اکرم محمدی: با قضاوت کردن به جان یکدیگر نیفتیم

اکرم محمدی متأسف است که کرونا از ما انسان‌های بهتری نساخت بلکه گویی سبب شد خوی درندگی‌مان بیشتر شود. این بازیگر که به تازگی در نمایش «پروین» نوشته و کار حسین کیانی در نقش مادر پروین اعتصامی روی صحنه بود

اکرم محمدی: با قضاوت کردن به جان یکدیگر نیفتیم

تحریریه زندگی آنلاین : اکرم محمدی متأسف است که کرونا از ما انسان‌های بهتری نساخت بلکه گویی سبب شد خوی درندگی‌مان بیشتر شود. این بازیگر که به تازگی در نمایش «پروین» نوشته و کار حسین کیانی در نقش مادر پروین اعتصامی روی صحنه بود، از قضاوت‌هایی که درباره این نمایش شد، ابراز تأسف می‌کند و تأکید دارد که گروه اجرایی این نمایش هم سرنوشتی همچون پروین پیدا کرد و مهجور ماند.  اکرم محمدی کار تئاتر را از سال 64 آغاز کرده است. او در نمایش‌هایی مانند «خسیس»، «آن شب که تو رو زندانی بود»، «آنتیگونه» و ... به ایفای نقش پرداخته است. به مرور و با بیشتر شدن فعالیت‌هایش در پروژه‌های تصویری، کمتر مجال بازی در تئاتر را پیدا می‌کند.

اما آن‌گونه که خودش می‌گوید در تمام این سال‌ها پیگیر آثار روی صحنه بوده و به عنوان تماشاگر، رابطه خود را با تئاتر حفظ کرده است. پیشنهاد بازی در نمایشی درباره پروین اعتصامی، او را برای حضور دوباره روی صحنه تئاتر وسوسه کرد و خواندن متن نمایش هم او را در این تصمیم مصرتر کرد.آنچه پیشرو دارید، گفتگو با این بازیگر است که چند روز پیش از تعطیلی نمایش «پروین» انجام شد.

 قرار بود این نمایش تا پایان تیر ماه در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه باشد که ابتلای کارگردان و چند تن از بازیگران آن به کرونا، اجرای آن را تعطیل کرد. محمدی که کمتر به مصاحبه‌های مطبوعاتی رغبت دارد، در این گپ و گفت از حال و احوال نامساعد مردم در روزگار فعلی می‌گوید و مدام تکرار می‌کند که با قضاوت‌ کردن، به جان یکدیگر نیفتیم. او غمگین است که کرونا از ما انسان‌های بهتری نساخت بلکه سبب شد خوی درندگی ما بیشتر شود.

بیشتربخوانید:

ماجرای پرحاشیه یک سریال پرطرفدار

 

هرگز پرکار نبوده‌ام

این بازیگر درباره کم‌کار بودنش در تئاتر می‌گوید: هرگز آدم پرکاری نبوده‌ام، حتی در حوزه تصویر. به این دلیل که همیشه برایم مهم است که در هر کاری، حرفی برای گفتن داشته باشم. ما در این سیستم کاری پرورش پیدا کرده‌ایم که در آغاز باید متن را می‌خواندیم و آن را تحلیل می‌کردیم. طبیعتاً در حدود 40 سال فعالیت، ممکن است یکی دو انتخاب اشتباه هم داشته باشم و گاهی شرایط انتخاب طور دیگری بوده و نتیجه به شکلی دیگر درآمده است. به همین دلیل اگر امروز به من پیشنهادی شود - البته این‌گونه پیشنهادها اغلب در حوزه تصویر رخ می‌دهد ـ که داستانی یک‌خطی دارند و دو قسمت نوشته شده و قرار است 60 قسمت ساخته شود، به محض دریافت چنین پیشنهادی، در همان اولین گفتگو، خداحافظی می‌کنم و حتی حاضر نیستم این ریسک را بپذیرم که شاید نتیجه خیلی خوبی داشته باشد. چون برایم بسیار مهم است که از آغاز بدانم در پروسه کار چه اتفاقی رخ خواهد داد و شروع و پایان کار چگونه خواهد بود. شاید این دلیل کم‌کاری من است که امروز بیشتر هم شده. البته به هیچ عنوان دیگران را نقد نمی‌کنم زیرا هر کسی شیوه کاری خود را دارد. فقط درباره سبک و سیاق خودم صحبت می‌کنم. آخرین کار تصویری‌ام، بعد از 5 سالی که مطلقاً کار نکرده بودم، بازی در فصل سوم مجموعه «ستایش» بود که متنی کامل آماده در اختیارم بود و خوشبختانه بازخورد خوبی هم داشت.

