سرویس فرهنگ و هنر مشرق- فصل جدید شوی استعدادیابی «عصر جدید»، همزمان با ایام عید نوروز، پخش خود را از شبکه سوم سیما از سر گرفت و شور و شعفی را به آنتن نه چندان پر حس و حال سیما برای ایام نوروز اضافه کرد. خود شبکه 3 که بهترین وقت آنتن خود را (زمان پخش سریال) چند ماهی است که به یک سریال به شدت کشدار، کسالتبار، محزون و افسرده به نام «برف بی صدا می بارد» اختصاص داده، با پخش فصل جدید «عصر جدید» دوباره کمی حال و هوای جوانانه یافته است.
اصولا در سرزمینی چون ایران که هنوز یکی از جوانترین کشورهای دنیا از لحاظ سنی است (البته بیست سال آینده از منظر پیری جمعیت مبهم و حتی ترسناک است)، برنامههای پرشور و تحرک با محوریت یافتن استعدادهای برتر در حوزههای مختلف، یک نیاز عاجل و ضروری است. از این منظر، کار احسان علیخانی و تیم عصر جدید دست مریزاد دارد.
اما بهانهی نگارش این مقال، برنامهای است که در شنبه شب (6 فروردین) از فصل جدید «عصر جدید» پخش شد. در این برنامه، یک گروه موسیقی جوان و پرانرژی، با نام «60 ثانیه» به سرپرستی یک جوان ایرانی کرهایتبار، تلاش داشت با محتوای شعری انرژتیک، امیدبخش و جوانانه، به تقلید و تاسی آشکار از «کی پاپ» (پاپ کرهای) و به طور خاص گروه «بی تی اس»، یک نوع «آی پاپ» (پاپ ایرانی) با همان محتوا و فرم عرضه کند که البته مورد تایید داوران و تماشاگران حاضر قرار گرفت.
به نظر می رسد که بالاخره موج جهانی کیپاپ که سه چهار سالی است به ایران رسیده، با پخش تقلید و تاثیرگیری آشکاری از آن در آنتن زنده سیما، وارد مرحله و فاز تازهای شده است.
موسیقی برآمده از «کی پاپ» (K Pop) یا پاپ کرهای، چند سالی است که جهان را در نوردیده و انواع و اقسام گروههای پاپ کرهای که به نحوی عجیب، دختران پسرنما یا پسران دخترنمای جوان اعضای پرتعداد انها را تشکیل می دهند، محبوبیت و شهرت جهانی پیدا کردهاند.
جالب اینجاست که طرفداران اصطلاحا تیفوسی و متعصب این گروهها، باز به ویژه «بی تی اس»، که خود را «آرمی» (ارتش) طرفداران میدانند، در ایران و بین نسل دهه هشتادی بسیار گسترده هم هستند. این نوع موسیقی را با تعداد زیاد اعضای گروه، ریتمهای تند موسیقی الکترونیک، ملغمهای از رپ کرهای-انگلیسی، تصاویر پر زرق و برق و اصطلاحا شیک و لاکچری با رنگها شارپ و «انرژی» فراوان و حتی بعضا مبالغهامیز آن میشناسند، با متن ترانههایی ظاهرا سبک و نه چندان پیچیده که باب دل طیف نوجوان یا تینایجر است.
گفتن از «صلح جهانی» و کنار گذاشتن تبعیض و پذیرش «تفاوت» ها و داشتن «امید» و انرژی مثبت، شعارهای جهانشمولی و سادهی اینچنینی، وجهی بشردوستانه و اصطلاحا «مثبت» و خوشخیم به گروههای کی پاپ بخشیده است.
اما در پس این ظاهر فریبنده و فانتزیگونه، بخشها و رازهای سیاه و مروزی وجود دارد، که زیر رنگ و لعاب و زرق و برق این گروهها و غوغای طرفداران نوجوان آن و البته حمایت رسانههای جریان اصلی، کمتر به آن پرداخته می شود. در این مجال، تنها از باب نمونه، یکی از آثار معروفترین گروه کی پاپ، یعنی بی تی اس را تحلیل معنایی و نمادین می کنیم تا مشخص شود چه برنامهریزی و طراحی پیچیده و البته تاریکی پشت این ظاهر «بچه مثبتی» وجود دارد.
در سال 2016، دومین آلبوم استودیویی و به تعبیر نگارنده، مهمترین آلبوم گروه BTS تا به امروز(و یکی از مهمترین آلبومهای صنعت کی پاپ) به نام «بالها» (WINGS)منتشر شد. سطوح و لایهبندی تفکرات و نمادهای «خاص» در این آلبوم به طرزی عجیب، متفاوت از دیگر کارهای گروه بی تی اس است.
