ناآرامیهای هفتههای اخیر در ایران مجددا نام آمریکا و متحدان بینالمللی و منطقهای آن را در حمایت و جهتدهی به اعتراضات در بیانیههای رسمی برجسته کرده است. این مساله به ویژه پس از مصاحبه مداخلهجویانه باراک اوباما رئیسجمهور سابق ایالات متحده که از عدم حمایت از تحولات اعتراضی سال 88 اظهار پشیمانی کرد، اظهارات مقامات دولت بایدن در حمایتهای کلامی از ناآرامیها بازتاب گستردهتری به دنبال داشت. آنجا که مقامات کاخ سفید به فراخور اتفاقات از بنبست در مذاکرات احیای برجام و تمرکز بر ناآرامیها خبر میدادند. بحثهایی درباره فعال کردن اینترنت استارلینک و اعمال تحریمهای حقوق بشری علیه اشخاص و نهادها بخش دیگری از دستورکار آمریکا در مقطع کنونی بوده است.
در تازهترین رویداد هم آمریکا قصد دارد در یک جلسه غیررسمی شورای امنیت تحولات اخیر ایران را مورد بررسی قرار دهد. در یادداشتی که رویترز به آن استناد کرده آمده جلسه شورای امنیت روی «استفاده غیرقانونی از زور علیه معترضان» و تلاش ایران برای «ربودن یا ترور مخالفان در خارج از کشور» تمرکز خواهد کرد. در مقابل، نمایندگی دائم ایران در سازمان ملل این ادعاها و حمایت از زنان ایرانی را فریبنده و فاقد حسن نیت خوانده است.
در چنین فضایی میتوان ردپای این اظهارات را در بیانیه مشترک وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه درباره اتفاقات یک ماه اخیر رصد کرد، آنجا که این دو نهاد امنیتی روز جمعه بر نقش سازمان سیا و همکاری نزدیک سرویسهای اطلاعات خارجی انگلیس، اسرائیل و عربستان سعودی تاکید و تصریح کردند: «پیش از آغاز آشوبها، برای راهاندازی یک غائله سراسری در ایران با هدف ارتکاب جنایت علیه ملت بزرگ ایران و تمامیت ارضی کشور و نیز زمینهسازی برای تشدید فشارهای خارجی، طراحی مبسوطی بهعمل آورده بود.»
ارزیابی از محتوای این بیانیه در گام اول شاید در امتداد همان خط همیشگی تاکید بر خصومت آمریکا بهنظر برسد، اما در واقعیت این بیانیه تصریح دیگری بر فرهنگ استراتژیک مقامات ایران مبنی بر بدبینی به قدرتهای خارجی و ضرورتهای بقا بر مبنای عناصر خوداتکایی است. از این زاویه بیانیه مقامات رسمی تبلور عینی این استراتژی و همزمان بازتولید بدبینی به قدرتهای غربی در شرایط پیش رو است که بر نقش و جهتدهی این سرویسها از ماهها قبل از بروز ناآرامیها صحه میگذارد.
غلبه فرهنگ استراتژیک
فرهنگ استراتژیک، نظامی منسجم از نمادهاست که ترجیحات راهبردی طولانیمدت و فراگیر را از طریق صورتبندی مفاهیم و نقشها و اثربخشی نیروهای نظامی در امور سیاسی بین دولتها، ایجاد میکند؛ به عبارتی، فرهنگ راهبردی، یک محیط اجتماعی اندیشهای است که گزینههای رفتاری را محدود میکند.
از دید برخی تحلیلگران و کارشناسان ایرانی اگرچه گفتمان جمهوری اسلامی منجر به تغییر دال مرکزی گفتمان حاکم بر ایران شد، اما در عین حال، تاثیر بازتولید مولفههای فرهنگ راهبردی، در کنار متغیرهای کلان تاثیرگذار دیگر، منجر به بازتولید بنیان و سیاستهایی مشابه در قبال کشورها و نظم و نظام منطقهای شده است. از این منظر است که برخی از سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی، بیش از آنکه با نوع حکومت مسلط در ایران مرتبط باشند، تحت تاثیر بازتولید مولفههای فرهنگ راهبردی ایران، مانند «تجربه ابرقدرت و امپراتوری بودن ایران»، «تنهایی تاریخی»، «محصور بودن میان دشمنان»، «نبرد دائمی خیر و شر»، «حضور در نظم ناعادلانه جهانی و قربانی بودن» و مواردی از این دست قرار دارند. بدینمعنا که بستر و بنیان آنها را بازتولید فرهنگ راهبردی ایران تشکیل داده اما جهت و صورت ظاهری و بهطور خلاصه نحوه کاربرد آنها، ارتباطی عمیق با دال مرکزی گفتمان حاکم بر ایران دارد.
همچنین برخی تحلیلگران ایرانی مقیم خارج نیز به برجستهسازی فرهنگ استراتژیک در کنشهای منطقهای و بینالمللی ایران در دوره جمهوری اسلامی پرداختهاند. استدلال این تحلیلگران این است که سیاست خارجی ایران بسیار تحت تاثیر فرهنگ استراتژیک است و متغیرهای تاریخی پایدار تبدیل به الگوی رفتاری و شکلدهنده به رفتار سیاست خارجی آن شدهاند. آنچه باعث بازتولید این فرهنگ استراتژیک شده جنگ هشت ساله تحمیلی عراق بر ایران بوده که باعث تجربه تنهایی استراتژیک در جنگ هم از سوی قطبهای بینالمللی قدرت و هم از سوی بازیگران مهم منطقهای شده است. این مساله ایران را به سمت بقا و خودبسندگی و خوداتکایی در عرصههای دفاعی امنیتی و سیاست خارجی هدایت کرده و همزمان تعامل و تکیه برغرب را عامل اضطراب تعریف کرده است. هراس و اضطرابی که متفاوت از ترسهای روزمره بوده و عمدتا ناشی از یک ذهنیت تاریخی نسبت به وضعیت، موقعیت و موجودیت ایران است.
بازتولید این فرهنگ استراتژیک در کنشها و واکنشها نسبت به رخدادها و به ویژه تحولات اعتراضی و ناآرامیها در ایران باعث شده تا هر موقع صحبت از حرکت از بقا به سمت تعامل با غرب شده، نقشآفرینی و غلبه این فرهنگ استراتژیک باعث ترسیم تهدیدات بر مبنای این گزاره شده که آمریکا و غرب عامل تهدید هستند و باید این خطر را همیشه جدی گرفت. تاکید بر تولیدات بومی به ویژه در حوزههای نظامی و حرکت ایران به سمت نوآوری در تسلیحات نامتقارن در حوزههای موشکی و پهپادی و ایجاد بازدارندگی شبکهای در قالب محور مقاومت در این چارچوب قابل معنا و تعریف است. حتی در مقاطعی که تعامل تاکتیکی و موقت و مقطعی با غرب در دستور کار قرار گرفته نتیجه آن بازگشت به ذهنیت قبلی درباره غرب بوده است.
تجربه برجام به عنوان یک تجربه جدید از تاثیر فرهنگ استراتژیک نشان میدهد که بدبینیهای اولیه نسبت به این توافق نهایتا باعث رقم خوردن اتفاقات چند سال اخیر در برجام شد که طرفین را همچنان در بنبست کنونی برای احیای توافق قرار داده است. در واقع تاکید بر خلف وعده آمریکا در برجام و اینکه آمریکا قابل اعتماد نیست بدیهیترین تجربه برای تصمیمگیرندگان سیاسی و امنیتی نسبت به تعامل با غرب است.
بنابراین اگر تز فرهنگ استراتژیک را بپذیریم، طبیعتا تاثیرگذاری آن بر مذاکرات احیای برجام -به فرض برگزاری در ماههای آینده- هم طبیعتا ملموس خواهد بود و منجر به نتایجی خواهد شد که روند گفتوگوها را مجددا پیچیده خواهد کرد. در این شرایط رویکرد آمریکا نسبت به ادامه حمایتها از ناآرامیها در ایران متغیر مهمی در رقم خوردن آینده برجام ظرف هفتهها و ماههای آینده بهویژه پس از مشخص شدن انتخابات میاندورهای کنگره آمریکا و آرایش حزبی در مجلسین سنا و نمایندگان خواهد بود. با این حال تحلیل نشریه پولیتیکو در این فضا این است که با وجود حمایتهای آمریکا از اعتراضات در ایران، واشنگتن همچنان به دنبال احیای برجام است و پروژه تغییر رژیم هم در دستورکار ایالات متحده قرار ندارد. به فرض صحت گزارهای که از سوی پولیتیکو ارائه شده، اما نمیتوان انتظار داشت مذاکرات حداقل برای یک دوره کوتاهمدت از سر گرفته شود.