سرویس سیاست مشرق- نیمهشب جمعه 24 آبانماه 1398 به ناگهان یک شایعه در شهر پیچید که بنزین گران شده است، اعلام این خبر چنان مردم را دچار بهتزدگی کرد که شبانه با خودروهای خود به جایگاههای سوخت رفته تا خود از نزدیک شاهد ماجرا باشند. آن شب مشخص شد که دولت وقت بدون اطلاع رسانی قبلی ضریب حاملهای انرژی را افزایش داده و قیمت بنزین 3 برابر شده است، این تصمیم ناگهانی باعث کلید خوردن برخی اعتراضات در تعدادی از شهرهای کشور شد.
فردای آن روز حسن روحانی رئیس جمهور وقت در برابر دوربینهای خبری حاضر و اعلام کرد که صبح جمعه و مانند بقیه مردم متوجه شده که بنزین گران شده است! این سخنان رئیس جمهور شعله و دامنه اعتراضات را افزایش داد. در حالیکه حتی رادیو اسرائیل هم یک شب قبل از گرانی بنزین و افزایش قیمت آن خبر داشت، مشاوران حسن روحانی گمان میکردند با طفره رفتن از مسئولیت میتوان از نقطه بحرانی اعتراضات عبور کرد.
انتشار مصوبه هیئت وزیران در تغییر قیمت حاملهای انرژی در بودجه سال 97 ناراحتیهای عمومی را افزایش داد. عباس عبدی فعال سیاسی اصلاحطلب و مشاور روحانی در افزایش قیمت بنزین در شرح آن روزها می گوید: «روحانی فقط به دنبال گران کردن بنزین و حل بحران کسری بودجه بود. او به هیچ عنوان به برنامه هایی که ما برای او تدوین کرده بودیم توجه نکرد، روحانی نمیخواست پرداخت دائمی یارانه به مردم داشته باشد...»
حتی رادیو رژیم صهیونیستی زودتر از روحانی از گران شدن بنزین خبر دارد!
پس از گران شدن قیمت بنزین حسن روحانی وعده داد که یارانه آن را صرف دهکهای پایین جامعه میکند؛ وعده ای که مانند بسیاری دیگر از خبرهای خوش دولت تدبیر هیچ گاه به سرانجام نرسید. اما نتیجه قصور در کنترل بحران از سوی دولت روحانی باعث شد نزدیک به 15 هزار میلیارد تومان خسارت مستقیم و غیر مستقیم به کشور وارد شود، در آن روزها یکی از فروشگاههای زنجیرهای اعلام کرد که در یک شب بیش از 700 میلیارد تومان خسارت دیده است.
در این داستان تلخ سرویسهای اطلاعاتی غربی و ضد انقلاب از فرصت فراهم شده نهایت استفاده را کرده و نزدیک به 59 پمپ بنزین، 256 بانک و بیش از 700 خودرو متعلق به مردم و نیز بسیاری از اموال عمومی آتش زدند. در یکی از گزارشهای منتشر شده توسط نیروی انتظامی از آبان 98 آمده است که علاوه بر شناسایی اوباش اجارهای عوامل داعش نیز در میان معترضان سازماندهی شده و در یک عملیات 4 خمپاره انداز در محله دربند تهران کشف شده است!
بحران بساز و جاده مذاکره را صاف کن!
آبان 98 تابلویی تمام عیار از اقداماتی بود که در آن بی کفایتی دولت وقت، تحرک سرویسهای خارجی در پخش کردن سلاح، جنگ شبکه ای و مهندسی افکار عمومی در آن به نمایش درآمد. در آن روزها یک سوال مهم در ذهن همه بود! آیا رئیس جمهور و تیم اقتصادی او از عوارض گران کردن بنزین خبر داشتند؟ بعدها مشخص شد دولت نه تنها از زایمان بنزینی 98 باخبر بوده، بلکه درد سیاسی حاصل از آن را آلترناتیو فشار به نظام برای گفتگو با غرب تلقی کرده است!
ابان 98 داستان غم انگیز و عجیبی است، دبیر کل سابق حزب اتحاد ملت در هنگام ثبت نام در انتخابات مجلس یازدهم پرده از ماجرای «شوک درمانی» دولت روحانی برداشته و به خبرنگاران گفت: آبان 98 اهداف دولت برای رسیدن به شرایط «مذاکره» را بهتر کرد، شکوریراد ادامه داد : «اعتراضات اخیر، موجب ریزش رای اصلاحطلبها نشده یا اگر شده خیلی کمتر از میزانی است که از رای اصولگراها ریزش کرده. اعتراضات معمولا در حواشی شهرهای بزرگ و در مناطقی که مردم از برخورداری مالی کمتری بهرهمند هستند، اتفاق افتاد. این جاها به طور سنتی جاهایی بوده که مردم مناسکی رای میدادند، یعنی همانطور که نماز میخوانند و روزه میگیرند، میآمدند و رای میدادند، خب اینها الان آسیب دیدهاند. بنابراین برخلاف دورههای قبل که کاهش مشارکت، بیشتر به ضرر اصلاحطلبها بود، بعد از این اعتراضات اخیر در حقیقت کاهش رای بیشتر در اردوگاه اصولگرایان اتفاق افتاده است».
اما فقط این دار و دسته چپهای ستادی نبود که از پیامدهای تلخ فشار بر مردم استقبال کرد! نشریه صدا یکی از ارگانهای رسانهای هسته سخت اصلاحات در سرمقاله ای پیرامون عوارض آبان 98 می نویسد: «روحانی با آگاهی به پیامدهای تلخ ماجرا، آن را طراحی و اجرا کرد، چرا روحانی چهار روز قبل از گرانی بنزین آنگونه سخنرانی میکند؟ کدام رئیسجمهور اعلام کرده بود که فلان قدر کسری بودجه داریم؟ آقای روحانی در یزد از کسری بودجه گفت و یکسری حملات هم به رئیسی انجام داد. همین روش را در کرمان به شکلی دیگر ادامه داد. مهمتر از همه اینها، اعلام کرد به توافقات پشت پرده هم پایبند است؛ همه اینها، یعنی روحانی میخواهد به هر قیمتی شده، دوباره مذاکره کند. اینجا بود که روحانی قمار کرد. وقتی دید چیزی دستش ندارد، بنزین را گران کرد تا جامعه به شرایط اقتصادی واکنش نشان دهد؛ فشار از پایین اتفاق بیفتد تا در بالا چانهزنی کنند که مذاکره انجام شود. میگویند وزیر اطلاعات در جلسه دولت هشدار داده اگر بنزین را گران کنید، جامعه به هم میریزد و روحانی خندیده است. اینکه میگویند گران کردن بنزین تصمیم غیرکارشناسی و اطلاعرسانی آن هم غلط بوده؛ اتفاقاً از نظر روحانی، تصمیم هم کارشناسی بوده و هم نحوه اطلاعرسانی(در واقع اطلاعنرسانی) درست بوده تا جامعه بیشتر عصبانی شود. روحانی قمار کرد تا ببیند نتیجهاش چه میشود.»
تبعات یکساله افزایش قیمت بنزین / وعدههای دولت چه بود و چه شد؟
استفاده از فشار اقتصادی ناشی از حذف یارانهها برای مقاصد سیاسی رئیس جمهور و مشاوران او در مرکز مطالعات استراتژیک یک سال قبل از آن در سفر حسن روحانی به نیویورک برنامه ریزی شده بود.
روحانی سال 97 در سفر به نیویورک با لاگارد رئیس imf (صندوق بینالمللی پول) دیدار میکند، بهار سال 98 هیئت 4 نفره این صندوق برای ارائه پیشنهاد راهبردی خود به صورت مخفیانه به تهران می آید! این خبر به صورت محدود در برخی رسانهها منتشر می شود.
در آن زمان سازمان برنامهوبودجه نهتنها مشارکت صندوق در تدوین طرح اصلاح ساختاری بودجه را تکذیب نکرد، بلکه یک مقام این سازمان در گفتوگو با روزنامه جام جم در پاسخ به سؤالی درباره «دریافت مشاوره از کارشناسان صندوق بینالمللی پول برای اصلاح ساختاری بودجه» گفت: «ایران عضو صندوق بینالمللی پول است و استفاده از تجربیات موفق جهانی برای بهرهمندی در داخل ایران یک امر طبیعی است. مشاوران صندوق بینالمللی پول مشاورههای زیادی در مورد وضعیت اقتصادی که یکی از موارد آن اصلاح ساختاری بودجه بود ارائه کردند و احتمال دارد برخی از آنها با توجه به شرایط کشور مورداستفاده قرار بگیرد».
بعدها مشخص شد که بنیاد کاسمی (شعبه اروپایی نایاک) در ارائه مشاوره به مرکز استراتژیک ریاست جمهوری در گران کردن بنزین نقش مهمی داشته و هدایت سیاسی فشار اقتصادی با هدف مذاکره را تئوری پردازی کرده است.
بنیاد کاسمی به وسیله یکی از افراد موثر در حلقه باند نیویورکیها(عباس ملکی) تاسیس شده است؛ در این نهاد غیر دولتی افرادی چون محمد باقر نمازی، عباس عدالت و هادی سمتی به صورت پنهان یا اشکار نقش بازی کرده اند. بخشی از تامین بودجه کاسمی توسط بنیاد میراث ایران متعلق به خاندان لندن نشین علاقبند و بخش دیگر آن توسط بنیاد پارسا با مدیریت نوشین هاشمی از دلالان رابطه ایران و آمریکا تامین میشود؛ کاسمی با رصد و اشراف اطلاعاتی سربازان گم نام امام زمان(عج) در سازمان اطلاعات سپاه ضربات سنگینی را پس از آبان 98 متحمل شد.
در وبسایت رسمی کاسمی، سرفصلهای اصلی کاری این گروه این گونه عنوان شده است: مشارکت در رسانههای (حضور رسانهای) برگزاری رویدادهای عمومی (کنفرانس، سمینار، ورکشاپ، سخنرانی و... و.)- لابی با نمایندگان پارلمان در آمریکا و اروپا) - راه اندازی کمپینهای بین المللی و همکاری با گروههای هم جهت در سطح بین المللی. یکی از مهمترین تزهای کاسمی آن بود که با خالی نشان دادن ظرفیت های داخل کشور و ترسیم فضایی آشفته از درون برای طرف آمریکایی جاده مذاکره را هموار سازد، کاسمی این تز را «شبکه سازی اجتماعی» میخواند. حالا بسیاری خوب میدانند که ارسال پیام خالی بودن خزانه از سوی مقامات دولت و یا بالا رفتن قیمت دلار تا 300 هزار تومان در گزارش سازمان برنامه و بودجه چه نقاطی را نشانه گیری کرده بود!
مواجهه در میدان آبان 98 و اردیبهشت 1401
دولتهای مختلف پس از انقلاب به دلایلی که تفصیل آن به درازا میانجامد از اصلاح جدی ساختار اقتصاد کشور یا بازماندهاند و یا نخواستهاند و یا آنکه آن را به سوی اهداف شوم سیاسی منحرف کردهاند. البته همگان به این نکته باور دارند که این اصلاحات به یکباره و دفعی اتفاق نخواهد افتاد و باید با حرکت سنجیده و گام به گام و البته قاطعانه حرکت کرد. رهبر انقلاب اسلامی در بیانات اخیرشان در دیدار با کارگران فرمودند: «دولت برنامههای مهمی در پیش دارد که دستگاهها و همه آحاد مردم باید دست به دست هم بدهند تابه نتیجه برسد».برنامه دولت سیزدهم برای اصلاح ساختار اقتصادی کشور از مدتی قبل و پس از جاگیری دقیق و ارزیابی تحولات آغاز شده است.»
البته هیچ کس انتظار ندارد دولت در کوتاه مدت بهم ریختگی اقتصادی 50 ساله را برطرف کند. نکته قابل توجه آنکه دولت رئیسی اصلاح اقتصادی را بر خلاف سنت سایر دولتها نه از آخرین سال از عمر خود، بلکه از همان سال اول آغاز کرده است؛ این مسئله به خوبی فرمت اثرگذاری و ادارک دولت بر تحولات را نشان میدهد. شرایط منطقهای و جهانی آبستن حوادث مختلف است؛ از این رو اصلاح ساختار اقتصادی کشور از نان شب نیز واجب تر بوده و مدل حکمرانی را در آینده توضیح خواهد داد. اقتصاد کشور تابآوری ادامه شرایط پیشین را نداشته و دولت و مجلس موظف هستند با اجرای مصوبات موثر برنامه جامع خود را پیش ببرند.
اما شیوه مواجهه دولت تا به امروز با صورت مسئله اصلاح اقتصادی بسیار قابل تامل است، منصافانهترین توصیف از وضعیت دولت آن است که سید ابراهیم رئیسی و کابینه اش بر خلاف دولت پیشین به دنبال پنهانکاری و مواجهه سیاسی در ماجرای اصلاح ارز ترجیحی نیست و روش آن نشان داده است که مصالح مردم را فدای منافع مافیای اقتصادی نئولیبرال و شبکه پنهانی نفوذ نمیکند.
همین صورت وضعیت باعث شده است که ضریب اعتماد عمومی در جامعه بالا رفته و نقشه دشمن برای تحریک به آشوب سازی از بین برود. ابتکار عمل دولت باعث شده است که مردم احساس نزدیکی با طرح اصلاح اقتصادی کشور کرده و عوارض کوتاه مدت آن را تحمل کنند.