هرچند محمدی در آثار تصویری با کارگردان‌های متفاوت و شناخته شده زیادی کار کرده اما در کارنامه تئاتری او، این تنوع دیده نمی‌شود. او در این باره توضیح می‌دهد: دو سه سال اخیر که ماجرای کرونا پیش آمد ، اما اتفاقاً خیلی تئاتر می‌بینم. آخرین کاری که در تئاتر داشتم، نمایش «خورشیدهای همیشه» کاری دو پرسناژه با خانم بهاره رهنما بود که در سالن شهرزاد اجرا شد اما چون مناسبتی بود، کمتر دیده شد.

بیشتربخوانید:

وقتی گیشه سینماها در یک سال 220 درصد رشد می‌کند

اگر زندگی پروین ادامه پیدا می‌کرد...

او در پاسخ به این پرسش که با توجه به این گزیده کاری چه شد که پیشنهاد بازی در نمایش پروین را پذیرفتید؟ می‌گوید: دخترم دانش‌آموخته کارگردانی تئاتر است و با هم‌نسلان خود کار می‌کند. با او تماسی گرفتند و پرسیده بودند مادرت اصلاً تئاتر کار می‌کند. پاسخم این بود که به کار بستگی دارد. گفتگوهای اولیه انجام شد ولی اینکه چرا پروین را پذیرفتم، معتقدم که اصولاً به شخصیت‌های اسطوره‌ای خیلی کم پرداخت شده است که پروین اعتصامی هم یکی از همان‌هاست. ضمناً با نمایشی مواجه شدم که کاملاً زنانه است. پروین اعتصامی به عنوان شاعره‌ای که کمتر از او صحبت شده و خودش تمایلی نداشت که در این عرصه بماند. اگر می‌ماند و اگر زندگی‌اش بیشتر ادامه پیدا می‌کرد، شاید خیلی حرف‌های بیشتری برای گفتن می‌داشت.

بیشتربخوانید:

اما و اگرهای بازنمایی اسیدپاشی در سینما

پروین از قضاوت‌ها درگذشت نه از حصبه

اکرم محمدی گفت : همیشه برایم اولین ملاک انتخاب کار، متن است و بعد کارگردان و بعد از آن، دیگر عوامل. به طوری که وقتی پیشنهاد کار مطرح می‌شود، می‌گویم فیلم‌نامه، فیلم‌نامه، فیلم‌نامه. یعنی سه بار تکرار می‌کنم. تعمد دارم به این تکرار.

او اضافه می‌کند: درباره نمایش «پروین»، کتاب چاپ‌شده‌ای در اختیار ما قرار گرفت که بسیار با دقت نوشته شده بود و نشان می‌داد نویسنده چه خون‌دل‌ها خورده و چگونه با این شخصیت زندگی کرده است.فکر کردم بعد از این رکود تئاتر، این اجرا می‌تواند خیلی جذاب باشد. اینکه یک کارگردان مرد نمایشی اجرا کند که قهرمان اصلی‌اش یک زن است و از ناگفته‌های او بگوید. استدلال من این است که پروین ذوقی خداداد در وجودش نهادینه شده که خیلی کوتاه از آن استفاده می‌کند و می‌بینیم که در تاریخ هم چندان از او صحبت نشده چون در زندگی‌اش اتفاقات خیلی عجیب و غریبی رخ نداده است. حتماً اگر بیشتر زنده می‌ماند و کمی خود را به چالش می‌کشید، اتفاقات دیگری رخ می‌داد چون اشعارش به خوبی نشان‌گر ذوق خاصی است که در وجودش نهادینه شده است.محمدی ادامه می‌دهد: موضوع مهمی که در نمایش «پروین» یافتم، به جز زندگی خود او، این است که پروین نه از حصبه درگذشت و نه هیچ بیماری دیگری. او قربانی قضاوت شد. متأسفانه این قضاوت در مورد مایی که امروز زندگی او را به تصویر می‌کشیم، هم وجود دارد.

او در این باره توضیح می‌دهد: یکی از ایرادهایی که به کار وارد می‌کردند، مدت زمان اجراست که آن را به یک هجمه تبدیل کردند و به واسطه آن کار را زیر سؤال بردند. همان اتفاقی که سبب شد پروین در 34 سالگی دق کند، برای کسانی که نمایش او را اجرا کردند نیز رخ داد. امیدواریم آنچه رخ داد، یک هجمه نباشد.

 بیشتربخوانید:

آثار سینمایی مذهبی محجور مانده‌اند

فکر می‌کردم بعد از کرونا، آدم‌های بهتری بشویم ولی نشد

محمدی ادامه می‌دهد: درباره مدت زمان طولانی نمایش، نمی‌خواهم از تأثیر شبکه‌های اجتماعی بگویم که همه می‌دانیم اما انسان یک روز صبح از خواب بیدار شد و به او گفتند حق نداری از خانه بیرون بیایی یا به عزیزترین فرد زندگیت نزدیک شوی.

 با پدیده‌ای به اسم کرونا رو به رو شدیم که ناگهان سه سال از زندگی‌مان را درگیر خود کرد. استنباط من این بود که کرونا شاید به انسان درس‌های خیلی بیشتری بدهد ولی معتقدم درست برعکس این اتفاق افتاد. گویی یک شتاب‌زدگی در ما ایجاد کرد که فکر می‌کنیم وقتی برایمان باقی نمانده و نمی‌خواهیم برای دیدن یک نمایش سه ساعت وقت بگذاریم. خب اگر این سه ساعت را به سالن نمایش نیاییم، چه اتفاقی می‌افتد.

 

پروین از ما خوشبخت‌تر بود

او ابراز تأسف می‌کند: فکر می‌کردم در دنیا اتفاقی رخ داده که ما را از قضاوت‌ها و هجمه‌ها دور می‌کند ولی چون انسان بشدت فراموش‌کار است، همین که حس کردیم کمی به حالت قبلی بازگشته‌ایم، گویی دوباره دچار همان قضاوت‌ها شدیم و حتی با شدت بیشتر. گویی انسان امروز گمشده‌ای است که نمی‌تواند خود را پیدا کند. حالا که به پروین فکر می‌کنم، به نظرم او خوشبخت بود. در زندگی‌اش فقط دو مشکل داشت؛ یکی اینکه قضاوتش کردند و شعرهایش را به پدرش نسبت دادند، یک ازدواج ناموفق هم داشت و یک زندگی بسیار کوتاه. اما چه بلایی بر سر ما خواهد آمد. وقتی این بلا بر سر پروین آمد که همین دو اتفاق سبب شد در 34 سالگی دق کند و ما که حالا زندگی او را به تصویر می‌کشیم، می‌بینیم ما هم هر روز داریم قضاوت می‌شویم، یادمان نرود که هجمه با نقد متفاوت است چون گفتگویی وجود ندارد.شخص من بعد از پایان نمایش تازه می‌توانم با کارگردان کار صحبت کنم تا یکدیگر را بشناسیم چون وضعیت او در این مدت که بارها به او گفته شد مدت زمان نمایش را کوتاه کن، همانند شخصی است که هر روز بخواهد بخشی از وجود خود را قطع کند. اما از کسی که این‌گونه ناچار به خودزنی می‌شود، چه باقی می‌ماند. این کوتاه کردن‌های نمایش سبب قطع ارتباط بازیگران با کارگردان، می‌شود.

