سرویس سیاست مشرق- سال 1383 درحالیکه بهتدریج شبکه تکفیریها با رهبری تروریست مشهور عبدالمالک ریگی در برخی مناطق از استان سیستان و بلوچستان بهویژه شهر زاهدان در حال رشد و تکثیر بود، به ناگهان تأسیس یک انجمن با گرایشات سیاسی خاص در این شهر موردتوجه پژوهشگران در حوزه مبارزه با جریانات تکفیری قرار گرفت.
در آن روزها یک ان جی اُو بانام انجمن جوانان صدای عدالت شروع به تبلیغ و جذب شهروندان بلوچ از سراسر استان کرده و خیلی زود میان مردم گُل کرد. این انجمن برخلاف فضای حاکم بر شهر زاهدان گرایشات شدید سکولاریستی داشته و با تبلیغ تفکرات ملیگرایانه رادیکال و بهرهبرداری از نمادهای پان ایرانیستی شروع به عضوگیری کرده بود.
مبلغان انجمن صدای عدالت دائم در گوش اعضای خود میخواندند که قرائت اسلامی در استان باید تغییر کرده و مواردی چون حجاب، تفسیر قرآن در مدارس و حتی حفظ حرمت شیوخ و علمای قبایل امری از مَد افتاده و متهجرانه است! این تبلیغات شدید و مسموم در حالی در شهر اوج میگرفت که آن روزها مسئولان وقت استان با تمسک به یادگارهای باقی مانده از زحمات شهید وحدت امت اسلامی(شهید شوشتری) سعی میکردند با استفاده از ظرفیتهای موجود در میان ریشسفیدان و علمای مدارس مذهبی در مناطق متخلف استان، وحدت را به کثرت خود برساند تا در برابر اقدامات ناامن کننده گروهکهای تروریستی از مؤلفههای اجتماعی استفاده کرده و بهاصطلاح امنیت را مردمی کنند.
اما کادر رهبری انجمن صدای عدالت بهجای تأکید روی مشترکات وحدت آفرین در استان روزبهروز سعی میکرد اختلافات را افزایش دهد، آن روزها این سؤال پدید آمده بود که این NGO پرحاشیه یکشبه از کجا چون قارچ سبز شده و هدف اصلی و پشت پرده تشکیل آن چیست؟ و مهمتر آنکه چرا باوجود تبلیغات شدیدش علیه افراطگرایی در استان، در عمل به سود تکفیریها و سلفیهایی چون عبدالمالک ریگی و گروهک تروریستی جند الله یا همان جند الشیطان عمل میکند!
پاسخ به این سؤال مدتی بعد و با انجام چندین تحقیقات اطلاعاتی توسط سربازان گمنام امام زمان (عج) در سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات به نتایج جالبتوجهی رسید، این پژوهشها نشان میداد که سرکرده انجمن جوانان صدای عدالت فردی با نام یعقوب مهرنهاد است، این فرد در ظاهر یک روزنامهنگار جنجالی بود که با برخی اصلاحطلبان در تهران نیز در ارتباط بوده و دفتر استانی روزنامههای آنها را مدیریت کرده و حتی گاهگداری برای آنها یادداشت نیز مینوشت.
عکس/ ابراهیم مهرنهاد مسئول شاخه سیاسی گروهک تروریستی جیشالنصر که بعدها معاون عبدالمالک ریگی شد
یعقوب مهر نهاد علاوه بر روزنامهنگاری هرچند مدت یکبار به شهرهای مختلف استان نیز سفرکرده و با انجام سخنرانیهای داغ و تند برای انجمن خود عضوگیری نیز میکرد، محتوای بیشتر این سخنرانیهای محلی ایجاد شبهات مذهبی در دل مردم بهویژه قشر جوان بود؛ اما رازهای زندگی یعقوب مهرنهاد به همین مسائل خاتمه پیدا نمیکرد. اگرچه او در ظاهر یک روزنامهنگار با مواضع تعدیلشده و بهاصطلاح لیبرالیستی بود، اما در واقعیت او یکی از سر شبکههای گروهکهای تروریستی در استان محسوب میشد که در پوشش NGO برای تکفیریها یارگیری میکرد.
بررسی رد پای معدوم مهرنهاد نشان میداد که این فرد با سفرهای پیدرپی به یکی از کشورهای حاشیه خلیجفارس با رهبران گروهکهای تروریستی چون حزب متحد بلوچ ارتباط گرفته و بهواسطه آنها با عبدالمالک ریگی نیز در ارتباط است، سطح این ارتباطات به حدی بود که صفحه اینترنتی گروهک تروریستی ریگی توسط این فرد بهروزرسانی شده و ویدئوهای سربریدن مردم توسط ایادی آن توسط مهرنهاد آپلود میشد.
