ـ*مهدی بهلولی: در ماه نوامبر و پس از 13 سال، بار دیگر در شورای امنیت سازمان ملل متحد سخنرانی کردم. به نظرم رسید که چقدر شرایط تغییر کرده است. در سپتامبر سال 20000 [که در آنجا حرف زدم] جهان خیلی متفاوت به نظر میرسید.
به گزارش ، روزنامه جهان صنعت نوشت: در تلاش بودیم تا چند و چون نظم امنیتی تازه در دهه پس از فروریزی دیوار برلین را روشن کنیم. البته در آن زمان هم چالشهایی بود اما فضا، روشن و حتی مثبت بود طوری که درباره ریشهکنی فقر در جهان توسعهیابنده بحث میکردیم.
اینبار شرایط تاریک بود و نخستین روزهای 2014 آن را تاریکتر هم کرده بود. همه خبرهای روزانه تابستان آن سال را مرور کنید و گزارشهای تروریسم و خشونت رخ داده ناشی از برداشت نادرست از دین را بیابید. برخی از این جنایتها را عاملان ناوابسته به دولتها انجام دادهاند و برخی را هم عاملان دولتی. اما همه آنها بر بستری از چنددستگی و ستیزههای تعریفشده از سر اختلاف در ایمانهای دینی رخ دادهاند.
ما باید برای تروریستهای احتمالی و نهفته آینده روشن سازیم که راه بهتری برای دخالت در جهان وجود دارد. این کار، مبارزه تازه سده 21 است. در این مبارزه پیروز نخواهیم شد مگر هم با علتهای ریشهای آن بجنگیم و هم با پیامدهای وحشتناکش. امروزه ما در کمانی که از خاور دور و خاورمیانه تا خیابانهای شهرهای اروپا و آمریکا کشیده میشود با بلایی روبهرو هستیم که جان انسانهای بی گناه را میگیرد، اجتماعها را به وحشت میاندازد و کشورها را ناپایدار میسازد. تهدیدی است که پیوسته در حال گسترش، رشد و جهش است تا به پیکار ما پاسخ بگوید. تندروهای گسترش دهنده این خشونت، شبکههای یاریرسان به جوانان را دارند و از قدرت آموزش- چه رسمی چه غیررسمی- آگاه هستند. تندروها، ذهن جوانان را از این باور پر میکنند که هر کسی مخالفت میکند دشمن شما- و دشمن خداوند- است.
بحث امنیت، آنچنان که انتظار میرود، اغلب بر پیامدها متمرکز است. دولتها،پس از هر حمله به سراغ برنامههای آنی امنیتی میروند. تروریستها را دنبال و دستگیر میکنند و پس از آن، ما برمیگردیم به زندگیهای روزانهمان، تا بار دیگر که باز حملهای دیگر رخ دهد. اما دگرگونی ماندگار، از سر پرداختن به علتهای ریشهای افراط گرایی به دست میآید. البته در این میان سیاستبازان نیز نقش خودشان را بازی میکنند و افراطگرایان هم خوب بلدند که بر پشت دادخواهیهای سیاسی جست بزنند. اما خاکی که در آن بذرهای کینه کاشته میشود با نادانی و ناآگاهی بارور میشود و این همان دلیلی است که چرا ما باید اندیشیدن به آموزش را به عنوان یک موضوع امنیتی آغاز کنیم.
افراطگرایان کشتار را به نام خدا توجیه میکنند. این یک تحریف شرم آور از ایمان مذهبی راستین است. یک خطر است، هم به خاطر آسیبی که مستقیم وارد میکند و هم به خاطر چنددستگی و فرقهگرایی زیانآوری که بهطور غیرمستقیم میپروراند. هر کشتاری، یک تراژدی انسانی است. همچنین زنجیرهای از واکنشهای تند و دشمن آفرین به همراه دارد. ترسی واقعی در اجتماعهای به ستوه آمده از چنین افراطگرایی دیده میشود که زندگی معمول را فلج و مردم را وادار به دوری کردن از همدیگر میکند. جهانی شدن نیز به این افراطگرایی دامن میزند و آن را تشدید میکند. تندروی به هیچ مرزی محدود نمیماند و میتواند از هر جایی سر بزند. ما از هر زمان دیگری از تاریخ انسانی، همبستهتریم و بیشتر مردم با آنانی در تماس و برخورد هستند که با خودشان متفاوتند. پس نیاز به محترم شمردن همسایهای که همانند شما نیست مبرمتر است اما در عین حال، میدان نیز برای معرفی او به عنوان یک دشمن، فراختر میشود. این موضوع تنها محدود به افراطگرایی بهنام اسلام هم نیست. کارهای افراطی ضدمسلمانان و به خاطر دین شان نیز انجام میگیرد. امروزه مسیحیان، یهودیان، هندوها و بوداییهای متعصبی وجود دارد که گوهر راستین ایمانشان را زشت نشان میدهند. به همین دلیل است که چرا آموزش و پرورش در هزار سوم میلادی برای همه ما، موضوعی امنیتی است. در این میان اما چالش این است به جوانانی که در برابر درخواستهای تروریستها آسیبپذیرند، نشان دهیم که برای شنیده شدن صدایشان راه بهتری هم هست؛ راه بامعناتری برای دخالت در جهان.
خبر خوب این است که ما میدانیم چگونه این کار را انجام دهیم. من از «بنیاد ایمان» تنها به عنوان یک نمونه، مثال میزنم. [بنیاد ایمان، بنیادی است که تونی بلر در سال 2008 و پس از سه دوره نخستوزیریاش راهاندازی کرد. هدف این بنیاد تقویت گفتوگو میان ادیان است.] برنامه مدرسههای ما، از گفتوگوهای میان فرهنگی در بین دانشآموزان 12 تا 17 ساله سراسر جهان، پشتیبانی میکند. با دستیابی به دانشآموزان در بیش از 20 کشور، برنامه ما، دانشآموزان را از راه یک تارنمای مطمئن، به هم پیوند میدهد. این تارنما، در کنش – واکنش با کلاسهای درس دانش آموزان، زیر نظر آموزگاران دوره دیده است. با برگزاری همایشهای ویدئویی آسانیاب، دانشآموزان با چشماندازهای گوناگون مذهبی و ایمانی، به بحث درباره موضوعات جهانی میپردازند. آنان مهارتهای گفتوگویی بایستهای را فرا میگیرند که برای جلوگیری از ستیزههای ناشی از درهم شکسته شدن کلیشههای مذهبی و فرهنگی ضروری هستند. ما برای مدرسههای فقیرترین مناطق، تمهیدات ویژه به کار میگیریم چراکه آنها خودشان نمیتوانند به اینترنت دسترسی داشته باشند.
بیگمان، ما قطرهای از یک اقیانوس هستیم. اما هماکنون در بیش از هزار مدرسه تجربه داریم. بیش از 50 هزار دانشآموز را آموزش دادهایم. در گستره بزرگی از کشورها همچون پاکستان، هندوستان، آمریکا، اردن، کانادا، ایتالیا، فیلیپین و اندونزی کار کردهایم. مایه افتخار من است که از نزدیک دیدهام دانشآموزان با فرهنگها، ایمانها و باورهایی که الهامبخش زندگی شمار زیادی از مردم سراسر جهان هستند، به راحتی با هم کنار میآیند.
نمونههای شگفتانگیز دیگری هم از این دست کارها هست اما از کمبود منابع، اعتبار و شناسایی رسمی که به آن نیاز دارند، رنج میبرند. باید برای شکست دادن افراطگرایی، بسیج شویم و به صورت جهانی عمل کنیم. همه حکومتها باید بهطور جدی، مسوولیتشان در آموزش جوانان را بپذیرند تا آنان را افرادی بار آورند که پذیرای مردم با ایمانها و فرهنگهای متفاوت باشند و به آنان احترام بگذارند. موضوعی بایستهتر از این نیست. خطری راستین وجود دارد و آن، اینکه ستیزههای مذهبی، در فرمی به همان اندازه ویرانگر، جانشین کشمکشهای ایدئولوژیک سده گذشته شود. بر این اساس، بر عهده همه ماست که به مردم نشان دهیم ایدهای بهتر از ایده افراطگرایان در دست داریم. آموختن از همدیگر و زندگی با همدیگر که این باید بخش بنیادین آموزش جوانان باشد.
* عضو کانون صنفی معلمان استان تهران