عصر ایران؛ هومان دوراندیش - استمداد مقامات فرهنگی کشور از مرحوم تولستوی و جناب ویکتور هوگو برای ترویج حجاب در کشور، سوژۀ طنزپردازی مردم در فضای مجازی شده است. نخستین چیزی که به ذهن ناظران بیلبوردهای نصبشده از تولستوی و ویکتور هوگو به ذهن بسیاری خطور کرده، تشکیک در صحت جملات نقلشده از آنهاست.
مدتهاست هر کس هر چه میخواهد بگوید، از زبان دکتر شریعتی و کوروش و برتراند راسل مطرح میکند تا کلامش نفوذ و نفاذ بیشتری پیدا کند. شکلگیری چنین پدیدهای مبتنی بر این فرض اساسی است که "من قال" مهمتر از "ما قال" است. یعنی حرف درست را باید از زبان آدم درستوحسابی بیان کرد تا مردم به آن حرف گوش جان بسپارند!
در سریال "ّبازی تاج و تخت" هم، تیریون لنیستر چنین سیاستی داشت. او با آن قد و قامت کوتاهش، افکار بلندی داشت ولی معمولا دیگران به تحقیر نگاهش میکردند. بنابراین تیریونِ خردمند، که مشاور مادر اژدهاها هم بود، وقتی میخواست درسی از سیاست و تاریخ به دنریس تارگرین بدهد، گاهی میگفت: یکی از بزرگان گفته است...
او این جمله را میگفت و سپس حرف خودش را میزد. تا اینکه یک بار دنریس تارگرین به او گفت حرف خودت را در دهان دیگران نگذار!
البته کوتولۀ خردمند هدف دیگری هم داشت و آن اینکه، سخنان خودش را به جملات قصاری تبدیل کند که در سرتاسر پادشاهیِ "وستروس" زبانزد است و مردم آنها در مواقع و مواضع گوناگون نقل میکنند تا راه را از چاه به یکدیگر نشان دهند.
بنابراین بد نبود در پایین بیلبوردهای تولستوی و ویکتور هوگو دست کم با حروف ریز درج میشد که این جملات متعلق به کدام کتاب این حضرات است.
اما از این نکته که بگذریم، باید گفت متوسل شدن مقامات فرهنگی کشور به تولستوی و هوگو، معنایی ندارد جز اینکه تیغ "منابع بومی" دیگر چندان کارا و بُرّا نیست. یعنی گویا فرض طراحان و نصابان این بیلبوردها این بوده که اگر یکی دو بیت از علیرضا غزوه یا مرحوم شهریار و یا یکی دو جمله از مرتضی آوینی و نواب صفوی و ... دربارۀ رعایت حجاب وسط نمایشگاه کتاب قرار دهیم، هیچ تاثیری بر هیچ "غربزدهای" نخواهد گذاشت.
بنابراین چه باید کرد؟ باید به توصیۀ مولانا عمل کرد: خوشتر آن باشد که سرّ دلبران/ گفته آید در حدیث دیگران! این ناامیدی از احتمال تاثیرگذاری چهرهها و منابع بومی، هزار و یک نکته در دل خود دارد.
مهمترین نکته اینکه، امروزه ارزشها یا مطالبات دموکراتیک در افکار عمومی جامعۀ ایران قویتر از آن است که به راحتی منتفی شوند. اما اگر همین ملاحظه مبنای ترجیح تولستوی به یک هنرمند یا ادیب داخلی "همسو" بوده، باید گفت که تولستوی یکی از پرچمداران بزرگ محافظهکاری در دو سه قرن اخیر بوده.
بنابراین معلوم نیست چرا یک دختر 18 ساله یا یک زن 38 ساله در ایران امروز، باید با تولستوی از لیبرالیسم به سمت محافظهکاری بچرخد؟ تولستوی البته زبانش "زبان زور" نبود، ولی در کل اخلاقیاتی را ترویج میکرد که اخلاقیات جهان قدیم بودند.
لیبرالیسم لزوما با آن اخلاقیات مشکلی ندارد ولی حق اعراض از آن اخلاقیات را، مادامی که فرد حقوق دیگران را نقض نکرده، برای افراد به رسمیت میشناسد. بگذریم که مسئلۀ حجاب با مسئلۀ ولنگاری جنسی متفاوت است. آنچه میتواند مشمول داوری اخلاقی شود، ولنگاری جنسی است نه روسری بر سر نداشتن. این یکی مسئلهای فقهی است نه اخلاقی.
به هر حال اگر این همه دستگاههای عریض و طویل تبلیغاتی، با بودجههای چشمگیرشان، نتوانستهاند وضع حجاب را در این جامعه چنان سازند که باید، قطعا از تولستوی و ویکتور هوگو نیز کاری ساخته نیست.
کمی تمرین "اغماض" هزار بار بهتر از نقل قولهای جعلی از نویسندگان غربی است. اغماض یعنی چشمپوشی. از قضا چشمپوشی از تقوا و خردمندی و پختگی میآید. اینکه بخواهیم جهان، یا حتی جامعه، دقیقا چنان باشد که ما میخواهیم، نشانۀ خامی است و کار را به سرکشیِ مدام علیه خلق خدا میکشاند. به قول حافظ: روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد.