در آمارگیری که «دنیای اقتصاد» از جمعی دانشآموزان پایه هشتم و نهم انجام داده است، آنها عدم تطابق دروس با نیازها و عدم علاقه به موضوعات را از جمله دلایل خود برای درس نخواندن اعلام کردهاند. گروه انتخابی در زمره کسانی هستند که عمدتا نمرات آنها پایینتر از 15 یا 10 است. دکتر علی حسینیخواه، کارشناس مطالعات برنامه درسی در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» با تاکید بر قدیمی بودن شیوه تدریس، عدم جذابیت موضوعات و گرافیک محتوای درسی، عدم استفاده از شیوههای نوین آموزشی که در دنیا موفق بوده را از جمله دلایل وضعیت کنونی آموزشی و سطح سواد دانشآموزان اعلام میکند. به گفته او، راه نجات بازگشت متون قدیمی در زبان و ادبیات فارسی است.
ساز ناکوک شغلهای مدرن با محتوای کهنه درسی
دانشآموزان دختر پایههای هشتم و نهم که مورد سوال قرار گرفتند، طراحی لباس، نوازندگی، وکالت، بازیگری، طراحی چهره، کارآگاه و پلیس را به عنوان شغل آینده خود انتخاب کردهاند. بیش از 50 درصد این گروه، آینده خود را در خارج از کشور میدانند. یکی خود را در کسوت داروساز در فرانسه یا ژاپن میبیند و دیگری میخواهد کنسرتی دور دنیا بگذارد. تعدادی از این دانشآموزان هنوز شغل خود را پیدا نکردهاند و به قول خودشان «بلاتکلیف» هستند، اما یک نکته را همگی مطمئن هستند. این درسها را دوست ندارند، محتوای دروس را بیمعنا میدانند که هیچ ارتباطی با آمال و آرزوهایشان ندارد. در کنار این موضوعات، عدم جذابیت معلمها، از نظر کلامی و فکری است چنان که تفکرات قدیمی آنها برایشان آزاردهنده است. بیاطلاعی معلمان از دنیای مدرن و علاقهمندیهای آنها و گاه به سخره گرفتن آن را از دیگر دلایلی میدانند که بین آنها و مدرسه و معلمها فاصله انداخته است.
تحلیل زبان و ادبیات فارسی
دکتر علی حسینیخواه، کارشناس مطالعات برنامه درسی، در تحلیل سیر نزولی سواد دانشآموزان میگوید: «نگاه به ادبیات و زبان فارسی، تخصصی و علمی نیست و روی آن کار نمیشود. به علاوه، معلمان حرفهای برای این ساحت تربیت نشدهاند.» به گفته او، ظرف یک قرن گذشته در آمریکا موضوع ناتوانی خواندن و نوشتن دیپلمهها مورد بررسی قرار گرفته، اما این مشکل ظرف چند دهه گذشته به صورت اپیدمی در ایران درآمده است. در حالی که قدیمیها با چند کلاس سواد توان خواندن متنهای سنگین را داشتند و حتی معلم میشدند. اکنون وضعیت سواد به گونهای شده که دانشجویان توان خواندن و نوشتن یک متن بدون غلط را ندارند. او میگوید: «باید زبان فارسی احیا شود. در این زمینه باید از ادبیات قوی در کتابها استفاده شود. همچنین باید تحلیل شود که چه متدی اکنون برای آموزش جواب میدهد. در عین حال باید مربیان متخصص ادبیات در مدارس به کار گرفته شوند.»
ناهماهنگی محتوای دروس و ذائقهها
به گفته دکتر حسینیخواه، در سال 2011-2010 در مطالعه تطبیقی تدریس زبان انگلیسی در مدارس ایران و سوئد، به این نتیجه رسیدهاند که کتابهای درسی ایران محتوای قدیمی دارند و حتی در صورت تغییر، متناسب با نیاز، عالم واقعی و سن و سال کودک نیست. او میگوید: «کتابها از لحاظ گرافیکی و محتوا که میتواند از جمله عوامل جذب کودک باشد، متناسب طراحی نشده است. آنها برای تدریس از مجموعههای آموزشی که شامل کتب مختلف و وسایل سرگرمکننده است، استفاده میکنند. در صورتی که میخواهیم سطح کیفی مدارس و کتب را ارتقا دهیم، باید از کتاب درسی خارج شویم و به پکیج آموزشی روی بیاوریم و به زیباشناسی و کیفیت طراحی نیز توجه کنیم. در این زمینه ناشران خصوصی از دولتی عملکرد بهتری دارند.» به گفته او، برای اصلاح امور باید کار را به دست متخصصانی داد که از تحولات دنیا مطلع هستند و نه افراد پرادعایی که پایشان را از کشور بیرون نگذاشتهاند. با توجه به تجربهای که کشورهای پیشرفته در حوزه آموزشی داشتهاند، میتوانیم از نگاه و روش آنها استفاده کنیم.
زنگها برای کسی به صدا در نمیآید
سالهای سال است نسبت به روشهای کهنهای که دیگر پاسخگو نیست و افت دانشآموزان هشدار داده شده است، اما کسی به آن توجهی نمیکند. دکتر حسینیخواه میگوید: «در صورتی که نظام آموزشی غیرمتمرکز یا نیمه متمرکز بود، امکان انجام اصلاحات خرد در آن وجود داشت و اختیاراتی داشت. اما در نظام متمرکز دولت باید مجاب شود که بچهها عقب افتادهاند و بیسواد هستند.» او میگوید: «وضع در مدارس غیرانتفاعی متفاوت است. چنان که در سه سال کرونا، آنها با توجه به سرمایهای که داشتند علاوه بر شبکه شاد، از دیگر شبکههای اجتماعی نیز استفاده و در تعطیلات توانستند از بچهها محافظت کنند.»
بازار رنگ و رو رفته کنکور
کنکور به یک بازار و تجارت تبدیل شده که تنها پولدارها برنده آن هستند. موضوعی که بیش از پیش بر طبل بیعدالتی آموزشی نواخته است. حسینیخواه میگوید: کسانی که توان مالی تحصیل در مدارس غیرانتفاعی و گذراندن آزمونهای هفتگی را دارند، رشتههای خوب دانشگاه را تصاحب میکنند. قشری که توان مالی بالا دارد و اقشار فقیر و متوسط یا به دانشگاه نمیرسند یا مجبورند به صورت تصادفی دست به انتخاب رشته بزنند که در این صورت تبدیل به متخصص و کارشناس نمیشوند. به گفته او، اقبال دانشگاه سیر نزولی پیدا کرده و نسل جدید به این نتیجه رسیده است که راز موفقیت رفتن به دانشگاه نیست. البته طبق استاندارد دنیا، مثلا در جایی مانند اروپا 50 درصد دانشآموزان به مدارس فنی حرفهای در مقطع دبیرستان میروند و دولت هم برای این گروه شغل ایجاد میکند.
البته این فرهنگ در ایران وجود ندارد. کارشناس مطالعات برنامه درسی میگوید: «جامعهای که همه برای رفتن به دانشگاه ترغیب شوند، به مرور بیچاره میشود، زیرا هارمونی جامعه بههم میریزد؛ موضوعی که در ایران رعایت نمیشود.» به گفته او، بالارفتن میانگین سواد جامعه بالاتر از نقطه خطرناک است، چرا که ریسکپذیری افراد و ایجاد کسبوکار و کارآفرینی را پایین میآورد. به همین دلیل جوامع پیشرفته اجازه نمیدهند سطح سواد از حدی بالاتر رود. همچنین دیدهبان جهانی کارآفرینی اعلام کرده که 80 درصد از کارآفرینان برتر جهان دیپلم و زیردیپلم بودهاند. زیرا مدرک بالا با کارآفرینی رابطه عکس دارد. به همین دلیل است که اقتصاد ما فلج شده، زیرا آدم کارآفرین و خلاق نداریم.