این اقدام شجاعانه دولت با حضور میان مردم و گفتگوی مستقیم با آنها و نیز برطرف کردن حداکثر آسیب ها(از جمله تامین کالاهای عمومی در فورشگاه ها و جلوگیری از ایجاد بازار حاشیه محتکران و سودجویان) باعث شد تا پروژه شورش شهری در نطفه مانده و تیر ضد انقلاب در آشوب سازی به سنگ خورده و باز تولید سریال آبان 98 در همان مرحله پیش تولید باقی بماند. معدوم نیما زم در تشریح ایجاد تکانههای امنیتی به یک تلویزیون فارسی زبان در خارج از کشور گفته بود: باید نقطه جوش را بالا برد، اگر گرسنگان قیام کنند؛ قیامت به پا میشود...
مقاله نرمالیزاسیون با آشوبسازی در خیابان
سخنان مصطفی تاجزاده پدر معنوی افراطیها در توصیف پروژه آشوبسازی به خوبی اهداف دشمن در بازتولید مجدد فصل دوم از سریال خشونت خیابانی را به خوبی آشکار میکند. این چهره آشنا در پروندههای آشوب خیابانی به سایت اعتماد آنلاین میگوید: ما ابان 98 را پیش بینی کرده بودیم، من پیشبینی میکردم که دیر یا زود اتفاق میافتد.
محکوم امنیتی آشوبهای خیابانی سالهای نه چندان دور ادامه میدهد:
عدهای در بالا «بخور بخور میکنند» الان هم باز پیشبینی میکنم که دیر یا زود باز هم اتفاق میافتد. همچنان که آبان 98 از دیماه 96 گستردهتر، خشنتر و غارتیتر بود، بعدی هم گستردهتر، خشنتر و غارتیتر خواهد بود اگر جمهوری اسلامی به سرعت به فکر این نباشد که با مردم آشتی کند و به سمت این برود که رضایت و اعتماد و مشارکت آنها را جلب کند.
تاجزاده میگوید: این اعتراضات همچنان حلناشده باقی مانده است و تمام علل و عوامل و دلایلی که موجب اعتراضات مردمی در بیش از 100 شهر ایران شد، همه به قوت خود باقی است. هیچ یک از آنها کم نشده و با نحوه برخورد حکومت اضافه هم شده است. بنابراین باز مردم منتظر هستند که در یک فرصت دیگر، اعتراض کنند. همانطور که گفتم مگر اینکه یک تجدیدنظر در سیاستها صورت گیرد و مردم احساس کنند حکومت صدای آنها را شنیده و لزومی ندارد که به خیابان بریزند، برخورد کنند، آتش بزنند و غارت کنند.
مسئله «بخور بخور در بالا» هم سخن عوامانهای است که تاجزاده اگرچه میکوشد با آن پژواک «فتنه اقتصادی» را در کف خیابان بشنود! تئورسین اصلاحات سخت در حالی پس از آبان 98 انتظار محقق شدن پیشبینیاش برای یک شورش خشنتر و غارتیتر از 98 را داشت که پیش از این جامعه ایرانی را لجن خوانده و گفته بود، وقتی جامعه لجن است و ما گرسنه هستیم؛ چرا به سراغ مدیترانه میروید!
در روزهای اخیر باوجود افزایش تحرکات و اقدامات گروههای ضدانقلاب و ایستگاه اطلاعانی دشمن در یکی از کشورهای همسایه برای سامان دادن به تجمعات و سر پل زدن به اغتشاش شیب این ماجرا نزولی شد؛ حتی در یکی از شهرهای کشورمان تلاش برای اجرای مجدد پروژه کشته سازی با هدایت اطلاعاتی یکی افسران سازمان سیا از خارج شکل نگرفته و فضا سازی رسانهای و میدانی بی نتیجه مانده است.
به باور کارشناسان حضور بدنه دولت در میان مردم، اعتماد مردم به دولت، آگاه سازی از شیوه اجرای طرح، پرداخت یارانه و هدف گذاری برای آن و نیز اشراف عمیق اطلاعاتی نهادهای نظارتی و انقلابی نقشه دشمن را نقش بر آب کرده و کف جامعه از همراهی با آشوب سازان سر باز زدهاند. شاید زمان آن است که دولت سیزدهم با قدرشناسی از مردم عزیز کشورمان سرمایه اجتماعی بر باد رفته در هشت سال گذشته را دوباره احیا کند؛ بازگشت امید به آینده حتی از احیای برجام نیز برای مردم با ارزش تر است، این بازی درخشان نیاز به صبوری و هوشمندی از جانب دولت دارد.