منشاء مسلک وهابیت
آیین وهابیت منسوب است به شیخ محمد فرزند «عبدالوهاب» نجدی که در سال 1115 ه. ق. در شهر «عُیینَه» از شهرهای «نجد» به دنیا آمد. شیخ از کودکی به مطالعه کتب تفسیر، حدیث و عقاید، سخت علاقه داشت و فقه حنبلی را نزد پدرش که از علمای حنبلی بود، آموخت. وی از آغاز جوانی بسیاری از اعمال مذهبی مردم «نجد» را زشت می شمرد. در سفری که به زیارت خانه خدا رفت بعد از انجام مناسک، به مدینه رهسپار شد، در آنجا توسل مردم به پیامبر را، در نزد قبر آن حضرت، ناپسند شمرد. سپس به نجد مراجعت نمود و از آنجا به بصره رفت به این قصد که از بصره به شام رود، مدتی در بصره ماند و با بسیاری از اعمال مردم به مخالفت پرداخت، لیکن مردم بصره وی را از شهر خود بیرون راندند.
در سال 1139 شیخ محمد، ملازم پدر شد و کتابهایی را نزد او فرا گرفت و به انکار عقاید مردم نجد پرداخت به این مناسبت میان او و پدرش نزاع و جدال درگرفت. همچنین بین او و مردم نجد منازعات سختی رخ داد و این امر چند سال دوام یافت تا این که در سال 1153 پدرش شیخ عبدالوهاب از دنیا رفت.
او پس از مرگ پدر به اظهار عقاید خود و انکار قسمتی از اعمال مذهبی مردم پرداخت وجمعی از او پیروی کردند و کارش شهرت یافت و در سال 1160 پس از آن که از عیینه بیرون رانده شد، رهسپار درعیه از شهرهای معروف نجد گردید. در آن دوران امیر درعیه محمد ابن مسعود (جد آل سعود) بود. وی به دیدن شیخ رفت و عزّت و نیکی را به او مژده داد. شیخ نیز قدرت و غلبه بر همه بلاد نجد را به وی بشارت داد و بدین ترتیب ارتباط میان شیخ محمد و آل سعود آغاز گردید.
وی با مسلمانانی که از عقاید انحرافی او پیروی نمی کردند، معامله «کافر حربی» تعبیر می کرد و برای جان و ناموس آنان ارزشی قائل نبود که این یکی از نقاط ضعف بزرگ او بشمار می آید.
کسانی که با عقاید او موافقت می کردند و دعوت او را می پذیرفتند، باید با او بیعت نمایند و اگر کسانی به مقابله برخیزند باید کشته شوند و اموالشان تقسیم گردد. طبق این رویه؛ مثلاً از اهالی یک قریه به نام «فصول» در شهر أحسا سیصد مرد را به قتل رسانیدند و اموالشان را به غارت بردند. (صلاح الدین المختار، 1/51)
او بالاخره در سال 1206 درگذشت اما پس از وی پیروانش نیز به روش او ادامه دادند؛ مثلاً در سال 1216 امیر سعود وهابی، سپاهی مرکب از بیست هزار مرد جنگی تجهیز کرد و به شهر کربلا حمله برد. کربلا در این ایام در نهایت شهرت و عظمت بود و زائران ایرانی و ترک و عرب بدان روی می آوردند. سعود پس از محاصره شهر، سرانجام وارد آن گردید و کشتار سختی از مدافعان و ساکنان آن نمود.
توحیدی که شیخ محمد و پیروانش مردم را به آن دعوت می کردند و هر کس نمی پذیرفت جان و مالش را مباح می شمردند، این بود که به پیروی از ظاهر پاره ای ازآیات و احادیث، برای ذات باری تعالی اثبات «جهت» می کردند و او را دارای اعضا و جوارح می دانستند!
آلوسی در این باره گفته است که وهابیان به پیروی از ابن تیمیه، به احادیثی که بر فرود آمدن خداوند به آسمان دنیا (آسمان اول) دلالت می کند، تصدیق دارند و می گویند: «خدا از عرش به آسمان دنیا فرود می آید!» و می گوید: «هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ»؛ «آیا استغفار کننده ای هست که از گناهانش طلب آمرزش کند؟» و همچنین اقرار دارند به این که در روز قیامت، خدا به صحرای محشر می آید؛ زیرا خود فرموده است: «وَجاءَ رَبُّکَ والْمَلَکَ صَفّاً صَفّاً»(فجر، 23) و خداوند به هر یک از مخلوقاتش هرگونه که بخواهد نزدیک می شود، همچنان که خود گفته است «وَنَحْنُ أقْرَبُ اِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید» (آلوسی، 90-91)
ابن تیمیه، همانطور که از کتاب «الرد علی الاخنائی» او بر می آید، احادیث مربوط به زیارت پیامبر – €صلی الله علیه وآله - را مجعول دانسته و گفته است: اگر کسی معتقد باشد که وجود آن حضرت بعد از وفات مانند وجود او در زمان حیات است، غلط بزرگی مرتکب شده است! ونظیر این سخن را شیخ محمد و پیروان او شدیدتر، گفته اند.
عقاید و گفته های باطل وهابیان باعث شده است افرادی که اسلام را از دیدگاه آنان مطالعه کرده اند، بگویند اسلام دین خشک و جامدی است که به درد همه زمانها نمی خورد!
«لوتروپ ستودارد» گوید: وهابیان در تعصب، به راه افراط رفته اند و در اثر این امور، گروهی نکته گیر برخاسته، همان شعار وهابیان را ندا داده اند که: حقیقت و طبیعت اسلام با مقتضیات زمانها جور نیست و با احوال ترقی و تبدیل جامعه تطبیق نمی کند و با تغییر زمان نمی سازد. (لوتروب ستودارد،1/264)
از همان وقت که شیخ محمد بن عبدالوهاب عقاید خود را ابراز و مردم را به پذیرفتن آنها دعوت کرد، گروه زیادی از علمای بزرگ به مخالفت با عقاید او پرداختند. نخستین کسی که به شدت بااو به مخالفت برخاست پدرش عبدالوهاب و سپس برادرش، «شیخ سلیمان بن عبدالوهاب» بودند که هر دو از علمای حنبلی محسوب می شدند.
شیخ سلیمان کتابی تحت عنوان «الصواعق الإلهیه فی الرد علی الوهابیه» تألیف کرد و در آن عقاید برادرش را رد کرد.
زینی دحلان گوید: پدر شیخ محمد، مردی صالح از اهل علم بود. برادرش شیخ سلیمان نیز از اهل علم محسوب می شد. از زمانی که شیخ محمد در مدینه به تحصیل اشتغال داشت، شیخ عبدالوهاب و شیخ سلیمان از سخنان و کارهای او دریافته بودند که چنان داعیه ای دارد، از این رو او را سرزنش می کردند، و مردم را از وی بر حذر می داشتند. (الزینی دحلان،2/357)
عباس محمود عقاد می گوید: بزرگترین مخالف شیخ محمد، برادرش شیخ سلیمان صاحب کتاب الصواعق الالهیه است. عقّاد همچنین گفته است: شیخ سلیمان برادر شیخ محمد که از بزرگترین مخالفان او بود، ضمن این که سخنان برادرش را به شدّت رد می کند، می گوید: اموری که وهابیان آن را موجب شرک و کفر می دانند و آن را بهانه مباح شدن مال و جان مسلمانان می پندارند، در زمان ائمه اسلام به وجود آمده بود، ولی از هیچ یک از ائمه اسلام شنیده و روایت نشده است که مرتکبین این اعمال را کافر یا مرتد دانسته و دستور جهاد با آنان را داده باشند و یا این که بلاد مسلمانان را، آن گونه که شما می گویید، بلاد شرک و دارالکفر نامند. (العقاد،126-137)
شیخ محمد بن عبدالوهاب مبتکر و آورنده عقاید وهابیان نیست. بلکه قرنها قبل از او، این عقاید به صورتهای گوناگون، از افرادی مانند ابن تیمیه و شاگرد او ابن قیم اظهار شده، ولی به صورت مذهب تازه ای در نیامده بود و طرفداران زیادی نداشت.
ابوعباس احمد بن عبدالحلیم معروف به ابن تیمیه از علمای حنبلی است که در 728 ه. ق. درگذشت. او چون عقاید و آرایی بر خلاف معتقدات عموم فرقه های اسلامی اظهار می داشت، پیوسته با مخالفت علمای دیگر مواجه بود. به عقیده محققین، همین عقاید ابن تیمیه است که بعداً اساس معتقدات وهابیان را تشکیل داد. وقتی ابن تیمیه عقاید خود را آشکار ساخت و در این زمینه کتابهایی را منتشر نمود، از طرف علمای اسلام و در رأس آنان علمای اهل سنت، برای جلوگیری از انتشار فساد، دو کار صورت گرفت:
الف - کتابهایی در نقد عقاید و آراء او نوشته شد که درادامه به آنها اشاره خواهد شد.
ب - مراجع فتوای اهل تسنن در عصر او، به تفسیق و گاهی به تکفیرش برخاسته و بدعت گذاری او را فاش ساختند.
وقتی عقاید او را، درباره زیارت پیامبر - ص -، به قاضی القضات مصر «بدر بن جماعه» نوشتند، وی در زیر ورقه نوشت:
«زیارت پیامبر - صلّی اللّه علیه [وآله] وسلّم - فضیلت و سنت است و همه علما بر آن اتفاق نظر دارند. آن کس که زیارت پیامبر - صلّی اللّه علیه [وآله] وسلّم - را حرام می داند، باید نزد علما توبیخ شود و از ابراز چنین گفتاری بازداشته شود و اگر مؤثر نیفتاد زندانی گردد و معرفی شود تا مردم از او پیروی نکنند.»
نه تنها قاضی القضات فرقه شافعی درباره او چنین نظر داد. که قاضی القضات سه مذهب دیگر در کشور مصر، هر کدام به گونه ای نظر او را تأیید کردند و مشروح این قسمت را می توانید در کتاب «دفع الشبهه» تقی الدین الحصنی ببینید.
«ذهبی»، که از نویسندگان بزرگ در قرن هشتم هجری است و آثار ارزنده ای در تاریخ و رجال دارد، در نامه دوستانه ای که به ابن تیمیه نوشته، او را در اشاعه فساد و ضلالت، همتای حَجّاج خوانده است! این نامه را مؤلف «تکملة السیف الصیقل» در کتاب خود، صفحه 190 آورده است و مرحوم علاّمه امینی نیز متن آن را در جلد پنجم: «الغدیر» ص 87 - 89 نقل کرده است.
غائله ابن تیمیه با مرگ او در سال 728 در زندان شام فروکش کرد و شاگرد معروفش ابن قیم هر چند به ترویج افکار استاد پرداخت، لیکن در زمانهای بعد، اثری از چنین افکار و آراء نبود، تا آنگاه که فرزند عبدالوهاب تحت تأثیر افکار ابن تیمیه قرار گرفته و آل سعود، برای تحکیم پایه های امارت خود در منطقه نجد، به حمایت از او برخاستند، در نتیجه، بار دیگر عقاید موروثی از ابن تیمیه در مغز برخی از مردم نجد جوانه زد و به دنبال تعصب های خشک و متأسفانه به نام «توحید!» سیل خون تحت عنوان «جهاد با کافران و مشرکان!» به راه افتاد و هزاران هزار از مرد و زن و کودک قربانی آن شدند و بار دیگر فرقه جدیدی در جامعه مسلمین پدید آمد و تأسف زمانی افزایش یافت که حرمین شریفین در قبضه این گروه درآمد و نجدیهای وهّابی بر اثر سازش با بریتانیا و دیگر ابرقدرتهای وقت، بر اساس متلاشی شدن امپراتوری عثمانی و تقسیم کشورهای عربی میان ابرقدرتها، بر مکه و مدینه و آثار اسلامی دست یافتند و در هدم آثار و اصالتها و ویرانگری قباب و قبور و بیوت الهی، بیش از حد کوشش کردند.
در این هنگام علمای شیعه در نقد آراء و نظرات عبدالوهاب، دوشادوش علمای اهل سنت، کوششهای فراوان انجام دادند و هر دو گروه به نحو پسندیده و نیکو، جهاد منطقی و علمی را آغاز کردند.
نخستین ردّی که از طرف علمای اهل سنت بر عقاید محمد بن عبدالوهاب نوشته شد، کتاب «الصواعق الالهیه فی الرّد علی الوهابیه» بود، به قلم سلیمان بن عبدالوهاب برادر محمد بن عبدالوهاب.
نخستین کتابی که از سوی علمای شیعه، بر ردّ عقاید محمد بن عبدالوهاب نوشته شد، «منهج الرشاد» است و مؤلف آن شیخ بزرگوار مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء است که در سال 1228 درگذشت. وی این کتاب را در پاسخ رساله ای که یکی از امرای آل سعود به نام «عبدالعزیز بن سعود» برای او فرستاده بود نوشت و در آن رساله مجموع عقاید محمد بن عبدالوهاب را جمع نمود و این کتاب در سال 1343 ه. ق. در نجف چاپ شده است. پس از این شخصیت، نقدهای علمی فراوانی به تناسب حرکتهای وهابیگری در منطقه نگارش یافته و قسمت مهم آنها چاپ شده است ولی اکنون حرکتهای وهابی، بر اثر ثروت هنگفتی که وهابیان از طریق فروش نفت به چنگ می آورند، افزایش یافته و سال و یا حتّی ماهی نیست که از طرف آنان، بگونه ای به مقدّسات اسلام حمله نشود و هر روز به نحوی آثار اسلامی از بین نرود.)سبحانی،22-33)
نظر تعدادی از علماء اهل سنت درباره وهابیت
1.عزامی شافعی می گوید:این مرد - ابن تیمیه - حتی بر جناب پیامبر(ص) جسارت نموده و گفته است:
بار سفر بستن برای زیارت حضرت گناه است.(عزامی شافعی،ص133)
2.قسطلانی می گوید:گفتار ابن تیمیه در مورد منع زیارت نبی(ص) از زشت ترین مسائلی است که از وی نقل شده است. (قسطلانی، ج 2 ص 329)
3.نابلسی می گوید:این اولین گرفتاری و اشتباهی نیست که ابن تیمیه و پیروان او در آن افتاده اند چراکه وی سفر برای زیارت بیت المقدس را گناه شمرده است...و از این که آدمی به وسیله نبی یا غیر نبی از اولیاء به خدا توسل جوید نهی کرده است.این مسائل که نشانه سبک سری،شرم آور، وی است موجب شد که علما به طور قاطع در برابر او بایستند.چنان که حصنی در یک کتاب مستقل به رد ابن تیمیه و پیروانش پرداخته و در آن کتاب تصریح به کفر وی نموده است. (الحضرة الانسیةفی الرحلة القدسیة)
4.هیثمی شافعی می گوید:مگر ابن تیمیه کیست که به او توجه شود یا این که در مسائل اسلامی و دینیبه عنوان مرجع شناخته شود تا نظرات او مخل به اجماع باشد؟بسیاری از دانشمندان به تعقیب سخنان فاسد و دلایل سست وی پرداخته و لغزش های ابلهانه و تخیلات ناموزون او را آشکار ساخته اند.(هیثمی شافعی، ص12)
5.ابن حجر هیثمی می گوید:او بنده ای است که خدایش او را مخذول - یعنی به به خودش واگذار کرده - و گمراه و کور و کر وذلیل است. (ابن حجر، ص 86):
6- ابن جهبل:
« ابن تیمیه ادعا کرده آنچه را خدا ورسولش و سابقون اولون از مهاجرین و انصار گفته می گوید؛ در حالیکه او مطالبی را می گوید که هرگز هیچ یک از آنها خدا و رسول و...نگفته اند». (ابن جهبل حلبی، 31،32)
7- یافعی:
«ابن تیمیه گفت:خداوند بر روی عرش به طور حقیقی استوار است، و این که: او به حرف و صوت سخن می گوید. در دمشق و دیگر مناطق ندا داده شد که هر کس بر عقیده ابن تیمیه باشد مال و خونش حلال است. او مسائل عجیب وغریبی را ادعا کرد که بر او انکار شد و به سبب آن او را حبس نمودند؛ زیرا آنها مباین و مخالف با مذهب سنت به حساب می آمد». (الیافعی4/277)
8- ابو بکر حصنی: « پس بدان، من نظر کردم در سخن این خبیث که در قلب او مرض گمراهی است، کسی که به دنبال مشتبهات قرآن و سنت به جهت ایجاد فتنه است. کسی که گروهی از عوام که خداوند اراده هلاکشان کرده او را متابعت کرده اند، در او اموری را دیدم که قدرت بر نطق آن ندارم... زیرا در آنها تکذیب پروردگار عالمیان است...» (الحصنی، 216)
وهمچنین می گوید:او فردی زندیق است و کسی که عقاید او را بپذیرد مهدور الدم و المال است یعنی خون و اموال او هدر است. همان، ج 1 ص 154)
9- ابن حجر عسقلانی:
« او همین که فکر کرد مجتهد است بر کوچک و بزرگ علمای قدیم و جدید ایراد گرفت...». (ابن حجر 1/150)
10- ابن عابدین الحنفی ضمن اینکه وهابیان راخوارج دانسته می گوید:
مطلب فی أتباع عبد الوهاب الخوارج فی زماننا:
قوله (ویکفرون أصحاب نبینا) علمت أن هذا غیر شرط فی مسمی الخوارج بل هو بیان لمن خرجوا علی سیدنا علی رضی الله تعالی عنه وإلا فیکفی فیهم اعتقادهم کفر من خرجوا علیه کما وقع فی زماننا فی اتباع عبد الوهاب الذین خرجوا من نجد وتغلبوا علی الحرمین وکانوا ینتحلون مذهب الحنابلة لکنهم اعتقدوا أنهم هم المسلمون وأن من خالف اعتقادهم مشرکون واستباحوا بذلک قتل أهل السنة وقتل علمائهم حتی کسر الله تعالی شوکتهم وخرب بلادهم وظفر بهم عساکر المسلمین عام ثلاث وثلاثین ومائتین وألف.(ابن عابدین الحنفی، 4/262)
11- امام صاوی المالکی در تفسیر آیه ذیل می نویسد:
الَّذِینَ کفَرُواْ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کبیر (فاطر، آیه 7):
وقیل هذه الآیة نزلت فی الخوارج الذین یحرفون تأویل الکتاب والسنة ویستحلون بذلک دماء المسلمین وأموالهم کما هو مشاهد الآن فی نظائرهم وهم فرقة بأرض الحجاز یقال لهم الوهابیة یحسبون أنهم علی شیء ألا إنهم هم الکاذبون، استحوذ علیهم الشیطان فأنساهم ذکر الله أولئک حزب الشیطان ألا إن حزب الشیطان هم الخاسرون، نسأل الله أن یقطع دابرهم. (الامام الصاوی المصری المالکی، 5/78)
کتابهایی که در رد بر گروه وهابیت نوشته شده است
انحرافات فراوان وهابیت، علماء مسلمان را بر آن داشته درباره ی بدعتهای وهابیت ساکت ننشسته و در رد بر آنها و تکذیب حجتها و بطلان عقاید شان و مخالفت آن، با کتاب و سنت و نیز با عقیده ی مشهور گذشتگان و پیشوایان اجتهاد، به تالیف آثاری بپردازند.
نخستین کتاب در زمان خود محمد بن عبدالوهاب و از سوی برادرش شیخ سلیمان بن عبدالوهاب بود او کتابی بنام «الصواعق الالهیه» نوشته و عقاید برادرش را سخت مورد حمله قرار داد و چون از بی رحمی برادر و طرفدارانش آگاه بود سرانجام از ترس این که خونش وسیله آنها ریخته شود عیینه را ترک کرد.
البته پدر او عبدالوهاب نیز از مخالفین سرسخت فرزند خود محمد بود و او را بر انحرافش از آئین اسلام نکوهش می کرد ولی ظاهرا او کتابی در این زمینه ننوشت.
باز نکته جالب توجه این است که غالب کتابهائی که در این واخر در نقد این مذهب نوشته شد از سوی علمای اهل سنت و حنفیها بود و اصولا بسیاری از کتب مهم ردیه به قلم دانشمندان سنی و حتی بعضی از آنها مانند «الفتوحات الاسلامیه» نوشته زینی دحلان مفتی مکه از سوی کسانی است که در همان محیط و همان سرزمین زندگی داشته و اثرات این مذهب را با چشم خود دیده اند.
کتابها و رساله هایی که معاصران محمد بن عبد الوهاب و علمای متاخر از عامه در رد عقاید یا به عنوان نصیحت او نوشته اند، خیلی بیشتر از آن است که در اینجا ذکر شود از جمله در کتاب «التوسل بالنبی و بالصالحین» تالیف: ابی حامد بن مرزوق نام چهل و دو کتاب در این باره ذکر گردیده است که در اینجا فهرست وار نقل می کنیم:
1- شیخ محمد بن سلیمان کردی شافعی استاد محمد بن عبدالوهاب در تقریظی که به رساله سلیمان بن عبدالوهاب (برادر محمد بن عبدالوهاب) نوشته، او را ضال و مضل خوانده است.
2- استاد دیگر وی، عبدالله بن عبداللطیف شافعی کتابی در رد محمد بن عبدالوهاب نوشته و آن را «تجرید سیف الجهاد لمدعی الاجتهاد» نامیده است.
3- «الصواعق والرد فی عشرین کراسا» تالیف: علامه عفیف الدین عبدالله بن داود حنبلی. بر این کتاب علمای بصره و بغداد و حلب و احساء و بلاد دیگر تقریظهائی نوشته اند و محتویات کتاب را تایید کرده اند و این کتاب را محمد بن بشیر قاضی راس الخیمه تلخیص کرده است.
4- علامه محقق «محمد بن عبدالرحمن بن عفالق» حنبلی در رد پسر عبدالوهاب کتاب بزرگی نوشته و آن را «تهکم المقلدین بمن ادعی تجدیدالدین» نامیده است و در آن اقوال و نظریات محمد بن عبدالوهاب را به بهترین وجه رد کرده است.
5- رساله ای که علامه احمد بن علی قبانی بصری شافعی نوشته است.
6- رساله عبدالوهاب بن احمد برکات شافعی احمدی مکی.
7- رساله شیخ عطاء مکی موسوم به «الصارم الهندی فی عنق النجدی».
8- رساله شیخ عبدالله بن عیسی مویسی.
9- رساله شیخ احمد مصری احسائی.
10- یکی از علمای بیت المقدس رساله ای نوشته، موسوم به «السیوف الصقال فی اعناق من انکر علی الاولیاء بعد الانتقال».
11- السیف الباتر لعنق المنکر علی الاکابر» تالیف: سید علوی بن احمد الحداد.
12- رساله شیخ محمد بن شیخ احمد بن عبداللطیف احسائی.
13- «تحریص الاغبیاء علی الاستغاثة بالانبیاء و الاولیاء» تالیف: علامه عبدالله بن ابراهیم میر غنی، مقیم طائف.14- سید علوی بن احمد الحداد گفت که در مکه در مقام ابراهیم شیخ محمد صالح زمزمی شافعی را دیدم که در این باره کتابی جمع آوری کرده است.
15- همان سید علوی مذکور گفت که در طائف طاهر حنفی را دیدم که کتابی بنام «الانتصار للاولیاء الابرار» در این باره تالیف کرده بود.
16- باز همان سید گفت که جوابهای علمای بزرگ از مذاهب اربعه از اهل حرمین شریفین و احساء و بصره و بغداد و حلب و یمن و دیگر شهرهای اسلامی، چه به نثر و چه به نظم، بی شمار بود که همه آنها را مردی از آل ابن عبدالرزاق از حنبلیهای بحرین است، نزد من آورد که چون در سفر بودم استنساخ آنها برایم ممکن نشد، اما همه آنها را مطالعه کردم.
17- همان سید علوی گفت: شیخ محدث صالح فلانی مغربی با یک کتاب پرحجم که در آن نامه ها و رساله ها و جوابها جمع آوری شده بود، پیش ما آمد، همه آنها از علمای مذاهب اربعه: حنفی; مالکی; شافعی و حنبلی در رد محمد بن عبدالوهاب بود.
18- هنگامی که محمد بن عبدالوهاب جمعی را که سرهایشان را نتراشیده بودند، بی رحمانه کشت. علامه سید منعمی قصیده ای در رد او سرود که مطلع آن این است:
ا فی حلق راسی بالسکاکین والحد حدیث صحیح بالاسانید عن جدی
19- علامه سید عبدالرحمن یکی از علمای بزرگ احساء نیز در رد او قصیده ای طولانی دارد که تعداد ابیات آن بالغ بر 65 بیت است، سروده که با بیت زیر آغاز می شود:
بدت فتنة کاللیل قد غطت الافقا
و شاعت فکادت تبلغ الغرب و الشرقا
20- مصباح الانام و جلاء الظلام، فی رد شبه البدعی النجدی، التی اضل بها العوام، تالیف: علامه سید علوی بن حداد.
21- الصواعق الالهیه فی الرد علی الوهابیة، تالیف: شیخ سلیمان بن عبدالوهاب نجدی.
22- رساله در رد رساله ابن عبدالوهاب، تالیف علامه محقق شیخ الاسلام تونس، شیخ اسماعیل التمیمی مالکی (متوفی 1248).
23- رساله علامه محقق شیخ صالح کواش تونسی.
24- رساله علامه محقق سید داود بغدادی حنفی.
25 - شیخ ابن غلبون اللیبی در رد قصیده صنعانی که در آن ابن عبدالوهاب را مدح کرده، به همان وزن قصیده ای سروده که تعداد ابیات آن 40 بیت است که مطلع آن این است:
سلام علی اهل الاصابة والرشد ولیس علی نجد و من حل فی نجد 26 - سید مصطفی مصری بولاقی نیز در رد قصیده صنعانی، قصیده ای سروده که مجموع ابیات آن 126 بیت است و قصیده مزبور با بیت زیر آغاز می گردد:
بحمد ولی الحمد لا الذم استبدی وبالحق لا بالخلق للحق استهدی
27- سید طباطبائی بصری نیز در رد قصیده صنعانی، قصیده ای گفته که صاحب کتاب «سعادة الدارین» ابیاتی را در کتاب خود آورده است. و همین قصیده ها سبب شد که صنعانی از عقیده خود برگشت و در رد قصیده خود قصیده دیگری سرود و گفت: «رجعت عن القول الذی قلت فی النجدی...».
28 - کتاب «سعادة الدارین فی الرد علی الفریقین الوهابیة: و مقلده الظاهریة» تالیف: علامه شیخ ابراهیم سمنودی منصوری، در دو جلد چاپ شده است.
29- زینی دحلان مفتی مکه (متوفی 1304) در رساله ای موسوم به «الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة» عقاید وهابیان را رد کرده است.
البته سید احمد زینی دحلان مفتی مکه علاوه بر رساله «الدرر السنیة» فصلی را هم در کتاب معروف «الفتوحات الاسلامیة» زیر عنوان «فتنة الوهابیة» به همین موضوع اختصاص داده و در آن به شیخ محمد و عقاید او سخت تاخته است. وی در همین کتاب، قسمتی از سخنان محمد بن سلیمان کردی را نیز که در رد عقاید محمد بن عبدالوهاب و خطاب به وی می باشد، ذکر کرده است (الزینی دحلان، 2/260).
30- «شواهد الحق فی التوسل بسیدالخلق» تالیف: شیخ یوسف نبهانی که این کتاب، هم در رد ابن تیمیه و هم در رد محمد بن عبدالوهاب است.
31- «الفجر الصادق فی الرد علی منکری التوسل و الکرامات و الخوارق» تالیف: علامه عراق جمیل افندی صدقی زهاری.
32- «اظهار العقوق ممن منع التوسل بالنبی والولی الصدوق» تالیف: شیخ مشرقی مالکی جرائری.
33- مرحوم علامه مفتی فاس شیخ مهدی وازتانی رساله ای در جواز توسل نوشته که در آن محمد بن عبدالوهاب را رد کرده است.
34-«غوث العباد ببیان الرشاد» تالیف: شیخ مصطفی حمامی مصری.
35- «جلال الحق فی کشف احوال اشرار الخلق» تالیف: شیخ ابراهیم حلمی قادری اسکندری.
36- «البراهین الساطعة» تالیف: علامه شیخ سلامه غرامی (متوفی 1379).
37 - «النقول الشرعیة فی الرد علی الوهابیة» شیخ حسن شطی حنبلی دمشقی.
38 - رساله ای نیز در تایید مذهب صوفیه و رد معترضین آنها.
39- رساله ای در حکم توسل به انبیاء و اولیاء نوشته شیخ محمد حسنین مخلوف.
40- «المقالات الوافیة فی الرد علی الوهابیة، تالیف: شیخ حسن خزبک.
41- «الاقوال المرضیة فی الرد علی الوهابیة» تالیف شیخ عطا الکسم دمشقی از فقهای حنفی.
42- علامه شیخ عبدالعزیز قرشی علجی مالکی احسائی در رد ابن عبدالوهاب قصیده ای گفته که 95 بیت است و مطلع آن این است:
الا ایها الشیخ الذی بالهدی رمی سترجع بالتوفیق حظا و مغنما
و من یک سماه النفیس لربه سعی النصر فی مسعاه ایان یمما (ابی حامد، 249-254)
گذشته از اینها، کتابهای دیگری در رد عقاید محمد بن عبدالوهاب تالیف یافته که یک یک عقاید او را مطرح و با دلیل رد کرده اند از جمله:
43- کتاب «الاصول الاربعة فی تردید الوهابیة» تالیف: خواجه محمد حسن جان صاحب سرهندی مجددی (به زبان فارسی) خواجه در این کتاب به نقل ازکتابها و رساله های طرفداران وهابیت در هند و برخی از رساله های دیگر، گوید که: عقاید وهابیان متجاوز از 250 مورد است و قسمتی از آنها را ذکر کرده است و سپس در مقام رد آنها بر آمده است.
44- «تطهیر الفؤاد من دنس الاعتقاد» تالیف: شیخ محمد نجیب مطیعی حنفی از بزرگان علمای ازهر.
45- کتاب «ضیاءالصدور لمنکرالتوسل باهل القبور» تالیف: ظاهرشاه میان سیان بن عبدالعظیم سیان مدینی.46- «المنعة الوهبیة فی الرد علی الوهابیة» تالیف: داود بن سلیمان بغدادی نقشبندی.
47 - «اشدالجهاد فی ابطال دعوی الاجتهاد» تالیف: شیخ داود موسوی بغدادی که همراه با کتاب منحة الوهبیة به چاپ رسیده است.
48 - «کشف النور عن اصحاب القبور» تالیف: عبدالغنی افندی نابلسی.
49 - «سیف الابرار علی الفجار» تالیف: محمد عبدالرحمن حنفی (به زبان فارسی).
50- «سیف الجبار المسلول علی الاعداء الابرار» تالیف: شاه فضل رسول قادری (به عربی و فارسی).
51- «مدارج السنیة فی رد علی الوهابیة» به کوشش عامر قادری، معلم دارالعلوم کراچی.
52- «کشف النقاب عن عقاید ابن عبدالوهاب» تالیف: سید علینقی هندی.
53 - «ازهاق الباطل فی ردالفرقة الوهابیة» تالیف: امام الحرمین محمد بن داود همدانی.
54- «اللمعات الفریدة فی المسائل المفیدة» تالیف: سید ابراهیم رفاعی.
55- رساله «الاوراق البغدادیة فی الحوادث النجدیة» تالیف: سید ابراهیم راوی رفاعی.
56- «صالح الاخوان فی الرد علی من قال علی المسلمین بالشرک والکفران» نوشته: داود بن سلیمان
بغدادی.57- «علماء المسلمین و الوهابیون» تالیف: حسین حلمی بن سعید استانبولی.
58- «فصل الخطاب فی الرد علی محمد بن عبدالوهاب» تالیف: شیخ سلیمان، برادر محمد بن عبدالوهاب(بغدادی،2/190).59- «فصل الخطاب فی رد ضلالات ابن عبدالوهاب» تالیف: احمد بن علی بصری مشهور به قبانی(الطهرانی،23/186).60- «الوهابیة فی نظر علماء المسلمین» تالیف: احسان عبداللطیف بکری.
61- «البرادة من الاختلاق فی الرد علی اهل الشقاق و النفاق فی الرد علی الفرقة الوهابیة الضالة» شیخ علی زین العابدین سودانی.
62- «التوسل» تالیف: شیخ علامه مفتی محمد عبدالقیوم قادری هزاروی.
63- «الدولة المکیة بالمادة الغیبة» تالیف: احمد رضا، خان صاحب قادری.
64- «البصائر لمنکری التوسل باهل المقابر» تالیف: شیخ حمدالله داجوی هندی.
در این موقع علماء شیعه نیز در نقد آراء ابن عبدالوهاب دوشادوش علماء اهل سنت تلاشهای فراوانی نموده و کتابهای ارزشمندی نوشته اند از جمله:
65- «الآیات البینات فی قمع البدع و الضلالات» تالیف: شیخ محمد حسین کاشف الغطاء بن حسین (متوفی 1373).
66- «منهج الرشاد» تالیف: شیخ جعفر کاشف الغطاء (متوفی 1228) و اولین کتابی است که از طرف علماء شیعه بر رد عقاید محمد بن عبدالوهاب نوشته شده (همان) نویسنده محقق این کتاب را در پاسخ به مساله ای که یکی از امراء آل سعود به نام «عبدالعزیز بن سعود» برای او فرستاده بود، نوشت و در آن رساله قسمت عمده عقاید محمد بن عبدالوهاب جمع آوری شده بود.
67- «الآیات الجلیة فی رد شبهات الوهابیة» تالیف: شیخ مرتضی کاشف الغطاء (متوفی 1349 ه).
68- «البراهین الجلیة فی دفع شبهات الوهابیة» تالیف: سید محمد حسن قزوینی (متوفی 1380ه) چاپ نجف، مطبوعات النجاح، 1346 ه. این کتاب تحت عناوین زیر به فارسی برگردانده شده است:
1- فرقه وهابی و پاسخ به شبهات آنها، ترجمه علی دوانی، چاپ وزارت ارشاد اسلامی.
2- نقدی بر اندیشه وهابیها، ترجمه حسن طارمی، چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
69- «ازاحة الوسوسة عن تقبیل الاعتاب المقدسة» تالیف: شیخ عبدالله بن محمد حسن مامقانی (متوفی 1351ه) در نجف به ضمیمه کتاب «مخزن المعانی» چاپ شده است.
70 - «دعوی الهدی الی الورع فی الافعال والفتوی» تالیف: شیخ محمد جواد بلاغی (متوفی 1352 ه) طبع نجف، 1344 و نیز «انوارالهدی» چاپ نجف در سال 1340ه از همین مؤلف.
71- «الرد علی الوهابیة» تالیف: شیخ محمد علی غروی اردوبادی، که در سال 1345 ه چاپ شده است. 72 - «الرد علی الوهابیة» تالیف: سید حسن صدر کاظمی (متوفی 1354ه) طبع بغداد 1344ه.73- «کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب» تالیف: علامه سید محسن امین شامی (متوفی 1373ه) این کتاب گرانقدر که مکرر چاپ شده است، از جامعیت خاصی برخوردار است که هم تاریخچه و هم عقاید و افکار آنها را به صورت بسیار گسترده و مشروح مطرح کرده و مورد نقد و بررسی علمی قرار داده است. و در سال 1962م توسط فرزند فاضل مؤلف تجدید چاپ و فصلهای تازه و پاورقیهای مفیدی بر آن افزوده شده است. این کتاب به وسیله سید ابراهیم سید علوی و تهرانی و سید حسن افتخارزاده به طور جداگانه ترجمه و تلخیص شده است.
74- «هذه هی الوهابیة» تالیف: شیخ محمد جواد مغنیه (متوفی 1400 ه) در این کتاب وهابیگری آن طور که در کتابهای آنهاست، مورد بحث قرار گرفته است و تناقض و اختلال سخنان و افکار آنان را خاطرنشان ساخته است و این کتاب توسط: سید ابراهیم سید علوی به نام «این است آئین وهابیت» به فارسی ترجمه شده و به وسیله انتشارات غدیر تهران چاپ شده.
75- «الدعوة الاسلامیة» تالیف: محمد خنیزی نجفی، این کتاب در رد کتاب «الصراع بین الوثنیة والاسلام» به تالیف: عبدالله قصیقی نویسنده وهابی مصری است که وی آن را در رد «کشف الارتیاب» نوشته است و تاکنون چند مجلد آن چاپ شده است.
76- «التبرک» تالیف: شیخ علی احمدی میانجی، چاپ مؤسسه البعثة، تهران. این کتاب محور و موضوع اصلی خود را پیرامون تبرک جستن صحابه و تابعین به آثار پیامبر صلی الله علیه وآله و صالحان اختصاص داده است و در این نوشته ثابت شده است که تبرک جستن به آثار رسول خدا صلی الله علیه وآله به خلاف ادعای وهابیان نه تنها شرک نیست، بلکه نشانه ایمان و یقین نیز هست.
77- «المواسم والمراسم» تالیف: سید جعفر مرتضی عاملی که در تهران چاپ شده و درباره مشروعیت اقامه مراسم جشن در اعیاد و سوگواری و حزن در ماتم.
78- «صفحة عن آل سعودالوهابیین و آراء علماء السنة فی الوهابیة» به قلم: سید مرتضی رضوی.79- «وهابیان» نوشته علی اصغر فقیهی، از انتشارات صبا، تهران. بررسی و تحقیق گونه ای درباره عقاید و تاریخ فرقه وهابیت است که تاکنون سه مرتبه چاپ شده است.
80- «آئین وهابیت «تالیف: شیخ جعفر سبحانی، این کتاب مکرر چاپ شده است.
مؤلف کتاب غیر از «آئین وهابیت» کتابهای دیگری نیز در رد وهابیت نوشته که از جمله «مع الوهابیین فی خططهم و عقائدهم»، «الوهابیة فی المیزان» و «اخیرالردود لآخرها» در رد وهابیت نوشته است.غیر از اینها، کتابها و رساله های دیگری نیز توسط علمای شیعه و سنی در رد وهابیت نوشته شده است که ذکر این تعداد در اینجا کافی است. ولی ناگفته پیداست وهابیان متعصب غالبا حاضر نیستند حتی یک صفحه از این کتابها را مطالعه کنند، اعم از آنچه از سوی علمای اهل سنت نوشته شده باشد یا علمای شیعه. آنها نه تنها این کتابها را کتب ضلال می پندارند، بلکه مطالعه بسیاری از آثار اسلامی، حتی کتب فقهی که از سوی علمای اهل سنت نوشته شده، راموجب کفر می شمارند زیرا آنها همه مردم را جز خودشان کافر و مشرک خیال می کنند و طبعا آثار آنها را آثار ضلال و گمراهی می پندارند.(مکتب اسلام، ش5)
البته وهابیان متعصب غالبا حاضر نیستند حتی یک صفحه از این کتب را مطالعه کنند اعم از آنچه از سوی علمای اهل سنت نوشته شده باشد، یا علمای شیعه.
آنها نه تنها این کتب را، کتب ضلال می پندارند بلکه مطالعه بسیاری از آثار اسلامی حتی کتب فقهیه که از سوی علمای اهل سنت نوشته شده را موجب کفر می شمردند چون آنها همه مردم را جز خودشان کافر و مشرک خیال می کنند و طبعا آثار آنها را آثار ضلال و گمراهی، در حالی که در بحثهای آینده به روشنی ثابت می شود که آنها خود آلوده به انواع شرکند و بسیاری از عقاید آنها شبیه عقاید مشرکان عصر جاهلیت است.
منابع و مآخذ
1- قرآن کریم
2- ابن حجر مکی، احمد، الفتاوی الحدیثیه،ط:قاهره
3- ابن حجر، الدر الکامنه فی اعیان المائه، دار الجیل : بیروت.
4- آلوسی، تاریخ نجد.
5- الحصنی،تقی الدین،دفع شبهه من شبه وتمرد، دار احیاء الکتاب العربی: مصر.
6- ابن عابدین الحنفی، محمد امین بن عمر، حاشیه الرد المختار علی الدر المختار...، دارالفکر، بیروت.
7- ابن جهبل الحلبی، شهاب الدین احمد،الحقائق الجلیه فی الردعلی ابن تیمیه.
8- الزینی دحلان، الفتوحات الاسلامیه، مطبعه مصطفی محمد: مصر، 1354ه.
9- المختار، صلاح الدین،المملکه السعودیه العربیه.
10 - لوتروب ستودارد الآمریکایی،حاضر العالم الاسلامی، ط:مصر، 1343
11 -انعکاس عقاید محمد بن عبد الوهاب در میان علمای اسلامی، سال 29، ش 5.
12- الصاروی المصری المالکی، احمد بن محمد،حاشیه الفتاوی علی تفسیر جلالین، داراحیاء التراث العربی.
13 - سبحانی، جعفر، آیین وهابیت، انتشارات جامعه مدرسین دفتر انتشارات اسلامی : قم، 1385.
14- عزامی شافعی
15-قسطلانی، ارشاد الساری.
16- الیافعی، مرآه الجنان.
17 - هیثمی شافعی، الجوهر المنظم فی زیاره القبر المکرم.
18- البغدادی، اسماعیل باشا، ایضاح المکنون...،دار احیاء التراث العربی : بیروت.
19- طهرانی، آقابزرگ، الذریعه،دارالاضواء: بیروت، طبعه الثانیه.
20- ابی حامد بن مرزوق، التوسل بالنبی وجهله الوهابین، مکتبه اشیق : ترکیه.