حتی نام این آلبوم، یعنی «بالها»، اشاره به موجودی خاص دارد که در ادامه به آن خواهیم رسید.
مساله محوری درباره این آلبوم و مجموعه موزیک ویدیوهای مرتبط با این آلبوم، آن است که با الهام مستقیم از یکی از رمانهای کلاسیک ادبیات غربی، رمان «دمیان»، اثر «هرمان هسه»، نویسنده مشهور آلمانی-سوئیسی و برنده نوبل ادبیات در 1946، ساخته شدهاند.
نامجون یا همان RM (رپ مستر)، مغز متفکر گروه، در مصاحبهای با مجله «رولینگ استونز»، صراحتا گفت که از نویسندگانی چون هرمان هسه و کتاب او «دمیان» برای ویدیوهای گروه ایده میگیرد. [1]
در کتاب «دمیان»، شخصیت اصلی، نوجوانی به نام «امیل سینکلر»، که در سن بلوغ است، با جوانی به نام «دمیان» و مادرش آشنا می شود که افکاری عجیب و تفاسیری کفرآمیز از کتاب مقدس و مبانی مسیحیت دارند.
دمیان از خدایی به نام «آبراکساس» می گوید... د. خدایی که علاوه بر زیبایی، مظهر زشتی و تاریکی هم هست!
در واقع آبراکساس برآمده از مکتب گنوسی باستان است که در آن تفکر، یک الوهیت منفی در برابر خدای متعال لامکان محسوب می شود.
در واقع آنچه دمیان به سینکلر می آموزد ریشه و مبداء در «کابالا» ی زوهری، مکتب الحادی یهودی دارد. در این تفکر، شر و نیکی هر دو از یک مبداء می آیند و شیطان هم بخشی از خداست!
شعار یا گزاره کانونی کتاب دمیان این است: «آن که می خواهد متولد شود، باید دنیای پیشین را نابود کند»
این چکیده و عصاره ابر-برنامه شیطان برای آخرالزمان است: نابودی نظم پیشین و برقراری «نظم نوین جهانی» تحت حکومت لوسیفر یا ابلیس...شعاری که روی مهر رسمی آمریکا و روی اسکناس یک دلاری نقش بسته است:
نووس اردو سکولوروم(Novus ordo seclorum)
اردو آب خائو(نظم از دل آشوب) یا (Ordo ab Chao)
هرمان هسه، نویسنده و نقاش معروف آلمانی-سوئیسی(1877 تا 1962) و برنده جایزه نوبل ادبیات در 1946، از ماسونهای معروف و عضو فرقههای رازآمیز ذینفوذ و قدرتمندی چون «تصلیب گلگون» (روزی کروسیس) بود.
هسه که پدر و مادرش از مبلغان پروتستان متعصب و به شدت سختگیر بودند، بعد از دچار شدن به انواع اختلالات روحی و روانی(که عمدتا محصول تضاد با پدر و مادر و محیط خانوادگی بود)، عاقبت دست به یک شورش درونی علیه مسیحیت زد و این سرآغاز گرایش او به عقاید و تفکرات طغیانگرانه علیه مسیحیت بود.
در واقع همه رمانهای هسه، بازتاب جدالهای فکری و درونی او با مسیحیت بود. در بطن آثار هسه می توان میل وافر و تبلیغ بازگشت به سنتهای پاگانی در پرستش «طبیعت» و آموزههای ماقبل مسیحی را می توان دید.
کتاب «دمیان» (1919) اوج نمادپردازی او از نبرد بین پاگانیسم پنهان و تفکرات دینی است. این نمادپردازی ده سال بعد و در رمان «گرگ بیابان» (1929) به اوج خود می رسد که در واقع تقدیس «گرگ» درون آدمی یا همان نیمه تاریک وجود است.
هرمان هسه
درباره تفکرات هسه ذکر این مساله حائز اهمیت است که او به شدت شیفته آیینهای هند باستان و به طور خاص «بودیسم» بود و حتی کتاب معروف دیگری از او با نام «سیذارتا»، ملهم و برگرفته از زندگی بوداست. در تفکرات فرقهگرا و کابالیستی مدرن، آیین بودا بسیار حائز اهمیت است و بسیار تبلیغ می شود، چرا که آیین بودا یک آیین «بی خدا» است که تز کانونی ان، قابلیت و پتانسیل وجودی انسان برای رسیدن به «الوهیت» است. این عصارهٔ تفکرات شیطانی است که به انسان-خدایی قائل است.
هسه در «دمیان»، از زبان شخصیتی که نماد نیمه شریر و بخش تاریک وجود است(دمیان)، از خدایی به نام «آبراکساس» (با نماد شاهین سیاهرنگ) نام می برد که خدای مورد پرستش دمیان و همفکران اوست. در جای جای این رمان، به آبراکساس و نماد او اشاره می شود.
در علوم غریبه و فرقههای رازآمیز کنونی در غرب هم آبراکساس یکی از «شیاطین» اصلی است که در مناسک فرقهای به او توسل جسته می شود. نکته بسیار مهمی که درباره آبراکساس وجود دارد این است که او نیز همچون شمایل بز «بافومت»، هرمافرودیت است و مشخصههای هر دو جنس نر و ماده را دارد!
این نکتهای است که بی تی اس را(به عنوان یک گروه کوئیر) به آبراکساس و تجسمات شیطانی متصل می کند. حتی یکی از معروفترین طلسمات شیطانی، سنگ منقوش به نام آبراکساکس است. یا ورد جادویی معروف «آبرا کادابرا»، برگرفته از نام آبراکساس است.
موزیک ویدیوی «خون، عرق و اشک»، با سکانس نزول موجودی بالدار با بالهای سیاه به پایان می رسد که در واقع همان تجسم «دمیان» (دیمون) یا آبراکساس است. «جین» لبهای شیطان را می بوسد و با او به وحدت می رسد.
سایهی خود «شرور» روی دیوار
اما موزیک ویدوی «خون، عرق و اشکها»، از لحاظ نمادها و معناپردازی بسیار مهم است. «جین» در فضایی موزه مانند، رو به روی تابلوی معروف «نبرد خیر و شر»، اثر برویگل، نقاش هلندی دوره رنسانس، می ایستد و مبهوت به آن زل می زند، در حالی که یکی از سمفونیهای مذهبی یوهان سباستیان باخ در پس زمینه شنیده می شود. حضور این تابلوی معروف، باز معرف تم اصلی آلبوم «بالها» (برگرفته از رمان دمیان)، یعنی تقابل میان بخش تاریک و روشن وجود آدمی و در نهایت صلح و سازش و به تعادل رسیدن این دو بخش است.
در سرتاسر این موزیک ویدیوی بسیار مهم و پیچیده، یک موتیف مکرر تکرار می شود: دستی که از جلوی چشمان پسر معصوم کنار می رود و او حقیقت جهان را می بیند. در واقع حقیقت «شیطانی» مد نظر نویسندگان و طراحان این آهنگها و ویدیوها، که همانا درهمآمیختگی شر و نیکی و عدم وجود مرزی میان حق و باطل است.
در این موزیک ویدیو، عمدتا «جیمین» را می بینیم که به صورت مکرر چشمانش توسط چشمبند یا دستان دیگران باز و بسته می شود. جیمین شخصیتی است که در ویدیو «سیب» یا میوه ممنوعه را می خورد.
«خودم انتخاب کردم که به مغاک فرو بروم» (جملهای کفرآمیز خطاب به خدا)
در بخشی دیگر از موزیک ویدیوی «خون، عرق و اشکها»، تابلوی معروف «تعزیه برای ایکاروس» اثر هربرت جیمز دریپر دیده می شود. در اساطیر یونانی، ایکاروس موجودی بالدار بود که چون در پرواز خود به خورشید بسیار نزدیک شد، بالهایش سوخت و سقوط کرد و جان داد.
استفاده از تابلوی ایکاروس در این موزیک ویدیو، این پیام شیطانی را القاء می کند که دانستن «حقیقت» (از منظر پیروان ابلیس)، باعث سوختن بالهای انسان(نماد معصومیت و فرشتهسایی انسان) و «زمینی شدن» او می گردد.
تابلوی «تعزیه برای ایکاروس» در پس زمینه
ایکاروس در محافل شیطانی، نمادی مقدس محسوب می شود که قربانی تلاش برای دانستن و آگاهی شد. شیطانپرستان، در عقاید کفرآمیز خود، ایکاروس را نماد انسان میدانند که چون خواست به معرفت برسد، مجازات و از بهشت رانده شد!
در پایان این موزیک ویدیو، زمانی که «جین»، لبهای مجسمه بالدار را میبوسد (به معنای پذیرفتن وجه شیطانی و شریر)، ما «تائه یونگ» را می بینیم که جای بالهای سوخته روی پشت اوست و رو به دوربین لبخند میزند (به رضایت رسیده است). همزمان، فوارهها برمی خیزند، اشکهای شوق رنگی از چشمان مجسمه جاری می شود، چشم بندها می افتند و چشماندازهای پیشین تکه تکه می شوند و از بین می روند.
در صحنه پایانی، تائه یونگ جلوی آینهای می ایستد که بالای آن جملهای به آلمانی از فریدریش نیچه نقش بسته است: اگر می خواهی ستاره رقصان درونت زاده شود، باید آشوبی در وجودت ایجاد کنی. "(نظم از دل آشوب)
در پایان رمان، «دمیان» روی لبهای سینکلر را می بوسد و برای همیشه از او خداحافظی می کند. در انتها، سینکلر در آینه، خود و دمیان را یک موجود می بیند. در واقع، دمیان، وجه یا نیمه شرور وجودی خود او بوده است. تمام وسوسه شیطان این است که به ادمیزاد بقبولاند که بخش شرور وجود خود را نه تنها مهار نکند، که به رسمیت بشناسد و بلکه تقدیس کند.
عینا همه فرازهای مهم رمان دمیان، در موزیک ویدیوها به هم پیوستهٔ «بالها» از بی تی اس وجود دارد و حتی صحنهای که یکی از اعضاء(نامجون) که تجسم سنکلر در ویدیو است، خود را در آینه می بوسد.
دمیان، اسمی است که از تغییر مختصر واژه یونانی «دائمون» گرفته شده که منشاء واژه «demon»(شیطان یا اهریمن) در انگلیسی است ... جالب اینجاست که نویسنده «انجیل مدرن شیطانپرستی»، نام مستعار فرقهای که برای خود برگزیده «دامیِن بعل» است که در واقع همان «دیمون بعل» یا اهریمن بعل است. در فیلم معروف «طالع نحس» (1976)، نام پسربچهی شیطانی فیلم «دیمین» است که معادل انگلیسی «دمیان» است.
دیمین، کودک شیطانی فیلم «طالع نحس»
در موزیک ویدیوی «پسر، شیطان را ملاقات می کند» از آلبوم «بالها» در ابتدای ویدیو، هوسه ئوک، زیر یک نور، زانو زده، سپس وارد اتاقی تاریک می شود.
کمی بعدتر، او از جایی می پرد و زمین زیر پایش را می شکند و تخریب می کند(نظم از دل آشوب یا ویرانی).
در بخشی از کتاب «دمیان» می خوانیم:
" عالم روز و عالم شب از دو قطب متضاد می آیند که در این روزگار در هم می آمیزند. "
که اشاره به دو عالم تاریکی و روشنایی، یا «شر» و «نیکی» است.
در این موزیک ویدیو، مرتب تصویر یونگی و جینگوک در هم می آمیزد(به ویژه روی تابلوی نقاشی) که اشاره به درهمآمیختگی شخصیت سینکلر و دمیان در رمان هرمان هسه دارد.
در موزیکویدیوی آهنگ «نجاتم بده» (Save Me)، باز همین تمسکجویی و توسل به شیطان را در لایه پنهان آهنگ و ویدیوی آن می بینیم.
لوسیفر یا ابلیس در مکتب شیطانپرستان، حامل «نور» است و از همین رو، پیروانش نماد او را «ستاره صبح» می دانند.
«در این سیاهی شب، این چنین درخشانی!»
«نمی تونی منو این پایین نگه داری، چون می دونی من یک مبارزم» (جملهای کفرامیز خطاب به خدا)
حال به برخی جملات این موزیک ویدیو دقت کنید:
«از تو ممنونم که اجازه دادی «خودم» باشم ...بتونم پرواز کنم.»(ماجرای ایکاروس، آبراکساکس در دمیان)
«به من بال بده...»
«در این تاریکی، تو مثل ستاره می درخشی...»
یا در جایی از ویدیو، گروه خطاب به شیطان می گوید که «امشب شب ماه کامل است، نجاتم بده». ماه کامل، نمادی مقدس برای شیطانپرستان است که طبق تفسیر آنها، در هنگامی که ماه، کامل می شود، ارواح شریر و شیاطین نزول می کنند و می توان به آنها توسل جست. از همین رو، در زبان لاتین، به فرد مجنون، «lunatic» یا «ماهزده» می گویند.
«شب ماه کامل است:خواهش می کنم نجاتم بده!»
«امشب ماه درخشانتر از همیشه است. خلایی در ذهنم وجود دارد»
اینها نمونهها و مصادیقی از رمزگشایی لایههای معنایی «تاریک» و «خطرناک» در آهنگهای و ویدیوهای معروفترین گروه پاپ کرهای در جهان و در واقع نماد کیپاپ یعنی BTS بود.
داستان بهرهگیری شبکه جهانی باطل (ایادی شیطان) از صنعت سرگرمی برای ترویج تفکرات الحادی، شکستن تابوهای اخلاقیف ترویج نفسپرستی و شهوانیات، تمسخر ادیان الهی و در نهایت عادیسازی شیطان و تفکر شیطانی، داستانی مربوط به امروز و دیروز نیست و دستکم دههها قدمت دارد.
زمانی در سال 1998، سه سال مانده به روی کار آمدن جرج دابلیو بوش (که مجری طرح نظم نوین جهانی یا نووس اردو سکلوروم بود)، در دنیای سرگرمی، «مدونا لوئیز»، معروف به ملکهٔ پاپ، موزیک ویدیویی به نام «یخ زده» (فروزن) منتشر کرد که نقطه عطفی در استفاده از نمادها و معانی شیطانی در صنعت سرگرمی و فرهنگ پاپ شد.
در واقع اتاق فکر پشت دنیای سرگرمی، می خواست قبل از برامدن جرج بوش پسر، در عصه فرهنگ ناخودآگاه انسانها را با مفاهیم مرتبط با «نظم نوین جهانی» آشنا کند ... مدونا چند سال بعد، رسما اعلام کرد که عضو فرقه کابالا شده و خود را «ملکه کابالا» با نام فرقهای «استر» (ایشتار یا عشتاروت، نماد مونث شیطان در تمدن باستانی بینالنهرین) گذاشت.
سال 1998، از قضاء، اولین تکاپوهای صنعت سرگرمی کرهای برای جهانی شدن بود و اولین آلبومهای موسیقی کی پاپ به بازار آمد. بدیهی است که سلاطین حاکم بر صنعت سرگرمی دنیا (که سر در آبشخور تفکرات فرقهای الحادی دارند)، نمی خواستند و نمی توانستند از این بازار پرسود و تاثیرگذار که طلیعه آن در افق پدیدار شده بود، چشم بپوشند.
«کی پاپ» فقط موسیقی نیست. کی پاپ، یک «سبک زندگی» است که آماج آن متوجه نوجوانان در سرتاسر منظومه لیبرالسرمایهداری جهانی است. در ورای ظاهر ملوس، فانتزی و عروسکی «کی پاپ»، تشویق به «طغیان» در برابر هر نوع قاعده و قانون اخلاقی و عرفی و دینی نهفته است.
کی پاپ، از ابزارهای ایجاد همان «آشوبی» است که طبق تفکرات الحادی پیروان شیطان، قرار است از دل آن «نظم نوین» زاده شود. تشویق به طغیان در برابر خانواده، بیاعتنایی به دین و مفاهیم دینی، همباشی گروههای دختر و پسر، خوشگذرانی و تفریح به عنوان راه و رسم زندگی، رقصهای تند و ریتمیک که «آشوب» را نمادین می کند، شکستن و برهم زدن و در هم ریختن، در هم لولیدن، اشعاری ظاهرا ساده و سبک اما با لایههای معنایی تکرارشونده و القاء کننده بر ناخودآگاه، نامشخص بودن هویت جنسی، دختران پسرنما و پسران دخترنما و...همه و همه از طراحیهای دقیق اتاقهای فکری در می آیند که در آنها، برنامه تباهی نسل بشر را گام به گام پیش می برند.
حالا باید در آنچه یک گروه نوجوان به رهبری یک نوجوان دورگه ایرانی - کرهای در برنامه عصر جدید اجرا کرد، دقیقتر و موشکافانهتر تأمل کرد؛ قطعا اعضای نوجوان این گروه آگاهی لازم درباره ریشههای فرهنگی پدیده «کی پاپ» ندارند و صرفا یک اجرای امیدوارانه و انرژتیک منظور نظرشان بوده و همین هم داوران را به وجد آورده است. اما از دستاندرکاران یک برنامه و بویژه داوران آن که در میان آنها نماینده طیف تحصیلکرده که بینش فرهنگی در طراز فرهنگ ایرانی و اسلامی را باید داشته باشند نیز حضور دارد، انتظار میرود فراتر از تماشاگران، به این پدیده های نوین بنگرند.
[1] https://www.nolala.com/en/artist-in-spotlight/what-is-the-meaning-of-the-songs-of-the-south-korean-k-pop-group-actually-about/