به گزارش فارس : «طلاق» نه فقط یک آسیب اجتماعی بلکه ریشه بسیاری از آسیبهای اجتماعی است چرا که اگر یک خانواده گرفتار بلای طلاق شود امکان مبتلا شدن اعضای آن خانواده به دیگر آسیبهای اجتماعی نیز بیشتر میشود.
فرزندی که گاهی در کنار مادر است و گاهی در کنار پدر، نمیتواند مزه محبت خانواده را بچشد و برای جبران این خلا به سراغ غیر از خانواده میرود و آسیب در زندگی او سر باز میکند.
حجتالاسلام والمسلمین علی اکبر شورورزی مدیر مراکز مشاوره اسلامی سماح حوزههای علمیه و از کارشناسان مطرح حوزه خانواده به بررسی عوامل طلاق، راهکارهای کاهش آن و روشهای کاهش آسیبهای بعد از طلاق پرداخته است.
در خصوص سوال اول باید عرض کنم که طلاق، دلایل زیاد و متعددی دارد که در این فرصت کوتاه، به برخی از آنها اشاره میکنم. دخالت خانوادهها، اولین عامل تأثیرگذار در زندگیِ زوجین است، به ویژه در خانوادههایی که سبک تربیتیِ درهم تنیده را انتخاب کردهاند.
در اینگونه خانوادهها، مادران نگران این هستند که فرزندانشان چه چیزی خوردهاند، کجا رفتهاند و چه کردهاند؟
در گذشته، اگر زنی شوهرش را ترک میکرد و به خانه پدرش بر میگشت، هیچ کسی او را حمایت نمیکرد. در جامعه فعلی ما، دخالت والدین همه گیرتر شده است؛ زیرا فرزندان از استقلال اقتصادی یکسانی برخوردار نیستند و در نتیجه تصمیمات آنها اغلب توسط خانوادههایشان تعیین میشود.
دوم اینکه با عرض تاسف باید اعلام کرد که یکی از علتهای از بین رفتن باورهای مذهبی، پذیرش سریع فرهنگ غربیست. در حقیقت باید گفت که بنیان فرهنگ ایرانی، پایبندی به اعتقادات دینی است؛ لذا وقتی بنیان ازدواج ضعیف شد، پذیرش اعتیاد، تحریک پذیری و بی وفایی خیلی راحتتر صورت میگیرد.
عاملِ سوم در این زمینه، فشارهای اقتصادی است. باید اذعان کرد که فقر میتواند عشق و ازدواج را تحت فشار قرار دهد، بهویژه برای زنان. اگر نیازهای مالیِ یک زن در خانه برآورده نشود، از طریق روشهای مختلف به دنبال تأمین آن میرود که از جمله آنها میتوان به اشتغال زنان به صورت تمام وقت، اشتغال پارهوقت و متاسفانه گاهی هم فحشا البته در مواردی که با مشکلات روانی همراه باشد، اشاره کرد.
استفاده بیش از حدّ و مخرّب از شبکههای مجازی و اعتیاد به شبکههای اجتماعی نیز چهارمین دلیل طلاق و جدایی همسران است. بعضی از شبکههای مجازی بیاعتمادی بین زن و شوهر را برانگیخته و منجر به فرسودگی ذهنی و روحی زوجین شده است.
همسری که از ابراز محبت در منزل راضی نیست، به نحو معتادگونه، وارد شبکه اجتماعی شده و در آن احساس عاطفه و محبت میکند. در حقیقت زن و مرد احساس میکنند از وفاداری همسر خود مطمئن نیستند و این امر، منجر به افزایش انواع خیانت میشود.
دلیل پنجم، عدم رضایت از رابطه زناشویی است. رابطه زناشوییِ سالم و منظم میتواند زن و شوهر را به هم نزدیکتر کند. تماشای فیلمهای پورنوگرافی، انتظارات غیرواقعی از زندگی در اتاقِ خواب را به زوجین منتقل میکند و در نتیجه کاهشِ رضایتِ زناشویی را به همراه دارد. متاسفانه آمارها نشان میدهد که نمایشِ خشونت جنسیِ به تصویر کشیده شده در چنین فیلمهایی، در افزایش طلاق در ایران، نقش داشته و موثّر بوده است.
ششمین علتی که میتواند به طلاق زن و شوهر کمک کند، عدم آشنایی با مهارتهای زندگیِ مشترک است. به نظر من، همسران باید با شرکت در جلسات مشاوره ازدواج و زوج درمانی، نسبت به بالا بردن سطح دانش خود اقدام کنند.
عدم انتخابهای آگاهانه، هفتمین موردی است که فکر میکنم باعث طلاق میشود. معمولا ازدواجهایی به طلاق منجر شده است که زوجین، آموزشهای قبل ازدواج را فرا نگرفتهاند و مشاوره قبل از ازدواج را در مراکز مشاوره معتبر نداشتهاند.
هشتمین دلیل، فیلمهای ماهوارهای است که بنیان خانوادگی را تضعیف میکند و باعث میشود خیانت رفتاریِ زن و شوهر، قابل قبول و حتی امری عادی شمرده شود.
