سرویس جهان مشرق- پایگاه اینترنتی روزنامه تایمز اسراییل، روز 15 می گزارش داد که برای نخستین بار، مقامات رژیم اسراییل به بازماندگان کودک یهودی یمنی به نام «اوزیل حوری» که در سال 1952 در سرزمینهای اشغالی کشته شد، اجازه دادند که با نبش قبر از بقایای جنازه منسوب به او نمونهبرداری کنند و روی آن آزمایش DNA صورت دهند.[1]
اصل ماجرا، به پروندهای مشهور در تاریخ رژیم صهیونیستی در دهه 1950 بازمی گردد. در آن زمان، فرزندان بسیاری از خانوادههای یهودی که از یمن به سرزمینهای اشغالی مهاجرت کرده بودند، مفقود شدند.
«اوزیل حوری» یکی از آن کودکان بود که جنازه منسوب به او در گورستان مرکزی شهر «» دفن شد و حالا بعد از چند دهه، 5 خانواده خویشاوند این کودک از دادگاه حکم نبش قبر و آزمایش دی ان اِی گرفتهاند.
طبق توافق صورت گرفته بین خانوادهها و وزارت بهداشت رژیم اسراییل، قرار است این آزمایش در یک آزمایشگاه قضایی با حضور کارشناس معتمد خانوادهها انجام بگیرد.
مازل باراکو، خواهر اوزی حوری به رسانهی اسراییل والا گفت که " این گامی بزرگ بعد از سالها بیاعتنایی و فشار از جانب دولت بوده است." با این حال باراکو معتقد است که علیرغم توافق صورت گرفته، هنوز به دولت اعتمادی وجود ندارد، چرا که اجازه ندادند خود خانوادهها در آزمایشگاهی غیردولتی این تست را انجام دهند. خانم باراکو تاکید کرد:
" باید اذعان کنم حتی اگر به ما بگویند که جنازه مال برادر من است، نتیجه را باور نخواهیم کرد."
خانواده حوی در سال 1948 به سرزمینهای اشغالی سفر کردند. اوزیل پسر این خانواده در سال 1952 به دنیا آمد. او یک سال بعد از تولد، بیمار شد و توسط سرویس بهزیستی دولتی به بیمارستان برده شد.
کمی بعد به خانوادهاش گفتند که او مرده و قبری را به آنها نشان دادند. خانواده اوزیل هیچگاه این داستان را قبول نکردند، چرا که در همان زمان، شمار زیادی زا مهاجران یمنی دچار ماجرای مشابهی شده بودند که بعدا به «پرونده کودکان یمنی» مشهور شد. تعداد این خانوادهها به هزار می رسید.بخش عمده خانوادهها یمنی بودند، اما خانوادههایی یهودی از بالکان، شمال آفریقا و غرب آسیا هم بین آنان حضور داشتند. در حالی به این خانوادهها خبر مرگ فرزندانشان داده شد که در قریب به اتفاق موارد، هیچ جنازهای، هیچ گواهی فوتی و بعضا حتی هیچ قبری به آنها نشان داده نشد. این خانوادهها اعتقاد داشتند که با همدستی سیستم بهداشت و درمان دولتی، فرزندان آنان دزدیده شده و برای فرزندخواندگی و اهداف دیگر، به نقاط دیگر سرزمینهای اشغالی و حتی خارج از آن فرستاده شدند. رژیم اسراییل در همه این سالها مدعی بوده که ادعاهای این تعداد خانواده کذب است و همه این کودکان در بیمارستان مردهاند! برخی گزارشها کودکان گمشدهی خانوادههای یهودی میزراحی در آن مقطع را بالغ بر هزاران کودک تخمین می زنند.[2]
با این حال، روزنامه اسراییلی هاآرتز، در گزارشی(8 دسامبر 2021) تایید کرد که وزارت بهداشت این رژیم در ربایش این کودکان نقش داشته است. طبق این گزارش، این کودکان در واقع ربوده شدند و مقامات بهداشتی این رژیم در دهه 1950، در مخفی کردن اطلاعات و پنهان نگاه داشتن ماجرا نقش داشتند.[3]
گرچه در دو سه سال اخیر، مقاومتهای دولتی در این سالها در برابر روایت خانوادهها شکسته است و کمابیش دعاوی آنان تایید شده، اما کلیت ماجرا را به این فرو می کاهند که در «نژادپرستی» میان تیرههای مختلف یهودی که در اوایل تشکیل این رژیم بسیار عیان بود، خانوادههای اشکنازی(یهودیان اروپایی)، فرزندان خانوادههای میزراحی(یهودیان غیراروپایی شمال آفریقا و غرب آسیا) را با هدف تاکین «آینده بهتر» برای آنها ربودند! طبق این ادعای تازه، یک برنامه مخفی یا یک توطئه دولتی در این ماجرا ابدا وجود نداشته و کارمندان بخش بهداشت و درمان به صورت شخصی و از سر «دلسوزی» این کار را صورت دادند! دولت نتانیاهو در فوریه 2021، 160 میلیون دلار برای پرداخت غرامت به خانوادههای آن کودکان در نظر گرفته بود، که بیشتر خانوادهها آن را نپذیرفتند و این پول را نوعی «باج» برای خاموش نگه داشتن خانوادهها خواندند. این خانوادهها خواستار اانتشار اسناد محرمانه مرتبط با این ماجرا توسط دولت هستند.[4][5]
اما بلاتردید، روایت تازه رژیم اسراییل ، هم یک نوع خاکمالی و پنهانکاری زیرکانهی دیگر بر اصل ماجراست. پرونده معروف به ماجرای کودکان یمنی، بر خلاف دعاوی رژیم جعلی، دروغگو و جنایتکار صهیونیستی، وجوه سیاه و تاریک و شومی دارد که در این سالها توسط خبرنگاران مستقل و وابستگان و خویشاوندان آن کودکان بارها افشاء شده است، اما رژیم صهیونیستی همواره بر این واقعیات خاک پاشیده و سعی در پنهان نگاه داشتن آن دارد.
حقیقت آن است که در طول چند هزار سال، بخشهای «نخبه» و اصطلاحا «الیت» جامعه یهودی، که در واقع فرقههای مخفی و رازآمیز اما ذینفوذ و قدرتمند را درون این جامعه رهبری می کردهاند، سوابق طولانی و خوفناکی از قربانی کردن و استفاده از خون «کودکان» داشتهاند. تا قبل از این که یهودیان به بهانه جنگ دوم جهانی، قدرت خود را بر دنیا تثبیت کنند و هر نوع انتقاد یا کاوش تاریخی در سوابق تاریخ قوم یهود را با برچسب «یهودیستیز» زیر ضزب ببرند، بسیاری از سیاستمداران، قضات، مورخان، نویسندگان و قومپژوهان غربی دربارهی سابقه نفرتانگیز «کودککشی» و استفاده از قربانی کودک در مناسک با اهداف شومی چون به یاری طلبیدن نیروهای دنیای تاریکی در جامعه یهودی می گفتند و می نوشتند. تنها بعد از برجستهسازی ماجرای موسوم به «هالوکاست» و تبدیل آن به یک ناموس جهانی، بود که هزینه افشاگری و روشنگری علیه جنایات رایج در بین جامعه یهودی بسیار بالا رفت و نوعی سکوت سهمگین را در این موضوع رقم زد.
در واقع، محافل و انجمنهای مخفی یهودی از زمان حضرت موسی(ع) به این سو، در واقع نفوذیانی بودند که با هوشمندی شیطانی خود، شاکلهی مناصب و جایگاههای دینی یهود را غصب کردند و شریعت واقعی ابراهیم(ع) و موسی(ع) و دیگر انبیاء حقیقی بنی اسراییل را متروک کردند. خاندان «لاویان»(Levits/Levi) که بعد از انبیاء بزرگ بنی اسراییل، راهبر و جلودار جامعه یهودی شدند، در واقع طبقه کاهنان بودند که در محافل مخفی خود، میراث پرستش «خدایان» اهریمنی چون بعل و مولوخ و بافومت را حفظ کردند و به تدریج در تار و پود شریعت رسمی یهود اندیشههای کافرانه و ضدالهی نیاکان کاهن خود را جاگیر کردند و آیین جادوی سیاه «کابالا» را به عنوان فریبنده «عرفان یهودی» به یهودیان و به دنیا فروختند. همانهای که بزرگترین تحریفهای تاریخ را صورت دادند و با دستکاری و جعل در کتاب موسی و داوود، صفات و رذایل شنیع شیاطین مورد پرستش خود و نیاکان خود را(بعل و مولوخ و بافومت و ...که همه تجلیات خود ابلیس یا نمایندگان بلافصل او بودند) به خدای یگانهی ابراهیم(ع) نسبت دادند و اوصاف و اعمالی را برای یهوه توصیف کردند که چشم از خواندن و زبان از گفتن آنها شرم دارد!
در این زمینه، که حرف و شرح مثنوی هفتاد من است، سخن کوتاه می کنیم و مخاطبان را به ویژه، به اثر فخیم و ارزشمند استاد عبدالله شهیاری، کتاب 5 جلدی با عنوان «»(کتاب سال جمهوری اسلامی در سال 85) رجوع می دهیم که ایشان به نحوی دقیق و مورخانه، تفاوت میان «بنی اساییل» و «یهود» را به تفصیل بیان کردهاند.
در ادامه، تنها برخی از مشهورترین ماجراهای «کودککشی» و آیین شیطانی «قربانی کودک» را در جامعه یهودی ذکر می کنیم تا روشن شود که وقتی از مفقود شدن هزاران کودک یهودی اهل یمن، بالکان و شمال آفریقا(که در تقسیمبندی نژادپرستانهی همان الیت شیطانی، جزو گونهی پستتر یهودی محسوب می شوند) در دهه 1950 می گوییم، چه بلاهای مفروض و محتملی ممکن است بر آنان رفته باشد.
در سال 1989، در شوی معروف «اپراه وینفری»، حضور یک مهمان و گفتههای تکاندهندهی او، شوک عظیمی بر افکار عمومی آمریکا وارد کرد. «ویکی پولین»( با نام مستعار ریچل یا همان راشل)، زنی از یک خانواده یهودی، حقایقی خوفناک و سیاه درباره خانوادهی خود و فضایی که در آن رشد کرد، به زبان آورد. پدر و مادر او هر دو دارای مشاغل سطح بالا و از چهرههای اجتماعی برجسته شهر خود بودند، اما ویکی فاش کرد که در خانواده او، از نسلهای قبل، مناسک جادوی سیاه و پرستش شیطان و ارواح شیطانی برگزار می شد که با اعمال جنایتکارانه و کثیفی چون هماغوشی جنسی جمعی، تجاوز به محارم، قربانی کودک، خوردن گوشت و خون انسانی و نیایشهایی با هدف احضار تجلیات شیطان در جریان بوده است.
او گفت که به واسطهی تجاوزهای جنسی پدرش 5 بار باردار و مجبور به سقط شد. اوج افشاگریهای ویکی آنجا بود که گفت به عنوان یک کودک از سوی والدین خود و دیگر اعضای محفل شیطانی، مجبور شد یک نوزاد را به قتل برساند. ویکی فاش کرد که علاوه بر پدر و مادرش، بسیاری از چهرههای سیاسی و اقتصادی و افراد مشهور هم عضو این محفل بودند. ویکی مدعی شد که بسیاری از خانوادههای یهودی آمریکا که موقعیت اجتماعی بسیار ممتازی دارند، در درون خود دارای چنین رازهای شومی هستند.
او قربانی و خوردن خون کودک را با هدف به دست آوردن «قدرت» عنوان کرد و ادعا کرد که در خانوادههای یهودی، گودکانی هستند که اصولا برای همین هدف(قربانی شدن) به دنیا می آیند تا دیگران از قدرت و انرژی حاصل از قربانی ایشان برخوردار شوند. علاوه بر او، روانشناس ویکی پولین، دکتر تینا گروسمن(که خود یک یهودی بود) گفت که علاوه بر ویکی، 40 بیمار دیگر داشت که از محافل خانوادگی اینچنینی نجات یافته بودند. به گفتهی ریچل، سنت قربانی انسان در خاندان او دستکم به قرن هفدهم میلادی می رسید.
سخنان ویکی پولین، شدیدا یادآور یکی از مکتوبات «آلیستر کرولی»، مشهورترین شیطانپرست قرن بیستم و پدر معنوی بسیاری از محافل و جوامع مخفی در آمریکا و اروپا بود. او در بند هفدهم از کتابچه دستورالعمل مناسک جادوی سیاه خود، جمله مشهوری دارد:
"برای بالاترین دستاورد روحانی، فرد باید به تناسب قربانیای را انتخاب کند که حاوی بزرگترین و نابترین نیرو باشد. یک کودک مذکر، با معصومیت کامل و هوش بالا، به نحوی رضایتبخش قربانی مناسبی است..."
برخی از یژوهندگان فرقهها و نحلههای رازآمیز، معتقدند که حتی واژه انگلیسی رایج امروز برای «آدمخواری»، یعنی واژهی «کانیبالیسم»(cannibalism)، برگرفته از دو واژه «کاهن»(Cahen, cohen, kohen) و «بعل» است. همانطور که اشاره شد، بنا بر بسیاری از تفاسیر تاریخی، شاخهی «لاویان» در بین بزرگخاندانهای یهودی، در واقع طبقه کاهنان معبد بعل بودند که در زمان حضور بنی اسراییل در مصر، در صف امت موسی نفوذ کردند. همانها بودند که در زمان حضور موسی(ع) در کوه طور، گوساله سامری را بر بنی اسراییل عرضه کردند و آنان را گمراه ساختند. گوساله، نماد «مولوخ»، خدای فینقی و در واقع تجلی دیگری از ابلیس است.
باز بیجهت نیست که بنیانگذار کلیسای مدرن شیطان، یعنی آنتون سزاندور لوی(لاوی) از تبار همان خاندان لاویان بود. الیفاس «زاهد» لوی، ساحر، نقاش و شاعر فرانسوی قرن نوزدهم، همو که عمر خود را وقف گسترش و تبلیغ آیین پرستش «بافومت» کرد و معروفترین تصویر بافومت به قلم اوست، باز از خاندان لاوی است.
یهوه در آیه 21 باب 18 کتاب لاویان می گوید:
" و کسی از ذریت خود را برای مولوخ از آتش مگذران و نام خدای خود را بیحرمت مساز. من یَهُوَه هستم."
این نشان می دهد که ذبح و سوزاندن فرزند پای بت مولوخ، رسمی ریشهدار در بین لاویان(کاهنان بعل) بوده است.
و در آیه 33 باب 8 کتاب داوران می خوانیم:
" و واقع شد بعد از وفات جِدْعُون که بنیاسرائیل برگشته، در پیروی بعلها زنا کردند، و بعل بَرِیت را خدای خود ساختند."
در دوران قرون وسطای میانه، گزارشهای بسیاری از قربانی شدن اطفال مسیحی توسط یهودیان در مناسک شیطانی ثبت و ضبط شده است. نکته قابل تامل این که 20 تن از این اطفال، توسط کلیسای کاتولیک به عنوان شهدای مسیحیت و در زمره «قدیسین» اعلام شدهاند.
«ویلیام اهل نورویچ»، پسربچه اهل نورویچ انگلستان بود که در 1114 میلادی توسط گروهی از یهودیان این شهر، مصلوب شد و بر پیکرش زخمهای متعدد وارد آمد تا خون از بدنش بگیرند و جان داد. ظاهرا در آخر کار، سر از بدن این نوجوان جدا کردند. او توسط کلیسا به عنوان سن ویلیام اهل نورویچ جزو قدیسین مسیحیت قرار گرفت.
یکی دیگر از نخستین مصادیق این اطفال معصوم، «هیو اهل لینکلن» در انگلستان بود که در 1255 به دست یک محفل فرقهای یهودی ربوده شد و بعد از کشیدن خون بدنش، به قتل رسید.. هیو توسط کلیسای کاتولیک با عنوان «قدیس کوچک هیوی اهل لینکلن» در زمره قدیسین مسیحیت اعلام شد.
«آندرل اوکسنر فون رین»، کودک سه سالهای بود که در شهر رین اتریش در 1462 توسط محفل یهودیان به قصد مناسک اهریمنی خونگیری کشته شد. این کودک معصوم نیز در قرن هجده توسط پاپ بندیکت چهاردهم در زمره شهدا و قدیسین مسیحی معرفی شد. سنگی که اندرل کوچک بر ان قربانی شد، به «یدونشتاین»(سنگ یهودی) معروف گشت.
یکی از معروفترین این اطفال، کریستوفر «طفل مقدس لاگاردیا» بود که توسط چند یهودی و چند یهودی مخفی(یهودیانی که به ظاهر به مسیحیت تغییر آیین می دانند و در خفاء یهودی باقی ماندند) به قتل رسید. این واقعه در 1491 در شهر لاگاردیای استان تولدوی اسپانیا رخ داد. این طفل هنوز هم جزو قدیسین مسیحی در اسپانیاست و هر ساله به یادبودش مراسم گرفته می شود. قتل این کودک که توسط یهودیان دزدیده و به غاری برده و عذاب شد و به قتل رسید، یکی از دلایل دستور ملکه ایزابل اسپانیا مبنی بر اخراج یهودیان از این کشور، کمی بعد از اعلام رای دادگاه مبنی بر مقصر بودن شماری از یهودیان در این جنایت بود.
یکی دیگر از این اطفال مسیحی شهید، «سیمون اهل ترنت» بود. این کودک سه سال در 1475 در شهر ترنت در شمال ایتالیا به دست یهودیان ربوده و در مناسک شیطانی آنها، شکنجه، خونگیری و کشته شد. او نیز توسط کلیسا قدیس اعلام شد و امروزه به عنوان «سن سیمونینو» از او تجلیل می شود.
اما در 1911، در شهر کیف در قلمرو روسیه تزاری، جنایتی به وقع پیوست که به یکی از مشهورترین پروندههای کودککشی با اهداف مناسکی توسط یهودیان تبدیل شد. «آندره یوشچینسکی»، کودک 13 ساله هنگام رفتن به مدرسه ناپدید شد. هشت روز بعد، جنازه مثلهشده او را در غاری در نزدیکی کارخانه آجرپزی زایتسف(متعلق به یهودیان) پیدا کردند. بر اساس شهادت شهود، یک یهودی حسیدی به نام «مناهیم مندل بیلیس» به اتهام دزدیدن و قتل آندره دستگیر شد.
این شروع یک ماراتن قضایی بود که در طی آن، با اعمال نفوذ و عملیات مخفی شبکه بینالمللی یهود، بسیاری از شاهدان پرونده یا تهدید، یا تطمیع یا حذف شدند. از جمله دو کودک از سه کودک شاهد، به طرز مرموزی در جریان برگزاری دادگاه جان سپردند. افسران پلیس خریداری شده توسط یهودیان تلاش کردند با وارد کردن مدارک و اسناد جعلی، اتهام را از بیلیس دور کنند. در جریان بازجویی از متهمان یهودی این پرونده، معلوم شد که ربایش آندره، سوراخ سوراخ سوراخ کردن بدن او و گرفتن خون، همه با هدف انجام نوعی جادوی سیاه با هدف براندازی حکومت تزاری بوده است! دربارهی این پرونده چندید کتاب و نوشته و چندین فیلم ساخته شد.
به هر حال، داغ شدن دوبارهی پرونده قدیمی «کودکان یمنی» در رژیم صهیونیستی، نشان داد و ثابت کرد که جریان شیطانی ریشه کرده در قدیمیترین دین ابراهیمی، که شریعت پدر یکتاپرستان و موسای کلیم الله را قرنهاست که به گروگان گرفته، در انجام نیات پلید خود در خدمت به ارباب واقعی(ابلیس) حتی به همکیشان خود نیز رحم نمی کنند و در نظام طبقاتی که بر جامعه یهودی حاکم کردهاند، بعضا با همکیشان خود نیز به سان «گوییم»(اصطلاح تلمودی برای احشام) رفتار می کنند. در پایان ذکر این نکته لازم است که حساب این جریان شیطانی، از پیروان حقیقی پیامبر اولیالعزم، حضرت موسی(ع) که به حق با لفظ «کلیمی» خطاب می شوند(از جمله هموطنان کلیمی خود ما) اکیدا جداست، چرا که این جریان شیطانی(که دین حقیقی موسی را به گروگان گرفتهاند) در گذشتهی تاریخ انبیاء بنی اسراییل را عذاب داده و آوارهی بکوه و بیایان کردهاند.
[1] https://www.timesofisrael.com/for-first-time-grave-of-alleged-disappeared-yemenite-baby-to-be-exhumed/
[2] https://jewishstudies.washington.edu/israel-hebrew/israel-kidnapped-children-activism-yemenite-babies-affair/
[3] https://www.haaretz.com/israel-news/.premium.HIGHLIGHT.MAGAZINE-health-ministry-report-admits-israel-s-part-in-disappearance-of-yemenite-children-1.10450266
[4] https://www.jpost.com/breaking-news/health-ministry-helped-israel-kidnap-yemenite-children-in-1950s-report-688225
[5] https://www.jpost.com/opinion/israel-still-must-apologize-for-the-yemenite-childrens-affair-660109