رد زنی اطلاعاتی معدوم مهرنهاد نشان میداد که در پشت ادعاهایی چون تبلیغ اسلام سکولاریستی، ترویج بیعفتی و اختلافافکنیهای سیاسی در استان یک تروریست چیرهدست قرار دارد که با یک پروژه خاص به صحنه آمده است. هدف انجمن صدای عدالت آن بود که با ترویج اسلام آمریکایی زمینه اختلافات مذهبی و قومی در استان بهشدت افزایش یابد و از دل آن گروهک تروریستی و خشنی چون جند الشیطان بتواند به عملیات خود دامن بزند.
مدتی بعد، این شبکه پیچیده تروریستی با داشتن عوامل فنی و تکنیکی در داخل و خارج از کشور مورد شناسایی دقیق قرارگرفته و با دستگیری یعقوب مهرنهاد ابعاد آن شناسایی گردید، معدوم مهرنهاد در اعترافات خود بهصراحت اعلام میکند که انجمن صدای عدالت پوششی برای جذب نیرو برای عبدالمالک ریگی بوده و تمامی عملیات آنها تحت پوشش دو شعبه سازمان سیا در افغانستان و شهر دبی بوده است.
یعقوب مهرنهاد پس از محاکمه در دادگاه به جرم همکاری مستقیم با اشرار جند الشیطان ( مسئول فرهنگی این گروهک تروریستی) و نیز دست داشتن در قتل و عام مردم بیگناه به سزای اعمال خود رسیده و اعدام شد.
عکس/ دو پرده از یک قاب: حزب تروریستی تجزیهطلب مهرنهاد و عبدالمالک ریگی را فعال مدنی میخواند!
بازتولید شبکه پوششی تکفیریها در جنگ سوریه!
مطالعات پژوهشی درباره شبکههای تکفیری نشان میدهد که ترویج سلفی گری تحت پوشش اسلام آمریکایی امری باسابقه جالبتوجه است، نزدیک به شش سال پس از اعدام مهرنهاد و بسته شدن انجمن صدای عدالت و نیز کشف شبکه ارتباطی و پوششی تروریستها، در سال 2011 و با وقوع جنگ در سوریه بار دیگر سروکله این شبکه پیچیده پوششی و اطلاعاتی پیدا شد!
در آن روزها علاوه بر ظهور گروهکهای تروریستی با گرایشات روشن تکفیری چون داعش، جبهه النصره، احرار الشام، هیئت تحریر شام، حزب ترکستان، جماعت توحید و جهاد و صدها گروهک ریزودرشت دیگر که بهصورت علنی به ترویج خشونت و ترور در عراق و سوریه دست میزند حضور یک گروهک خاص با گرایشات ویژه موردتوجه قرار گرفت.
گروهک حرکة نورالدین الزنکی( زنگی)، دومین و بزرگترین گروه مسلح در اتحادیه تحریر الشام ازجمله شبکههایی است که ازنظر رفتاری به طرز عجیبی شبیه به انجمن صدای عدالت در زاهدان عمل میکرد. این گروه تروریستی برخلاف سایر تکفیریها که بهصورت علنی یک چهره انحرافی از اسلام را نمایش میدادند در تبلیغات خود به طرز جالبی خود را یک گروه سکولار با مواضع اسلام آمریکایی معرفی میکرد.
رهبر این گروهک فردی بانام توفیق شهابالدین بود که در سخنرانیهای خود بهشدت به داعش حمله کرده و ادعا میکرد که مروج اسلامی است که در آن فمینیسم باید تبلیغ شود، ترویج اسلام اجتماعی و مواضع میانه باعث شده بود برخی از افراد در سوریه که اعتقادی به تکفیریها نداشته اما مدافع اقدامات مسلحانه بودند بهتدریج جذب گروهک حرکة نورالدین الزنکی شوند.
این جذب حداکثری به حدی بود که رهبر گروهک بهواسطه آن توانست با دو سرویس اطلاعاتی منطقهای ارتباط گرفته و منابع مالی زیادی جذب کند.
اما تکفیریها به دلیل ماهیت خاص خود تا ابد نمیتوانند در غالب پوششی باقی بمانند، درباره گروهک حرکة نورالدین الزنکی نیز همین اتفاق رویداده و آفتاب مدتی زیادی پشت ابرها باقی نماند.
توفیق شهابالدین پس از جذب برخی جوانان فریبخورده و ایجاد انحراف عقیدتی در آنها و آموزش عملیات مسلحانه و تروریستی به این افراد اعلام کرد که حرکة نورالدین الزنکی یکی از قمرها (شعبههای) جبهه النصره بوده و خود را در بیعت تروریستها درآورده است!
اعلام این بیعت باعث شگفتی بسیاری از تحلیلگران در منطقه گردید زیرا جریان تروریستی نورالدین زنکی در ظاهر با تکفیریها فاصله عقیدتی فراوانی داشت، اما افرادی که خط سیر تکفیریها را مطالعه و بررسی میکردند بهخوبی میدانستند که این بیعت امری غیرطبیعی نبوده و یکی از ترفندهای تکفیریها برای جذب نیرو استفاده از همین روش است، درواقع افراد بهواسطه این گروهکهای تروریستی پوششی به یک عنصر تکفیری تبدیل میشدند بدون آنکه خود اطلاع داشته باشند که پا در چه باتلاقی گذاشتهاند، جالب آنکه اعضای انجمن صدای عدالت در زاهدان نیز همین وضعیت را تجربه کرده بودند.
ماه عسل اغتشاشات با سلفیها چه زمانی به پایان میرسد؟
بررسی حالوروز دو گروهک پوششی وابسته به دو جریان تکفیری و تروریستی یکی در ایران و دیگری در میانه جنگ هزار ملت در سوریه اشارات و علائم جالبتوجهی در خود دارد. با آغاز اغتشاشات محله محور در برخی شهرها و هدایت شبکهای آن از سوی سازمان سیا وضعیت یکی از مساجد در شهر زاهدان قابلتأمل است.
این روزها مسجد مکی در عمل چیزی شبیه به انجمن صدای عدالت و گروهک نورالدین زنکی عمل میکنند، مدیر مسجد مکی پس از آشوبهای پاییزی مواضع جالبتوجهی پیدا کرده است، عبدالحمید اسماعیل زهی که تا همین چند سال قبل عقاید برخی دانشمندان اهل سنت چون نصر حامد ابوزید را تکفیر کرده و تعابیر اسلام سکولاریستی را مخالف با مذهب حنفی میدانست؛ حالا نهتنها مسجد را به محل مانور عناصر بیحجاب تبدیل کرده ، بلکه خطیب آن با حمایت علنی از جریانهای الحادی چون فرقه ضاله بهاییت یک گفتمان جدید از اسلام را ترویج میکند که بیشباهت به نظرات توفیق شهابالدین در جنگ سوریه نیست.
عکس/ حضور زنان بیحجاب در مسجد مکی در حالی که زنان با حجاب حق حضور در آن را نداشتند!
آگاهان سیاسی بهخوبی میدانند که پروموشن تبلیغاتی و مصنوعی که با سرعت توسط متولیان این مسجد ساختهوپرداخته شده و به سود شبکه فحشا کانالیزه میگردد چیزی جز تبلیغات پنهان برای جذب نیرو نیست، اما آنچه اهمیت دارد آن است که سرریز این اقدامات به سود کدام جریان سیاسی یا حتی تروریستی ریخته خواهد شد؟
بررسی عملکرد عبدالحمید نشان میدهد که اگرچه او در ظاهر تغییر 180 درجهای کرده و مبلغ اسلام آمریکایی شده است اما ریشه باورهای او همچنان ثابت مانده است.
گرایش شدید، عجیب و جدید عبدالحمید نسبت به پروژه ترویج اسلام آمریکایی حکایت از آن دارد که همهچیز به اغتشاشات اخیر گره نخورده است و دیر یا زود ماهعسل متولی مسجد مکی با اسلام صهیونیستی به پایان رسیده و نیمه پنهان این ماجرا آشکار خواهد شد.
عبدالحمید در خوشبینانهترین حالت ممکن بازتولید کننده رفتارهای سرکرده گروهک نهضت آزادی در جنگ مسلحانه منافقین در سال 60 است. آن روزها مهدی بازرگان که مروج اسلام آمریکایی بود؛ منافقین را فرزندان معنوی خود خوانده و در مجلس در حمایت از آنها نطق سیاسی آتشین میکرد، مدتی بعد با افتادن پردهها مشخص گردید که منافقین بازوی جنایتکار رژیم بعثی و استکبار جهانی در داخل کشور هستند، این غائله بزرگ در مرصاد به نقطه پایانی خود رسید.
شیوه واکنشی و روانشناسی عبدالحمید حاکی از آن است که این فرد در ظاهر سعی دارد خود را فردی خیرخواه و میانهرو نشان داده اما در باطن مروج یک تفکر رادیکالیستی است که منتظر یک جرقه خواهد ماند، البته بازیگردان اصلی این ماجرا در بیرون زمین مشغول تماشای صحنه هستند!