ماهان شبکه ایرانیان

گفت‌وگو با امیر اهوارکی؛

از فیلم جنگی با عینک فمینیسم تا آقازاده‌های فیلم‌ساز!

خانم قیدی، دربارۀ حضور و نقش زنان در دفاع مقدس، فیلم شریف و زیبای ویلایی‌ها (۱۳۹۵) را ساخت. اما «دسته دختران» فیلم شریفی نیست و قصد کرده که با خراب کردن مردها، زنان را بالا ببرد.

به گزارش مشرق، چهلمین جشنواره فیلم فجر در بخش مسابقه سینمای ایران (سودای سیمرغ) 22 فیلم را به نمایش گذاشت. جراحی فیلم های جشنواره، موضوعی بود که در شب پایانی جشنواره پس از تماشای تمامی آثار، با "امیر اهوارکی" منتقد، نویسنده و پژوهشگر سینما در خانه جشنواره، سالن مرکز همایش های بین‌المللی برج میلاد راجع به آن به گفت و گویی مفصل نشستیم. این مصاحبه را که قبل از اعلام نتایج جشنواره فیلم فجر انجام شده است، در اینجا با هم مرور می کنیم.

با عرض سلام و فروتنی به پیشگاه شما، بفرمایید بعد سپری شدن 43 سال از پیروزی انقلاب اسلامی، آیا جشنواره فیلم فجر با آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب نسبتی یافته است؟

بر سر این موضوع بحث است که آیا جشنواره فیلم فجر باید با آرمان‌های انقلاب اسلامی ‌نسبت داشته باشد یا خیر. بعضی نظرات بر آنند که جشنواره فجر، یک جشن سینمایی است که در دهه فجر برگزار می‌شود. زیرا ما جشنواره سینمایی دیگری با این وسعت نداریم. به همین خاطر اغلب فیلمسازان علاقه دارند که فیلم‌های خود را در این جشنواره نمایش دهند. چنانکه برخی از ‌آنهایی هم که آثار بدی ساخته‌اند باز هم دوست دارند از ویترین جشنواره فجر استفاده کنند و کالای خودشان را در معرض عموم بگذارند. حتی به قیمت اینکه تمسخر شوند. به طور مثال در همین جشنواره امسال، عوامل فیلم «ماهان» آمده و می‌گفتند: ببخشید! فیلم‌مان خیلی بد است و ما خودمان می‌دانیم!

این موضوع را باید به فال نیک گرفت. لزومی ندارد که همه‌ی فیلم‌های جشنواره فجر در راستای انقلاب و دین مقدس اسلام باشند. اما نباید لااقل فیلم‌های ضد ایران و تمسخر کننده‌ی دین را به جشنواره راه دهند. متأسفانه در این سال‌ها، برخی از فیلم‌های مخالف دین و ایران، به جشنواره آمده و تقدیر شده‌اند؛ فیلم‌هایی که حتی بودجه‌ی ساخت آنها را همین آقای مسعود نقاش‌زاده در دوران مسئولیت خود در بنیاد فارابی تأمین کرده است. مخصوصاً موارد اول تا سوم ذیل:

1ـ یلدا/ مسعود بخشی (1397)

2ـ بنفشه‌ی افریقایی/ مونا زندی (1397)

3ـ مردن در آب مطهر/ نوید محمودی (1398)

4ـ مامان/ آرش انیسی (1399) (با بودجه‌ی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی که زیر مجموعه وزارت ارشاد محسوب می‌شود)

  فیلم‌هایی که امسال با موضوع انقلاب و دفاع مقدس به جشنواره آمده‌اند، چگونه هستند؟

ـ در میان سه فیلم با موضوع دفاع مقدس که به جنگ ایران و عراق می‌پردازند، «موقعیت مهدی» فیلم خوبی است. این فیلم با دو نسخه فیلمنامه جداگانه، برای سینما و تلویزیون تولید می‌شود. هادی حجازی‌فر، یک کارگردان فیلم اول است. او اینقدر شعور دارد که در نگارش فیلمنامه، ساختار سریال و سینمایی را جدا کند. ان‌شاءالله قدم‌های بزرگتری برخواهد داشت و جایزه بهترین فیلم جشنواره را هم خواهد گرفت.

