مقامی در دوم مرداد 1320 در تهران و در خانوادهای اهل کاشان متولد شد. فعالیت هنری را از سنین نوجوانی با بازی در تئاتر شروع کرد و سپس به تشویق حیدر صارمی از سال 1337 وارد عرصه دوبلاژ شد و سالها فقط صدایش به گوش علاقهمندان رسید تا اینکه سرانجام با حضور در یک برنامه مطرح تلویزیونی، تصویر آرام و متینش هم دیده شد. وی در مصاحبهای توضیح داده است: «هنرمندانی که در دوبله فعالیت داشتند، چهرهشان میان مردم گمنام بود اما وقتی این برنامه پخش شد، من میان مردم به شهرت رسیدم. برایتان تعریف کنم چطور سر از این برنامه درآوردم. به یاد دارم در آن روزها مدیر دوبلاژ فیلمی به نام ارثیه فامیلی بودم که خودم به جای هنرپیشهای صحبت میکردم. تا اینکه یک روز آقای میرزاده، تهیهکننده شبکه دو در جامجم سراغم آمد.
از آنجا که مشغول کار بودم، منتظر ماند تا تمام شود و بعد پیشنهاد اجرای برنامه دیدنیها را داد. وقتی درباره سوژه برنامه با من صحبت کرد، احساس کردم برنامه بدی نخواهد بود و در این روزها که مرتب مردم درگیر خبرهای جنگ و خونریزی و… هستند، بد نیست با تماشای چنین برنامهای شاد شوند. این برنامه بعد از گذشت چند قسمت خیلی محبوب شد و 10 سال روی آنتن بود. نکته جالب اینکه متنی برای این برنامه نوشته نمیشد و خودم به دلیل تجربهای که در دیالوگهای پسگردنی در دوبله داشتم، روی صحنههایی که دوربین مخفی بود و تم کمدی هم داشت، بداهه میگفتم که برای مردم جالب بود. اما در مجموع اجرایم در برنامه خیلی هم سنگین و رنگین بود. نه مثل اجراهای امروزی که با هیاهو همراه است. البته قضاوت نمیکنم. آن زمان اجراها به این صورت بود و من هم با آن شیوه راحتتر بودم.
به یاد دارم سر اجرای برنامه دیدنیها، مدیر وقت شبکه دو به من تذکر داد و گفت: چرا در برنامه لباسهای شیک میپوشم؟ چون در شرایط جنگ هستیم ممکن است مردم هوس کنند. من هم به او گفتم: خب چه اشکالی دارد. مردم هم لباس شیک بپوشند و من را هم با لباس شیک ببینند. در آن سالها، لباسهایم را از اروپا میخریدم. خرج سفر به اروپا خیلی نبود. مثلا میشد با 10هزار تومان رفت اروپا را گشت. خاطره دیگری هم از برنامه دیدنیها دارم. به یاد دارم در مراسمی، فرامرز قریبیان همراه پسرش سام که هفت یا هشت سالش بود، آمد که ماشاءالله الان پسرش هم برای خودش نویسنده، بازیگر و کارگردان شده است. وقتی صدای من را شنید به پدرش گفت: بابا! بابا! آقای دیدنیها دارند به جای شما صحبت میکنند. در آن مقطع زمانی هر فیلمی که فرامرز قریبیان بازی میکرد من به جای او حرف میزدم، به همین دلیل پسر قریبیان این حرف را زد و ما هم کلی خندیدیم.
امکان نداشت جایی بروم و مردم من را نشناسند. یادم میآید در آن سالها سفری به ابیانه رفته بودم. بسیار اهل سفر بودم و همراه دوستان و همکاران قدیمی میرفتیم و خیلی هم خوش میگذشت. در آن سفر ما رستورانی پیدا نکردیم که غذا بخوریم. تا اینکه در آن روستای ابیانه، خانم پیری ما را دید و من را شناخت و به همین خاطر پیشنهاد داد هر جا دوست داریم برویم و بنشینیم. ما هم لب رودخانهای نشستیم و برایمان ناهار آورد. البته باید به این نکته هم اشاره کنم تا قبل از آنکه برنامه روی آنتن برود اصلا فکر نمیکردم این برنامه بتواند تا این میزان بگیرد و اینقدر معروف شوم. به جان دخترم قسم که هر جا میرفتم حتی دهکورهها همه دیدنیها را دنبال میکردند و با دیدن من گل از گلشان میشکفت و شروع به احوالپرسی میکردند.»
دقت در کار
بسیاری از دوبلورها با هنرپیشههایی که جای آنها حرف میزنند احساس همذاتپنداری میکنند اما این احساس برای صداپیشه حرفهای چون مقامی متفاوت بود. وی دراینباره گفته است: «روزی که عمر شریف فوت شد، خبرنگاری به من زنگ زد و گفت چه حسوحالی دارم بعد از فوت عمر شریف؟ راستش با این سوال خندهام گرفته بود و به او گفتم چه حسی میخواهم داشته باشم؟ مگر فامیلم است؟ خدا رحمتش کند. اما وقتی رابین ویلیامز خودکشی کرد، خیلی ناراحت شدم.
به جای او در نقشهای متفاوتی صحبت کرده بودم. به نظرم بازیگر بسیار خوبی بود و بازیهایش هم تنوع زیادی داشت. به همین دلیل از فوت او ناراحت شدم. همه نقشهایی که صحبت کردم با جانودل گفتم و اصلا کم نگذاشتم. همیشه به شاگردهایم هم تاکید میکردم وقتی به جای هنرپیشهای صحبت میکنند، نگاه کنند طرف مقابل تا چه میزان دهانش را باز میکند و حرف میزند و طبق آن عمل کنند. به یاد دارم در فیلم محمد رسولالله(ص) ساخته مصطفی عقاد وقتی به جای شخصیت جعفر ابن ابوطالب صحبت میکردم، تمرکز زیادی در کار داشتم تا نقش را درست گویندگی کنم.»
سالهای آخر
جلال مقامی با اینکه کارنامه درخشانی از خود به یادگار گذاشته است در سالهای پایانی آنچنان که شایسته هنرمندی چون او بود قدر ندید و پس از بیماری به نوعی در انزوا و مضیقه مالی به سر برد. این دوبلور مطرح، 15 آذر 1393، قبل از اینکه در رادیو البرز سرکارش حاضر شود و برنامه «شنیدنیها» را اجرا کند، دچار سکته مغزی و اختلال تکلم شد. گرچه این اختلال تکلم بعدها تا حدی بهتر شد اما به دلیل آسیب دیدن تارهای صوتیاش ترجیح داد دیگر کار نکند. وی در اینباره توضیح داده بود: «این بیماری خیلی سریع عصبهای نقاط مختلف بدنم را از کار انداخت. عوارض این بیماری خیلی کند از بدنم خارج شد. خداوند چنین خواست که من مدتی بعد از این بیماری، قدرت تکلم را از دست بدهم و البته خدا را شکر هم اکنون مشکل تکلمم هم برطرف شده اما تن صدایم خوب نشده است. به همین دلیل دیگر پیشنهادهای کاری را قبول نکردم و از سال 93 خانهنشین شدهام. ترجیح میدهم بیشتر در خانه باشم. البته قبل از آنکه سکته مغزی کنم با رادیو البرز همکاری میکردم و برایم خیلی خوب بود، چون به مسیر خانهام نزدیک بود اما سکته مغزی تمام برنامههایم را به هم زد و همه انرژیای را که در بدن ذخیره داشتم نابود کرد.»
اما آنچه بیش از این او را آزار میداد کمتوجهی متولیان فرهنگی بود که در گفتوگوهایش با رسانهها با لحنی گلایهآمیز در این باره صحبت میکرد. مرداد امسال وی به حقیقتی تلخ اقرار کرده و گفته بود: «از غذایم میزنم تا دارو بخرم! گیج شدهام! مگر قرار است چقدر عمر کنم؟ شاید، هفت، هشت ماه دیگر رفته باشم. نباید اینقدر دستم تنگ باشد که آبروی هشتادسالهام برود. اینها را برای جلب ترحم نگفتم! من اگر میتوانستم کار کنم، محتاج نمیشدم! پیشنهاد برای دوبله دارم ولی خودم میدانم که نمیتوانم. چرا کاری کنم که آبرویم برود. شاید صدایم به نقشی بخورد ولی مثل قدیم بر تارهای صوتیام تسلط ندارم و شاید در حس نقش کوتاهی کنم. کاش مسوولان فرهنگی حواسشان به ما باشد تا شب، آشفته نخوابیم اما امیدم به خداست.»
واکنشها
منوچهر والیزاده از دوستان قدیمی صداپیشه فقید درباره او گفته است: «من و جلال مقامی تقریبا 15 یا 16ساله بودیم که وارد این حرفه شدیم. آقای مقامی یک سال از من کوچکتر بودند و همیشه با لحن شوخی میگفتند تو جای پسر منی. وقتی سنمان را یادآوری میکردم میگفت میدانم، منظورم این است که مانند پسرم دوستت دارم. از اینکه این خبر شوکهکننده را شنیدم بسیار اندوهگینم. دوستانم را یکییکی از دست میدهم و نمیتوانم کاری کنم. اسمش این است که سکته کرد، اما به قول قدیمیها فکر میکنم از نبود رفعت هاشمپور، همسر نازنینش دق کرد و حتی یک سال هم نتوانست بدون همسرش ادامه حیات بدهد. زندگی فوقالعادهای کنار یکدیگر داشتند، هم همسرش انسان شریف و بزرگی بود، هم خودش.»
ناصر ممدوح، دوبلور باسابقه، در پی درگذشت جلال مقامی گفت: «ایشان اسطوره بودند؛ آقای مقامی به جای خیلی از هنرپیشهها صحبت کردند مثل وارِن بیتی و همینطور چهرههای دیگر که تماما هنرپیشهها و چهرههای قَدَری بودند. آقای جلال مقامی واقعا کارنامه درخشانی داشتند. آن زمانی که مجری برنامه «دیدنیها» در شبکه دو بودند هم بسیار خوب از عهده کار برمیآمدند. دلمان از این ضایعهها گرفته است.»
مراسم تشییع پیکر زندهیاد جلال مقامی صبح فردا یکشنبه در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) برگزار میشود.