به گزارش ایرنا- زندگی همیشه سرشار از فراز و نشیبهاست. به گفته یک روانشناس ما زندگی نمیکنیم که یک تجربه داشته باشیم، بلکه زندگی میکنیم که باهم آیندهمان را بسازیم. اغلب زوجهایی که تازه زندگی مشترکشان را آغاز کردهاند، با بالا گرفتن اختلافات ممکن است از ادامه زندگی نگران شوند و برای زندگی خود دنبال راه حل! اینگونه مواقع، استفاده از تجربیات افراد باسابقه بهعنوان یک آزمایش با نتیجه موفق میتواند راهنمای خوبی باشد. مخصوصاً افرادی که از سن ازدواجشان مدت قابل توجهی گذشته باشد و تکرار این تجربهها نتیجه را مؤثرتر خواهد کرد.
گفتگو، گذشت و تغافل
من و شوهرم 36 ساله هستیم و 12 سال است که ازدواج کردیم و دو فرزند 6 و 3.5 ساله داریم. بعد از این مدت سعی میکنیم در اختلافات تغافل داشته باشیم و وقتمان را بابت بحث و جدل صرف نکنیم، ولی بعضی اوقات که اختلافاتمان بیشتر است وارد گفتگو میشویم. در برخی موضوعات هم، سالیان سال است که گفتگو جواب نمیدهد و کماکان به نتیجه مطلوب نرسیدهایم. در مسائل اقتصادی من چارچوب دار هستم و همه چیز را با این نگاه در نظر دارم. همسرم ساختاری نگاه نمیکند و در خرج و مخارج، این گونه رفتار نمیکند. مبلغی را ماهیانه پرداخت میکند که بخشی متعلق به خرج زندگی و بخشی برای خودم میباشد. من همیشه درخواست داشتم که این دو را از هم تفکیک کند و آنها را جدا دریافت کنم که، چون عموماً در مسائل اقتصادی فضای شفافی نداریم، سالهاست که دغدغه شفاف شدن بین ما وجود دارد و هیچ موقع حل نشده است. البته قابل ذکر است که مشکل حادی هم ایجاد نکرده است.
در تربیت فرزندان هم اختلاف موردی هست. بعضاً هم این اختلاف موجب شده است که از دست هم دلخوری هم داشتهایم. در اینگونه اختلافات من یا همسرم با رجوع به منابع علمی و یا محل بازنشر آنها مثل صفحههای خوب اینستاگرام و ارسال مطالب به همدیگر مشکلمان را حل کردهایم.
در ارتباط با خانوادهها و اقوام، اختلاف زیادی هست، هر دو میدانیم که این موضوع طبیعی است و ما نمیتوانیم اصلاحش کنیم. ما قادر به تغییر نگرش و نوع نگاه دیگران نیستیم. بعد از ده دوازده سال چیزی که برای ما پررنگ است این است که این تفاوت خیلی برایمان مسئلهساز نیست پس اغلب بیخیالش میشویم. روش حل اختلاف ما، نسبت به 12 سال پیش خیلی متفاوت شده است. شناخت ما از همدیگر باعث راحتی حل مسئله شده است. ما سالهای اول زندگی خیلی چالش داشتیم و در خیلی از موضوعات اختلاف نظر داشتیم. مخصوصاً روزهای اول زندگی خیلی پرچالش بود. الان «گذشت» و «تغافل عمدی» و «گفتگوی سازنده» در زندگیمان خیلی پررنگتر شده است.
تنها گفتگو
34 ساله هستیم و بعد از 11 سال زندگی دو فرزند داریم. اختلاف نظرمان در تربیت فرزند را با گفتگو حل میکنیم. پیش آمد که در این مورد اختلاف داشتیم که برای حل آن به مرجع مورد اعتمادمان مراجعه کردیم و از ایشان راهنمایی خواستیم و ما را راهنمایی کردند که، چون هر دو قبولشان داشتیم. اصولاً در خیلی از موارد هماهنگیم و اختلاف مشهودی نداریم. به همین دلیل خیلی در برخورد با مسائل دچار مشکل نمیشویم که بخواهم به راه حل خاصی فکر کنم. تنها گفتگو بوده که عامل حل اختلاف بوده است. او میگوید و من نقد میکنم و او جواب نقدها را با من در میان میگذارد. من نظرم را میگویم و مسئله را تحلیل میکنم و او در رد و یا قبول نظرم صحبت میکند و به نتیجه میرسیم.
گذشت زمان
من 33 ساله و همسرم 40 ساله و 10 سال است ازدواج کردیم. بچهای نداریم، اما در زندگی مسائلی که موجب اختلاف ما بوده را داشتهایم. همه مسائل در روند صحبتها رو به حل شدن میروند. من و همسرم در نوع برگزاری مهمانی و یا ارتباط با خانوادههایمان اختلافاتی داشتهایم، اما با اعلام نظرها و صحبت پیرامون این مسئله اغلب حل شده است. ابتدای ازدواج خیلی اوضاع متفاوت بود. هر چند خانوادههایمان خیلی همراه بودند، اما از هر دو طرف خودمان و خانوادهها اختلاف نظرهایی داشتیم که طبیعتاً با گذشت زمان موضوع حل شده است. اما تصمیمگیری در اوایل ازدواج سخت است، چون زن و شوهر همدیگر را خیلی نمیشناسند و پیش بینی و حدس رفتار و عکسالعمل طرف مقابلمان خیلی سختتر از الان بود.
پیشگیری از ایجاد اختلاف
خودم 34 سال و همسرم 38 سال سن داریم و از این ازدواج یک فرزند خدا به ما داده است. هر دو شاغل هستیم و حقوق داریم و یکجا خرج میکنیم. در مواقع خرید سنگین هم حتماً نظر هردو را میپرسیم. طبیعی است که در موضوعات خانوادگی اوایل ازدواج اختلاف وجود دارد. اما سعی ما بیشتر از حل اختلافات به پیشگیری از ایجاد اختلاف بوده است به این طریق که همسرم من را میشناسد و میداند یکسری از مطالب من را ناراحت میکند. پس از اجرای آن و یا اتفاق افتادن آن جلوگیری میکند و من هم همچنین. اما بهطور کلی، چون خانواده من و همسرم خیلی اهل دخالت در امور ما نیستند، مشکل حادی پیش نیامده است و موردی اگر بوده خیلی راحت سعیمان بر فراموشی و بیاهمیت انگاشتن آن بوده است. چون از نظر ما مواردی که تکرار نمیشود ارزش زمان گذاشتن و پرداختن به آن را ندارد.
بعد از گذشت مدتی از زندگی، اختلافات ابتدای خیلی زندگی کم میشود. فقط مهم است بدانیم که باید صبور باشیم و به طرف مقابل فرصت دهیم تا ما را بشناسد. در خیلی از اختلافات، من دیگر میدانستم پاسخ همسرم برای این سوالم چیست. پس نیازی به مطرح کردن حرف نبود. نتیجه معلوم بود. بعد از این مدت زندگی دو نفره خیلی این شناخت روی حل موضوعات و اختلافات کمک کرده است.
اگر بپذیرم حلنشدنی است، راحتتر کنار میآیم
هر دو 40 ساله هستیم. 15 ساله ازدواج کردیم. دو فرزند داریم و بیشترین اختلافمان برای این مورد است. اختلافات ما خیلی کمتر از اوایل شده است و البته که بچهها متوجه نمیشوند. الان، چون با نظر همدیگر آشنا هستیم تقریباً میدانیم باید چه کنیم و قدمها را در زندگی چگونه برداریم، اما در مواقعی که باید بحث را عمیقتر پیش ببریم با گفتگو موضوع برطرف شده است، چون در همین گفتگو هم میدانیم با چه روشی با همدیگر صحبت کنیم. بعضی از مشکلات بین ما اصلاً حل نشدنی است و سعی کردیم کنار بیاییم. به نظر خودم این موضوعات هیچ موقع حل نخواهد شد و این را قبول کردم. مثلاً میدانم که کار همسر من خیلی زیاد است و من هر چقدر که تلاش کردم فایدهای ندارد. هر موقع که چنین اختلاف غیرقابل حل شدنی را پذیرفتم خیلی راحتتر پیش رفتم و با آن موضوع کنار آمدم.
من از او و او از من خسته شده بودیم
18 سال است که ازدواج کردیم. خودم 38 و همسرم 45 سال سن داریم و حاصل این زندگی دو فرزند است. در مسائل اقتصادی الان مشکلی نداریم. البته از زمانی که وضع مالی همسرم خوب شد و به سطح قابل قبولی از تمکن رسیدیم. اوایل ازدواج از نوع خرج کردنش اصلاً راضی نبودم. هم خیلی کم خرج میکرد و هم خیلی سخت. من در انتخاب سختگیر هستم، اما این رفتار من در برابر همسرم واقعاً قابل مقایسه نیست. اوایل خجالت میکشیدم با او مخالفت کنم و سعی میکردم این رفتارش را به زور بپذیرم، اما بعد از گذشت سالها و تجربههای خرید، متوجه شدم میتوانم حرفم را بزنم. با شروع ارائه نظراتم اختلافاتمان زیاد شد. چون ایشان توقع همراهی مرا داشت و من نمیتوانستم راحت این شرایط را بپذیرم. من با روش دیگری در خانه پدرم بزرگ شده بودم.
اوایل با گفتگوهای منجر به جدل خسته میشدیم. از یک جا به بعد روشمان شد تبادل نظر و توافق. اگر این راه را انتخاب نمیکردیم ممکن بود الان زندگیمان سرجایش نمیبود. من از او و او از من خسته شده بودیم و نمیخواستیم با حرفهای بیهوده خستگی را مضاعف کنیم. الان سعی میکنیم که در خرید روشهای مختلف را پیاده کنیم. اغلب من با او مطرح میکنم و میگویم این مقدار پول میخواهم. اگر با نوع خرید من بهطور کلی موافق بود با کمی چانه زدن مبلغ را به حسابم واریز میکند و من میروم خرید. اگر مخالف باشد دیگر من میفهمم باید کنار بکشم و اصرار فایده ندارد. فقط در زمان ثبت نام کلاس زبان دخترم بود که سر حرفم در این مرحله پافشاری کردم و یک دنده ایستادم. چون همسرم مخالف بودند و من محکم میدانستم که دخترم باید این کلاس را برود. این تنها جایی بود که او کوتاه آمد، ولی هنوز به من حرفش را میزند. در برخی از اوقات در موضوع تربیت بچهها همینطور است البته که در این موارد اغلب حرف من در غیاب همسرم اجرا میشود و او در مقابل عمل انجام شده قرار میگیرد.
سخت، ولی شیرین
همسرم 43 و من 39 ساله هستم و بعد از 20 سال زندگی 4 فرزند داریم. بزرگترین منبع اختلاف ما روابط و رسومات خانوادههاست. من ایرانیام و همسرم ایرانیالاصل متولد هلند. بین خانواده من و ایشان اختلافات در آداب و رسوم و روابط زیاد هست. سلیقههای متفاوت. قطعاً از ابتدای ازدواج با علم به این موضوع گام برداشتهایم، ولی یک جاهایی کار به اذیت شدن که میکشید دیگر نمیتوانستم راحت موضوع را تحمل کنم یا بگذرم. البته الان برایم خیلی از مسائل توجیه دارد. خیلی از مطالبات من از همسرم و خانواده همسرم کمتر شده است. اما هنوز اختلافات حل نشده زیادی داریم و تنها گذر زمان بوده که توانسته مرا آرام کند. از گفتگو حرف نمیزنم، چون بوده و تأثیر مهمی نداشته. پذیرش مهمترین بخش زندگی ماست که گذشت هم چاشنی آن است. من با پذیرش شرایط خانواده خودم و همسرم با پذیرش رسوم خانواده من این 20 سال را سر کردیم. سخت، ولی شیرین. چون نتیجهاش زندگی رضایتبخشی بوده است.