سرویس سیاست مشرق- «اگر نمیتوان ایران را تجزیه کرد، باید آن را سوریه کرد» این جمله عجیب را اخیراً یکی از لیدرهای آشوب در خارج از کشور در یک گروه اینترنتی بر زبان رانده و ادامه داده است که برای شکستن ساختار موجود نمیتوان روی موجهای اجتماعی حساب کرد، لازم است ضربات دقیقتر و محکمتر باشد؛ چیزی شبیه سوریه!
بیان این جمله از سوی عناصر هدایتکننده آشوبها در خارج از کشور قابلتأمل است، در شرایطی که برخی اغتشاشات محله محور به ایستگاه پایانی خود رسیده و حتی تنفس مصنوعی خارجی با تکرار تحریمها بیفایده بوده است، آخرین ورق قمار روی میز قرارگرفته تا با تبدیل ایران به سوریه عناصر تروریستی نیابتی از بیرون به درون هدایت شوند. این ماجرا با تشویق و تحریک بیشتر طیف خاکستری آشوب به خرابکاری، ترویج خشونت و سکتاریسم قابللمس است.
در روزهای اخیر گروههای معاند، با تغییر فاز از «آشوبهای محلی» به برگزاری «راهپیمایی سکوت» تلاش کردند اجتماعی شدن اغتشاشات را در پیادهروها تمرین کنند؛ اما به دلیل عدم همراهی بخش قابلتوجهی از جامعه با خشونت پنهان در لایههای این تجمعات مصنوعی این پروژه شکستخورده و با انتقاد لیدرهای آن در خارج از کشور روبرو شد. برای تشکیل این موج از اغتشاشات حتی سران فتنه آمریکایی در سال 88 نیز به صحنه آمده و سعی کردند با دادن بیانیه، آنتالپی اغتشاشات را بالا ببرند!
تحلیل ارتباطات برخی از لیدرها و سر شبکههای اغتشاشات اخیر نشان میدهد این جریان درصدد بودند تا با برگزاری راهپیمایی میلیونی در تهران در خیابان آزادی و مشابهتسازی با راهپیمایی روز 22 بهمن، جمعیت زیادی از مردم معترض را به صحنه آورند؛ اما بیتفاوتی جامعه به این دستوپا زدنهای محدود از سویی و نیز بیحسی سمپاتهای آشوب به فراخوانهای سریالی باعث شد عناصر معاند به سیم آخر زده و اعلام کنند که تنها راه برای حفظ شبکه آشوب سوریهای کردن ایران است.
نسخه آشوبهای سوری- صهیونیستی به تهران رسید!
اعلام انقضای کُد ژینا (برگرفته از نام مهسا امینی) به کُد درعا (نقطه آغاز جنگ در سوریه) تفسیر قابلتوجهی دارد. 80 روز پیشازاین و در شب آغاز آشوبها روبه روی بیمارستان کسری، شبکه تحلیلی اغتشاشات گمان میکرد که با اثرگذاری ادراکی روی فرکانسهای انقلاب جنسی با نشانههایی چون روسری پراکنی میتواند نبض جامعه را در دست گرفته و با کمترین هزینه به سرمنزل مقصود برسد؛ اما حالا آن تحلیل وارد دوران کما شده و بهجای آن باشگاه خشونت سازی تلاش میکند شریانهای مسدود شده را باز کند.
نکته قابلتوجه آنکه این رادیکالیسم عریان تنها الهام گرفته از آشوبها در سوریه نیست، بلکه یک دستورالعمل خاص از سوی تروریستهایی دارد که تا همین 4 سال قبل در کنار دروازههای شهر دمشق اردو زده و سعی داشتند با انواع سلاحهای سنگین و شبکه شهر را به ویرانهای غیرقابل سکونت تبدیل کنند. روز گذشته ابراهیم الاصیل یکی از اعضای اتاق فکر جنگ سوریه که در حال حاضر در آمریکا سکونت دارد با نوشتن یک یادداشت با عنوان «انتقال تجربیات انقلاب سوریه به ایران» نسخه بهروز شده ویرانسازی را برای لیدرهای اغتشاشات ارسال کرد.
در بخشی از این دستورالعمل آمده است:
در دام این موضوع که وضعیت ایران با سوریه متفاوت است نباید افتاد! رهبران جامعه مدنی (آشوب) باید برای آن آماده شوند. برنامه جایگزین ما چیست؟ آیا ما آنقدر بر پیروزی تمرکز میکنیم که برای سناریوهای دیگر آماده میشویم؟ (جنگ داخلی) اگر این موج کاملاً محو شود (آشوبهای محلی) چه خواهیم کرد؟ برای همه نقشی وجود دارد. راههایی برای سازماندهی حامیان بیابید، حامیان خاموش را فعال کنید و حامیان دولتی را غیرفعال کنید (ترور). راههایی برای پیوستن افراد بر اساس سطح ریسکی که مایل به پذیرش هستند ایجاد کنید، درها را نبندید!
این جملات رمزگذاری شده برای تبدیل آشوبهای سطحی به یک جنگ داخلی با استفاده از انگارههایی چون جذب حداکثری از طیف خاکستری و نیز تجویز مواردی چون ترور قابلتأمل است! درحالیکه شبکه جنگ روانی بهصورت مداوم زیر گوش مخاطبان خود میخواند که باید مدل اغتشاشات را عوض کرد و از عوارض آن نترسید و ایران هیچگاه سوریه نمیشود، اما در واقعیت نقشه تبدیل تهران به دمشق قدمبهقدم در حال اجرای شدن است، این ماجرا شواهدی میان عناصر ضدانقلاب نیز دارد.
مهرداد فرهمند خبرنگار بیبیسی فارسی در کانال تلگرامی خود درباره سوریهای کردن ایران نوشته است:
میگویند ایران را با سوریه مقایسه کردن خطاست. خیر خطا نیست. قطبی شدن جامعه، خشونت، دخالت خارجی و تروریسم بیماریهای جهانشمولاند. همانگونه که بیماریهای بشری سیاهوسفید و آسیایی و آمریکایی و آفریقایی نمیشناسند، این بیماریها هم به هر جامعه مستعدی سرایت میکند. جامعه مستعد بیماری هم یعنی جامعه ناامن و ناآرام. تن بیمار مستعد هر چرک و عفونتی است. مشابه همان چرک و عفونتی که سوریه را گرفت، هر کشور دیگری را هم میتواند بگیرد. آنچه در قهدریجان و ایذه و درود رخ داد در خیلی جاهای دیگر ایران میتواند اتفاق بیفتد. وقتی خونی به زمین ریخته شد دیگر اینکه اصلاً تظاهرات بر سر چه بود فراموش میشود و کسی هم دنبال آن نمیرود که ببیند گلوله اول را کی شلیک کرد. خشم و خونخواهی و انتقامجویی با سنگ و چوب و قمه و تفنگ شکاری در برابر لگد و باتوم و ژ - 3 و کلاشنیکف آغاز میشود و بهزودی به آر پی جی و خمپاره و استینگر و راکت میرسد!
همزمان با نسخهپیچی تروریستهای سوری برای اغتشاشات در ایران، شبکه آمریکایی- صهیونیستی نیز وارد صحنه شده و به سازماندهی آشوبها پرداختهاند! رابرت گرین از افسران عالیرتبه گروهک تروریستی موساد در یک کارگاه براندازی آنلاین گفته است که انقلاب ایران (اغتشاشات) در حال نابودی است، البته طبیعی است که گاهی یک شورش فروکش کرده و به نقطه مینیموم خود برسد، برای بازگشت به نقطه ماکزیموم و پرهیز از رفتارهای سینوسی لازم است؛ که نیروهای فعال میدانی «کمیته انقلاب» تشکیل دهند.
