مامسن، نویسنده تاریخ‌شناس

شماره روزنامه: ۵۶۱۰ تاریخ چاپ: ۱۴۰۱/۰۹/۱۰ ...

مامسن copy

«تئودور مامسن» از والدینی آلمانی در گریت در قلمرو اشلسویگ (تحت سلطه دانمارک) متولد و در هولشتاین بزرگ شد. پدرش یک واعظ لوتری (کشیش وابسته به کلیسای لوتران) بود. اگرچه چهار سال در آلتونا تحصیل کرد، اما اغلب تحصیلاتش در خانه بود. دیپلمش را در 1837 دریافت و سپس تحصیلاتش را در رشته واژه‌شناسی و پس از آن حقوق الهی در دانشگاه کیل گذراند که عمدتا مطالعه حقوق رومی بود که تاثیر اساسی در جهت تحقیقات آینده وی داشت. با کمک مالی سلطنتی دانمارک به فرانسه و ایتالیا برای مطالعه کتیبه‌های حفظ‌شده کلاسیک رومی رفت. هنگام بازگشت از ایتالیا، در کشورش حالت ناآرامی رو به افزایش بود و به‌عنوان یک بومی از اشلسویگ با اینکه دانمارکی محسوب می‌شد، خود را آلمانی می‌دانست و وحدت آلمان را خواستار بود. برای او آزادی تنها معنای استقلال حکومت آلمان از نفوذ خارجی نبود، بلکه آزادی شهروند آلمانی متعهد به قانون اساسی به دور از استبداد یا یک دولت پلیسی بود، او جمهوری را ایده‌آل می‌دانست؛ درحالی‌که با سلطنت مشروطه مواجه بود. فعالیت‌های سیاسی او در طول انقلاب1848 برای پیوستن اشلسویگ-هولشتاین و اتحاد آلمان و اصلاح قانون اساسی، به‌عنوان یک خبرنگار جنگی در رندزبورگ آغاز شد، اما نهایتا مجبور به ترک دانمارک شد. در سال1854 پروفسور حقوق دانشگاه برزلاو شد و جاکوب برنایس را ملاقات کرد و در همین سال با ماری ریمر، دختر یک کتاب‌فروش ازدواج کرد. حاصل ازدواج طولانی و شاد آنها 16فرزند بود. در سال1857 عضو آکادمی علوم برلین شد، در 1861 به‌عنوان استاد پژوهشی پرفسور تاریخ رومی در دانشگاه برلین مشغول به تدریس شد؛ موقعیتی که تا آخر عمر برایش باقی ماند. او استعداد درخشانی در زمینه نهادها و سازمان‌های حقوقی و سیاسی در زمان روم باستان داشت. کتیبه‌خوانی خوب و مسلط بود و به درک بالایی در حوزه سکه‌شناسی و آثار باستانی رسیده بود. (استعداد و علاقه‌ای که به ایجاد و مدیریت موسسه باستان‌شناسی آلمان در رم کمک کرد.) نگارش مجموعه سه جلدی «تاریخ روم» از جمله شاهکارهای وی محسوب می‌شود که موجب شهرتش شد. در حوزه زبان و تاریخ تمدن ایتالیا نیز تحقیقات وسیعی انجام داد؛ اما مرگش مانع از تکمیل این فعالیت‌ها و نگارش آنها شد.

او که اهمیت فوق‌العاده‌ای به علاقه دیگران برای درک گذشته قائل بود، چارچوبی جدید برای مطالعه سیستماتیک تاریخ رومی ایجاد کرد و پیشگام روش جدیدی در مطالعه و تفسیر کتیبه‌های باستانی و مصنوعات مادی شد.  گرچه داستان ناتمام رم، به مدت طولانی به‌عنوان اصلی‌ترین اثرش شناخته شده است، اما امروزه مهم‌ترین اثرش Corpus Incripment Latinarum   است که سال‌ها قبل از داستان «تاریخ رم» در ذهن داشت، مجموعه‌ای از کتیبه‌های رومی که در آکادمی برلین نگهداری می‌شود، شامل 16جلد است که 15جلد آن در طول حیات مامسن چاپ شده و از این 15جلد، 5جلد آن را خود مامسن نوشته است. ویرایش (چاپ) اصلی این مجموعه بر اساس روش اتوپسی بوده به این معنا که همه کپی‌های مدرن سنگ‌نبشته‌ها با سنگ‌نبشته‌های اصلی تطبیق داده شده است (مطالب رو سنگ‌نبشته‌ها را روی کاغذ می‌نوشتند و چاپ می‌کردند) اثری که برای اولین‌بار درک جامعی را از زندگی در جهان باستان را ممکن ساخت و پایه و اساس تمام تحقیقات کاغذی مدرن شد.

زمانی که امید به وحدت آلمان پس از شکست انقلاب1848 از دست رفته بود، کتاب «تاریخ رم» را به رشته تحریر درآورد و طی سال‌های 1854، 1855 و 1856 در سه جلد منتشر کرد. مامسن این تاریخ را تا انتهای جمهوری روم و حکومت «جولیوس سزار» نوشت؛ سزار قهرمانش بود و احساس کرد قادر به توصیف مرگ قهرمانش نیست. «جولیوس سزار» برای مامسن، تجسم «قهرمان قانون‌گرا» ایده فیلسوف سیاسی فرانسوی ژان ژاک‌روسو بود؛ سیاستمداری که قطعاتی از اشرافیت فاسد را برداشت و یک امپراتوری را که نیاز داشت، ایجاد کرد کسی که در قانون اساسی پادشاهی و دموکراسی به‌دنبال تعادل بود. از نظر مامسن دولت روم باستان از سه نهاد تشکیل شده بود، دادرسان، سنا و جامعه شهروندان؛ همان چیزی که مامسن در کشورش به دنبال آن بود. جلد چهارم «تاریخ روم» بر این اساس استوار بود که هرگز منتشر نشد؛ چراکه در برابر انتقادات بسیار ویلهمینایی آلمان (حکومت امپراتوری آلمان که بعد از جنگ جهانی اول از بین رفت) قرار داشت. او دموکراسی و امپریالیسم آغازین، اندیشه سیاسی و اصطلاحات و واژه‌های باستانی را به‌ویژه در طول قرن گذشته را با زمانه خودش مقایسه کرد. این یکی از بزرگ‌ترین آثار کلاسیک تاریخی بود که بلافاصله توسط محققان کلاسیک مرتبط به ادبیات، هنر و فرهنگ لاتین باستانی پذیرفته و بسیار مشهور و معتبر بین‌المللی شد و نیز به سرعت هم مورد انتقاد قرار گرفت. همچنان‌که در کار و تحصیلش اقتدار داشت به‌عنوان یک ناظر متفکر، انتقادی و همچنین یک سیاستمدار نیز صاحب‌نظر بود. «مومسن» در سال‌های 1866-1863 و مجددا از سال 1879-1873 یکی از اعضای فعال و برجسته پارلمان پروس بود که نخست به‌عنوان یک لیبرال ملی و بعدها به‌عنوان یک لیبرال شناخته شد.

مامسن به‌عنوان یک ملی‌گرای لیبرال، تمایل به جذب اقلیت‌های قومی در جامعه آلمان داشت نه از بین بردن آنها؛ او به‌شدت مخالف قومیت‌گرایی و فعالیت‌های ضد انسانی بود، آن‌قدر که با دوست همرزمش هانریش فون 8 (Heinrich von Treitschke) که در سال1879 یک مبارزه برای امپراتوری آلمان و مخالفت با استعمارگری انگلیس آغاز کرده بود، به مشکل برخورد. هانریش فون، یک ناسیونالیست شگفت‌انگیز بود که مخالف شدید کاتولیک‌ها، لهستانی‌ها، سوسیالیست‌ها و یهودی‌ها در داخل آلمان بود. مامسن در مقاله‌ای نظرات همرزمش را محکوم کرد، رساله او تجسم عقل عمومی و یک راه‌حل فرهنگی بود که نشان می‌داد یهودیان هم می‌توانند همانند دیگر مردم آلمان باشند. همانند مردم اشلسویگ- هولشتاین، هانوور و دیگر ایالت‌های آلمان که در هنگام ادغام بعضی از آداب خاص خود را کنار گذاشتند تا فرهنگ و آدابی هماهنگ داشته باشند.

او یکی از بنیان‌گذاران «لیبرال دویچه» حزب پیشرو آلمان بود. دیدگاه او درباره سقوط جمهوری روم توسط سرخوردگی عمیق ریشه‌ای با سیاست‌های لیبرال آلمان همرنگ بود. مردم در دیدگاه مامسن، یک حزب سیاسی مانند حزب خودش بودند. با اینکه می‌توانست مرد قانون باشد؛ اما به خاطر عشق و علاقه فلسفی و تاریخی دانشگاه را انتخاب کرد و به‌عنوان یک معلم تاریخ تا آخر عمرش فعالیت کرد مامسن در 1نوامبر1903 یازده‌ماه پس از دریافت جایزه نوبل در شارلوتنبورگ چشم از جهان فرو بست. وی در وصیت‌نامه‌اش آورده است «من سیاسی نیستم؛ اما یک موجود سیاسی بوده‌ام و آرزو می‌کردم که یک شهروند باشم؛ اما این امر در چارچوب ملت ما که حتی سرنوشت بهترین افراد آن نظامی‌گری و فردپرستی است، امکان‌پذیر نیست.»

بخشی از مقاله‌ای به قلم گیتا بختیاری منتشرشده توسط کانون فرهنگی چوک

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان