ماجرای اصرار محمد علی کشاورز به علی حاتمی چه بود؟

محمد علی کشاورز گفت: علی حاتمی از بچه‌هایی بود که از اداره هنرهای دراماتیک بیرون آمد و در رشته ادبیات دراماتیک تحصیل می‌کرد و در بعضی کلاس‌ها با هم بودیم.

محمد علی کشاورز با اشاره به نقش پررنگ علی حاتمی در زندگی هنری‌اش می‌گفت: برای آخرین کار «جهان پهلوان» قرار داد بستم و قرار بود نقش مربی تختی را بازی کنم و تحقیقات زیادی هم انجام دادم. سر آن کار هم به علی (حاتمی) اصرار کردم تختی را نساز تا همان اسطوره‌ای که هست بماند چون همه مسائل تختی را نمی توان مطرح کرد.

به گزارش ایسنا، امروز (26 فروردین) سالروز تولد محمد علی کشاورز است، بازیگری که متولد 1309 در اصفهان است و اگر این روزها می‌بود،93 ساله می‌شد.

محمد علی کشاورز فارغ‌التحصیل هنرستان هنرپیشگی تهران و دانشکده هنرهای دراماتیک از سال 1339 با حضور در نمایش ویولن‌ساز فعالیت هنری‌اش را آغاز کرد و در بیش از نیم قرن حضورش در سینما، تئاتر و تلویزیون در آثاری چون «شب قوزی»، «خشت و آیینه»، «آقای هالو»، «صادق کرده»، «رگبار»، «کاروان‌ها»، «کمال‌الملک»، «مردی که موش شد»، «کفش‌های میرزا نوروز»، «مادر»، «ناصرالدین‌شاه آکتور سینما»، «دلشدگان»، «یک مرد یک خرس»، «زیر درختان زیتون»، «روز واقعه»، «غزال»، «فرزند صبح» و مجموعه‌های تلویزیونی «هزاردستان»، «سربداران»، «سلطان و شبان»و «پدرسالار» به ایفای نقش پرداخت و 25 خرداد ماه سال 99 از دنیا رفت.

در ادامه بخش‌هایی از گفتگویش با ایسنا را که سال‌ها قبل انجام شده است و درباره همکاری‌اش با علی حاتمی است، بازنشر می‌کنیم.

 محمد علی کشاورز: سال 59 مشغول بازی در سریال "سربداران" بودم که علی حاتمی "هزار دستان" را شروع کرد و این اولین کار من با او بود. البته قبلا نمایشنامه‌هایی که نوشته بود را در تئاتر کار کرده بودم. علی از بچه‌هایی بود که از اداره هنرهای دراماتیک بیرون آمد و در رشته ادبیات دراماتیک تحصیل می‌کرد و در بعضی کلاس‌ها با هم بودیم. فیلم‌های خوبی هم ساخته بود مثل "سوته دلان" و "ستارخان" و در واقع فیلمنامه ‌نویس ماهری بود و هنوز کسی روی دست او در دیالوگ نویسی بخصوص در زمان قاجار بلند نشده است.

سر "هزار دستان" به من گفت: حالا دیگر باید با من کار کنی. او فیلمنامه‌اش را به کسی نمی‌داد البته اینکه می‌گویند چیزی آماده نداشت اشتباه است، علی همه چیزش آماده بود منتهی دست کسی نمی‌داد و فقط به تعداد معدودی که با آنها آشنا بود می‌داد. "هزار دستان" را من، مشایخی و انتظامی خواندیم ولی به خیلی از بازیگران نداد. حتی اینکه می‌گویند سرکار می‌آمد و می‌نوشت اصلا درست نیست، تمام این چیزها را علی قبلا نوشته بود منتهی وقتی سر صحنه می‌امد آنها را به کسانی که باید بازی می‌کردند می‌داد.

وقتی نقش "شعبان بی مخ" را به من پیشنهاد کرد گفتم: اجازه بده روی نقش مطالعه کنم و ببینم دوستش دارم یا نه، دیدم با این کار می‌شود یک تجربه کار هنرپیشگی کرد. با جاهل‌های قدیمی و لوطی‌های محله‌های مختلف صحبت کردم تا به نقش نزدیک شوم. نزدیک به 5 بار هم گریمم عوض شد که هر بار 4 ساعت طول می‌کشید من و انتظامی سنگین ترین گریم را داشتیم. به هر حال شروع به کار کردیم.شعبان بی مخ نقشی بود که دوست داشتم و خوشبختانه از نظر مردم هم موفق بود. علی هم دقت زیادی روی کار داشت و حتی به جزئیات می‌رسید.

"هزار دستان" واقعه‌ای تاریخی به روایت علی حاتمی بود. او به همراه فرخ غفاری از پایه گذاران سینمای ملی بودند. علی مطالعه زیادی داشت و مردم را خوب می‌شناخت و نقشش را به کسی می‌داد که بتواند آنرا حس کند و حتی وسایلی که در صحنه انتخاب می‌کرد، حتما باید اصل می‌بود و آنها را از موزه‌ها به امانت می‌گرفت که هنرپیشه با دیدن این اجسام قدیمی یک حس جدیدی را تجربه کند. بازیگرانش همه برایش مهم بودند چه آنکه نقشی بلند داشت و چه آنکه نقشش کوتاه بود.

در فیلم "کمال الملک" هم همکاری‌ام با علی ادامه پیدا کرد که نقش "اتابک اعظم" را بازی می‌کردم و برای این فیلم هم تحقیقات و مطالعات زیادی را انجام دادم.

ماجرای اصرار محمد علی کشاورز به علی حاتمی چه بود؟

** بعضی‌ها فکر می‌کردند این محمد ابراهیم فیلم "مادر" همان "شعبان بی‌مخ" است. در صورتی که "شعبان بی مخ" اصلا مغز نداشت و فقط زور زیاد داشت. ولی محمد ابراهیم آدمی بود که سواد داشت و حتی کمی آلمانی می‌دانست این شخصیت یک نوع بدبینی‌ خاصی نسبت به خانواده‌اش داشت، اما علاقه خاصی به مادرش داشت و نمی‌ توانست احساسات درونی خودش را نشان دهد و حتی در صحنه آخر وقتی مادر می‌میرد، فقط به چادرش نگاه می‌کند و تمام غم‌های دنیا در چهره‌اش دیده می‌شود. اکبر عبدی هم در این فیلم بازی فوق ‌العاده‌ای داشت و به نظر من بهترین کار زندگی‌اش را انجام داد، بارها هم به او گفتم هر نقشی را قبول نکن که متاسفانه گوش نکرد.

سر فیلم "مادر" هم گفتگوهای زیادی را با علی داشتیم و او تمام لحظات را چک می‌کرد، سناریو قوی و زبان شعر گونه‌ای که در دیالوگ‌ها وجود داشت، باعث ماندگاری این فیلم شد. یکی از بدترین خاطراتم سر این فیلم فوت "شیرعلی قصاب" هنگام بازی بود که سنگ کوب کرد و مرد و قسمتهای دیگری که بازی داشت عوض شد. ما در "دائی جان ناپلئون" هم با هم بودیم و حتی اولین باری که دیدمش بلند شدم و به او سلام کردم حتی در آن کار صحنه‌ای بود که باید برای "دایی جان" چایی می‌آورد و مطلبی را می‌گفت که دیالوگش را نمی‌توانست حفظ کند به او گفتم هر چه می‌توانی بگو، دوبلور درست می‌کند گفت: فقط فحش می‌توانم بدهم. گفتم: عیبی ندارد بگو. که آن صحنه را گرفتند و من به سرعت فرار کردم و بعد فهمیدم غلامحسین نقشینه ناراحت شده است. شیرعلی قصاب همیشه از اینکه قدش بلند بود خجالت می‌کشید.

"دلشدگان" آخرین همکاری من با حاتمی بود که صحنه‌هایی را هم در مجارستان گرفتیم این فیلم هم گفتاری بسیار زیبا داشت. به علی گفتم تهیه کننده کار خودت نباش وقتی تو تهیه کننده باشی فکرت دو جاست ولی گوش نکرد. من در فیلم‌های بعد از انقلاب حاتمی، فقط در "حاجی واشنگتن" نبودم که نسبت به کارهای دیگرش فیلم زیاد خوبی هم نبود.

حتی برای آخرین کارش "جهان پهلوان" قرار داد بستم و قرار بود نقش مربی تختی را بازی کنم و تحقیقات زیادی هم انجام دادم سر آن کار هم به علی اصرار کردم تختی را نساز تا همان اسطوره‌ای که هست بماند، چون همه مسائل تختی را نمی‌توان مطرح کرد. (فیلم سینمایی تختی با درگذشت علی حاتمی نیمه تمام باقی ماند و بعدها بهروز افخمی با سناریوی دیگری آن را ساخت.)

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان