ماهان شبکه ایرانیان

آیا ۸ میلیارد نفر خیلی زیاد هستند یا خیلی کم؟

به پارادوکس جمعیت قرن بیست و یکم خوش آمدید

اگر کشور‌های پیری که در مسیر کوچک شدن قرار دارند نتوانند شهروندان خود را متقاعد کنند که خانواده‌های شان را به میزان قابل توجهی گسترش دهند (و شواهد نشان می‌دهد که نمی‌توانند) مهاجرت از بخش‌های جوان باقی مانده از جهان ممکن است بهترین راه برای جلوگیری از زوال اقتصادی و جمعیتی باشد، اما این امر مستلزم مهاجرت بین المللی در سطحی است که جهان پیش‌تر هرگز ...

به گفته جمعیت شناسان بخش جمعیت سازمان ملل متحد در تاریخ 15 نوامبر هشت میلیاردمین فرد سیاره زمین متولد شد. رقم 8 میلیارد تخمینی است و هیچ سرشماری بی درنگی از تمام افراد زنده روی زمین در هر لحظه وجود ندارد بدان معنا که حاشیه‌ای از خطا در این ارزیابی وجود دارد.
 
به گزارش فرارو به نقل از وکس، در میان کشور‌های پرجمعیت جهان هند در سال 2021 میلادی بیش از 23 میلیون تولد داشته و پیش بینی می‌شود تا اواسط سال 2023 میلادی از چین به عنوان پرجمعیت‌ترین کشور جهان پیشی بگیرد. اگر فکر می‌کنید که شمارش تعداد افراد زنده امروز جهان دشوار است پیش بینی دقیق جمعیت جهان برای نزدیک به 80 سال آینده تقریبا غیرممکن است و نیاز به تخمین‌های بی‌شماری در مورد نرخ تولد، نرخ مرگ و میر و جابجایی وجود دارد. جمعیت جهان در سال 2000 بالغ بر 6.09 میلیارد نفر بود که برای جمعیت شناسان سازمان ملل در دهه‌های گذشته امری تعجب‌آور محسوب می‌شد چرا که پیش بینی کرده بودند جمعیت در آغاز هزاره تقریبا 410 میلیون نفر بیشتر خواهد شد.
 
به گفته جمعیت شناسان سازمان ملل بهترین حدس ما در سناریویی متوسط آن است که تا سال 2100 میلادی جمعیت جهان به حدود 10.4 میلیارد نفر خواهد رسید. این عدد به چه معناست و چه پیامد‌هایی به دنبال خواهد داشت؟
 
برای کسانی که هر انسان اضافی را به عنوان یک واحد مصرف کننده و منتشر کننده آلاینده‌های کربنی بیش‌تر در سیاره گرم و شلوغ زمین قلمداد می‌کنند سیاره‌ای که ظرفیت آن مدت‌هاست اشباع شده، ایده 8 میلیارد انسان (چه برسد به 10.4 میلیارد انسان) نیز نشانه‌ای ناامید کننده برای آینده سیاره زمین و جاده‌ای به سوی یک فاجعه اقلیمی و زیست محیطی است.
 
این یک ترس قدیمی است که ریشه‌های آن به نظر "تومالس مالتوس" اقتصاددان بریتانیایی قرن هجدهمی باز می‌گردد که نوشته بود:" قدرت جمعیت به طور نامحدودی بیش‌تر از قدرت روی زمین برای تامین معاش انسان است".
 
تاکنون اثبات شده که او در ارزیابی خود مرتکب اشتباه شده بود چرا که حتی امروزه علیرغم جمعیت جهانی بیش از 7 میلیارد نفر که بسیار بیش از جمعیت زمان حیات مالتوس است سطح استاندارد زندگی برای مردم جهان بسیار بهتر شده و آنان عمری طولانی‌تر در مقایسه با گذشته دارند.
 
با این وجود، تاثیر ایده مالتوس بر روی طیفی از محیط زیست گرایان هنوز وجود دارد. این ایده محرک اصلی نگارش یکی از تاثیرگذارترین رساله‌های مدرن در این زمینه بوده است: کتاب "بمب جمعیتی" چاپ شده در سال 1968 میلادی.
 
با این وجود، گروهی دیگر نگران هستند که ما به جمعیت 10.4 میلیارد نفر نرسیم چرا که به کند شدن سرعت رشد جمعیت اشاره دارند جمعیتی که هنوز در حال افزایش است، اما با کم‌تر از 1 درصد در سال و کندترین نرخ رشد جمعیت دست کم از سال 1950 میلادی به این سو محسوب می‌شود. تقریبا در هر گوشه‌ای از جهان افراد در مقایسه با پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ‌های شان فرزندان کم‌تری دارند.
 
دو سوم مردم جهان در مناطقی زندگی می‌کنند که باروری در طول عمر به میزان 2.1 فرزند به ازای هر زن است یعنی همان سطحی که یک جمعیت برای جایگزینی تنها از طریق تولد نیاز دارد. این مورد ایالات متحده را نیز شامل می‌شود جایی که باروری از سال 1971 میلادی به طور کلی زیر سطح جایگزینی بوده و جمعیت آن کشور در سال 2021 میلادی با کندترین نرخ خود از زمان تاسیس آن کشور رشد کرده است. چین نیز به دلیل سال‌ها در پیش گرفتن سیاست اجباری تک فرزندی به دلیل نگرانی از افزایش جمعیت اکنون در تلاشی ناامید کننده درصدد معکوس کردن این روند و افزایش نرخ باروری خود است. اگر باروری جهانی بیش از حد انتظار کاهش یابد این کاهش می‌تواند زودتر آغاز شود و شدیدتر به نظر برسد.
 
بدین خاطر است که عده‌ای به جای نگرانی درباره جنگ، قحطی یا بیماری دغدغه پیر شدن جمعیت جهان و گهواره‌های خالی از نوزادان و جهانی عاری از انرژی جوانی و نوآوری را دارند دنیایی که در آن فروپاشی جمعیت به دلیل نرخ پایین‌ زاد و ولد خطری بسیار بزرگ‌تر برای تمدن نسبت به گرم شدن کره زمین است. "ایلان ماسک" سال گذشته در توئیتی نوشته بود با هشت فرزند تمام تلاش خود را می‌کند تا این مشکل را به تنهایی حل کند. ماسک و افرادی همفکر با وی از یک "بمب کمبود جمعیت" می‌ترسند.
 
با این وجود، اگر بخواهیم حقیقت را بگوییم جمعیت انسان پیچیده است. ترس‌های شدید در مورد افزایش جمعیت این واقعیت را نادیده می‌گیرند که ظرفیت حمل زمین ثابت نیست و هرگز ثابت نشده است. هم چنین، کسانی که نگران کمبود جمعیت هستند این واقعیت را نادیده می‌گیرند که روند‌های جمعیتی کل سیاره در یک جهت واحد حرکت نمی‌کنند. حتی در شرایطی که اکثر کشور‌های ثروتمند با پیری و در نهایت کاهش رشد جمعیت مواجه هستند جمعیت‌های بسیار جوان جنوب صحرای آفریقا و بخش‌هایی از جنوب آسیا برای دهه‌ها رشد پررونق جمعیت داشته و دارند. شاید برخی به آخرین فرد در ژاپن اشاره کنند که در سال 2500 جان‌اش را از دست می‌دهد، اما در مقابل، نیجریه با سرعت رشد جمعیت بیش از 400 میلیون نفر تا سال 2055 میلادی از نظر جمعیتی از ایالات متحده پیشی خواهد گرفت.
 
اگر جهان راهی برای افزایش پایدار جریان‌های مهاجرت از کشور‌های فقیر، اما جوان و در حال رشد جنوب جهانی به کشور‌های ثروتمند، اما پیر و در نهایت در حال کوچک شدن شمال جهانی پیدا کند ما می‌توانیم با موفقیت یک عدم تعادل جمعیتی جهانی را مدیریت کنیم که به نظر می‌رسد احتمالا رشد خواهد کرد.
 
بحث در مورد جمعیت جهان می‌تواند مانند یک بن‌بست و یک بحث بی پایان بر سر تعداد بسیار زیاد یا بسیار کم باشد. با این وجود، این نگاه اشتباهی است. ما ظرفیت اضافه کردن بیش‌تر جمعیت را داریم و این توانایی را داریم که به تعداد کم‌تری بسنده کنیم. چیزی که ما می‌خواهیم یک عدد واحد و کامل نیست بلکه جهانی است که در آن مردم از توانایی و حمایت لازم برخوردار شوند تا خانواده‌های مورد نظر خود را داشته باشند دنیایی که در آن جمعیت شناسی یک سرنوشت نیست بلکه یک انتخاب است.
 
جمعیت بیش از حد: بمبی که منفجر نشد
 
برای درک هسته اصلی ترس از جمعیت بیش از حد باید کتاب "بمب جمعیت" اثر "پل ارلیش" در سال 1968 را بخوانید. ارلیش یک جمعیت شناس نبود در واقع، او یک حشره شناس بود و کتاب را همراه با همسرش با خواست "دیوید بروور" مدیر اجرایی باشگاه سیرا که عمیقا نگران اثرات زیست محیطی ناشی از افزایش جمعیت بود نوشتند. اما این اعداد نبود که باعث شد میلیون‌ها نسخه از آن کتاب فروخته شود. این وضوح پیش گویی‌های تلخ ارلیش درباره پیامد‌های بزرگ شدن جمعیت بود که به نظر خوانندگان جالب به نظر می‌رسید. جمله ابتدایی کتاب این گونه آغاز می‌شود: "نبرد برای تغذیه تمام بشریت به پایان رسیده و در دهه آینده صد‌ها میلیون نفر از گرسنگی خواهند مُرد و هیچ کاری نمی‌توانیم برای جلوگیری از این موضوع انجام دهیم".
 
بمب جمعیت یکی از تاثیرگذارترین کتاب‌های قرن بیستم است. آن کتاب این ترس فزاینده را تسریع نمود که ما به عنوان یک گونه در حال از دست دادن فضای زندگی‌مان هستیم. این ترس‌ها به موجی از اقدامات برای تنظیم جمعیت در سراسر جهان دامن زدند و هم چنین باعث نقض جدی حقوق بشر نیز شدند. در هند در زمان نخست وزیری "ایندیرا گاندی" ده‌ها میلیون نفر در دهه 1970 میلادی تحت عقیم سازی اجباری قرار گرفتند. در چین سیاست تک فرزندی که در سال 1979 میلادی معرفی شد از حدود 400 میلیون تولد نوزاد جلوگیری کرد. کارشناسانی مانند ارلیش با معرفی رشد جمعیت به عنوان یک تهدید وجودی به ایجاد بستر برای انجام این تصمیمات کمک کردند.
 
با این وجود، ان پیش گویی‌ها تحقق نیافتند. در حال حاضر بیش از دو برابر تعداد انسان‌های موجود در زمان انتشار کتاب وجود دارد، اما گرسنگی، فقر و بیماری‌های عفونی و بلایایی که در آن کتاب پیش بینی شده ظرف دهه‌های گذشته تا حد زیادی کاهش یافته‌اند. هند، مورد اصلی کتاب ارلیش از سال 1968 میلادی تقریبا رشد سه برابری جمعیت داشته است و در همان حال تا حد زیادی ثروتمندتر شده و طول عمر مردم آن کشور افزایش یافته و شدت گرسنگی در آنجا کاهش یافته است. در نتیجه، آن چه او پیش بینی کرد محقق نشد. در فاصله سال‌های 1968 تا 1974 میلادی نرخ باروری کل جهانی (میانگین تعداد فرزندانی که یک زن در طول زندگی باروری خود خواهد داشت) به یک فرزند کامل کاهش یافت و به 3.8 رسید. تا سال 1998 میلادی با یک فرزند دیگر کاهش یافت و هم چنان کاهش پیدا کرد تا امروز به 2.4 کودک به ازای هر زن رسیده است.
 
نرخ رشد جمعیت نیز کاهش یافت و به حدود یک درصدی رسید که امروز در آن قرار دارد. البته تعداد کل جمعیت کماکان در حال افزایش بوده است. دهلی نو شهری که ارلیش کتاب خود را از آنجا آغاز می‌کند افزایش جمعیت 10 برابری داشته و این افزایش جمعیت از 3.2 میلیون نفر به حدود 32 میلیون نفر رسیده است. با این وجود، سرعت رشد جمعیت به قدری کاهش یافته که جمعیت بمب‌های جمعیتی احتمالا انتظارش را نداشتند حتی در شرایطی که جهان در جذب این رشد بسیار بهتر از آن چه که پیش بینی می‌کردند ثابت شد.
 
در سال 1968 میلادی باروری کل جهانی تقریبا پنج فرزند به ازای هر زن بود. رشد سالانه جمعیت 2.1 درصد بود که بر اساس برخی برآورد‌ها بالاترین میزان در تاریخ بشر بوده است. اشتباهی که ارلیش مرتکب شد این بود که تصور کرده بود روند‌های حال حاضر بدون کاهش در آینده ادامه خواهند داشت. او و همفکران‌اش نتوانستند تاثیرات دگرگون کننده انقلاب سبز را پیش بینی کنند: انتقال بذر‌های پرمحصول، کود‌های شیمیایی و روش‌های آبیاری به جنوب جهانی، حرکتی که تخمین زده می‌شود یک میلیارد نفر را از گرسنگی نجات دهد در این میان تاثیرگذار بود. "نورمن بورلاگ" دانشمند کشاورزی تنها دو سال پس از چاپ کتاب "بمب جمعیت" برنده جایزه صلح نوبل شد.
 
آنان نتوانستند پیش بینی کنند که با ثروتمندتر شدن مردم در سراسر جهان در دهه‌های بعد و با افزایش احتمال زندگی فرزندان شان تا بزرگسالی تقریبا به طور جهانی با داشتن نوزادان کمتر واکنش نشان دادند خواه پاکستان باشد جایی که در آن نرخ زاد و ولد از سال 1968 تا 2020 تقریبا به میزان نصف کاهش یافت و به نرخ 3.4 کودک بازای هر زن رسید یا در ایالات متحده که این نرخ از 2.5 به 1.6 رسیده است.
 
آنان بیش از همه نتوانستند درک کنند که هیچ چیز عینی به نام "افزایش جمعیت" وجود ندارد این که زمین ظرفیت حمل ثابتی برای زندگی انسان ندارد. در دوران ماقبل تاریخ با تکنولوژی آن زمان این ظرفیت ممکن بود 100 میلیون نفر باشد. در قرن بیستم زمانی که جمعیت جهان حدود 1.6 میلیارد نفر بود این تخمین زده شد که زمین به ظرفیت و مرز گنجایش خود نزدیک شده تا آن که "فریتز هابر" و "کارل بوش" ابزاری برای سنتر مصنوعی کود نیتروژن را برای محصولات در مقیاس صنعتی در فاصله سال‌های 1909 تا 1910 میلادی ایجاد کردند که بهره‌وری کشاورزی را به شدت بهبود می‌بخشید و از آن تحت عنوان "چاشنی انفجار جمعیت" یاد شد.
 
این داستان بشریت است از زمانی که جمعیت ما در قرن نوزدهم نوسانات صعودی خود را آغاز کرد: رشد چه از نظر تعداد جمعیت و چه از نظر مطالبات مادی و این که ما در برابر موانع رشد راهی برای غلبه بر آن پیدا کرده‌ایم. با این وجود، تعداد بیش‌تر افراد روی سیاره زمین به معنای افزایش انتشار آلاینده‌های کربنی و گرم‌تر شدن سیاره زمین است. با این وجود، سرعت انتشار آلاینده‌های کربنی از سال 2013 میلادی که به اوج رسید تا به امروز تا حد زیادی زیادی حتی با ادامه افزایش تولید ناخالص داخلی سرانه کاهش یافته است.
 
همان طور که ترکیبی از ابزار‌هایی مانند پیشگیری از بارداری، تغییر اولویت‌ها و برخی سیاست‌های دولتی به کاهش شدید باروری و رشد جمعیت کمک کردند موفقیت در برابر تغییرات آب و هوایی به فناوری‌هایی که اختراع می‌کنیم و انتخاب‌های مان در سیاستگذاری بستگی دارند.
 
گهواره‌های خالی: بمب کم جمعیت
 
دولت چین در سال 2015 میلادی کاری کرد که تقریبا هرگز انجام نداده بود: اعتراف کرد که دست کم به طور ضمنی اشتباه کرده است. حزب حاکم کمونیست اعلام کرد که به سیاست تاریخی و اجباری تک فرزندی خود پایان می‌دهد و به تمام زوج‌های متاهل اجازه خواهد داد تا حداکثر دو فرزند داشته باشند.
 
در دهه‌های گذشته کارگران جوان سوخت موتور رشد اقتصادی چین بودند، اما هیچ سوختی برای همیشه نمی‌سوزد و در طول یک دهه گذشته صد‌ها میلیون چینی به سن بازنشستگی رسیده‌اند و تعداد جوانانی که جایگزین آنان شده‌اند کاهش یافته است. بنابراین، شعار "تنها داشتن یک فرزند خوب است" در چین به "یک فرزند کم است و دو فرزند خوب است" تغییر یافت.
 
در ایالات متحده پیش بینی می‌شود تعداد کل سالمندان تا سال 2040 میلادی به 80 میلیون و تا سال 2060 میلادی به نزدیک به 95 میلیون برسد. این بدان معناست که افراد بیشتری فراتر از سن کار سنتی و کارگران جوان‌تر کم تری برای حمایت از آنان وجود خواهند داشت. تمام این موارد را کنار یکدیگر بگذارید: گهواره‌هایی که در حال خالی شدن هستند، شهروندان پیر، رشد جمعیت رو به کاهش و شما چیزی خواهید داشت که برخی آن را بمب کم جمعیتی قرن بیست و یکم نامیده‌اند. از این رو، تلاش کشور‌هایی از مجارستان گرفته تا روسیه، کره جنوبی، فرانسه، ژاپن و چین برای ارائه مزایایی از جمله پول نقد با هدف ترغیب شهروندان شان به تولید مثل بیش‌تر در دستور کار قرار گرفته است. برای مثال، "ویکتور اوربان" نخست وزیر محافظه کار مجارستان 5 درصد از تولید ناخالص داخلی را به سیاست‌های حمایت از باروری اختصاص داده است.
 
آخرین تیک بمب جمعیتی
 
جمعیت شناسی یک داستان واحد نیست. در حالی که بسیاری از مناطق شمال جهانی پیر و در نهایت کوچک می‌شوند در بسیاری از مناطق جنوبی جهانی جمعیت کماکان همانند اواسط قرن بیستم در حال افزایش است.
 
سازمان ملل پیش بینی می‌کند که کشور‌های جنوب صحرای آفریقا جایی که نرخ باروری کل بیش از دو فرزند به ازای هر زن نسبت به میزان اوج خود در دهه 1970 کاهش یافته هنوز 4.6 نفر است و می‌تواند جمعیت آن ناحیه را از 1.2 میلیارد در سال 2022 میلادی به نزدیک به 2.1 میلیارد به میزان دو برابر افزایش دهد. پیش بینی می‌شود که بیش از نیمی از افزایش جمعیت جهان تا سال 2050 میلادی مربوط به هشت کشور باشد: تانزانیا، فیلیپین، پاکستان، جمهوری دموکراتیک کنگو، اتیوپی، مصر، هند و نیجریه. آسیا پرجمعیت‌ترین قاره سیاره باقی خواهد ماند، اما داستان رشد انسان در قرن بیست و یکم در آفریقا رقم خواهد خورد.
 
این که این داستان چگونه پیش می‌رود به مجموعه‌ای از پرسش‌ها بستگی دارد: آیا کشور‌های در حال رشد در جنوب صحرای آفریقا می‌توانند از نمونه شرق آسیا پیروی کرده و از سود عظیم جمعیتی خود حداکثر استفاده را ببرند یا این که مانند آمریکای لاتین خطر هدر دادن آن را با عدم ارائه فرصت‌های آموزشی و اقتصادی پیش روی خود خواهند داشت؟ آیا آنان می‌توانند در مواجهه با تغییرات آب و هوایی که به طور نامتناسبی به این کشور‌ها ضربه می‌زند این کار را انجام دهند؟ آیا می‌توان توازن ژئوپولیتیکی قدرت را که برای مدت زمانی طولانی علیه آفریقا در جریان بود تنظیم کرد تا آینده‌ای انسانی را نشان دهد که به جهات مختلف با موفقیت یا شکست کشور‌های آفریقایی با جوانان شان تعریف می‌شود؟ و آیا کشور‌های سالخورده در شمال جهانی که به کارگر نیاز دارند برای اجازه دادن به مهاجرت بیش‌تر از کشور‌های جوان جنوب جهانی در‌های خود را باز خواهند گذاشت؟
 
آخرین نکته ذکر شده ممکن است مهم‌ترین موضوع باشد. اگر کشور‌های پیری که در مسیر کوچک شدن قرار دارند نتوانند شهروندان خود را متقاعد کنند که خانواده‌های شان را به میزان قابل توجهی گسترش دهند (و شواهد نشان می‌دهد که نمی‌توانند) مهاجرت از بخش‌های جوان باقی مانده از جهان ممکن است بهترین راه برای جلوگیری از زوال اقتصادی و جمعیتی باشد، اما این امر مستلزم مهاجرت بین المللی در سطحی است که جهان پیش‌تر هرگز ندیده است.
 
کشور‌های سالخورده شرق آسیا مانند چین و ژاپن سابقه مهاجرت کمی دارند و علاقه چندانی به تشویق آن ندارند در حالی که اروپا به شدت دچار شکاف شده و به طور فزاینده‌ای بر سر مسئله مهاجرت دو قطبی شده است.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان