سرویس جهان مشرق _ به فاصله چند روز از برگزاری نشست سه جانبه در «شرم الشیخ» مصر با حضور «نفتالی بنت» نخستوزیر رژیم صهیونیستی و «عبدالفتاح السیسی» رئیس جمهوری مصر و «محمد بن زاید» ولیعهد ابوظبی، این بار سران امارات و بحرین و مغرب و مصر در کنار «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه آمریکا برای برگزاری نشستی به میزبانی رژیم صهیونیستی، در صحرای نقب واقع در جنوب سرزمینهای اشغالی گرد هم آمدند که با واکنشهای زیادی در داخل و خارج فلسطین مواجه بود و همه فلسطینیان آن را محکوم کردند.
زمینههای برگزاری اجلاسهای مشترک میان اعراب و رژیم صهیونیستی
به نظر میرسد که زمینه کلی دیدارهای سران صهیونیست و سران کشورهای سازشکار عربی بعد از تحولات مختلف بینالمللی از جمله بحران اوکراین و روسیه، نزدیک بودن زمان توافق جدید درباره برنامه هستهای ایران و ترس رژیم صهیونیستی از انفجار اوضاع اراضی اشغالی در ماه مبارک رمضان همزمان با نزدیک شدن به سالگرد نبرد شمشیر قدس، فراهم شده بود.
از طرف دیگر شواهد نشان میدهد که کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به ویژه عربستان سعودی و امارات متحده عربی بعد از مشاهده موضع آمریکا در قبال بحران روسیه و اوکراین و خیانت واشنگتن به متحدان خود در اوکراین و همچنین تجارب تلخ حمله آمریکا به عراق و افغانستان و بلایی که بر سر همپیمانان ایالات متحده در این کشورها آمد، احساس میکنند که اگر در آینده دور و یا نزدیک سایر متحدان واشنگتن نیز در معرض خطر قرار بگیرند آمریکا همین سناریو را تکرار خواهد کرد و از آنها حمایت نمیکند.
در این بین با وجود اینکه سیاست آمریکا در قبال رژیم صهیونیستی کاملا متفاوت از سیاست واشنگتن در قبال سایر متحدانش از جمله کشورهای عربی منطقه است و همه دولتهای آمریکا همواره خود را موظف به تامین منافع رژیم صهیونیستی در منطقه و محافظت از آن میدانند؛ اما صهیونیستها بعد از مشاهده تحولات اخیر به این نتیجه رسیدهاند که نمی توانند به طور کامل به آمریکا اعتماد کنند.
البته علت این امر آن نیست که آمریکا آنگونه که به متحدان خودش در افغانستان و عراق و یا دیگر مناطق جهان خیانت کرد قصد داشته باشد اسرائیل را رها کند؛ اما ساکنان اراضی اشغالی میبینند که نشانههای ضعف و افول قدرت آمریکا بیش از هر زمان دیگری پدیدار شده و در صورت وقوع یک تحول مهم منطقهای و بینالمللی، ایالات متحده حتی اگر بخواهد قادر به محافظت از اسرائیل نخواهد بود.
از سوی دیگر موضع رژیمهای حوزه خلیج فارس به ویژه کشورهای سازشکار عربی در برابر پروژه هستهای ایران و مذاکرات وین تا حدودی با موضع رژیم صهیونیستی هماهنگی دارد. به ویژه عربستان و امارات بهدنبال ممانعت از امضای توافق هستهای جدید هستند اما نمیتوانند این موضع خود را علنا اعلام کنند. در این بین اصل «ایران هراسی» که رژیم صهیونیستی و آمریکا در میان کشورهای عربی رواج دادهاند موجب شده تا مصر و مغرب و سایر کشورهای عربی نیز از افزایش نفوذ ایران در منطقه به ویژه بعد از امضای توافق هستهای جدید هراس داشته باشند.
ناامیدی عربستان و امارات از آمریکا
در یک زمینه دیگر شیخنشینان خلیج فارس به ویژه عربستان و امارات اخیرا مواضعی را بیان کردهاند که نشان دهنده اعتراض آنها به سردی روابط ایالات متحده با این کشورها از زمان روی کار آمدن «جو بایدن» در کاخ سفید است. به ویژه روشی که بایدن در روابط خود با عربستان سعودی و شخص «محمد بن سلمان» ولیعهد این کشور در پیش گرفته است.
جنگ یمن نیز یکی دیگر از موارد نارضایتی عربستان و امارات از آمریکاست؛ جایی که دولت بایدن تصمیم برای قراردادن جنبش انصارالله یمن در لیست تروریسم را که توسط دولت قبلی ایالات متحده به ریاست «دونالد ترامپ» مطرح شده بود لغو کرد. همچنین ابوظبی و ریاض میبینند در حالی که با دستور و چراغ سبز آمریکا وارد جنگ فرسایشی یمن شدند؛ اما اکنون واشنگتن در قبال حملات مکرر موشکی و پهپادی یمنیها به خاک عربستان و امارات و تاسیسات حیاتی این کشورها بی تفاوت است و هیچ گونه سازوکاری برای محافظت از متحدان خود در جنگ یمن در نظر نگرفته است.
به همین دلیل بود که این کشورها در بحران اوکراین و روسیه سعی کردند از موضع آمریکا دور بمانند و همچنین به درخواست ایالات متحده برای افزایش تولید نفت پاسخ منفی داده و از پیوستن به تحریمهای بینالمللی علیه روسیه امتناع ورزیدند. در این میان رژیم صهیونیستی در حالی که تلاش میکند رضایت آمریکا را به دست بیاورد اما به دنبال برانگیختن خشم روسیه نیز نیست و در وضعیت یک بام و دو هوا قرار دارد.
از طرف دیگر امارات و عربستان بعد از حملات اخیر جنبش انصارالله به این کشورها دچار اضطراب شده و به دنبال همپیمانی میگردند که به تصور خودشان بتواند از آنها برابر یمنیها محافظت کند. رژیم صهیونیستی با استفاده از وضعیت متشنج امارات تلاش دارد تا این کشور را متقاعد کند که پایگاههای هشدار زودهنگام اسرائیل را در خاک خود مستقر کند اما ابوظبی نگران است که این اقدام منجر به تحریک طرف یمنی شده و امارات در معرض حملات نظامی بیشتر قرار بگیرد.
عربستان سعودی نیز بعد از ناامید شدن از کمکهای آمریکا به دنبال دستیابی به فناوریهای دفاع هوایی رژیم صهیونیستی است که به آن امکان دهد تهدیدهای خارجی را کنترل کند. اما با این وجود سعودیها هنوز به شکل علنی نمیتوانند این درخواست خود را مطرح کنند.
در این میان مصر که با یک بحران شدید اقتصادی دست و پنجه نرم میکند در سایه پیامدهای بحران روسیه و اوکراین درصدد دریافت کمک مالی از عربستان سعودی است و همچنین فرصتهای همکاری با رژیم صهیونیستی را مورد بررسی قرار می دهد تا ترکیه را در مجمع گاز مدیترانه شرقی که میتواند نتایج اقتصادی مثبتی برای مصر و اسرائیل داشته باشد شرکت دهد.
عوامل و اهداف برگزاری اجلاس نقب
با توجه به این موارد میتوان گفت که همه طرفهای شرکت کننده در اجلاس منطقه النقب در سرزمینهای اشغالی در شرایطی آشفته به سر میبرند و هر یک اهداف خاصی را از برگزاری این نشست دنبال میکنند. در این بین اصلیترین بازیگر این اجلاس اسرائیل است و اهداف اصلی آن را نیز همین رژیم دنبال میکند.
آنگونه که رسانههای رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی و همچنین رسانههای بین المللی قبل از برگزاری این نشست اعلام کردند، این اجلاس با محور بحران اوکراین و همچنین مذاکرات وین است. در مذاکرات وین -چه رژیم صهیونیستی و -چه رژیم های سازشکار عربی نمیخواهند این مذاکرات به گونهای تمام شود که نتایج آن به نفع ایران باشد. در واقع این طرفها از انعقاد یک توافق هستهای جدید که یکی از بندهای اصلی آن رفع همه تحریمهای ایران و آزاد شدن پولهای بلوکه شده آن باشد هراس دارند.
