دکتر پروانه صفایی مقدم - رو انشناسی بالینی
تحریریه زندگی آنلاین : دوران بارداری مادر دوره مهمی بوده و باید بدون استرس طی شود، چرا که رفتار مادر در این دوران به صورت مستقیم بر رفتار کودک تاثیر میگذارد و در صورتی که مادر در دوران بارداری اضطراب داشته باشد، این استرس به کودک منتقل میشود.
جنین در زمانی که در شکم مادر در حال رشد است، نسبت به محیط اطرافش آگاهی داشته و نا امن و امن بودن محیط را تشخیص میدهد، بنابراین هنگام تولد ممکن است به محیط مورد نظر که در این دوران با نا امنی مواجه شده واکنش نشان دهد و ترس داشته باشد.
همانقدر که رفتار مادر بر روی کودک موثر است، رفتار پدر نیز بر روی کودک بسیار تاثیرگذار است، به گونهای که اگر پدر از شرایط خاصی احساس نا امنی کند، کودک از پدر الگو گرفته و در صورت مواجه شدن با شرایط ناامن دچار اضطراب و استرس میشود. برای کاهش و دور کردن استرس از کودکان باید دیدن فیلمها و کارتونهای ترسناک را کنار گذاشت و از به کار بردن برخی جملهها برای ترساندن کودک به طور جدی خودداری کرد. برخی والدین با به کار بردن جملههای مختلف برای کودک غول بزرگی ایجاد میکنند که ممکن است این نوع رفتار برای کودک اختلال رفتاری ایجاد کند، به عنوان مثال ترساندن کودکان از تاریکی کار صحیحی نیست.
منشا اصلی استرس در کودکان والدین هستند، چرا که کودکان با والدین خود در ارتباط بوده و آنها را الگو قرار میدهند: دو سن برای کودک اضطراب ایجاد میکند که دوره اول 8 و 9 ماهگی است که توصیه میشود والدین تا دوره 9 ماهگی در کنار فرزندشان باشند و در صورتی که مجبور به گذاشتن کودک در مهدکودک هستند، بهتر است بعد از 9 ماهگی این کار را انجام دهند، چرا که کودک تا قبل از 9 ماهگی نیاز به حضور مادر در کنار خود دارد.
دوره بعدی که برای کودک بسیار مهم است در سن دو تا سه سالگی است و در صورتی که از مادرش جدا باشد، دچار اضطراب میشود و در صورت عدم حضور مادر تغییر رفتار نشان میدهد. عدم تفاهم والدین در تربیت فرزند بر روی رفتار و تربیت کودک تاثیر مستقیم دارد، بنابراین بهتر است والدین قبل از اقدام به بارداری به مشاوره مراجعه کنند و شخصیت خود را بشناسند و سپس اقدام به باردار شدن کنند.