 

امیدوارم نسل بعدی، حسرت زندگی ما را نخورد

محمدی با ابراز تأسف از این وضعیت خاطرنشان می‌کند: وقتی امروز چنین تجربه‌ای داریم، اگر فردا نمایشی دیگری درباره یک شخصیت اسطوره‌ای دیگر پیشنهاد شود، چگونه اعتماد کنم. این پرسش همچنان برایم مطرح است که چرا دست از قضاوت برنمی‌داریم. اگر این درد بشر امروز است، امیدوارم روزی نرسد که نسل بعدی مانند ما که حسرت پروین را می‌خوریم، حسرت نسل ما را بخورد. این اضطراب در حین کار برای بازیگر آن‌چنان بالاست که من به عنوان بازیگر نقش مادر پروین اعتصامی، به جای تعامل با بازیگر مقابلم، مدام اسیر این هستم که سرعتمان را بالا ببریم. بعد همان کسانی که ترا به تند کردن ریتم، وادار می‌کنند، می‌گویند چرا کار، بی‌روح است چون اجازه نمی‌دهند ما پروین را زندگی کنیم. ما او را روایت می‌کنیم اما روایتی که هر روز بخشی از آن قطع می‌شود. چرا این چنین به یکدیگر حمله می‌کنیم، چه چیزی را تلافی می‌کنیم.

او در پاسخ به این پرسش که مشکلات و کم‌حوصلگی و کج‌خلقی مخاطب امروز چقدر در ایجاد این فضا علیه نمایش «پروین» مؤثر بوده است، توضیح می‌دهد: همان‌طور که گفتم، دلیل انتخاب من برای بازی در این نمایش، زنانه بودن این کار است اما کمی بحث را فراتر ببریم. امروز من و شما هر کدام یک پروین هستیم که تازه بار او کمتر از ما بوده است و اگر قرار است حال و روز امروز ما سبب چنین برخوردهایی با این نمایش شود، پس بهتر است در این وضعیت اصلاً کار نکنیم و همه به حال خود رها شویم. توجه کنیم که در این دست‌وپا زدن‌های زندگی چه می‌کنیم.

 

جایگاه زنان کجاست؟

محمدی درباره نگاه خود به نمایش پروین چنین می‌گوید: تحلیلی که شخصاً از نمایش داشتم، این است که سه زن را می‌بینیم؛ مادر پروین، زنی قدرتمند که هرگز برای خود زندگی نکرده است. زمانی وظیفه همسری داشته و بعد هم وظیفه مادری. پروین هم تکرار مادر خویش است. خدمتکاری هم که در داستان به آن پرداخته می‌شود، همان پروین و مادر پروین است. در مواجهه با این اثر باید ببینیم زنانی که خود مردان را به دنیا آورده‌اند، جایگاهشان کجاست. کجای زن بودن این‌ها را می‌بینیم. در این نمایش تلاش شد تا به جهان زنانه این‌ها نزدیک شویم. برای من این جذابیت وجود داشت که نگاه کارگردان نمایش که یک مرد است، به این اسطوره زن چگونه است. او می‌کوشد این زن بودن را بارور کند ولی آن‌چنان شاخ و برگ کارش را می‌زنند که خودش هم نمی‌داند کجای کار ایستاده. نمایشی را اجرا می‌کنیم که نشان می‌دهد زنان در زندگی جایی ندارند حتی با وجود پروین بودن، با اینکه از او به عنوان اسطوره یاد می‌کنند ولی چه کسی به این شخصیت پرداخته بود.

 

خدا به فریاد نسل بعدی برسد!

او در پاسخ به این پرسش که چرا کمتر به اسطوره‌های کشور خود نزدیک می‌شویم و در قالب یک اثر هنری به آنان می‌پردازیم، توضیح می‌دهد: شاید به دلیل شرایط زمانه امروز است یا همان خشمی که همه با آن مواجهیم و آن را در ارتباط با یکدیگر خالی می‌کنیم به جای اینکه آن را ریشه‌یابی کنیم. چرا عادت کرده‌ایم که در تقابل با یکدیگر قرار بگیریم. شاید این فرصت به ما داده نمی‌شود که بررسی کنیم چقدر مشکلات داریم. مثلاً به جای گفتگو درباره پروین گفته می‌شود، چقدر این نمایش ضعیف است و بازیگرانش بد بازی می‌کنند. از تکرار این سخنان چه چیزی عاید ما می‌شود. اگر کسی بهتر می‌تواند کار کند، کار کند و من نیز مدافعش خواهم بود.

محمدی اضافه می‌کند: بدترین اتفاقی که امروزه در جامعه ما رخ می‌دهد، قضاوت‌هایی است که خودمان نسبت به یکدیگر داریم که شاید از سر ناچاری است اما به هر حال همه با هم زندگی می‌کنیم و مشکلات را می‌دانیم. دیگر ترسی از مطرح کردن آن‌ها وجود ندارد چون همه چیز آن‌چنان عیان است که از مطرح کردنش نگران نیستیم ولی این اتفاق‌ها سبب شد که خشم خود را در برخورد با دیگری تخلیه کنیم.

او ادامه می‌دهد: در همه بخش‌های زندگی، گویی در دور باطلی قرار گرفته‌ایم و آن را ادامه می‌دهیم و خدا به فریاد نسل بعد از ما برسد اگر این دور باطل را به او منتقل کنیم . در این نمایش آن‌چنان فشارها درباره طولانی بودن کار و استقبال کم تماشاگران زیاد بود که واقعاً به این نتیجه می‌رسم که اصلاً چرا باید کار کنم. اینکه در میان این همه کار تئاتری، ناگهان پروین اعتصامی را انتخاب می‌کنم که درباره یک زن است و دوست دارم به بهانه او درباره زن بودن حرف بزنم و بگویم آنچه را با پروین کردیم با زنان دیگر تکرار نکنیم. اگر قرار بود حرفی برای گفتن داشته باشم، آیا انتخابی بهتر از پروین و فروغ فرخزاد می‌توانستم داشته باشم. هرچند می‌دانم امروزه امکان ندارد بتوانیم نمایشی درباره فروغ کار کنیم چون او از پروین جسارت بیشتری داشت. همچنان که مسئله مرگ فروغ، در هاله‌ای از ابهام است. امروز که اجازه می‌دهند درباره پروین حرف بزنیم، نمی‌گذارند فراتر از او برویم. دلم می‌خواست فراتر از پروینی که این بلاها بر سرش آمد، روی صحنه کار می‌کردم. دوست داشتم تماشاگر درک می‌کرد که پروین دست‌آموز مادرش بوده.

 اما آن‌چنان به قضاوت خود پرداختیم که باز هم پروین، مهجور، کنار گذاشته شد. امروز اصلاً نمی‌توان درباره فروغ کار کرد و امکان ندارد بپذیرم در کاری سفارشی درباره فروغ بازی کنم.

 

کسی به حرف‌های ما گوش نمی‌دهد

حرف من با خودمان است با مخاطبمان است؛ کمی دست از قضاوت خود برداریم و به حرف یکدیگر گوش بدهیم چون کسی به حرف‌های ما گوش نمی‌کند. به همین دلیل دچار این وضعیت هستیم. خودمان به جان یکدیگر افتاده‌ایم و مدام همدیگر را نقد می‌کنیم آن هم نه نقدهای سازنده. الان بسیار مشتاقم نقدهای سازنده درباره نمایش و بازی خودم را ببینم.

 

کاش کسی بتواند لبخندی بر لب ما بیاورد

او در پاسخ به این پرسش که در فاصله‌هایی که بین کارهایتان افتاده، شرایط تئاتر را چگونه ارزیابی می‌کنید؟، می‌گوید: تئاتر امروز ما سرگرمی است که اصلاً هم بد نیست چون حال ما آن‌چنان بد است که ای کاش کسی بتواند لبخندی بر لب ما بنشاند. شخصاً یادم نیست آخرین بار کی خندیده‌ام. بنابراین ابداً مخالفتی با تئاتر سرگرم‌کننده ندارم ولی اگر قرار باشد فقط به آن سمت‌وسو برویم که تئاتر ما باید سرگرم‌کننده باشد و بیشتر با حضور چهره‌هایی روی صحنه برود که مردم کمتر به آن‌ها دسترسی دارند، در عین اینکه هیچ یک را ایراد نمی‌دانم ولی این شرایط سبب می‌شود که تماشاگر حوصله دیدن یک نمایش سه ساعته را نداشته باشد و این یعنی مرگ تئاتر به معنی کلمه تئاتر وگرنه که کارهای سرگرم‌کننده در همه جای جهان اجرا می‌شود و تماشاگر برای فراغت از مشکلات  به دیدن آن‌ها می‌رود که هیچ ایرادی هم ندارد. ولی درست نیست که تمرکز بر این‌گونه کارها سبب شود, کارگردانی مانند حسین کیانی را واداریم نمایش خود را کوتاه کند.

 

دردناک است که از طرف خودمان ضربه می‌خوریم

محمدی معتقد است که کارگردان نمایش می‌خواست بگوید که پروین قربانی قضاوت‌ها شد. اما اجازه ندادند که این دغدغه مطرح شود و با او همراه نشدند تا شخصی دیگر جسارت کار کردن درباره فروغ را پیدا کند. یا اینکه به این بپردازیم که زنان ما هنوز درگیر ابتدایی‌ترین حقوق خود هستند. وقتی علی‌رغم همه این‌ها کار می‌کنیم، از طرف خودمان ضربه می‌خوریم و این دردناک است. پس چه انتظار دیگری می‌توانیم داشته باشیم. وقتی حالمان بد است، نه تنها برای بهتر شدن حال یکدیگر کاری نمی‌کنیم بلکه تیشه به ریشه هم می‌زنیم. مسئله خیلی عمیق‌تر از این‌هاست؛ راهمان را گم کرده‌ایم و خودمان را به چالش می‌کشیم. در حالی که نباید خشم خود را بر سر یکدیگر خالی کنیم.

محمدی با تأکید بر اینکه باید درد گفته شود، خاطرنشان می‌کند: اگر درد خود را بیرون نریزیم، جمع می‌شود. مانند آنچه در جامعه‌مان در حال وقوع است چون دستمان باز نیست، به خانه‌های خود پناه می‌بریم و در را به روی خود می‌بندیم و حالمان این‌گونه بد می‌شود.

 

گویی بعد از کرونا بدتر شدیم

او ادامه می‌دهد: امیدوار بودم کرونا سبب شود انسان‌های بهتری بشویم ولی گویی بدتر شدیم. انگار درنده شدیم در حالی که ما همان کسانی بودیم که در حسرت در آغوش کشیدن نزدیک‌ترین عزیزان خود بودیم اما چگونه این دو سال را این چنین راحت فراموش کردیم. باید اتفاق خوبی می‌افتاد. شاید خیلی جاهای دنیا چنین شد ولی برای ما نه، چون عادت کرده‌ایم به خودمان هجمه بدهیم تا بتوانند به ما هجمه بدهند. خودمان را ضعیف می‌کنیم و در این وضعیت لاشه ناتوان ما این آمادگی را دارد که از چپ و راست لگدمال شود در حالی که لایق این وضعیت نیستیم.

او که نمی‌خواهد سخنان خود را با تلخی به پایان برساند، می‌گوید: البته که باید امیدوار باشیم روزی شرایط بهتر شود اما فقط امیدواری کافی نیست و خوب است حرکتی کنیم و سهمی داشته باشیم. درد جامعه ماست که به راحتی از کنار یکدیگر عبور می‌کنیم و نمایشی مانند پروین را نادیده می‌گیریم. ای کاش می‌توانستیم پروین را به امروز خود بیاوریم و با خود بیندیشیم وقتی با پروین چنین کردند، با ما چه خواهند کرد. نه اینکه از کارگردان توقع داشته باشیم مدام بخشی از کار خود را دور بریزد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان