برندهها
مهدی طارمی؛ دنیا به کام ستاره بوشهری
از نظر فوتبالی، همه اتفاقات خوبی که میتوانست برای یک بازیکن رخ بدهد، برای مهدی طارمی افتاد. او یک سال بسیار درخشان و موفق را در پرتغال پشت سر گذاشت. ستاره پورتو سال 1400 را با توپ پر شروع کرد. طارمی در همان ماه نخست، گل قیچیبرگردان تاریخیاش را وارد دروازه چلسی، قهرمان اروپا کرد. پس از آن هم درخشش او در مسابقات باشگاهی و ملی ادامه یافت. مطابق برآوردهای ترانسفرمارکت، ارزش طارمی در این سال به 17 میلیون یورو رسید؛ هرچند محال است پورتو حاضر باشد با چنین رقمی طارمی را از دست بدهد. در فوتبال ملی، مهدی یک بحران عجیب را از سر گذراند. حمله بیجهت او به دراگان اسکوچیچ، حواشی بسیاری به وجود آورد و منجر به محرومیت این بازیکن از دو مسابقه ملی شد. ستاره بوشهری اما خیلی زود به مدار برگشت و گل صعود تیم ملی به مرحله نهایی جامجهانی 2022 را هم او به ثمر رساند. در سال 1401 منتظر یک انتقال بزرگ احتمالی و نیز درخشش مهدی طارمی در جامجهانی هستیم.
دراگان اسکوچیچ؛ سال شگفتانگیز آقای مربی
بدون تردید سرمربی تیم ملی ایران را باید جزو بزرگترین برندههای سال بدانیم. زمانی که دراگان اسکوچیچ به عنوان سرمربی این تیم انتخاب شد، کمتر کسی به موفقیت او باور داشت؛ مخصوصا که تیم ملی در مرحله پیشمقدماتی جامجهانی در برزخ عجیبی هم گرفتار شده بود. با این حال او نتایجی شگفتانگیز و باورنکردنی به دست آورد. تیم ملی ایران تحت هدایت مربی کروات در سال 1400 در 10 مسابقه حاضر شد و 9 پیروزی و یک تساوی به دست آورد. مهمترین بردهای تیم کشورمان برابر بحرین و عراق در مرحله پیشمقدماتی به دست آمد. پس از آن در مرحله نهایی انتخابی هم تیم ملی به لطف قرعه آسانی که داشت، توانست سریعترین صعود تاریخش به جامجهانی را رقم بزند. تنها تیمی که در سال 1400 موفق شد از ایران امتیاز بگیرد، کرهجنوبی بود. از قضا نخستین بازی تیم ملی کشورمان در سال 1401 روز چهارم فروردین برابر همین تیم برگزار خواهد شد و امیدواریم اسکوچیچ و شاگردانش بتوانند رکورد 11 سال شکستناپذیری ایران برابر این حریف شرقی را حفظ کنند.
فرهاد مجیدی؛ تثبیت یک مربی
شاید او در لیگ بیستویکم قهرمان بشود، شاید هم این اتفاق رخ ندهد. فارغ از این مساله اما بهطور کلی سرمربی استقلال را باید جزو برندگان سال 1400 دانست. فرهاد مجیدی در سومین مقطع حضورش روی نیمکت استقلال بهترین نتایج ممکن را گرفت و خودش را در قامت یک سرمربی قابل اعتنا تثبیت کرد. مجیدی ساختار دفاعی استقلال را سر و سامان داد و به نوعی بانی تغییر نسل در این تیم شد. او درون دروازه علیرضا رضایی جوان را برای آینده استقلال خرید، در خط میانی هم بازیکنانی مثل زبیر نیکنفس، مهدی مهدیپور، جعفر سلمانی، صالح حردانی و امیرحسین حسینزاده را مورد استفاده قرار داد که اگر تعدادی از این بازیکنان هم «خوب» باشند، سرمایه بزرگی برای فردا خواهد بود. ابتدای فصل زمانی که امثال مهدی قائدی، شیخ دیاباته، فرشید اسماعیلی، داریوش شجاعیان و... از استقلال جدا شدند، کمتر کسی میتوانست به موفقیت آبیها خوشبین باشد، اما مجیدی با این تیم نتایج بسیار خوبی گرفت و اگر بتواند عنوان قهرمانی مسابقات را به دست بیاورد، پروژهاش را به بهترین شکل ممکن تکمیل کرده است.
امیر عابدزاده؛ پسر در راه پدر
10 سال پیش که او در پرسپولیس سکونشین بود یا در راهآهن پشت خط دروازهبانهایی مثل وحید طالبلو یا ایگور ننزیچ مینشست، هیچکس حتی تصورش را هم نمیکرد امیر عابدزاده روزی به دروازهبان اول تیم ملی ایران تبدیل شود؛ آن هم نه در یک مسابقه عادی و بیاهمیت، بلکه در رقابتهای انتخابی جامجهانی. امیر عابدزاده در دوران قحطالرجالهای فوتبال ایران فیکس تیم ملی نشد. او رقیبی به قدرت و شهرت علیرضا بیرانوند را کنار زد و حتی از گلر بسیار مستعدی همچون پیام نیازمند سبقت گرفت. حتما رسیدن امیر به چنین قلهای، رازهای بزرگی دارد، اما مهمترین آنها را باید رنج و تلاش و ناامید نشدن دانست. هیچکس امیر عابدزاده را جدی نمیگرفت. «دیده نشدن» درد بسیار بزرگی است، اما او آنقدر زحمت کشید و تقلا کرد که حالا پوسترش در لحظه بوسیدن دست پدر، دیوارنگاره یکی از مهمترین میدانهای تهران میشود. عابدزاده که در ماریتیمو درخشان بود، امسال به دسته دوم فوتبال اسپانیا رفت و حالا فصل موفقی را در پونفرادینا پشت سر میگذارد. در زندگی هر وقت از کار کردن و نتیجه نگرفتن ناامید شدید، به سرنوشت عابدزاده پسر بیندیشید.
بازندهها
محرم نویدکیا؛ فصل عقبنشینی
سرمربی سپاهان آنقدر نجیب و دوستداشتنی است که آدم دلش نمیآید اسم او را در سیاهه بازندگان سال بنویسد، اما چارهای جز این نیست. محرم نویدکیا فصل اول حضورش روی نیمکت سپاهان با این تیم نایبقهرمان لیگ شد و حتی تا هفته آخر با پرسپولیس در کورس قهرمانی بود. بنابراین انتظار میرفت او در فصل دوم هم چنین دستاوردی را تکرار کند یا حتی با یک پله ارتقا، تیمش را به مقام قهرمانی برساند. هیچ چیز اما برای نویدکیا به خوبی پارسال پیش نرفت. تیم محرم به سرعت از جام حذفی کنار رفت و در لیگ هم چنان نتایجی گرفت که از همان میانههای راه از کورس قهرمانی خارج شد. این اتفاق در حالی رخ میداد که یکی از سنگینترین شکستهای تاریخ سپاهان یعنی باخت 4بریک این تیم برابر گلگهر هم به خاطر استفاده تیم سیرجانی از بازیکن غیرمجاز به برتری 3برصفر به سود طلاییپوشان تغییر کرد، اما حتی این سه امتیاز اضافی هم به کار سپاهان نیامد. تنها سنگر باقیمانده برای محرم و تیمش، لیگ قهرمانان آسیا است.
مهدی قائدی؛ انتخاب نادرست
مهدی قائدی طی دو فصل آخر حضورش در استقلال بهترین روزهای دوران حرفهایاش را تجربه کرد. او تبدیل به ستاره درخشان خط حمله آبیها شده بود و حتی توانست عنوان بهترین پاسور لیگ ایران را به دست بیاورد. در نتیجه برای قائدی پیشنهادهای زیادی از راه رسید، اما او ترجیح داد آسانترین و چربترین آنها را انتخاب کند. قائدی به عضویت شبابالاهلی درآمد، اما به شکل عجیبی در این تیم چندان موفق نبوده است. باشو در بسیاری از مسابقات این فصل لیگ امارات روی نیمکت نشسته و در بازیهایی که به زمین رفته هم چندان عملکرد درخشانی نداشته است. عملکرد قائدی در امارات با انتقاداتی از سوی رسانههای این کشور هم همراه شده است. شاید قائدی در 23 سالگی میتوانست مثلا راهی یک باشگاه اروپایی شود و بخت خودش را برای ارتقای فنی بیازماید. این انتخاب برای او سود کمتری داشت و کار و زحمت بیشتری را هم میطلبید، اما حتما برای آینده قائدی مفیدتر بود. امیدواریم در سال جدید اتفاقات بهتری برای قائدی رخ بدهد.
امیر قلعهنویی؛ یک دهه ناکامی
دیالوگی در فیلم تماشایی آژانس شیشهای وجود دارد که شاید مصداق حال و روز کنونی امیر قلعهنویی باشد؛ آنجا که رضا کیانیان در نقش مامور دولتی به پرویز پرستویی یا حاج کاظم میگوید: «دههات گذشته مربی.» امیر قلعهنویی موفقترین مربی تاریخ لیگ برتر است. او پنج عنوان قهرمانی با استقلال و سپاهان به دست آورده، اما هر چقدر جلوتر آمدیم، کارنامه امیر کمرنگتر شد. سرمربی اسبق تیم ملی ایران 9 سال است رنگ جام را ندیده. او البته در تیمهای کوچکی کار نکرده؛ دو سال آخر حضورش در استقلال ناموفق بود و بعد هم همین داستان در تراکتور، ذوبآهن، سپاهان و گلگهر سیرجان تکرار شد. تیمهای قلعهنویی معمولا خوب بازی میکردند، اما این برای باشگاههای ثروتمندی که امیر در آنها کار میکرده، کافی نبوده است. امسال امیر قلعهنویی خیلی دوست داشت با گلگهر، با این تیم به موفقیت بزرگی دست پیدا کند، اما اتفاقی غیر از این رخ داد. اشتباه مجموعه گلگهر در بازی دادن به یک بازیکن غیرمجاز باعث شد هفت امتیاز از سیرجانیها کسر شود و این تیم دیگر کمر راست نکند. آیا دوره این مرد گذشته است؟
علیرضا بیرانوند؛ عقاب اسیر
همه او را دوست داریم و سخت است که نامش را بین بازندهها ببینم. علیرضا بیرانوند نماد خودساختگی است؛ پسری که با دست خالی به دل حادثه زد و در نهایت فقر، حلواشکری خورد تا «عقاب» شد. همین امسال جشنواره فیلم فجر میزبان اثری در ستایش از زندگی قهرمانانه او بود. با این حال سال 1400 چندان به میل بیرانوند پیش نرفت. او که از زمان لژیونر شدن روز خوش ندیده، از آنتورپ بلژیک بهطور قرضی راهی بواویشتا پرتغال شد، اما آنجا هم نتوانست از بند نیمکت رها شود. بیرو هفتههای متمادی است که رنگ حضور در زمین را ندیده و این مساله روح و روانش را به هم ریخته؛ چنان که این اواخر بهطور جدی به حضور دوباره در لیگ برتر ایران فکر میکند. وضعیت باشگاهی بد بیرانوند، روی شرایط او در تیم ملی هم اثر گذاشته؛ جایی که علیرضا بعد از چند نمایش نامناسب و مخصوصا گل بدی که از لبنان خورد، با نظر دراگان اسکوچیچ روی نیمکت نشست و جای خودش را به امیر عابدزاده داد. البته که بیرو گلر بسیار خوبی است و هنوز هم شانس بالایی برای دروازهبانی در جامجهانی 2022 دارد، اما او انگار در خواب مهار پنالتی کریس رونالدو مانده و کار جدی را متوقف کرده است. یک نفر باید بیرانوند را بیدار کند.