دلیل نهم، اعتیاد در مردان و زنان است. سوء مصرف مواد مخدر به ویژه اعتیاد به کریستال (شیشه)، منجر به خشونت شدید در خانه میشود و باعث بیکاری مردان و مشکلات اقتصادی در میان خانوادهها میشود و تهدیدی جسمی و روانی برای اعضای خانواده محسوب میشود.
ازدواج در سنین پایین (مثلا 13 سالگی) را میشود دهمین علت از علل طلاق و جدایی دانست؛ زیرا در این سنین، شخصیت فرد هنوز به طور کامل شکل نگرفته است. تجربه نشان داده است که به علت افزایش وابستگیِ فرزندان به والدین در سالهای اخیر، بسیاری از جوانان از نظر ثبات اقتصادی و بلوغ اجتماعی، صلاحیت ازدواج یا بچهدار شدن را ندارند؛ لذا اساسا بهترین سن ازدواج برای هر فرد و خانواده متفاوت است و باید توسط مشاورین ازدواج مورد بررسی قرار گیرد.
یازدهمین دلیل طلاق، خیانت زناشویی است. آمارها نشان از آن دارند که بیشتر ازدواجهایی که در آن خیانت رُخ میدهد، متاسفانه به طلاق ختم میشوند.
دوازدهمین عامل جدایی زن و شوهر، استقلال مالی خانمها است. در جامعهی امروزی، بعضی از بانوان که درآمدی مستقل برای خود دارند، گاها از شوهر خود، کمتر اطاعت میکنند و این خود میتواند زمینههای اختلاف و طلاق را فراهم سازد.
مشکلات با خانوادهی همسر یا به عبارتی عدم داشتن مهارت مدیریت رابطه با خانوادهی همسر، رفاهطلبی و فردگرایی، خونسردی عاطفی و آشنا نبودن با نیازهای همسران در رابطهی عاطفی و نهایتا بیماریهای روانی مانند: افسردگی، وسواس و دوقطبی، از دیگر علل شایعِ جدایی زن و شوهر در جامعهی امروزیِ ما به شمار میروند.
طلاق چه آسیبهای روحی و جسمی برای فرزندان به دنبال دارد؟
طلاق باعث آسیبهای روانی در فرزندان میشود که رفع این آسیبها کار راحتی نیست.
آسیبهای ناشی از طلاق برای فرزندان شامل اختلال افسردگی و اختلال اضطراب میشود و همچنین طلاق باعث ایجاد روان بُنههای منفی نیز میشود.
روشن است که آسیبهای طلاق، صرفا محدود به زندگی روزمره فرزندان نمیشود؛ بلکه بخاطر سطح اضطرابی که فرزندانِ طلاق دارند، قدرت تمرکز کمتری خواهند داشت و از هدفمندی لازم برخوردار نیستند؛ لذا شاهد اُفت تحصیلی این افراد نیز هستیم.
چه توصیهای به جوانان برای ازدواجِ بهتر و جلوگیری از طلاق دارید؟
اگر 3 مساله را به دُرستی مراعات کنیم، طلاق در جامعه بطور چشم گیری کاهش پیدا میکند:
1. جوانهای ما آموزشهای صحیحِ قبل از ازدواج را در زمینه ملاکهای انتخاب همسر و ... ببینند. (PME)
2. وقتی دختر و پسر اجمالا با نظارت والدین چند جلسه صحبت کردند و اجمالا نسبت به همدیگر و خانوادهها آشنا شدند، مشاوره قبل از ازدواج را در یک مرکز مشاوره معتبر داشته باشند. (PMC)
3. مهارتهای دوران عقد و مهارتهای زندگی را فرا گیرند و در زندگی اجرا نمایند.
به نظر شما بهترین نوع عملکرد پدر، مادر و فرزندان برای کنار آمدن با مشکلات بعد از طلاق چیست؟
بله. سوال خوبی است. به نظر من آموزش والدین برای به حداقل رساندن آسیبهای طلاق برای فرزندان، ارائهی خدمات مشاورهای برای زنان و فرزندان، فرهنگسازی برای حمایتِ خانواده از زنان مطلّقه و نیز اصلاح نگرش والدین به زنان مطلقه و فرزندان طلاق، میتواند به بهبود زندگی پس از طلاق، تا اندازهی زیادی کمک کند.
با توجه به آنکه جنابعالی مسئولیت اصلیترین مرکز مشاورهی حوزههای علمیه را به عهده دارید، خواستم سوال کنم که بر اساس آمار، پُرتکرارترین علتی که در خانوادههای ایرانی سبب طلاق میشود، چیست؟
همانطور که در سوال اول پاسخ دادم، طلاق میتواند دلایل متعددی داشته باشد، اما پژوهشها نشان میدهد که اصلیترین عوامل موثّر بر طلاق، در چهار دسته کلیِ «انتخاب نادرست»، «نقص دانش و مهارت همسران»، «عملکرد نامطلوب همسران» و «شرایط نامطلوب اقتصادی» خلاصه میشود.
