میزان سرمایهگذاری از طریق تقاضا برای کالا و خدمات در اقتصاد امروز رونق ایجاد میکند و از آن مهمتر بهعنوان یک متغیر پیشران توان فردای اقتصاد را تعیین میکند.
متاسفانه در دهه گذشته میزان سرمایهگذاری در کشور حال خوبی نداشته، رشد نکرده و بلکه کاهش پیدا کرده و به وضع خطرناک کمتر از استهلاک سرمایههای ملی رسیده؛ بهطوریکه خالص سرمایهگذاری منفی شده است. منفی شدن خالص سرمایهگذاری به مفهوم فرسوده شدن و کاهش ظرفیتهای زیربنایی و تولیدی کشور است. با منفی شدن خالص سرمایهگذاری ظرفیتهای زیربنایی مانند راهآهن، جادهها، شبکههای برق و ظرفیتهای تولیدی، صنعتی و خدماتی فرسودهشده و رو به کاهش میگذارند.
همزمان و مرتبط با کاهش سرمایهگذاری خروج سرمایه از ایران نیز زیاد بوده است (شکلهای 1 و2). فقط در سالهای 1393 و 1394 همزمان با بهبود روابط کشور با دنیای خارج و امضای برجام است که خروج سرمایه برعکس میشود و نشانی از افزایش سرمایهگذاری دیده میشود. کاهش سرمایهگذاری و از آن مهمتر خروج سرمایه از کشور آژیرهای خطر را برای اشتغال، وضع معیشت مردم و آینده اقتصاد جوانان به صدا درمیآورد. این آژیرها صداهای آزاردهنده بیکاری، فقر، درماندگی و بیچارگی تعداد روزافزون جمعیت کشور را به گوش کسانی میرساند که توانایی شنیدن طول موج آژیرها را دارند.
کاهش سرمایهگذاری و خروج سرمایه از ایران که بهشدت برای ایجاد اشتغال و رشد اقتصادی به سرمایهگذاری احتیاج دارد، دو پدیده شومی هستند که باید علتیابی و علاج شوند.
کاهش سرمایهگذاری و خروج سرمایههای مالی یک پیامد فاجعه بار دیگری به دنبال دارد و آن خروج سرمایههای انسانی است. وقتی رکود باشد، وقتی موقعیت شغلی با درآمد کافی وجود نداشته باشد، امید به آینده کم میشود. در نتیجه جوانان و متخصصانی که بتوانند در بازارهای جهانی بهطور مستقیم یا با عبور از یک دورههای دانشگاهی جذب شوند کشور را ترک میکنند. سرمایههای انسانی مهاجرت میکنند و توان و ظرفیت نیروی انسانی کیفی کشور برای توسعه و اداره امور اداری و اقتصادی کاهش مییابد. باید سرمایهگذاری افزایش یابد تا رونق، شغل، رشد و امید به آینده ایجاد شود.
سرمایهگذاری توسط مردم از یک طرف و دولت از طرف دیگر انجام میشود. منابع دولت برای سرمایهگذاری محدود شده است. اضافه شدن ردیفهای مختلف به بودجه جاری دولت و رشد بودجههای جاری از یک طرف و عدم رشد یا کاهش درآمدهای ارزی دولت از محل صادرات نفت و گاز از سوی دیگر امکان سرمایهگذاری دولت را کاهش داده است. شکل 3 سرمایهگذاری دولت به قیمت ثابت را در دهه گذشته نشان میدهد. کاهش توان سرمایهگذاری دولت باید توسط سرمایهگذاری مردم و بخش خصوصی جبران شود. ولی بخش مردمی اقتصاد اقبال زیادی به سرمایهگذاری نشان نداده است. خروج سرمایه از ایران که عمدتا توسط بخش خصوصی صورت میپذیرد، نشان از کمعلاقگی خیل عظیم سرمایهداران به سرمایهگذاری در کشور است. کاهش سرمایهگذاری و خروج سرمایه موجب رکود اقتصادی، بیکاری، کاهش یا توقف رشد اقتصادی و گسترش فقر و فلاکت میشود. اقتصاد نظام گسترده و بزرگی است. ایجاد تحرک و رونق و رشد در این نظام گسترده تنها با فعال شدن سرمایهگذاران مردم میسر میشود.
سرمایهگذاری همگانی و مردمی است که اشتغال ایجاد میکند و ظرفیتهای آتی را میسازد. بدون سرمایهگذاری گسترده مردم، تحرک و جنب و جوش فیزیکی مسوولان اگر چه لازم است، ولی کارگشا نخواهد بود. راهاندازی یک یا چند واحد تولیدی در هر سفر مسوولان جایگزین دهها هزار سرمایهگذاری که باید با اشتیاق و علاقه به میدان سرمایهگذاری بیایند، نمیشود.
کاهش سرمایهگذاری و خروج سرمایه در ایران مانند هر کشور دیگری ناشی از عدم اعتماد سرمایهگذاران به شرایط اقتصادی کشور است. شرایط کشور از دو جنبه بر اعتماد سرمایهگذاران اثر میگذارد. یک جنبه فضای کسبوکار در داخل کشور است که عواملی شبیه فساد یا سلامت دستگاههای دولتی، ثبات یا بیثباتی سیاستهای اقتصادی، دخالت دستوری دولت در اقتصاد و قیمتگذاری، مقررات دست و پاگیر و امنیت سرمایهگذاران وقتی کسبوکار آنها رشد میکند آن را تعیین میکند. یک جنبه مهم دیگر کیفیت تعامل کشور با دنیای بیرون است.
سهولت دسترسی به بازارهای کالا، دسترسی به دانش فنی و تکنولوژی، دسترسی به منابع مالی خارجی برای تامین مالی طرحها، سهولت مبادلات بانکی و پرداخت و دریافت وجوه در بازرگانی خارجی، ثبات سیاسی بلندمدت و بالاخره صلح و دوستی با کشورهای دیگر از جمله عواملی هستند که امنیت سرمایهگذاری را تعیین میکنند. به غلط یا درست وقتی کشور روابط عادی با دنیای صنعتی و قدرتهای اقتصادی نداشته باشد، وقتی تحریمها مانع دادوستد آزاد و روان با کشورهای دیگر میشود، وقتی کشورهای دوست و همراه کشور محدود و معدود میشوند، وقتی تهدید برخوردهای نظامی بر کشور سایه انداخته باشد، اطمینان برای سرمایهگذاری کم میشود. سرمایه به دنبال جای امن میرود که بتواند با بهرهوری و بازدهی مناسب کار کند. برای همین بیشترین سرمایه در دنیا به کشورهایی میرود که نظامهای سیاسی با ثبات و مطمئن و روابط تجاری و اقتصادی عمیق و پایدار با دنیا دارند. چه بخواهیم و چه نخواهیم، آمار و واقعیات سرمایهگذاری نشان میدهد که فضای کشور نتوانسته است اعتماد سرمایهگذاری را جلب کند. بدون تغییر این فضا و ایجاد اعتماد دوندگی شبانهروزی مسوولان، اگر چه خوب است، ولی کارساز نخواهد بود. یک ملت یا لااقل سرمایهگذاران یک ملت را میخواهد که اقتصاد را به حرکت درآورند، شغل و رشد و رونق ایجاد کنند.
سرمایهگذاران یک ملت هم فضایی میخواهند که برای سرمایهگذاری مناسب باشد. فضایی برای سرمایهگذاری مناسب است که در آن تعامل اقتصادی و سیاسی با دنیا یا لااقل با کشورهای دارای بازار های بزرگ، دارای منابع سرمایهگذاری، دارای تکنولوژی و دانش روان، مطمئن و پایدار باشد. آمار سرمایهگذاری و خروج سرمایه از ایران نشان میدهد که چنان فضایی در ایران نیست.
دولتها تلاش داشتهاند که فضای کسبوکار را بهتر کنند. توسعه دولت الکترونیک، مبارزه با فساد، مقرراتزدایی، تلاش در کاهش تصدیگری دولت، گاهی حرکت در جهت حذف نرخ دستوری ارز و بسیاری اقدامات دیگر در این جهت انجام میشود. اگر همه تلاشها به نتیجه برسد، ولی کشور جزیرهای جدا از اقتصادهای موفق باشد و روابط ایران با دنیا به آرامش نرسد و تعامل با دنیا عادی نشود، فضای امن برای سرمایه و سرمایهگذاری ایجاد نمیشود. بسیاری برجام را از زاویه رفع تحریم و سهولت داد و ستد با دنیای بیرون میبینند. برخی نیز میگویند که در حال حاضر کشور صادراتش را به شکلی انجام میدهد، پول آن را به طریقی و با دور زدن سیستمهای بانکی دریافت میکند، واردات خود را با چرخاندن کالا از مبدأ به یک مقصد واسطه به ایران وارد میکند. این عده نتیجه میگیرند که برجام خیلی هم مهم نیست. حداکثر آن است که صادرات، دریافت پول و واردات با شرایط بالا هزینههای مبادله با دنیا را تا بیش از 20 یا 25درصد افزایش میدهد. البته چنین افزایشی خود بازدارنده رشد است و افزایش هزینههای مبادله نهایتا توسط مردم پرداخت میشود و سفره آنها را کوچکتر میکند؛ ولی زیانهای ناشی از شرایط مزبور بیشتر از افزایش هزینه مبادله است.
اگر برجام را به مفهوم عادیسازی روابط با دنیای صنعتی و اقتصادهای پیشرفته ببینیم، اثرات آن بسیار بیشتر از کاهش هزینههای مبادله است. عادیسازی روابط با دنیای بیرون موجب رفع تحریمها، برقراری روابط بانکی، توسعه روابط علمی و تکنولوژی، دسترسی به بازارهای بزرگ، توسعه تجاری و دسترسی به منابع مالی برای تقویت سرمایهگذاری میشود.
عادیسازی روابط با دنیا و در سایه صلح و دوستی با دنیا ضمن حفظ منافع ملی است که فضای سرمایهگذاری مطمئن را ایجاد میکند. در چنین شرایطی است که اعتمادها برمیگردد، سرمایهگذاری به تدریج افزایش مییابد، رونق اقتصادی ایجاد و ظرفیتهای تولیدی و زیربنایی ساخته میشود، بیکاری رفع میشود، مهاجرت نخبگان و تحصیلکردهها کاهش پیدا میکند و چه بسا برعکس میشود، در معیشت مردم گشایش ایجاد میشود، جمعیت فقیر کاهش پیدا میکند و فشارهای اقتصادی، روحی و اخلاقی روی مردم کم میشود، وضعیت فرهنگی که با فقر بیکاری به نوعی سقوط کرده است، روبه اصلاح میگذارد، امید به آینده ایجاد میشود و مردم و بهویژه جوانان سرزنده و فعال میشوند و از فکر مهاجرت بیرون میآیند. چنان شرایطی است که فردای اقتصاد و وضع اجتماعی را بهتر خواهد کرد.