمد و دانشجویان از این ارتباط برای مقاصد سیاسی بهره برداری کردند، اهداف انقلابی را تبیین کردند و به شکل موثری در تبلیغ رهبری امام خمینی و ترویج اندیشه های او قدم بر می داشتند.
در حقیقت پیوند دانشجویان با مذهب و امام خمینی باعث شد که جنبش دانششجویی بتواند در حرکت جامعه به طرف انقلاب موثر باشد. در چنین وضعی مرگ مشکوک دکتر علی شریعتی در خرداد 1356، پیام تسلیت امام به دانشجویان و پس از آن شهات آیت الله مصطفی خمینی در آبان 1356 امکان پیوند عمیق تر دانشجویان با امام و خروش جنبش دانشجویی برای پیروزی انقلاب اسلامی را به دنبال داشت. افزایش ارتباط دانشجویان با امام خمینی باعث برقراری ارتباط بیشتر توده مردم با جنبش دانشجویی و نهایتاً افزایش آگاهی سیاسی توده مردم در جهت انقلاب شد(کریمیان،1381: 314-313). نکته مهم در تحکیم پیوند دانشگاه و انقلاب اسلامی، جریان های دانشجویی خارج از کشور بود که به صورت فعال، مبارزه گسترده ای را در آمریکا و اروپا بر علیه رژیم پهلوی به راه انداخته و از هر فرصتی برای ضربه زدن به پایه های پوسیده رژیم استفاده می نمودند و با رشد نهضت امام به انقلاب اسلامی پیوستند و با وجود خطوط متفاوت و ایدئولوژیهای مختلفی که در میان گروههای تشکیل دهنده این جریان دیده می شد، طیف غالب و جو حاکم بر آنها هواداری از انقلاب اسلامی و رهبری آن بود.روابط نزدیک این جریانها با رهبری انقلاب اسلامی و آزادیهایی که در خارج از کشور در زمینه فعالیتهای سیاسی داشتند و به آنها امکان می داد که در طیف انقلابی و اسلامی دانشگاه های کشور تأثیر مستقیم بگذارند و روز به روز بر تعداد جناح دانشگاهی انقلاب بیافزایند. در این شرایط ارتباط دانشگاه و حوزه علمیه و مبادله پیام بین این دو مرکز علمی آینده ساز به انقلاب شتاب بیشتری بخشید و روحانی و دانشجو در کنار هم قرار گرفتند و در حقیقت هر کدام مکمل نقش دیگری شد. این همکاری راه را برای فراگیری انقلاب در سطح جامعه و دانشگاه فراهم آورد و دانشگاه را به یکی از صحنه های باشکوه مبارزه و سنگر محکم انقلاب اسلامی مبدل ساخت(عمید زنجانی،143:1371).
نتیجه
در بررسی عوامل موثر در گرایش دانشجویان به سیاست گفته می شود که با توجه به ساخت انتقادی دانشگاه و روحیه جستجوگر و آرمان خواهی دانشجو، جنبش های دانشجویی ممکن است در تمامی دانشگاه ها و جوامع، اعم از پیشرفته و در حال توسعه، شکل بگیرد. در بررسی اهداف جنبش های دانشجویی نیز در کشورهای مختلف مشاهده می شود. در کشورهای توسعه یافته که میزان مشکلات جامعه کمتر است، جنبش دانشجویی دارای اهداف محدود و اصلاحی است و در کشورهای جهان سوم چون میزان مشکلات جامعه بیشتر است، جنبش های دانشجویی معمولاً دارای اهداف گسترده و انقلابی هستند. در جامعه ایران دانشجویان از ابتدای تاسیس دانشگاه در سال 1313ش، تاکنون همواره با توجه به روحیه نقاد، آرمان گرا و رادیکال خود نسبت به وضعیت جامعه در ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آن واکنش نشان داده و خواهان تغییر و اصلاحاتی شده اند. مهمترین مشکلات ساختاری جامعه ایران در دوران پهلوی، عبارت از: استبداد سیاسی، نابرابری های اجتماعی و اقتصادی، تعارض فرهنگی و عدم استقلال و وابستگی به بیگانگان بودند. جنبش دانشجویی در واکنش به این مشکلات و در قالب سازمان های متعدد و با اندیشه و ایدئولوژی های متفاوت اعم از مارکسیسم، ملی گرایی و اسلام گرایی و در سایه جنبش های فکری بزرگ تر فعالیت های وسیعی را انجام دادند. در طی سال های دهه 1320 تا پیروزی انقلاب اسلامی حرکت های اعتراض آمیز دانشجویان به شکل مبارزات صنفی و سیاسی در قالب اعتصاب ها و تظاهرت بود و این حرکت اعتراض آمیز عمدتاً با یک زمینه صنفی شروع می شد و با اعتراض سیاسی پایان می یافت. شدت این اعتراض های سیاسی و صنفی در طی سال های دهه 1320 تا 1357 به تدریج رو به افزایش بود. موفقیت نهایی جنبش دانشجویی زمانی رقم خورد که امکان برقراری ارتباط با توده های مردم فراهم شد و این ارتباط به شکل عمده ای متأثر از رهبری انقلاب اسلامی توسط امام خمینی (ره) و حسن نظر وی نسبت به جنبش دانشجویی بود و این ارتباط با توده مردم باعث شد که جنبش دانشجویی نقش بسیار موثری را در روند پیروزی انقلاب اسلامی ایفا کند.
منابع
1. آرنت، هانا(1359 ): خشونت، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران: خوارزمی.
2. باتامور، ت.ب(1369): منتقدان جامعه، ترجمه محمد جواهر کلام، تهران: سفیر.
3. بازرگان، مهدی(1371 ): دانشجو، دانشگاه و جنبش دانشجویی، ماهنامه ایران فردا، سال اول، شماره چهارم.
4. باقی، عمادالدین(1379): جنبش دانشجویی ایران از آغاز تا انقلاب اسلامی، جلد1، تهران: نشر جامعه.
5. بشیریه، حسین(1374): جامعه شناسی سیاسی، تهران: نشر نی.
6. بی نا(1336 ): سیر تاریخی کمونیسم در ایران، تهران: کیهان.
6. بیات، کاوه (1373): دانشگاه تهران، اول بهمن 1340، فصلنامه گفتگو، شماره 5.
7. رفیع، جلال(1388): از دانشگاه تهران تا شکنجه گاه ساواک: روایت مبارزات دانشجویی و حکایت کمیته مشترک ضد خرابکاری، تهران: موزه عبرت ایران، چاپ دوم.
8. روحانی، حمید(1364): نهضت امام خمینی، جلد 2، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.
9. روشه، گی (1370): تغییرات اجتماعی، ترجمه منصور وثوقی، تهران: نشر نی.
10. سیاسی، علی اکبر(1366): گزارش یک زندگی، لندن: بی نا.
11. عمید زنجانی، عباسعلی(1371): انقلاب اسلامی و ریشه های آن، تهران: نشر کتاب سیاسی.
12. فردوست،حسین(1374): ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران: اطلاعات.
13. کاتوزیان، محمد علی(1373): اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران: مرکز.
14. کدی، نیکی(1369): ریشه های انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران: نشر قلم.
15. کریمیان، علیرضا(1381): جنبش دانشجویی ایران از تاسیس دانشگاه تهران تا پیروزی انقلاب اسلامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
16. مجله کیهان،(11 آبان 1357 - 1 ذیحجه 1398)، شماره 10602
17. مدنی، سید جلال الدین(1359): تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد 1، قم: حوزه علمیه.
18. معاونت خدمات مدیریت و اطلاع رسانی دفتر رئیس جمهور(1329-1357ه.ش)(1380 ): اسنادی از جنبش دانشجویی در ایران،جلد 1، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
19. منظور، سیروس(بی تا): عوامل موثر در رفتار و عقاید دانشجویان، تهران: موسسه تحقیقات و برنامه ریزی علمی و آموزشی.
20. نجاتی، غلامرضا(1371): تاریخ بیست و پنج ساله ایران (از کودتا تا انقلاب)، جلد 1، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ سوم.
21. __________(1376): مصدق سال های مبارزه و مقاومت، جلد 2، تهران: رسا.
22. هانتینگتون، ساموئل(1357): سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: نشر علم.
23. یزدی، ابراهیم(1382): جنبش دانشجویی در دو دهه: (1320تا1340)، تهران: قلم.