سرویس فرهنگ و هنر مشرق- تهیهی برنامههای مذهبی در صدا و سیما جمهوری اسلامی مصداق اتمّ صفت «سهل و ممتنع» است. از یک سو، به واسطهی خطوط اعتقادی و ایدئولوژیک حاکم بر صدا و سیما، طبعا مدیران این رسانه، اولویت خاصی برای این گونه از برنامهها قائل هستند و قطعا در برابر طرحها و پیشنهادات برای تهیه برنامه مذهبی، درهای صدا و سیما گشودهتر از گونههای دیگر است.
اما از وجهی دیگر، با لحاظ حساسیتهای فوقالعادهی محتوای مذهبی(که متولیان مختلفی دارد)، قدرت ریسک نسبتا پایین مدیران سیما روی این موضوعات، حاکم شدن نوعی محافظهکاری و ترجیح قالبهای قدیمی و جاافتاده، شمار زیاد برنامههای مذهبی آنتن و البته حساسیتها و ملاحظاتی دیگر(مثلا بحث وحدت و تقریب مذاهب)، ساخت برنامهای با محوریت مسایل اعتقادی و دینی، به نحوی که هم دارای جذابیت و نوآوری باشد و هم در بین نسلهای جدیدتر از مومنان جا باز کند، کاری بسیار دشوار است.
اوایل دهه هشتاد خورشیدی، یک مجری تازهنفس با بداعت در اجرا، لحن عاطفی، ضرباهنگ احساسی کلام و روایتگری صمیمانه توانست توجهات بینندگان سیما را به خود جذب کند و به تعبیر فنی، اولین «شومن مذهبی» تلویزیون جمهوری اسلامی شود. «فرزاد جمشیدی» با هر متر و معیاری، تا همین امروز، یک پدیده بیتکرار در گروه معارف سیما بوده و هر آن که بعد از او در این وادی آمد(البته به جز نجمالدین شریعتی که کاراکتر اختصاصی خود را دارد)، کمابیش تقلید او و سبک او را کرده است.
فارغ از شکل اجرا، به لحاظ محتوا، جمشیدی بنیانگذار یک نوع «رمانتیسیسم مذهبی» در سیما بود که در جای خود و در زمانه خود، یک ابتکار خلاقانه و تحسینبرانگیز بود. شیعه، مذهب «عشق» است و تفاوت برجسته آن را با دیگر مذاهب اسلامی، رابطهی «دلی» و به عبارتی «عشقورزی» با معبود ازلی و آینههای حسن ازلی او، یعنی حضرات معصومین(سلام الله علیهم اجمعین) رقم می زند.
جمشیدی دقیقا بر همین بنمایه، ادبیاتی را برگزید و شیوه بیانی را چاشنی آن کرد که بیشتر ناظر به «حال» بود و کمتر «قال». تکگوییهای طوفانی او، بدون نگاه به متن، بی انقطاع و جوشنده، ترکیبی از «تشرع» و «تغزل» بود. و اینچنین، مخاطبان سحرگاهان ماه مبارک رمضان، پای گیرنده شبکه یک تلویزیون، شمّهای از «حال» را(آن چه که در ادبیات عرفانی از ان به «وقت» تعبیر می شود)، تجربه می کردند.
بعد از ماجرای عجیب و همچنان مبهم حذف اجباری او از تلویزیون، سبک تغزّلی و آن «رمانتیسیسم مذهبی» خاص او، به انحاء مختلف، در سیما مورد تقلید قرار گرفت، لیکن هیچکدام «آنِ» فرزاد جمشیدی را نداشت و نگرفت، چرا که آن سبک، بستگی وجودی به مولف آن داشت.
حال، جای خوشحالی و مسرّت است که این چهرهی کاربلد، خلاق و صاحبسبک در حوزهی برنامههای مناسبتی و معارفی، دوباره اصطلاحا پا به توپ شده و به «خانه» بازگشته است، یعنی اجرای برنامهی سحرگاهی شبهای ماه مبارک رمضان در شبکه دوم سیما، جایی که در واقع در دهه هشتاد از آنجا شروع کرد و چهره شد و سبک خاص خود را شکل داد.
چهرهی بشاش، انرژی مثبت از نوع طبیعی و غیرساختگی(نه از نوع «ما خیلی باحالیم!»)، تسلط مثالزدنی بر از حفظ خواندن قطعات پرشور احساسی-معنوی با لحنی خودمانی و بیتکلف(که از ابتدا امضای خود جمشیدی بود و بسیار سعی کردند تقلید کنند و البته نتوانستند)، حسن سلیقه در انتخاب قطعاتی از آیات و روایات که کاملا منطبق بر مغناطیس معنوی سحرگاهان ماه مبارک رمضان است و بر وجوه عاشقانه و شهودی ارتباط میان عبد و معبود انطباق دارد و پل زدن ظریف و غیرگُل درشت میان این آیات و روایات با موضوعات روز و...همه و همه تا به اینجای کار، دیدن برنامه سحرگاهی گروه معارف شبکه دوم، یعنی «صبح روز بعد»، را به یک تجربهی ملایم و دلچسب تبدیل کرده است. و خب، بالطبع، نقش «فرزاد جمشیدی» و بازگشت او به عرصهی اجرا در سحرهای ماه مبارک، در نقطهی ثقل این تجربهی دلنشین قرار دارد.
طبعا، انتظار عقلانی و منطقی از مدیران تلویزیون این است که هوای سرمایههای خود را، در زمانهای که عرصه رقابت رسانهای هر روز سختتر و صعبتر می شود، بیش از پیش داشته باشد، چه معدود چهرههایی که هنوز روی آنتن حضور دارند و چه آنان که در فضای سازمان بالیدند و تجربه کسب کردند و تبدیل به «برند» شدند و امروز حضور و بروزی در سیمای ملی ندارند. که در این صورت، نخستین بهرهبرنده از این حسن انتخاب و مدیریت سرمایه، خود صدا و سیما خواهد بود.