بیشتربخوانید:
فشارهاى روحى پدر و مادر و تاثیر آن بر کودکان
وقتی زن یا مردی پدر و مادر میشوند جامعه، خویشاوندان و حتی خودشان انتظارات بسیاری نسبت به خود دارند که ممکن است بسیاری از آنها غیر واقعی هم باشد. به عنوان مثال انتظار دارند هیچگاه اشتباه نکنند یا عصبانی نشوند. به محض اینکه بر اثر فشارها و مشکلات زندگی افکارشان به هم بریزد و حتی در برابر رفتارهایی که فرزندشان ممکن است از خود بروز دهد عصبانی شوند و تند رفتار کنند، اطرافیان آنها را سرزنش میکنند و حتی خودشان شروع به سرزنش خود میکنند. این موارد میتواند در آنها احساس گناه به وجود آورد که اصلا خوب نیست. امروزه حساسیت والدین نسبت به گذشته بسیار زیادتر شده است، البته از این نظر که آنها در برابر تربیت فرزندشان احساس مسولیت میکنند بسیار خوب است، اما اندیشه پدر و مادر بدون اشتباه و کمالطلب نمیتواند خیلی هم مثبت باشد. ذکر این مطلب به هیچ وجه به آن معنا نیست که سهلانگارانه از قبال تربیت فرزندانمان عبور کنیم، بلکه باید توجه داشته باشیم که احتمال خطای غیر عمد در هر کاری حتی فرزند پروری وجود دارد. پدران و مادران پیش از والد شدن میتوانند با مطالعه و شرکت در کلاسهای روانشناسی و … به اطلاعات خود بیفزایند و درجه خطا را پایین آورده و اضطراب خود را کم کنند. از طرفی در زندگی مدرن با وجود اشتغال مادران که البته به نظر من امری ضروری است، شیوه فرزند پروری تغییر پیدا کرده است. بچهها زمان زیادی را در مهد کودکها و یا نزد پدربزرگها و مادربزرگها و یا پرستاران خود میگذرانند. زن امروز میخواهد در جامعه باشد، فعالیت داشته باشد، درس بخواند و رشد کند و از سویی نگاه اکثریت به او هنوز یک نگاه سنتی است و این نگاه از او میخواهد که فقط مادر یا همسر باشد. به نظر من با توجه به تواناییها، طرز فکر و اهدافی که هر شخصی برای خود در نظر میگیرد، آزاد است که چگونگی زندگی خود را انتخاب کند. اگر زنی میخواهد شغلی علاوه بر مادری داشته باشد، اطرافیان به خصوص همسر و جامعه باید به او کمک کنند و نگاه سرزنشآمیز که اغلب با احساس گناه همراه است را از او بردارند. شاغل یودن اصلا مانعی برای مادر بودن ایجاد نمیکند. لازم به ذکر است که چه مادری خانهدار باشد و چه شاغل با به دنیا آمدن فرزند همراه با شور و شعف مادری چالشهای جدیدی در زندگی او پیش خواهد آمد که تا زمان سازگاری با آنها باید اطرافیان به خصوص همسرش به او کمک نمایند. دوره بارداری و زایمان، شیردهی و تغییرات هورمونی و همینطور شب بیدار خوابیها و رسیدگی به موجودی کاملا وابسته میتواند برای یک مادر بسیار اضطرابزا باشد. در رابطه با پدران نیز چالشهای دیگری وجود دارد. هنگام به دنیا آمدن عضو جدید نگرانیهای مالی قوت میگیرد. خرج و مخارج بالا باعث میشود پدران بیشتر زمان خود را بیرون از منزل و سرکار سپری کنند و کمتر با خانواده خود وقت بگذرانند. گاهی مسئولیتهای مالی آنها را از سایر مسئولیتها غافل میکند. با برنامهریزی صحیح و تقسیم مسئولیت بین پدر و مادر میتوان از بزرگ کردن فرزند لذت برد و همراه او به دوران شیرین کودکی بازگشت.
بیشتربخوانید:
یکی دیگر از شرایط اضطرابزا هنگامی است که در دورهمیهای خانوادگی افراد جمع میشوند و شروع به مقایسه بچهها میکنند و آن را به تربیت پدر و مادر ربط میدهند، مثلا پویا خیلی پرخاشگر است. حتما مامانش با او تند رفتار میکند و ... یا سوسن خیلی مودب است. مشخص است که به مادرش رفته. در این حالت افراد ناخودآگاه به قضاوت یگدیگر مینشینند و حس نامطلوبی در دیگران ایجاد میکنند. علاوه بر فشارهایی که جامعه و اطرافیان در پدر و مادرها ایجاد میکنند، خود بچهها نیز در طول رشد با مسائلی دست به گریبانند که پدر و مادر را به مخاطره میاندازد. پدر و مادری که اطلاعات زیادی از چرخه رشد ندارند، در مراحل بزرگ شدن فرزندشان دچار نگرانیهای بسیاری میشوند. به خصوص کودکان زیر 5 سال برای والدینشان نگرانیهایی به وجود میآورند که اغلب گذرا است. نوع نگاه ما به مشکلات آنها را ساده یا غیر قابل حل نشان میدهد.
چگونگی برخورد با مشکلات رفتاری بچهها نیز از جمله مواردی است که والدین درباره آن زیاد سوال میکنند. امروزه پدر و مادرها همیشه سعی میکنند با فرزندشان منطقی صحبت کنند و برای او دلیل بیاورند، اما باید توجه داشته باشید یک کودک خردسال معنی همه حرفهای شما را درک نمیکند، مثلا اگر دوست داشته باشد دستش را درآتش فرو ببرد، شما دائم برای او دلیل میآورید؟ اگر همچنان پافشاری کرد که دوست دارد این کار را انجام دهد به او اجازه میدهید؟؟ خیر. زمانهایی لازم است با قاطعیت به او بگویید من اجازه چنین کاری را به شما نمیدهم. این اصلا به معنای دیکتاتوری نیست، بلکه محافظت از فرزندتان است. بر اساس تحقیقات به عمل آمده، مهمترین اضطراب و فشار روانی والدین بر اثر خودسری و لجبازی کودکان و سپس کجخلقی و دخالت آنها در امور مختلف و به اصطلاح فضولی است. در کودکان 4 ساله، بهانهگیری و نق زدن در درجه دوم قرار گرفته است.
در نهایت توجه به این نکته ضروری است که با همکاری و تقسیم مسئولیت بین پدر و مادر، شناخت و به دست آوردن آگاهی نسبت به کودک و رشد او و عدم انتظار غیر واقعی از خود و فرزندمان میتوانیم بر اضطرابهای ناشی از پدر و مادر شدن غلبه کنیم.
بیشتربخوانید:
والدین باید کافى باشند، نه کامل!
اگر مادر نگران و مضطرب باشد، همان احساس و علائم نگرانی و اضطراب در فرزندش نیز به وجود میآید که بیشک در سرنوشت نوزاد و شکلگیری شخصیت او نقش مخربی خواهد داشت. مادر همواره نگران است که مبادا فرزندم در خطر باشد یا من مادر کاملی نباشم. شاید گریه او به این معنا باشد که من مادر خوبی نیستم و با توجه به اینکه مرتب گریه میکند، به احتمال فراوان در انجام کارها کوتاهی کردهام و به این ترتیب، او مورد آزار قرار گرفته و غیره. به هر ترتیب، این قبیل احساسهای مخرب به وسیله سیمی نامرئی به کودک منتقل شده و باعث ایجاد استرس و بیتابی و گریه بیشترش میشوند. از طرف دیگر، به دنبال این قبیل بیتابیهای کودک، بر احساس گناه و اضطراب مادر نیز افزوده میشود. پس هرگز اجازه ندهید که اضطراب در شما شکل بگیرد. به خودتان شک نکنید. مطمئن باشید که اکثر مادران در ابتدا همین احساس نگرانی را داشتهاند، ولی موفق شدهاند بر آن چیره شوند. نوزاد شما بیش از چهار کار اصلی ندارد: خوردن، خوابیدن، گریستن و دفع کردن، بنابراین گریه بچه همیشه علامت درد و بیماری نیست و مادران با تجربه میدانند که گریه او معناهای مختلفی دارد؛ درد، درخواست، جلب توجه (با نقنق)، اعتراض، لجبازی و غیره. انواع گریه فرزندتان را بشناسید، زیرا فقط گریه درد و درخواست، نیاز به توجه شما دارد؛ البته توجه بدون اضطراب و در مورد گریههای دیگر، توجه نسبی یا بیاعتنایی کافی است. اگر چه بیاعتنایی - و حتی کمتوجهی- به گریه نوزاد برخلاف غریزه قدرتمند مادری بوده و برای او امر دشواری است، ولی باید بدانید مادرانی که به موقع توجه نشان میدهند و به موقع بیاعتنایی میکنند - چه در مقابل گریه و چه در برابر سایر رفتارهای ناخواسته کودکان - مادرانی هستند که هم به خود و هم به فرزندشان احترام میگذارند.