فیلم دوم، «دسته‌ی دختران» است که متأسفانه بدعت‌گذار و دروغگو از کار درآمد. هجده میلیارد تومان برای ساخت این فیلم، روی آن سرمایه‌گذاری شده است (60% بنیاد سینمایی فارابی، 40% حوزه هنری). مشکل اصلی این است که با عینکِ فمینیسم، به تاریخ جنگ پرداخته و نزاع‌های زن و شوهری امروزی را به دوران دفاع مقدس کشانده است. حتی لباس‌های بازیگرانی مانند فرشته حسینی در فیلم، کاملاً امروزی است. این بازیگرِ افغانستانی را با چه منطقی به جنگ ایران و عراق آورده‌اند؟! ظاهراً انتخاب ایشان به قصد ارسال فیلم به آکادمی اسکار بوده است! چون یکی از مواردی که در اسکار مزیت حساب می‌شود، پرداختن به اقلیت‌هاست. یعنی سازندگان فیلم ریل‌گذاری کرده‌اند که «دسته دختران» در سال آینده، فیلم ارسالی کشورمان به اسکار باشد. ببینید با چه نگاهی تاریخ دفاع مقدس را روایت می‌کنند!

آیا بر فیلم «دسته دختران» نظارتی وجود داشته؟! آیا این فیلمنامه فمینیستی در بنیاد فارابی تصویب شده است؟ باید یقه‌ی حبیب ایل‌بیگی را گرفت. چرا نیکی کریمی، به رغم نداشتن تناسب در سن شخصیت و صدا و چهره، برای نقش فرمانده انتخاب شده؟! علت واضح است. چون ایشان، یکی از چهار پایه‌ی فمینیسم در ایران است (به همراه تهمینه میلانی، فاطمه معتمد آریا و باران کوثری).

دو سال قبل، نیکی کریمی در مقام کارگردان، «آتابای» را ساخت که الان در اکرانِ سینماها است. این فیلم، به قصد ترویج کفریات فمینیسم در آذربایجان ساخته شده؛ یعنی در خطه‌ای که عمده‌ی خانواده‌ها در آنجا مردسالارند. حرف اصلی فیلم آتابای این است که چرا یک زن نمی‌تواند هم شوهر و هم دوست‌پسر داشته باشد (همانطور که فیلم بنفشه‌ی آفریقایی/ مونا زندی، با بازی معتمد آریا در سال 1397 شوهر سابق و لاحق را در یک خانه جمع کرده بود). در کنفرانس خبری آتابای به خانم نیکی کریمی گفتم که هنر شما این است که پانزده موضوع و دغدغه‌ی فمینیست‌ها را در یک فیلم 107 دقیقه‌ای گنجانده‌اید!

او ساکت شد و چیزی نگفت. بعد از دفاع بی‌ربط دو نفر از عوامل فیلم که قصد کردند این مسائل را واقعی جلوه دهند، در نهایت خانم کریمی به زبان آمد و گفت: بله اینها در واقعیت وجود ندارند. ما صرفاً علاقه‌های خودمان را تصویر کردیم. من هم گفتم: ممنونم که صادقانه جواب دادید. شما از سینما استفاده می‌کنید تا آرزوهای خودتان را شهرت بدهید. بلکه بتوانید جای معروف و منکر را که انبیاء الهی به دستور خداوند متعال تعیین کرده‌اند، عوض کنید (نگا. دقایق 21 تا 31 از نشست خبری فیلم «آتابای» نیکی کریمی در جشنواره فجر).

