ماهان شبکه ایرانیان

زیدآبادی و آیندۀ رضا پهلوی

هر طور که حساب کنیم، خوش‌بینی احمد زیدآبادی به دولت رئیسی، نادرست از آب درآمده است. بنابراین هیچ بعید نیست که خوش‌بینی زیدآبادی به آیندۀ سیاسی رضا پهلوی و حامیان او نیز نادرست از آب درآید.

   عصر ایران؛ هومان دوراندیش - احمد زیدآبادی در آخرین یادداشت تلگرامی‌اش با عنوان «تاریخ و عقب‌گرد!» نوشته است:

    «من که آرزو می‌کنم انقلابی در ایران به وقوع نپیوندد اما اگر به دلیل عدم تطبیق‌پذیری احتمالی جمهوری اسلامی با نیازهای عاجل جامعه انقلاب به وقوع بپیوندد به عللی کاملا قابل توضیح حامیان رضا پهلوی نیروی نهایی مسلط بر آن خواهند شد! از این رو همۀ نیروهایی که در جهت برانگیختن انقلاب در ایران می‌کوشند، خواسته یا ناخواسته ثمرۀ زحماتشان به سبد حامیان آقای پهلوی سرازیر خواهد شد.»

  زیدآبادی حدود دو هفته قبل هم در کانال تلگرامش، در یادداشتی با عنوان "تراژدی انقلاب!"، نوشته بود:

    «با توجه به اوضاع و احوال ایران، اگر وضع خواسته یا ناخواسته به سمت انقلاب پیش برود، بسیاری از این افراد و گروه‌های جمهوری‌خواه و چپ و ملی‌گرای حامی براندازی، خواه ناخواه محذوفان رژیم فرضی آینده خواهند بود... این دسته از نیروهای خواهان انقلاب نمی‌خواهند بپذیرند که رضا پهلوی و حامیان او نیروی مسلط یک وضعیت انقلابی خواهند بود. هیچ استدلالی هم در آنان کارگر نیست!»

   یقین جناب زیدآبادی به تفوق سیاسی و موقعیت مسلط رضا پهلوی در صورت وقوع انقلاب در ایران، با سخنان قبلی وی آشکارا در تناقض است. مثلا زیدآبادی در 20 مهر 1401، در یادداشتی با عنوان "شعاری که تکرار نشد"، در تحلیل اعتراضات مردم نوشته بود:  

  «پیرمرد می‌گفت: رفتم روی بالکن منزل و فریاد زدم "رضاشاه روحت شاد"، ولی هیچ‌ کس تکرار تکرار نکرد! تمام شعارهایی که در چند هفتۀ اخیر در تجمعات مختلف سر داده شده، با وجود صبغۀ رادیکال و بعضا اهانت‌آمیزش علیه مسئولان جمهوری اسلامی، هیچ‌ کدام در هیچ سطحی معطوف به حمایت از هیچ یک از افراد و گروه‌های سیاسی مدعی جایگزینی و اپوزیسیون نظام نبوده است... به نظرم علاوه بر سازمان مجاهدین خلق، رضا پهلوی و حامیان او را نیز تاکنون می‌توان یکی از بازندگان این ناآرامی‌ها به حساب آورد. از نقطه نظر تحلیلی و بدون هر گونه ارزش‌داوری، رضا پهلوی شانسی برای ایفای نقش سیاسی در آیندۀ ایران داشت، اما به نظرم با ناآرامی‌های جاری در ایران این شانس به طرز فاحشی ضعیف و شاید به صفر نزدیک شده است... رضا پهلوی به دلیل نوستالژی یا نوستالژی‌سازی رسانه‌های خارج از کشور از دوران حکومت پدر و پدربزرگش... شاید می‌توانست در آیندۀ ایران تا حدودی نقش بازی کند. این فرصت اما با وقایع اخیر به مرز نیستی رسیده است.»

  زیدآبادی در توضیح ادعای اخیرش نیز گفته بود که «رضا پهلوی از قدرت جبلی رهبری سیاسی برخوردار نیست» و هوادارانش او را به "موضع‌گیری‌های عجولانه و بی‌زمینه" وامی‌دارند.

  به نظر می‌رسد از اواخر مهر پارسال تا اردیبهشت امسال، تحلیل جناب زیدآبادی دربارۀ "آیندۀ سیاسی رضا پهلوی" از بیخ و بن تغییر کرده است؛ تغییری که البته خوشایند طرفداران خاندان پهلوی است.

  نکتۀ جالب اما این است که زیدآبادی از سایر نیروهای سیاسی خارج کشور انتقاد می‌کند که هیچ استدلالی در آن‌ها کارگر نیست و قبول ندارند که در صورت وقوع انقلاب، ایام به کام رضا پهلوی خواهد بود.