دستور به تشکیل کمیتههای آشوب از سوی افسرموساد عنوانی پوششی برای کانونهای شورشی منافقین است، مورد استقبال بسیاری از گروهکهای تروریستی مزدور قرارگرفته است، گروهک تروریستی کومله در اعلام بیعتی با موساد در بیانیهای نوشته است که راه سومی برای ادامه اغتشاشات وجود نداشته و اسلحه مسیر آینده را تعیین خواهد کرد.
در این بیانیه تروریستی آمده است:
گزینهٔ انقلابی باید با حضور نیروی سازمانیافته، مسلح و انقلابی و آگاه و پیشتاز جامعه، به سرمایهداران و مرتجعین پذیرانده شود. نمونهٔ چنین راهکار انقلابی کمون پاریس و انقلاب اکتبر و اکنون با خودگردانی شورایی در روژآوا در شمال و شرق سوریه در پیش روی ما قرار دارد که ضمانت اجرایی و پیشبرد آن یگانهای مسلح زنان (YPJ) ومردان (YPG) و خودگردانیهای (کمونها) مردمی و حضور و پشتیبانیهای انترناسیونالیستی از کاتالونیا در اسپانیا و فرانسه و آلمان و دیگر کشورهای اروپایی و آمریکایی و آسیایی و جنبش زاپاتیستها در مکزیک هستند.
البته افزایش شیب اقدامات تروریستی چنان زیاد است که حتی صدای عناصر ضدانقلاب را نیز درآورده است؛ اتابک فتحاللهزاده از اعضای گروهکهای مارکسیستی اخیراً با انتشار یک مقاله پرده از سازماندهی جدید اغتشاشات برداشته و نوشته است:
وقتی عراق و سوریه و لیبی در آستانه فروپاشی قرار گرفت مگر کشورهای دیگر همچون گرگ به گله نزدند. هنوز هم که هنوز است مردم این کشورها از دخالت کشورهای رنگبهرنگ در رنج و عذاب هستند. قبل از فروپاشی مشکل این کشورها تنها صدام حسین، بشار اسد و محمد قذافی بود اکنون مشکلشان دهچندان شده است و هنوز هم معلوم نیست مهمانان ناخوانده کی دست از سر این کشورها بر خواهند داشت. سؤال این است چرا با چه منطقی باید اینقدر مطمئن شد که کشور ما به شکل دیگر دچار سرنوشت سوریه نخواهد شد؟ اتفاقاً سرنوشت این سه کشوربرای ما آموزنده است. تا زمانی که صدام، محمد قذافی در قدرت بودند اثری از سلفی گری، القاعده و داعش نبود. در سوریه نیز چنین بود. ابتدا کمیته انقلاب تشکیل داده و مدتی بعد از دل آن داعش بیرون آمد؛ درست در خلأ قدرت سیاسی بود که این سه کشور دچار سرنوشت شوم شدند.
ارسال پالسهای روشن از سوی اتاق فرمان اغتشاشات باعث شده است که هستههای تروریستی از فرصت اغتشاشات شبکه فحشا استفاده کرده و در شهرهایی چون سنندج، جوانرود و زاهدان دست به اقداماتی با ماهیت داعشی زدهاند؛ حمله به منازل مردم و تعدی به جان و نوامیس آنها ازجمله مواردی بود که ذیل پروژه سوریه سازی اجرایی شده بود، این تحرکات در رصد کامل نهادهای اطلاعاتی و انقلابی قرار داشته و تمامی سر شبکههای داخلی و بینالمللی آن دستگیرشدهاند.
در دو ماه گذشته این گروهکهای تروریستی سعی کردند با اجرای عملیات ایذایی برخی شهرها چون زاهدان؛ نقده و جوانرود را بهعنوان «شهرآزاد» پایگاه تروریستی اعلام کنند. هدف آن بود یکی از این سه شهر مقر تروریستها در پروژه سوریه سازی باشد. در این عملیات گروهکهای تروریستی داعش؛ جیشالعدل (شیطان)، کومله؛ حزب دموکرات و شبکه وهابیها باهم کارگروه مشترک تشکیل دادند. ابلاغیه این گروهکها علاوه بر ناامن سازی استفاده از کلیدواژههایی چون رافراندوم بوده است!