گفت‌وگو با امیر اهوارکی؛ از فیلم جنگی با عینک فمینیسم تا آقازاده‌های فیلم‌ساز!

حضور نیکی کریمی‌ در فیلم دسته‌ی دختران، اصلاً به نقش نمی‌خورد. مخصوصاً که صدای تیز او هم به کاراکتر یک فرمانده نمی‌آید. یک چیزهایی را هنرپیشه با خودش به فیلم می‌آورد که حتی با گریم و عوامل دیگر هم باورپذیر نمی‌شود.

اصلاً فمینیسم‌ بازی‌های امروزی که در دهه‌ی 1360 رایج نبوده، تا چه برسد به دوران دفاع مقدس و مخصوصاً آن دوران یک ماهه‌ی دفاع از خرمشهر. در هنگام دفاع، دیگر دعواهای زن و مردی چه مناسبت دارد؟!

خانم قیدی، درباره‌ی حضور و نقش زنان در دفاع مقدس، فیلم شریف و زیبای ویلایی‌ها (1395) را ساخت. اما «دسته دختران» فیلم شریفی نیست و قصد کرده که با خراب کردن مردها، زنان را بالا ببرد. فمینیسم مردستیز، دقیقاً همین است؛ فمینیسمی که برای بالا بردن زن، می‌خواهد مرد را به زیر پایش بگذارد. فمینیسم یک نوع ظلم، بدعت و خلاف خلقت است. علمای یهود برای انبیاءشان گناه نوشتند تا شأن آنها را پایین بیاورند بلکه هم‌قد خودشان شوند. در کتب اهل سنت نیز می‌بینیم که برای پیغمبر (ص) و امیرالمومنین (ع) گناه جعل کرده‌اند تا بتوانند آنها را با خلفای غاصب هم‌اندازه کنند.

در فیلم «دسته دختران» می‌بینیم رزمنده‌ای که نقش او را «حسین سلیمانی» ایفا کرده، در حین فرار از جنگ، بر ماشین این دختران سوار می‌شود. محمد صدیقی‌مهر، بازیگر نقش شوهر «نیکی کریمی» از جنگ فرار می‌کند و نمی‌جنگد! ایشان همان بازیگری است که در اپیزود آخر از فیلم ضد ایرانی و دروغگوی «شیطان وجود ندارد» ساخته محمد رسول‌اف بازی کرده است. آیا انتخاب او بی‌دلیل بوده است؟!

سال 97 فیلمی ‌در جشنواره فجر نشان دادند به نام «بنفشه آفریقایی» به کارگردانی خانم «مونا زندی حقیقی» که خانم معتمد آریا در فیلم، همزمان با شوهر سابق و لاحِق خود در یک خانه زندگی می‌کرد. فمینیست‌ها در واقع دارند با سینما، منکرات را عادی می‌کنند. آنها قصد کرده‌اند که معروفات را منکر کنند و منکراتی را که انبیاء الهی، قبیح شمرده‌اند با سینما معروف کنند و به اصطلاح، در اذهان مردم جا بیاندازند. مثلاً غیرت مرد را تمسخر می‌کنند و غیرت زن را موجه جلوه می‌دهند؛ در حالی که در فرمایش امیرالمومنین (ع) آمده است: غیرت زن، کفر و غیرت مرد، ایمان است (نهج البلاغه، قصار 124). اصلاً موج غالب در دنیا همین است. فمینیست‌ها یک زنجیره‌ی جهانی دارند. هر فیلمی که ‌ساخته می‌شود باید از آن الگوها تبعیت کند.

فیلم دیگری در سال 97 در جشنواره داشتیم به نام «روزهای نارنجی» به کارگردانی «آرش لاهوتی» که کارگردان، فیلمنامه را به همراه «جمیله دارالشفایی» نوشته بود. آن فیلم هم سرشار از عقده‌های فمینیستی بود، چیزی شبیه به آتابای. در کنفرانس خبری روزهای نارنجی، از کارگردان پرسیدم که چطور این حجم از ایده‌های فمینیستی و خرده داستان‌های بی‌ربط را به فیلم داخل کرده‌اید؟ ظاهراً برایش عجیب بود و گفت من با این فیلم به چند جشنواره خارجی رفته‌ام اما هیچ کس به من نگفته که فیلمم فمینیستی است! یعنی عقاید فمینیسم جهانی، آنقدر به ایران نفوذ کرده که طرف نمی‌فهمد که در زمین کفر دارد بازی می‌کند. در واقع برای آنها عادی شده است. درباره‌اش حرف نمی‌زنند، بلکه عمل می‌کنند و شخصیت و قصه و ماجرا می‌سازند. سپس معلوم شد که این مایه‌ها از سوی خانم دارالشفایی به فیلم وارد شده است.

سومین فیلم در موضوع دفاع مقدس در جشنواره امسال، فیلم «2888» بود؛ یک اثر هنری و شخصی و تجربی درباره جنگ. یکی از دو کارگردان این فیلم یعنی آقای «کیوان علیمحمدی» با حمایت مرحوم «سید ابراهیم اصغرزاده» وارد سینما شده است. او، دستیار حاتمی‌کیا بود که در فیلم مهاجر (1369) هم بازی کرد. سید ابراهیم در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی کار می‌کرد و به کسانی که می‌خواستند مستند بسازند امکانات می‌داد. آقایان بنکدار و علیمحمدی نزد او رفتند و ابزار گرفتند و فیلمسازی را آغاز کردند. تا به حال هم فیلم جنگی نساخته بودند. دو سال قبل، به مناسبت یک اتفاق‌، با موضوعِ سرتیپ خلبان «بیژن عاصم» آشنا شدند و بعد از تحقیقات، این فیلم را ساختند.

فیلمِ ریزبافتی است که باید چند بار آن را دید تا دریافت چه می‌خواهد بگوید. در واقع صدا در فیلم، اهمیت بیشتری از تصویر دارد. صدای سالن برج میلاد، خوب نیست و باید در سالن واقعی سینما به تماشای آن نشست تا قضاوت درستی درباره آن داشت. بنده علاقه‌مندم که یک بار دیگر آن را ببینم. به نظرم فیلم کم‌هزینه و متفاوتی است. البته می‌توانست هوشمندانه‌تر عمل کند و مخاطب عام را هم راضی از سالن بیرون بفرستد.

دو فیلم دیگر هم در موضوع حوادث مربوط به انقلاب در جشنواره داشتیم.

ـ بله فیلم‌های «ضد» و «هِناس». هر دو فیلم، از محصولات قابل قبول حوزه‌ی هنری هستند. فیلم «ضد» ساخته‌ی امیرعباس ربیعی و تهیه کنندگی محمدرضا شفیعی، ماجرای ترور هفتم تیر 1360 را خیلی محدود و از طریق یک شخصیت خیالی بیان می‌کند. خوبی فیلم، در قصه‌گو بودن آن است. اگرچه سلیقه‌ی بنده این است که واقعی بودن فیلم، به قصه‌گو بودنش ارجحیت دارد. بازی دوگانه‌ی آقای مهدی نصرتی در نقش یک منافق نفوذی به حزب جمهوری اسلامی، چشمگیر است. بازی، صدا و گریم متفاوت نادر سلیمانی نیز از او چهره‌ای تازه ساخته بود که به آسانی نمی‌شد او را تشخیص داد. در نهایت باید گفت که فیلم ضد، از ساخته‌ی نخست این کارگردان یعنی فیلم «لباس شخصی» (1398)، ضعیف‌تر است. (فیلم «لباس شخصی»، با موضوع خیانت حزب توده به جمهوری اسلامی، هنوز به نمایش درنیامده).

فیلم «هناس» ساخته‌ی حسین دارابی نیز مانند «ضد»، یک فیلم‌ کوچک و جمع و جور است. به نظر بنده، حوزه هنری باید امسال بودجه‌ی خود را روی یکی از این دو فیلم متمرکز می‌کرد و فقط یکی را می‌ساخت. چرا که یک فیلم کامل و تأثیرگذار، بهتر از دو اثرِ نصفه و نیمه است. چنانکه تجربه‌ی موفق آثار اولیه حسین مهدویان، پیش چشم ماست.

«هناس» درباره شهید «داریوش رضایی‌نژاد» است، که فیلم‌ساز مقطعی از زندگی او را از منظر همسرش تصویر کرده است. ظاهراً به دلیل بودجه‌ی اندک فیلم، تمام شخصیت‌هایی که ممکن بود در فیلم باشند، در یک زوج ادغام شده‌اند. یعنی این خانواده، فقط با یک زن و شوهر دیگر در ارتباط هستند و این به فیلم لطمه زده است. انگار اینها آدم‌هایی سازمانی هستند و نمی‌توانند با افراد دیگری رابطه داشته باشند.

 در سایر ژانرها، فیلم‌ها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ـ چند فیلم افتضاح در جشنواره بود که باعث شرمساری کارگردان‌هایشان شد: «خائن کشی» از آقای کیمیایی، «لایه‌های دروغ» ساخته‌ی «رامین سهراب» فیلم‌ساز فنلاندیِ ایرانی‌الاصل، و فیلم «ماهان» از «حمید شاه‌حاتمی». دو مورد اخیر، اولین ساخته‌ی کارگردان‌هایشان بودند. این فیلم‌ها، غیر قابل تحمل و آزار دهنده هستند، به طوری که از اولین مشخصات یک فیلم سینمایی نیز نصیبی نبرده‌اند. "لایه‌های دروغ" یک فیلمنامه‌ی هندی دارد که با مایه‌های اکشن و جکی‌چان مخلوط شده است! یک تلقی دم دستی از عشق و زندگی و همه چیز.

فیلمنامه‌ی «خائن‌کشی» حیرت انگیز است. چهل شخصیت در آن حضور دارند اما شما نمی‌دانید اینها چه کسانی هستند و هدفشان چیست. حتی نام و نقش برخی از آنها تا پایان فیلم، مشخص نمی‌شود. فیلم، ادعاهای بزرگی دارد؛ اما نمی‌شود فهمید که درباره چیست. می‌گویند فیلم 230 دقیقه بوده است و الان نزدیک به 120 دقیقه شده است. قصد دارند در قالب یک مینی‌سریال در پلتفرم‌ها نمایش دهند! واقعاً درک یک فیلم‌ساز اول، مانند هادی حجازی‌فر که فیلمنامه سریال و سینمایی را جدا کرده، از آقای کیمیایی در سی‌ودومین ساخته‌اش بیشتر است.

کارگردانی آقای کیمیایی بسیار ضعیف است. چند کادربندی‌ اشتباه در فیلم است. مثلاً در سکانس سوم فیلم (آرایشگاه متروکه) سر یکی از دو بازیگر در کادر نیست. انگار در این سکانس، کارگردان روی صندلی نشسته و سه پایه‌ی دوربین را به زمین پیچ کرده است و فقط دوربین را پَن می‌کند (حرکت افقی). و انگار که ما داریم تئاتر تماشا می‌کنیم. حضرات به جای اینکه پیشرفت کنند، پسرفت می‌کنند. از همین سکانس می‌شد فهمید که جناب کیمیایی به پا درد مبتلا است. چون فیلم را از روی صندلی، کارگردانی کرده است.

آثار فیلم‌سازان فیلم اول را چگونه دیدید؟

ـ از فیلم‌های کارگردانان اول می‌توان به فیلم «بی‌مادر» از سید مرتضی فاطمی اشاره کرد که فیلم ضعیفی است از کارگردانی که می‌خواهد به اصطلاح، مؤلف باشد و خودش فیلمنامه‌هایش را بنویسد.