نظر شما راجع به طلاق عاطفی چیست؟ چه عواقبی میتواند در پی داشته باشد؟
یکی از انواع طلاقها، طلاق عاطفی بین زن و شوهر است. درک نکردن صحیح رفتار و گفتار یکدیگر، نداشتن شناخت کافی از روحیات طرف مقابل و عاقبت بی علاقگی و سردی نسبت به شریک زندگی خود، از جمله علتهای شایعِ طلاق عاطفی است که دست به دست هم میدهد تا این اتفاق ناگوار، در زندگی زوجها به وجود آید.
در واقع طرفین به نیازها و خواستههای همدیگر اهمیت نمیدهند، طوری که انگار زن و شوهر یکدیگر را میبینند؛ ولی صدای هم را نمیشوند و به وجود یکدیگر، عادت کرده اند؛ دقیقا مانند کتابی که بارها آن را خواندهاند و دیگر از خواندن آن لذت نمیبرند.
این مرحلهی آغازینِ طلاق عاطفی است. در مرحله بعد، نزاع و دعوا میان دو طرف رُخ میدهد و انتظاراتی که قبلاً به آرامی مطرح میشد، اینبار با فریاد و داد و بیداد بیان میشود و آرامش و عشقِ ابتدای رابطه، جای خود را به خشم میدهد. در حقیقت زوجی که دُچار طلاق عاطفی شدهاند، به سلامت فردی و اجتماعی خود بیتوجه میشوند و حتی به سلامت دیگر افراد خانواده نیز اهمیت کمتری میدهند، وظایف خود را به دُرستی انجام نمیدهند و مسئولیتهای خود را در مقابل دیگر افراد خانواده، به سردی و بی هیچ میل و رغبتی انجام میدهند.
اساسا در طلاق عاطفی، زوجین هیچ گونه حسّ، نشاط و درک متقابلی ندارند و در واقع به اجبار، زیر یک سقف زندگی میکنند. مثلا خانمی به دلیل فشار اقتصادی و این که شغل و درآمدی ندارد مجبور است با همسرش زندگی کند، یا زنی که صاحب فرزند است و فاقد پشتوانه و حمایت مادی و معنوی، و امکان تامین معاش خود را ندارد؛ در این صورت ناچار است با وضعیت موجود سازگاری کند و به رغم بیمِهری و بیتوجهیِ شوهر، به زندگیِ مشترک زناشویی در کنار فرزندان تن دهد. از سوی دیگر مردانی نیز هستند که استطاعت پرداخت مهریه را ندارند.
متاسفانه بچهها در این خانه، هیچ حسّ امنیّت و آرامشی دریافت نمیکنند و بیشتر تمایل دارند وقت خود را بیرون از خانه و با دوستان خود بگذرانند؛ در چنین شرایطی، طبیعی است که جامعهی ناامن، آمادگی پذیرش این افراد را دارد. برخی از این بچهها، تمایل به استفادهی از مواد مخدّر، ارتباطهای ناسالم و نامشروع و نیز انجام کارهای خلاف و غیرعُرف نشان میدهند و با اینگونه اقدامات، به خود و جامعه آسیب وارد میکنند.
برخی دیگر نیز دُچار افسردگی و در خود فرورفتن میشوند و مسلما چنین بچههایی برای آیندهی خود و تشکیل یک زندگی جدید، هیچ الگوی مناسبی پیشرو نداشته و شاید آنها نیز در آینده، دچار مشکلاتی شبیه پدران و مادران خود شوند.
متاسفانه در کشور ما، هیچگونه آمار دقیق از میزان وجود طلاق عاطفی در دست نیست؛ ولی به جرات گفت که آمار طلاق عاطفی در کشور ما از طلاق قانونی بیشتر است.
برای معضل طلاق عاطفی، چه راهکاری را ارائه میدهید؟
از مهمترین راهکارها برای درمان مشکل طلاق عاطفی میان طرفین، مراجعه به مشاوره و طیکردن جلساتی برای معالجهی فردی برای درمان روحی و روانی و جلساتی برای معالجهی دو نفره با حضور طرفین، برای ترمیم روابط بین آنها است.
در پایان لطفا بفرمائید که مرکز مشاوره حوزههای علمیه، صرفا به طلاب و روحانیون ارائه خدمات دارد یا امکان استفاده عموم مردم نیز از امکانات این مرکز وجود دارد؟
شاید این ذهنیت برای خیلی از مردم وجود داشته باشد که این مرکز، صرفا برای طلاب و روحانیون هست، در حالی که اینطور نیست و سامانه مشاوره اسلامی حوزه (سماح) که زیر نظر "معاونت تهذیب و تربیت حوزههای علمیه" است، ارائه کنندهی خدمات مشاورهای و روانشناختی با رویکرد اسلامی در زمینههای مختلفی چون: کودک، نوجوان، تحصیلی و استعدادیابی، ازدواج، خانواده و روانشناختی میباشد و همهی اقشار جامعه، حتی دور افتادهترین نقاط کشور، با صرف هزینهی کم و زمان کوتاه، میتوانند از خدمات حضوری و غیر حضوری این مرکز استفاده کنند.