  ولی ظاهرا استدلال مهر ماه زیدآبادی در این نیروها کارگر افتاده. یعنی همان طور که در ماه اول اعتراضات، شعار چندانی به سود پهلوی به گوش نمی‌رسید، در سه ماه بعدی نیز اوضاع از این حیث تغییر نکرد و شعار "رضا شاه روحت شاد"، گاهی در گوشه و کنار به گوش می‌رسید و به هیچ وجه جزو شعارهای اصلی معترضان نبود.

  تفاوت شعارهای پاییز و زمستان 1401 با شعارهای دی 96 و آبان 98 به قدری محسوس بود که در اوج اعتراضات سال قبل، حتی یکی از مشاوران نزدیک رضا پهلوی در توئیترش نوشت اگر معترضان رضا پهلوی را رهبر خودشان می‌دانند، چرا خواسته‌شان را با صدای بلند فریاد نمی‌زنند؟

  اگر شعارها ملاک باشد، مهر ماه و دی ماه پارسال تفاوتی با هم نداشتند و زیدآبادی نمی‌تواند بگوید تا 20 مهر سال قبل، کسی به نفع پهلوی شعار نمی‌داد ولی پس از آن، شعارها پهلویستی شدند.

  ضمنا اگر شعارها ملاک گمانه‌زنی دربارۀ آیندۀ سیاسی چهره‌ها باشد، معلوم نیست احمد زیدآبادی بر چه اساس کمتر از یک ماه پس از آغاز اعتراضات به مرگ مهسا امینی، به این نتیجه رسیده بود که شانس سیاسی رضا پهلوی به صفر و به مرز نیستی نزدیک شده است؛ چراکه در دی 96 و آبان 98 هم شعارهایی در اعتراضات سر داده شد و آن شعاردهندگان اکثرا در قید حیات هستند.

  اینکه آن‌ها، بر فرض، در اعتراضات مربوط به مرگ مهسا امینی حضور پیدا نکردند و به همین دلیل شعارهای پهلوی‌پسند تا 20 مهر ماه یا تا آخر دی ماه سال گذشته به گوش نرسید، لزوما دال بر این نیست که عجولانه مدعی شویم فلانی در صورت وقوع انقلاب، هیچ شانسی ندارد.

  واقعیت این است کسی به درستی نمی‌داند در بطن جامعه چه می‌گذرد. چه جامعۀ ایران چه جوامع دیگر. حتی اگر استمزاج سیاسی از مردم ایران به دلایل مختلف سخت‌تر از مردم جوامع غربی باشد، باز مواردی مثل پیروزی ترامپ در آمریکا، به هر تحلیلگری یادآوری می‌کنند که ته آب را به سادگی نمی‌توان دید.

  بنابراین تحلیلگران سیاسی باید متواضعانه تحلیل کنند تا این طور نشود که یک روز بگویند فلانی هیچ شانسی ندارد و روز دیگر بگویند دیگران هیچ شانسی ندارد و هر چه شانس در یک انقلاب محتمل وجود دارد، از آن فلانی است و ذهن دیگران سنگی است که میخ آهنین در آن فرو نمی‌رود.

  علاوه بر این، معترضانی که با خاندان پهلوی هم مخالف‌اند، اگر به تحلیل‌های جناب زیدآبادی در خصوص آیندۀ ایران پس از روی کار آمدن دولت ابراهیم رئیسی هم نظر کنند، می‌توانند امیدوار باشند که حدس زیدآبادی دربارۀ آیندۀ پهلوی هم ممکن است از بیخ نادرست باشد.

  زیدآبادی پیش از انتخابات ریاست جمهوری 1400، معتقد بود ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی به نفع ایران است؛ چراکه اولا موجب احیای برجام و تغییر استراتژیک سیاست خارجی جمهوری اسلامی می‌شود، ثانیا به گشایش فضای اجتماعی و سیاسی در داخل کشور می‌انجامد.

  الآن که دو سال از انتخاب رئیسی گذشته، کسی دیگر امیدی به احیای برجام ندارد. اتفاقا آنچه نزدیک به صفر است و به مرز نیستی رسیده، همین شانس احیای برجام است!

  در فضای اجتماعی هم پس از روی کار آمدن دولت رئیسی، در اثر تشدید سخت‌گیری گشت ارشاد، هیچ گشایشی پدید نیامد و نهایتا "واقعۀ مهسا امینی" رقم خورد و اعتراضات برآمده از آن، به فیلتر شدن اینستاگرام و بدتر شدن وضع اینترنت در کشور منتهی شد.

  هر طور که حساب کنیم، خوش‌بینی احمد زیدآبادی به دولت رئیسی، نادرست از آب درآمده است. بنابراین هیچ بعید نیست که خوش‌بینی زیدآبادی به آیندۀ سیاسی رضا پهلوی و حامیان او نیز نادرست از آب درآید.

 

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان