اساسا تعهد در هر شغلی زیباست. شما اگر کارمندی باشید که کار مردم را در کمال وظیفهشناسی راه میاندازید، شایسته تمجید هستید. اگر معلمی هستید که نگران درسآموزی درست تکتک دانشآموزان هستید، انسانی مفید، ارزشمند و دوستداشتنی به شمار میآیید. برای ورزشکاران هم شرایط همین است و اگر آنها بابت پولی که میگیرند یا جایگاهی که دارند حداکثر تلاششان را به خرج بدهند، حسی زیبا خواهند آفرید. حالا فرض کنید این تعهد، در لباس تیم ملی نمایان شود؛ در این صورت زیبایی صد چندان خواهد شد. برای همه ما مردم عادی شیرین و دلچسب بود که میدیدیم بچههای والیبال بعد از هر امتیازی که میگرفتند آنطور از عمق جان فریاد میکشیدند و شادی میکردند. چه چیزی قشنگتر از اینکه ستاره تیم کشورمان در جریان بازی تا آخرین ذره وجودش را در زمین گذاشته و بعد از پایان مسابقه از حال رفته؟
کاش خیلیها عکس اسفندیار را ببینند و تکانی بخورند؛ خیلیها مخصوصا در «فوتبال» که ریختوپاش مفصلی دارد و شهرت و جایگاه اجتماعی بازیکنان در آن قابل مقایسه با هیچ ورزش دیگری نیست. کاش آنهایی این تصاویر را ببینند و به این نکات فکر کنند که در تیم ملی فوتبال به اعتراف خودشان تا نیمهشب در حال بازی مافیا بودهاند و بعد هم در رایزنی با مقامات دولتی، دنبال حواله واردات خودرو میگردند. کاش آن بازیکنی این حال و احوال را ببیند که همین یک ماه پیش، در کمال شگفتی جلوی دوربین روشن خبرنگاران میگفت: «چون فلان تیم در پرداخت پولم تاخیر داشت، من هم برای آنها به اندازه کافی تمرین و بازی نکردم.» خوب است به این بچههای والیبالیست نگاه کنید و درس بگیرید. ببینید که مردم چطور آنها را دوست دارند و ستایش میکنند. ببینید که وقتی همه توانشان را گذاشتند و حتی شکست خوردند، یک ملت به آنها افتخار کردند. کمی شبیه اینها باشید لطفا؛ به خدا راه دوری نمیرود!