پسر نوجوانی که دوستش را در یک درگیری به قتل رسانده بود، از سوی دادگاه به دیه و زندان محکوم شد. متهم سه سال قبل در جریان یک درگیری دوست خود را زخمی کرد و این فرد بعد از انجام اقدامات پزشکی که مؤثر واقع نشد، جانش را از دست داد.
30 مهر سال 97 پیکر نیمهجان پسر 17سالهای به نام جعفر به بیمارستان منتقل شد؛ اما او که به خاطر چاقوخوردگی دچار خونریزی شدید بود، ساعتی بعد روی تخت بیمارستان تسلیم مرگ شد و رسیدگی به پرونده قتل پسر نوجوان در دستور کار پلیس قرار گرفت.
درحالیکه تحقیقات مأموران آغاز شده بود، ساعت دو بامداد یکم آبانماه پسر نوجوانی به نام شهاب به همراه پدرش به پلیس آگاهی رفت و خودش را بهعنوان عامل قتل جعفر معرفی کرد.
شهاب در بازجوییها گفت: من و جعفر هممدرسهای بودیم. او همیشه با قلدری به همه زور میگفت. ما یک گروه تلگرامی داشتیم که بارها در آن گروه مرا تهدید و به من فحاشی کرده بود. وی ادامه داد: جعفر آخرین بار در گروه تلگرامی فحاشی کرد و از من خواست تا در افسریه با او قرار بگذارم.
چون او از من قوی هیکلتر بود، از ترسم با خودم چاقو بردم. آنجا با هم درگیر شدیم و من چند ضربه چاقو به او زدم و از ترس به پارک سرخهحصار فرار کردم؛ اما شب وقتی پدرم در جریان قرار گرفت، از من خواست تا خودم را تسلیم کنم.
پس از اظهارات پسر نوجوان وی به پزشکی قانونی معرفی شد و کارشناسان در گزارشی اعلام کردند شهاب به رشد عقلی نرسیده و ماهیت جرم و حرمت آن را درک نکرده است. با این اظهارنظر برای پسر نوجوان کیفرخواست صادر شد و وی در شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
در ابتدای جلسه اولیایدم برای متهم حکم قصاص خواستند. آنها گفتند حاضر به گذشت نیستند و متهم را فاقد قوه ادراک نمیدانند. سپس شهاب به دفاع از خود پرداخت و در تشریح جزئیات ماجرا گفت: من و جعفر در کلاس دهم همکلاسی بودیم؛ اما سال بعد در یک کلاس نبودیم و فقط او را در مدرسه میدیدم.
چون از کلاس دهم یک گروه تلگرامی تشکیل داده بودیم، در آن گروه با هم صحبت میکردیم. وی ادامه داد: جعفر در گروه تلگرامی بارها به من توهین و فحاشی کرده بود و من علت این کار را نمیدانستم. مدتی بود از او خبر نداشتم تا اینکه آخرین بار باز هم در گروه تلگرامی به من فحش داد.
او سپس با من تماس گرفت و تهدیدم کرد اگر من را ببیند به درخت آویزانم میکند. سپس از من خواست تا با او قرار بگذارم. متهم در ادامه اظهاراتش در دادگاه گفت: جعفر از من درشت هیکلتر و قویتر بود و بههمینخاطر من از ترسم چاقو برداشتم و همراه دو نفر از دوستانم به محل قرار رفتم.
جعفر به محض دیدن من به سمتم حمله کرد و با هم گلاویز شدیم. او من را کتک زد. من هم از ترسم چاقو را به شکمش زدم. او خودش چاقو را از شکمش بیرون آورد و فرار کرد و به سمت چمنهای فضای باز رفت و روی زمین افتاد.
من گوشی او را برداشتم و فرار کردم. شهاب درحالیکه گریه میکرد گفت: باور کنید من قصد کشتن او را نداشتم و از ترسم چاقو کشیدم. او دست از سرم برنمیداشت. من اصلا متوجه کارهایی که میکردم نبودم. حرفها و فحاشیها و تهدیدهای مقتول باعث شده بود آنقدر بترسم که هر بار او را میدیدم فکر میکردم اینبار حتما من را میکشد.
زمانی که چاقو با خودم بردم فکر نمیکردم با این چاقو کسی را بکشم، حتی نمیدانستم اگر به کسی چاقو بزنم متهم میشوم و فکر میکردم، چون مقتول به من حمله کرده پس من حق دارم این کار را بکنم. من تابهحال با یک مرده از نزدیک برخورد نکرده بودم و حتی با یک مجروح هم از نزدیک برخورد نکرده بودم. وقتی خون دیدم خیلی ترسیدم و حال خودم خیلی بد شد.
متهم ادامه داد: در چند سال گذشته وضعیت روحی بسیار بدی داشتم با اینکه در مدرسه درسم بد نبود، اما در این مدت خیلی وضعیت تحصیلیام خراب شد. همه زندگیام به هم ریخت و خانوادهام خیلی اذیت شدند. من تازه فهمیدم چه کردهام و بعد از بازداشت فهمیدم خانوادهام را در چه گردابی انداختهام.
من متوجه شدم خانواده جعفر چقدر حالشان بد است و به خاطر کاری که کردم از آنها درخواست گذشت دارم و درخواست حلالیت میکنم. سپس کارشناس روانشناس گزارش خود را به دادگاه ارائه داد و متهم را فاقد قوه تمییز درخصوص قتل دانست.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و مطابق ماده 91 قانون مجازات اسلامی و با توجه به نظریه پزشکی قانونی که صراحتا اعلام کرده بود متهم هنگام ارتکاب جرم کمال عقل نداشته، شهاب را از قصاص معاف دانستند و وی را به پرداخت دیه و پنج سال نگهداری در کانون اصلاح و تربیت محکوم کردند.
با اعتراض اولیایدم به حکم صادرشده، پرونده در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی موشکافانه قرار گرفت و این حکم در شعبه 9 دیوان عالی کشور مهر تأیید خورد و قطعی شد.