من مادرانی را که بدون اضطراب با رفتار ناخواسته بچهها روبهرو میشوند و نقشهای مادری، همسری و اجتماعی خود را به درستی ایفا میکنند، «مادر کافی» مینامم. بیشک تربیت کودک نیز به معنی عشق ورزیدن و توجه کردن به او بدون سختی کشیدن و شکنجه شدن است.
بیشتر بخوانید:
توجه به نکته مهم
توصیه من به مادران ایرانی که پرعاطفهاند و توانایی ذاتی زیادی در زمینه تربیت فرزندشان دارند، این است: «مادری که عشق بورزد، تشویق کند، به موقع بیاعتنایی و توبیخ (نه توهین) کند، به خودش احترام بگذارد و برای خودش و همسرش وقت بگذارد، مادری کافی است»، بنابراین به خودتان اعتماد کنید و نگران این پدیده طبیعی نباشید، زیرا مادران پیش از پیدایش متخصصان و فنآموزان، از عهده تربیت کودکانشان برآمدهاند. پس بدون تردید بعد از این هم در این امر موفق خواهند بود.
آنچه کودکان را مضطرب و خجالتى میکند
بچهها نباید با ترس، تهدید، تنبیه و جملات اضطرابآور بزرگ شوند. این احساسات منفی روی آنها میماند تا در بزرگسالی خود را به شکل دیگری نشان دهد. همینطور کلام منفی والدین نسبت به بچهها بر نوع روابط صمیمانه یا خصمانه آنها اثر میگذارد. کودکان در ابتدا هیچ حسی نسبت به کلمات و معانی پشت سر آن ندارند و تنها برای رساندن مفهوم خود از کلمات استفاده میکنند یا وقتی که سوالی دارند، اما هر چه که بزرگتر میشوند، با معانی پشت سر کلمات، لحن و نوع صحبت والدین و اطرافیان بیشتر آشنا میشوند و خودشان نیز از این لحن و نوع صحبت کردن تأثیر میپذیرند. خیلی از جملات و کلمات هستند که اثر منفی بر رفتار و روان کودکان میگذارند. برخی از آنها را با هم مرور میکنیم.
مثل بچهها رفتار نکن/ اینقدر لوس نباش!
بچهها تعریف درستی از لوس بودن یا نبودن ندارند، آنها برای جلب توجه ما کارهایی را انجام میدهند که به نظر والدین لوس شدن یا لوس بودن معنی میشود. ضمن اینکه از بچه کم سن و سال نمیتوانید توقع رفتار بزرگسال را داشته باشید و برای هر اشتباهی که میکند به او تذکر بدهید که: «مثل بچهها رفتار نکن» یا «اینقدر لوس نباش».
این کارو بکنی یا نکنی، تنبیه میشی!
هیچگاه برای تصحیح کردن یک رفتار در فرزندتان از تنبیه و تهدید استفاده نکنید، مثلا اینکه با استفاده از واژه «اگر» به او بگویید: «اگه کاری که بهت گفتمو نکنی، اونوقت...» این احساس ترس را به بچهها منتقل میکند و آنها را مضطرب میسازد. بهتر است با لحن آرام پیامد رفتارش را به او یادآوری کنید.
حالا بعدا به خدمتت میرسم!
یکی از انواع جملات تهدیدآمیز و اضطرابآور برای بچهها که عموما در زمانهایی در جمع دوست و آشنا، مادر یا پدرها به بچهها میگویند، همین «بعدا به خدمتت میرسم» است. این جمله منفی هم آنها را برای آینده مضطرب میکند که دوست نداشته باشند با شما تنها باشند، چرا که ممکن است از سوی شما آسیبی به آنها برسد و هم اینکه شخصیت آنها را با همه کوچکی در جمع خورد میکند و باعث خجالتشان میشود.
چقدر چلمن و دست و پا چلفتی هستی!
گاهی پیش میآید که بچهها از پس یک کاری نمیتوانند به خوبی بربیایند و والدین شروع به مسخره کردن آنها یا ناراحتیشان با گفتن جملاتی مثل «دست و پا چلفتنی یا چلمن بودن» میکنند. لازم است والدین بدانند که چنین حرفهایی مستقیم عزت و اعتماد به نفس بچهها را هدف قرارمیدهد.
بهتر است به جای استفاده از این نوع جملات تحقیرآمیز و مسخرهکننده، به او بگویید که: «اشکالی نداره عزیزم، اگر این کار را نتوانستی درست انجام دهی، همه اوایل همینطورند، با هم دوباره تمرین میکنیم تا یاد بگیری. من مطمئنم که تو از پسش بر میایی».
بچه خوب اینکارو نمیکنه /چقدر تو بدی یا چقدر شیطونی!
انگ شیطنت یا بد بودن به بچهها آنها را در تربیتشان سخت و دشوار میکند. خیلی ناخواسته این اتفاق میافتد، اما کاملا واضح بر آنها اثر میگذارد.
پسر که گریه نمیکنه/ آدم قوی که گریه نمیکنه!
یکی از مهمترین مواردی که والدین باید به بچههایشان آموزش دهند، بیان و نحوه تخلیه احساسات است. بچهها از کودکی بهتر است یاد بگیرند که چطور احساسات مثبت یا منفیشان را نشان دهند، حتی اگر ناراحت بشوند و خشمگین، عصبانی شده و فریاد بزنند یا با دلشکستگی گریه کنند. والدین باید به آنها این اجازه را بدهند چه دختر باشند و چه پسر. گریه کردن مخصوص دختران نیست. هر کسی باید احساساتش را بروز دهد، منتها به وقت و شرایط درست.
وقتی کودکان حرف زشتی میزنند
اگر فرزندی دارید که حرف بد میزند یا بددهنی میکند، حال از هر کجا که یاد گرفته مهم نیست، بهتر است به جای اینکه به او مدام بگویید: «حرف زشت نزن» و تهدیدش کنید که اگر حرف بد بزند، چکار میکنید، به او بگویید: «این کلمه مودبانه نیست و آدما رو ناراحت میکنه، لطفا از یه کلمه دیگه استفاده کن، مثلا «فلان کلمه». هر کلمه دیگری که مودبانه است را به او یاد دهید».
دیگه دوست ندارم/ الان ترکت میکنم
تأثیر جملات منفی و تهدیدآمیزی چون «ترکت میکنم» یا «دیگه دوست ندارم» یا «مامان تو دیگه نمیشم / بابای تو دیگه نمیشم»، بر عمق جان بچهها نفوذ میکند. بهتر است از این دست عبارات درباره بچهها استفاده نکنید، چون آنها جدی میگیرند که واقعا شما دیگر دوستشان نخواهید داشت یا واقعا ترکشان خواهید کرد. بهتر است ناراحتیتان از رفتار یا کار اشتباه فرزندتان را طور دیگری نشان دهید. مثل اینکه «الان دیگه وقت خوابیدنه، نه بازی کردن یا تلویزیون دیدن. بهتره تلویزیون رو خاموش کنی».
در نهایت اینکه والدین بدانند بچهها نباید با ترس، تذکر، تهدید یا استفاده از جملات اضطرابآور و خجالتزده کردنشان بزرگ شوند، چرا که این احساسات منفی و صحبتها روی آنها میماند و خودشان نیز در بزرگسالی به همین طریق عمل میکنند و هم اثر منفی این عبارات بر زندگیشان سایه خواهد انداخت و نوع روابطشان با پدر و مادر را تغییر میدهد. پس بهتر است مرور کنیم تا کلاممان هنگام ناراحتی و عصبانیت یا زمانی که فرزندمان کار اشتباهی انجام میدهد، فقط حاوی تذکر باشد، نه ترس، تهدید و تحقیر!