مومیایی جدید با روایت غیرمنطقی و آش شله قلمکاری که ترتیب داده، ثابت کرده که بهتر است مومیایی برای همیشه در گور خود جای گیرد و دیگر روی پرده سینماها حضور نداشته باشد. واقعا داستانی در این فیلم نمیبینیم! یک نکته که ارزش بحث کردن داشته باشد. در فیلمی که درباره یک مومیایی است، مومیایی نقش مکمل را دارد!
هنگامی که در سال 1999، کمپانی یونیورسال مومیایی را بازسازی کرد، کاملا زیرکانه لحنی متفاوت با اثر اورجینال سال 1932 پیش گرفت و اتمسفر فیلم را از آن جو ترسناک اثر کلاسیک به یک ماجراجویی مهاجمان صندوقچه گمشده-وار تبدیل کرد. حال برای سومین بار، سازندگان این فیلم جهتی متفاوت را برگزیدهاند. خواسته یا ناخواسته، این نسخه از مومیایی تداعیگر اثر پر سر و صدای سال 2004، یعنی ون هلسینگ است. مومیایی جدید با روایت غیرمنطقی و آش شله قلمکاری که ترتیب داده، ثابت کرده که بهتر است مومیایی برای همیشه در گور خود جای گیرد و دیگر روی پرده سینماها حضور نداشته باشد!
واقعا داستانی در این فیلم نمیبینیم! یک نکته که ارزش بحث کردن داشته باشد. مومیایی مد نظر، «شاهدخت آمنت (سوفیا بوتلا، که گریمی سنگین همچون فیلم پیشتازان فضا: فراسو دارد)»، در فیلمی که درباره یک مومیایی است نقش مکمل را دارد! «تام کروز» فیلم را مال خود کرده. البته در اثری که «الکس کورتزمن»، دوست نزدیک «جی جی آبرامز» و از نویسندگان دو قسمت از مجموعه فیلمهای تبدیل شوندگان، کارگردان آن باشد این مسئله دور از انتظار نیست. کروز انتخاب بسیار بدی برای این اثر بوده، البته این موضوع برای سازندگان مهم نیست؛ زیرا او ستاره سرشناسی است که حتی اگر کاراکتر نیک مورتون را همانند کاراکتر اتان هانت بازی کند ایرای ندارد. در واقع کاراکتر دیگری در فیلم نمیبینیم. فقط کروز هست و بس! (البته در این فیلم خبری از آن کاریزمای جهانی کروز هم نیست). مومیایی فیلم بیدلیلی است.
البته مومیایی یک تاکتیک تغییر رویه و ورود به دنیایی جدید است. یکی از اهداف کمپانی یونیورسال از ساخت فیلم مومیایی، استارت زدن دنیایی جدید به منظور رقابت با دنیای سینمایی مارول و دنیای توسعهیافته دیسی است. یونیورسال تصمیم گرفته از داراییهای باارزش خود یعنی هیولاهای کلاسیک (فرانکشتاین، دراکولا، مرد گرگی، مومیایی و...) بهترین استفاده را داشته باشد. بنابراین در حرکتی عجیب، اقدام به ساخت دنیایی جدید به نام "دنیای تاریک" کرده است.
البته مومیایی یک تاکتیک تغییر رویه و ورود به دنیایی جدید است. در واقع غیر از حضور یک جسد مومیایی دوباره زنده شده، ربطی به آثار سال 1932 یا 1999 ندارد. نسخه 2017 داستان کاملا جدیدی را مطرح میکند؛ یک شاهزاده خانم شرور، دوباره زنده شده تا خنجر کثیفش را در قربانی مد نظر خود، نیک فرو کند تا او را به دیار باقی روانه سازد. ظاهرا نیک عین خیالش هم نیست و همراه با یک خانم دانشمند زیبا به نام «جنی (آنابل والیس)» مدام از این سو به آن سو میگریزد تا شاهزاده خانم را تعقیب کند یا از دست او فرار کند. هدف او همانند فیلمنامه گنگ و مبهم است ولی در نهایت درمییابد که بهترین کار، در هم شکستن سنگ جواهر روی قبضهی خنجر میباشد. در همین حال، سر و کلهی «راسل کرو» در نقش دکتر جکیل/آقای هاید پیدا میشود چون ظاهرا یک هیولا برای فیلمی چون مومیایی کفایت نمیکند.
مومیایی مفتخر به شروع این دنیای شاید ابلهانه شده، و نتیجه کار بیشتر شبیه سر هم کردن تعدادی تصویر است تا تعریف قصهای که حداقل یک نفر در این کرهی خاکی مشتاق به شنیدن آن باشد! شاید کیفیت تصاویر CGI در نگاه اول بدک نباشد، ولی شایسته یک اثر پرهزینه تابستانی نیست.
یکی از اهداف کمپانی یونیورسال از ساخت فیلم مومیایی، استارت زدن دنیایی جدید به منظور رقابت با دنیای سینمایی مارول و دنیای توسعهیافته دیسی است. یونیورسال تصمیم گرفته از داراییهای باارزش خود یعنی هیولاهای کلاسیک (فرانکشتاین، دراکولا، مرد گرگی، مومیایی و...) بهترین استفاده را داشته باشد. بنابراین در حرکتی عجیب، اقدام به ساخت دنیایی جدید به نام "دنیای تاریک" کرده است. مومیایی مفتخر به شروع این دنیای شاید ابلهانه شده، و نتیجه کار بیشتر شبیه سر هم کردن تعدادی تصویر است تا تعریف قصهای که حداقل یک نفر در این کرهی خاکی مشتاق به شنیدن آن باشد. واقعا چیزی در این فیلم با عقل جور در نمیآید و در مواردی که حتی با نقض کردن خود سعی در جبران این نقص دارد، کار را خرابتر کرده است.
احتمالا دستمزد تام کروز برای این فیلم آنقدر زیاد بوده که چیزی برای جلوههای ویژه باقی نگذاشته، زیرا حتی نسخه سال 1999 با بازی «برندون فریزر» جلوههای تصویری بهتری نسبت به این فیلم دارد. شاید کیفیت تصاویر CGI در نگاه اول بدک نباشد، ولی شایسته یک اثر پرهزینه تابستانی نیست. صحنه سقوط هواپیمای بزرگ در اوایل فیلم، اگرچه کمی طولانی به نظر میرسد ولی از نکات مثبت آن محسوب میشود. هرچیزی که پس از این صحنه اتفاق میافتد، از عقل و منطق به دور است. صحنههای مبارزه با مردههای متحرک (نه فقط مومیایی، زیرا فقط یکی از آنها در فیلم حضور دارد) تداعی گر آثاری چون سه کلهپوک و ارتش تاریکی است، و بیننده آرزو میکند کاش به جای تام کروز، «بروس کمپل» در فیلم بازی میکرد.
مومیایی با مشکلاتی مشابه با فیلم ون هلسینگ دست و پنجه نرم میکند: فیلمنامه بد، کارگردانی سبکسرانه و بازیهای اغراقآمیز. حضور بیهدف کاراکتری چون دکتر جکیل، حتی از به زور گنجاندن زن شگفتانگیز در فیلم بتمن علیه سوپرمن نیز بیدلیلتر بود! با همین یک فیلم، میتوان دنیای تاریک مدنظر کمپانی یونیورسال را سیاهچالهی خلاقیت و هوشمندی عنوان کرد.
و اما مقایسه با ون هلسینگ. منصفانه بگویم، که مومیایی خیلی بهتر از فیلم افتضاح و بیارزش ون هلسینگ اثر سال 2004 کمپانی یونیورسال است؛ فیلمی که قرار بود آغازی برای تدارک یک دنیای جدید از این کمپانی باشد ولی به قدری بد بود که این ایده را در نطفه خفه کرد. البته مومیایی نیز با مشکلاتی مشابه دست و پنجه نرم میکند: فیلمنامه بد، کارگردانی سبکسرانه و بازیهای اغراقآمیز. حضور بیهدف کاراکتری چون دکتر جکیل، حتی از به زور گنجاندن زن شگفتانگیز در فیلم بتمن علیه سوپرمن نیز بیدلیلتر بود!
مومیایی تمام نمیشود. این یک وقفه کوتاه است. هدف فیلم، وجود دنبالههای بیشتری است. فارغ از تمام نکاتی که در مورد 100 دقیقهی فیلم گفتیم، سکانس پایانی با هیچ منطقی جور در نمیآید. البته چه کسی اهمیت میدهد. این روش برای آماده کردن مخاطب برای چیزهایی که قرار است در آینده اتفاق بیفتد کافیست. با همین یک فیلم، میتوان دنیای تاریک مدنظر کمپانی یونیورسال را سیاهچالهی خلاقیت و هوشمندی عنوان کرد.
مترجم: بابک مؤیدزاده