درباره بحران اوکراین همانطور که گفته شد کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی در وضعیت مشابهی قرار دارند و اسرائیل در این زمینه تلاش میکند نقش میانجی را در این بحران ایفا کنند. ایالات متحده نیز از ایفای چنین نقشی توسط اسرائیل رضایت دارد اما روسیه همانطور که مقامات آن بارها اعلام کردهاند حتی به چنین پیشنهادی فکر نمیکند.
همچنین ممکن است آمریکا از این اجلاس به عنوان فرصتی برای نزدیک کردن دیدگاه کشورهای عربی به خود در بحران اوکراین بهرهبرداری و به ویژه امارات را ترغیب به افزاش تولید نفت و نیز تشویق عربستان به این کار کند.
صهیونیستها به دنبال تشکیل ائتلاف جدید با اعراب
اما همه مواردی که گفته شد در حاشیه هدف اصلی این اجلاس قرار میگیرد و درواقع پوششی برای آن است؛ هدفی که شاید حتی رژیمهای سازشکار عربی نیز از ماهیت آن اطلاعی نداشته باشند.
روشن است که مهمترین هدف رژیم صهیونیستی از امضای توافق سازش با کشورهای عربی علاوه بر سود اقتصادی و سیاسی فراوان، همانطور که خود صهیونیستها بارها اعتراف کردهاند، تشکیل یک ائتلاف عربی-صهیونیستی علیه ایران و محور مقاومت بوده است. درواقع اسرائیل از زمان امضای این توافق با اعراب به ویژه بحرین و امارات در منطقه خلیج فارس تلاش کرده تا با گسترش ایران هراسی میان آنها، این کشورها را به عنوان سپر دفاعی خود در هرگونه رویارویی آینده با محور مقاومت به کار بگیرد.
تلاش برای افزایش همکاری نظامی با امارات به بهانه کمک به این کشور در مقابله با یمنیها و انعقاد قراردادهای متعدد و خطرناک نظامی با بحرین از جمله تحرکات اخیر صهیونیستها در رابطه با تشکیل چنین ائتلافی به شمار میرود. در همین چارچوب بود که چند هفته قبل «نفتالی بنت» نخستوزیر رژیم صهیونیستی در سفر به بحرین و امارات پیشنهادی درباره تشکیل ائتلاف «ناتو عربی-اسرائیلی» مطرح کرد؛ مسئلهای که محور اصلی و پنهان نشست خائنانه النقب است.
چرا ناتو عربی-اسرائیلی مرده به دنیا آمده است؟
اما شاخصها نشان میدهد همانطور که ناتو عربی از 7 دهه قبل در نطفه خفه شد، ناتو عربی-صهیونیستی نیز مرده به دنیا آمده است. این امر چند علت دارد. اول اینکه کشورهای عربی علیرغم تظاهر به همکاری در سطوح مختلف اما همچنان در مسائل محوری و پروندههای حساس همچون جنگ یمن و نوع تعامل با ایران با یکدیگر اختلاف دارند.
از سوی دیگر تشکیل ناتو عربی یعنی پایان کار اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیج فارس که اعراب این مسئله را نمیپذیرند. علاوه بر آن حضور رژیم صهیونیستی در یک ائتلاف عربی قطعا واکنش تند ملتهای منطقه را در پی خواهد داشت و عملا مشروعیت چنین ائتلافی را سلب میکند.
از طرف دیگر تجربه تلخ کشورهای عربی از ائتلافی که علیه یمن تشکیل دادند و هنوز هم پیامدهای آن ادامه دارد موجب میشود تا از تشکیل هرگونه ائتلاف خصمانه جدید بیم داشته باشند و حتی اگر چنین ائتلافی تشکیل نیز بشود در سایه قدرت روزافزون ائتلاف مقابل آن یعنی محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران، سرنوشتی به مراتب بدتر از ائتلاف عربی علیه یمن خواهد داشت.