نمی‌دانم چرا کارگردان‌ها بر خودشان واجب کرده‌اند که حتماً باید نویسنده فیلمنامه نیز باشند. آقای فاطمی باید در نظر داشته باشد که فیلمنامه نویسی یک حرفه و تخصص است. آقای حاتمی‌کیا وقتی به دانشگاه هنر رفت، قبل از آن، چهار فیلم سینمایی ساخته بود. او رفت تا فن فیلمنامه نویسی را یاد بگیرد. ما در حال حاضر، فیلمنامه نویس بسیار کمتر از کارگردان داریم.

فیلم «بِیرو» هم اذیت کننده بود؛ از این لحاظ که کارگردانش که سومین فیلمش را ساخته، هنوز به قاب‌بندی و ریتم تسلط کافی ندارد. صحنه‌ها را یا چنان اِسلوموشِن و کشدار کرده، یا آنقدر سریع و با کات‌های فراوان که تماشاگر را خسته می‌کند.

بنیاد سینمایی فارابی باید برای هزینه کرد فیلم‌هایی چون «بِیرو»، «لایه‌های دروغ» و «دسته دختران» جوابگو باشد.

گفت‌وگو با امیر اهوارکی؛ از فیلم جنگی با عینک فمینیسم تا آقازاده‌های فیلم‌ساز!

آیا فیلم‌های امسال ویژگی مشترک دارند؟

ـ پارسال در آخرین سال دولت تدبیر و امید، بیش از ثلث فیلم‌های جشنواره با ناامیدی و خودکشی پایان می‌گرفتند. امسال به تبع برهنه شدن سید جواد هاشمی در سریال مهدویان، ظاهراً قبح موضوع فروریخته و برهنگی مردان را موضوع مشترک در فیلم‌های امسال کرده است. به طوری که در 8 فیلم از 22 فیلم حاضر در جشنواره، این برهنگی مشاهده می‌شود. بدتر از همه، در فیلم «دسته دختران» بازیگر نقش سید صالح موسوی در دو سکانس مختلف در ابتدا و انتهای فیلم، به طور برهنه جلوی خانم‌ها می‌آید و خجالت هم نمی‌کشد.

واقعاً عجیب و توهین‌آمیز است. سید صالح موسوی همچون یک شهید زنده است. او در یک عکس که مخفیانه در مهر 1359 از او گرفته‌اند، برهنه بوده؛ صرفاً به دلیل گرما. اما فیلمساز علی‌رغم تمام تخیلاتی که در فیلم داخل کرده، کاملاً متعهد بوده که برهنگی سید صالح حتماً تصویر شود؛ درست همانطور که اسیران عراقی را هم برهنه نشان می‌دهد!

مورد دیگر آنکه در فیلم «برف آخر» کارگردان از نام‌های نمادین ‌یوسف و خلیل برای شخصیت‌هایش استفاده کرده است. کارگردان در نشست خبری گفت که یوسف با گرگ نسبت دارد، و خلیل با آتش. یک نقش عیسی را هم به عنوان یک بازرس و داور، در حد یک سکانس در فیلم داخل کرده. یک دامدار به نام یوسف (با بازی امین حیایی) که طبیبِ گاوها است و طبیعتاً از گرگ‌ها بدش می‌آید و حتی آنها را مخفیانه شکار می‌کند، در انتها به آن زن حامیِ محیط زیست که پرورش‌دهنده‌ی گرگ‌هاست، علاقمند می‌شود.

یوسف با هدایت یک گرگ، به دنبال آن دختر می‌رود تا به او بپیوندد. فیلم‌ساز می‌خواهد به ما بگوید که ما قبول داریم که یهودی‌ها مانند گرگ هستند اما باید به ولایت آنها گردن بگذاریم؛ زیرا آنها اربابان جهان کنونی‌اند و چاره‌ای نیست.

فیلم «دِرب» چهارمین ساخته‌ی «سیدهادی محقق» از خطه‌ی کهگلویه را در جشنواره دیدم که ریتم کُند و خسته کننده‌ای داشت. فیلم اول جناب محقق به نام «او خوب سنگ می‌زند» (1391) کاملاً دراماتیک و قصه‌گو بود و ریتم داشت. اما از فیلم دوم به نام «ممیرو» (1394)، کلاً سبک فیلم‌سازی او تغییر کرد. علتش مراوده با مجید برزگر بود.

بنده در کنفرانس خبری فیلم درب، این موضوع را از هادی محقق سؤال کردم که چرا سبک بی‌ریتم مجید برزگر بر شما تأثیر گذاشته؛ سید رضا محقق ــ برادر کارگردان و تهیه کننده‌ی فیلم‌های او ــ این موضوع را انکار کرد. اما خود هادی محقق، سؤال را هوشمندانه خواند و به موضوع اعتراف کرد و گفت که من دو سال نزد مجید برزگر شاگردی ‌کردم، به دفتر ایشان رفت و آمد داشتم و سلایق کنونی‌ام، همه از مجید برزگر است.

درباره مجید برزگر بیشتر بخوانید:

روزنامچه فجر 6/ یک فیلم نمادپرداز سیاسی از مجید برزگر، با بودجۀ مرکز گسترش!

چه کسانی خانواده‌ کارکنان بی‌بی‌سی فارسی را تحت فشار گذاشته‌اند؟ + عکس و سند

مشخص شد که آقای برزگر از سادگی و منش روستایی آقای محقق سوءاستفاده کرده و حتی موضوعاتی سیاسی مانند فیلم ایرو (1397) را به او تحمیل کرده است. به هر حال، جناب برزگر همیشه یک فیم‌ساز سیاسی بوده. فیلم «یک شهروند کاملاً معمولی» (1394) از او به دلیل ضدیتش با جمهوری اسلامی، هنوز در توقیف است.

ایشان برادر جمشید برزگر است که در بی.بی.سی فارسی رسماً به جمهوری اسلامی فحش و فضیحت می‌دهد و جناب مجیدخان با بودجه‌ی دولتی، در کشورمان فیلم می‌سازد و نور چشم بسیاری از مدیران است. ایشان پارسال تهیه کننده‌ی فیلم مامان، ساخته‌ی آرش انیسی بود که یک بیانه‌ی نمادین علیه جمهوری اسلامی بود. فیلمی که با بودجه‌ی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی که زیر مجموعه‌ی وزارت ارشاد محسوب می‌شود، ساخته شده. نقد فیلم مامان از آرش انیسی را در اینجا بخوانید.

فیلم‌هایی نیز در جشنواره بودند که توسط برخی آقازاده‌ها ساخته شده‌اند. مانند «یوسف حاتمی‌کیا»، «حمید شاه‌حاتمی». همینطور «سید مرتضی فاطمی» که پسر عباس فاطمی‌ از مدیران تلویزیون است. همچنین «علی حضرتی»، پسر «الیاس حضرتی»، نماینده‌ی سابق و اصلاح‌طلب مجلس است. «عباس نادران» هم که تهیه کننده فیلم «شادروان» است، پسر «الیاس نادران» می‌باشد. این پنج نفر آقازاده‌هایی هستند که فیلم‌ساز و کارگردان و تهیه کننده شده‌اند.

جالب توجه آنکه یوسف حاتمی کیا از زیر سایه پدر بیرون آمده است و یوسف، با حمایت پدر خود فیلمساز نشده است. او بعد از نوشتن پنج فیلمنامه، بالاخره توانسته یکی را به فیلم تبدیل کند. پدر ایشان هم تهیه کننده صوری فیلم است و خود کارگردان، سرمایه‌گذاران را پیدا کرده است.

«شادروان» فیلمی‌ سر پا است که مخاطب از آن لذت می‌برد و با آن اشک می‌ریزد. «شهرک» هم می‌تواند فیلم تقریباً پرفروشی باشد؛ چون داستان متفاتی دارد. اما «ماهان» فیلم از دست رفته‌ای است و کلا خراب است. نقش اول فیلم به نام ماهان، مثلاً قرار است در فیلم، بازیگر تئاتر باشد اما او بلد نیست دیالوگ بگوید! «بی مادر» هم با اینکه کارگردانی قابل قبولی دارد اما دارای فیلمنامه ضعیفی است.

گفت‌وگو با امیر اهوارکی؛ از فیلم جنگی با عینک فمینیسم تا آقازاده‌های فیلم‌ساز!

فیلم‌هایی هم در جشنواره به نمایش درآمد که به نظر فیلم‌های سفارشی می‌رسند. اما فیلم‌هایی قابل قبول از کار درآمده‌اند که مخاطب را تا پایان نگه می‌دارند. مانند «بدون قرار قبلی»، «هناس» و «ضد». فیلم «بدون قرار قبلی» در واقع، سفارشی است که خودِ آقای «بهروز شعیبی» در مقام نویسنده و کارگردان، به خودش داده است. او اهل مشهد است و خصوصیت عشق به امام رضا را به نمایش می‌گذارد. اصلاً «پگاه آهنگرانی» را آورده تا از این فضاها دور باشد. اگر بازیگری را می‌آورد که مذهبی بود یا علاقمند به این فضاها می‌بود، نمی‌توانست باورپذیر آن را اجرا کند.

فیلم «مرد بازنده» اتفاقاً فیلم خوبی است؛ اما برای «محمدحسین مهدویان» کم ‌است. مهدویان یک نوع فهم عجیب از سینما و تاریخ دارد که نباید هرز برود. او بهتر است فیلمِ تاریخ معاصر بسازد. باعث تاسف است اگر وقت خود را برای این کارها بگذارد. در واقع ترک اولی کرده است.

فیلم «علف‌زار» نیز یک فیلم اول است و فضای غریبی را به نمایش می‌گذارد که در طی آن، خانواده‌ی شاکی که بانفوذ هم هستند از خانواده‌ی متجاوز که ظالم هستند درخواست می‌کنند که قضیه فیصله یابد. یک طعنه‌هایی به سیاست می‌زند. فیلم، بازی‌های خوبی دارد که بازی «صدف اسپهبدی» قابل توجه است. اما بازی آقای «مهدی زمین‌پرداز» در نقش یک فرد معتاد، قابل قبول نیست.

در میان فیلم‌های کوتاه و مستند، «مشق امشب» تکان‌دهنده است. من در جشنواره حقیقت که به صورت آنلاین نمایش داشت، حداقل پنح بار این مستند را دیدم. کارگردان به نام اشکان نجاتی، بعد از سی سال به دنبال مدرسه‌ای رفته که عباس کیارستمی ‌در آنجا فیلم «مشق شب» را ساخته است. او توانسته برخی از آن بچه‌ها را بیابد و با آنها مصاحبه کند.

اما متن اصلی فیلم، مصاحبه با طبقات فقیر و غنی است؛ اینکه بچه‌های منطقه 1 با منطقه 16 چقدر تفاوت دارند. آنجا از فرط سیری، می‌نالند و اینها از فرط گرسنگی و کار. واقعاً تماشایی است. حقش است که جایزه‌ی فیلم اول مستند فجر را بگیرد.

 به شما خسته نباشید می‌گوییم که فیلم‌های جشنواره امسال را مشاهده و نقد فرمودید.

ـ بنده هم به شما بابت پوشش خبری فیلم‌های جشنواره امسال خسته نباشید می‌گویم. خدا خیرتان دهد

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان