فراز اوّل
أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَصِّنْ ثُغُورَ الْمُسْلِمِینَ بِعِزَّتِک، وَ أَیدْ حُمَاتَهَا بِقُوَّتِک، وَ أَسْبِغْ عَطَایاهُمْ مِنْ جِدَتِک. أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ کثِّرْ عِدَّتَهُمْ، وَ اشْحَذْ أَسْلِحَتَهُمْ، وَ احْرُسْ حَوْزَتَهُمْ، وَ امْنَعْ حَوْمَتَهُمْ، وَ أَلِّفْ جَمْعَهُمْ، وَ دَبِّرْ أَمْرَهُمْ، وَ وَاتِرْ بَینَ مِیرِهِمْ، وَ تَوَحَّدْ بِکفَایةِ مُؤَنِهِمْ، وَ اعْضُدْهُمْ بِالنَّصْرِ، وَ أَعِنْهُمْ بِالصَّبْرِ، وَ الْطُفْ لَهُمْ فِی الْمَکرِ؛
خدایا، بر محمد و آل او درود فرست و عزّت خود را حافظ و نگهبان مرزهای مسلمانان قرار بده و مرزبانان را به قوّت خود تأیید و عطایای آنان را از قدرت خود فراوان گردان. بر محمد و آل او درود فرست و عده آنان را بسیار و اسلحه آنان را بُرّان و حوزه حفاظتی آنها را محفوظ و اطرافشان را نگاه دار و جمع آنان را پیوند ده و به آنها الفت عطا فرما و امور آنان را تدبیر فرما و آذوقه هایشان را مرتّب گردان و هزینه جمع آنان را کفایت بنما و با یاری خود کمکشان کن و با صبر خود اعانت بفرما و بافریفتن دشمن آنان، لطف خود را شامل حال آنان بگردان [ظرافت و زیرکی و سیاست نهانی در برخورد با دشمن را با لطف خود شامل حال آنان بگردان].
توانمندی متکی بر قدرت لایزال الهی
امام سجّاد علیه السلام در این دعا به مرزداران و نگاه بانان دعا کرده و برای آنان آگاهی، صبر، مقاومت، اخلاص، کفایت بودجه، الفت، همدلی و فراوانی تعداد افراد را برای آنان تقاضا نموده است.
اگر کلام معصومین علیهم السلام را با دقت مطالعه کنیم و نه سطحی و گذرا، به این نکته دقیق می رسیم که گفتار معصومانه آنان ریشه ای اساسی دارد که آن بزرگواران بر اساس آن سخن می گویند. بر این پایه، امام علیه السلام در این فراز حفظ و حراست کشور را که از مهم ترین پایه های استقلال و سرافرازی کشور است، تنها متکی بر مرزداران و نیرو و قدرت مردمی و بازوان مسلّح نمی داند، بلکه این درخواست را مستقیماً از خداوند متعال تقاضا نموده است که خداوند، خود مرز کشور مسلمانان را محکم نگاه دارد و سپس قدرتمندی مرزداران و محافظان را از پروردگار درخواست نموده است؛ آن چنان که نیروی بازوان و اهرم های حراست آنان متّکی به قدرت لایزال و غیر متناهی حضرت حق بوده و از هیچ کس بیم و هراس نداشته و هیچ قدرتی را فوق قدرت خدا نبینند و نکته جالب آن که شرط این توکل به خدا، آمادگی مردمی است.
توضیح آن که: امام سجّاد علیه السلام در این فراز، موارد زیر را برای حفظ اسلام و مرزداران اسلامی درخواست نموده است:
1. کثرت نفرات؛
2. سلاح مجهز کارآمد؛
3. پشتیبانی از حوزه قدرتی اسلام در برابر بیگانگان؛
4. وحدت و یک پارچگی تمام مردم؛
5. تدبیر در امور؛
6. آذوقه ذخیره شده و آماده؛
7. صبر در حوادث؛
8. خنثا کردن نیرنگ ها و حیله های دشمن با زیرکی های متناسب.
تمامی این موارد از استوانه های دفاع از کیان اسلام است. اگر در یکایک این خواسته ها دقت شود، روشن می گردد که تدبیر کافی و لازم در شئون گوناگون حکومت و کشور اسلامی در سایه حکمت و عزّت الهی بر پایه های موزون آرزو شده است. با این حال، باید توجّه داشت که هرگز از کمک و توجّهات الهی بی نیاز نیستیم، زیرا رکن اساسی هر کار، عنایت خدا است. از این رو، چه بسا دیده شده که بسیاری از امّت ها با وجود داشتن تجهیزات کافی ولی نداشتن پشتوانه الهی و توکل به خدا، دشمن به راحتی بر آنها مسلط گردیده است و این همه گویای آن است که حفظ روحیه و آمادگی روحی و معنوی، نقش اوّل را در موفقیت انسانی دارد. البته سقوط هر جامعه ای با نبود هر یک از استوانه های یاد شده حتمی است و بیگانگان پیوسته درصدد رخنه در هر یک از این پایه های لازم الحفظ هستند؛ به گونه ای که اگر موفق شوند، خدای ناخواسته عزّت و شوکت مسلمانان تهدید خواهد شد.
ضرورت ایجاد حکومت
از مجموعه مضامین این دعای امام سجّاد- صلوات اللَّه علیه-، ضرورت ایجاد حکومت برای حفظ کیان اسلام و مسلمانان به خوبی روشن می شود؛ حکومتی جداناشدنی از اسلام که با نظارت دقیق حوزه حکومتی، فضای اقتدار بر کشور اسلامی حاکم و مرزهای کشور اسلامی را با اقتدار تمام حفظ کند و در حدود و نواحی آن از نیروی مجهّز و چشم گیر برخوردار باشد.
اهمیت مرزبانی و دفاع از کیان اسلام
بر اساس ادله شرعی و روایات، اقامت در مرزها و به خصوص اقامت سه روز برای هر کس مؤکداً استحباب دارد. نیز مستحب است هر مسلمان بخشی از اموال خود را برای مرزبانان قرار دهد.[1] در حدیثی «یونس»، از اصحاب بسیار محبوب حضرت رضا علیه السلام است، از آن بزرگوار پرسید:
فَإِنْ جاءَ الْعَدُوُّ إِلَی الْمَوْضِعِ الَّذِی هُوَ فِیهِ مُرابِطٌ کیفَ یضْنَعُ؟؛
اگر به جایی که انسان در آن به مرزبانی می پردازد، دشمن وارد شود، چه باید کرد؟
و حضرت پاسخ داد:
یقاتِلُ عَنْ بَیضَةِ الْإِسْلامِ لا عَنْ هؤُلاءِ؛ لِأَنَّ فِی دُرُوسِ الْإِسْلامِ دُرُوسَ دِینِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله؛[2]
باید از کیان اسلام دفاع کند، نه از سلاطین جور، زیرا در صورت از بین رفتن و کم رنگ شدن اسلام، دین محمد صلی الله علیه و آله کهنه و بی رنگ خواهد شد.
فراز دوم
أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ عَرِّفْهُمْ مَا یجْهَلُونَ، وَ عَلِّمْهُمْ مَا لا یعْلَمُونَ، وَ بَصِّرْهُمْ مَا لا یبْصِرُونَ. أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَنْسِهِمْ عِنْدَ لِقَائِهِمُ الْعَدُوَّ ذِکرَ دُنْیاهُمُ الْخَدَّاعَةِ الْغَرُورِ، وَ امْحُ عَنْ قُلُوبِهِمْ خَطَرَاتِ الْمَالِ الْفَتُونِ؛
خداوندا، بر محمد و آل محمد درود فرست و آن چه را که [از فنون جنگی] مرزداران بدان محتاج اند و آن را نمی دانند به آنان بیاموز و آنان را نسبت به گمراهی های پنهان، بینا گردان. خدایا، بر محمد و آل او درود فرست و آن گاه که مرزبانان به مصاف دشمنان می روند، دنیای نیرنگ باز را از یاد آنان ببر و خطر مال فتنه گر را از قلوب آنان محو گردان.
همت واحد و تمرکز درکار، برّنده ترین جنگ افزار
انسان موجود پیچیده و توانمندی است که انجام هیچ کاری برای او بزرگ و سنگین نیست و دارای قدرت ناخودآگاهی است که در وقت ضرورت تجلّی نموده و هر مشکلی را از سر راه برمی دارد و آن چه را که توهم می کرد در انجام دادنش ناتوان است، باقدرت تمام بر آن غالب می آید، ولی این تجلّی قدرت در صورتی است که تمام روزنه های تسامح و تساهل بسته گردد؛ یعنی دل به طور تمام عیار به نقطه واحد توجّه کند و شعبه های گوناگون نیابد، وگرنه با تقسیم دل و توجّه آن به امور متفاوت، کاری از انسان ساخته نیست، زیرا در این صورت همت او به سوی زاویه های پراکنده منعطف می شود و در واقع تمام وجود او حضور ندارد، بلکه نسبت حضورش به اندازه توجّه او به آن زاویه خاصّ است.
بر این اساس، امام علیه السلام برای مرزداران رزمنده، پس از دستور دست یابی به دانش لازم و آگاهی به فنون رزمی و ترفندها و ظرایف، دفاع از کیان اسلام و بیرون راندن دشمن، مهم ترین کاری را که برای آنان حتمی می داند، همت واحد و تمرکز در کار است؛ به طوری که با تمام توجّه و حضور به وظیفه خود عمل کنند.
از این رو از دید امام سجّاد علیه السلام، تمرکز حواس و توجّه همه جانبه به وظیفه، برنده ترین جنگ افزار به شمار می آید، زیرا خطرهایی که ممکن است یک رزمنده را تهدید کند، فقط دشمنی که در مقابل او ایستاده، نیست، بلکه دشمن او گاهی درونی است که او را وسوسه می کند؛ همانند دنیاطلبی که موجب می شود با حریف سرسخت کنار آمده و دست به توطئه زده و تن به تطمیع مکاران و غدّاران داده و دین خود را به دنیا بفروشد و نیز مال دوستی و ثروت اندوزی که توان بازوی او را سست کرده و عزم قاطع او را به سستی مبدل ساخته و نیت صالح او را به دست شستن از جنگیدن و به سوی هوس های دنیایی کشانده و به فتنه های گوناگون سوق می دهد و یک باره دشمن به دوست تبدیل می شود و در نتیجه به شکست و انهدام لشکر اسلام می انجامد؛ چنان که امام مجتبی علیه السلام گرفتار کسانی شد که با تهدید و تطمیع معاویه- علیه اللّعنه- خود را باخته و آن امام همام را تنها گذاردند. نیز همین سستی عزم بود که موجب شد، خاندان «بنی امیه» و «بنی عباس» سال های دراز بر گرده مسلمانان سوار گردیده و حکومت کنند. از این رو، امام معصوم علیه السلام در این فراز از خداوند متعال می خواهد که به مرزداران همت واحد کرامت فرماید و آنان را از دغدغه های نفسانی و وسوسه های شیطانی که در دنیاطلبی و مال اندوزی تجلّی بیشتری دارد، حفظ فرماید و توجّه به ابدیت و جاودانگی و خلود در مقامات قرب الهی را جایگزین دنیاطلبی و هوس زدگی و جاه و مقام آنان گرداند، که فراز آینده بدان اشاره دارد.
فراز سوم
وَ اجْعَلِ الْجَنَّةَ نُصْبَ أَعْینِهِمْ، وَ لَوِّحْ مِنْهَا لِأَبْصَارِهِمْ مَا أَعْدَدْتَ فِیهَا مِنْ مَسَاکنِ الْخُلْدِ وَ مَنَازِلِ الْکرَامَةِ وَ الْحُورِ الْحِسَانِ، وَ الْأَنْهَارِ الْمُطَّرِدَةِ بِأَنْوَاعِ الْأَشْرِبَةِ، وَ الْأَشْجَارِ الْمُتَدَلِّیةِ بِصُنُوفِ الثَّمَرِ، حَتّی لا یهُمَّ أَحَدٌ مِنْهُمْ بِالْإِدْبَارِ، وَ لا یحَدِّثَ نَفْسَهُ عَنْ قِرْنِهِ بِفِرَارٍ؛
خداوندا، بهشت برین را نصب العین مرزداران اسلامی گردان و منازل جاویدان و با کرامت و حوریان زیبا قامت را در مقابل دیدگان و قلب آنان جلوه گر ساز و نیز نهرهای روان بهشتی را که آکنده از انواع نوشیدنی ها است و درختان پوشیده از میوه های گوناگون را به آنان ارایه فرما، تا فکر برگشت و یا فرار از رقیب در خاطر هیچ یک از آنان راه نیابد.
نعمت های آخرت، نعمت هایی برتر از تصور
انسان پیوسته درصدد جلب مُلایم و دفع مُنافِر طبع است و همیشه به دنبالِ بِهْ و بهتر است و طبعاً به غیر بهتر راضی نیست و تا خوب تر را به دست نیاورد، حاضر نیست خوب را از دست بدهد و خداوند منّان و آفریننده انسانی است که او را زبده خلایق خود برشمرده و از این حقیقت گران بها در دستگاه آفرینش خود گران قدرتر نیافریده است، لذا دنیا را برای او کوچک شمرده و آن چه را که از این دنیا در صحنه آزمایش و حرکت استکمالی او ضروری است، برای او مباح دانسته و آن چه را که بدان محتاج نیست، بلکه در سیر استکمالی به او آسیب می رساند، غیرجایز و ممنوع دانسته است؛ به بیان دیگر:
خداوند دنیا را کوچک تر از آن می داند که این موجود متعالی و زبده کاینات خود را به آن فروخته و روح متعالی خود را به آن وابسته نموده و رشته محبت خود را به آن گره بزند، بلکه او را مکلف نموده است که تنها آن چه را که برای او ضروری است در اختیار گیرد و در غیر این صورت روی از آن برتابد و دل از آن برکند، که خداوند متعال بهتر از آن را برای او ذخیره فرموده است؛ چنان که در قرآن کریم می فرماید:
فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِی لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْینٍ؛[3]
هیچ کس از نور چشمی هایی که برای آنان نهان ساخته شده است، خبر ندارد.
معنای آیه شریفه آن است که مساکن خلد را به مسکن تنگ و تاریک و عاریه ای این دنیا فروختن، عملی خردمندانه و مطابق با عقل نیست؛ چنان که نادیده انگاشتن همسران بهشتی و حوریان منزه از هرگونه عیب و کاستی، به قیمت ارتکاب فسق و فجور و همدمی با مکاران کثیف و آلوده، کاری سفیهانه و ابلهانه است.
بر این پایه، امام معصوم علیه السلام در این فراز، به انسان هشدار می دهد که خود را ارزان مفروش، زیرا هرگز نمی ارزد که انسان به طمع اشباع غرایز حیوانی، یا در اندیشه گسترش مال و منال و داشتن زندگی با شکوه و دست یافتن به املاک گسترده و انبوه و باغستان های پوشیده از درختان و میوه ها، عمر گرانمایه را به سرای اندک دنیا بفروشد، که کوتاهی عمر و پیشامد رخدادها و پیدایش ناملایمات، از لوازم حتمی آن است، برخلاف جهان دیگر که خداوند متعال گذشته از آن که تمامی خواسته های انسانی را در نظام جاویدان برای او فراهم ساخته است، لذایذ ملایم و نعمت های فزاینده آن جهان را فوق تصورِ نیروی عقل و خیال انسان توصیف کرده و می فرماید: فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِی لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْینٍ. نیز در حدیث قدسی آمده است که:
أَعْدَدْتُ لِعِبادِی ما لا عَینٌ رَأَتْ، وَ لا أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لا خَطَرَ عَلی قَلْبِ بَشَرٍ؛[4]
برای بندگان خود، نعمت هایی را آماده کرده ام که نه چشمی دیده است و نه گوشی شنیده و نه بر قلب انسانی خطور کرده است.
فراز چهارم
أَللَّهُمَّ افْلُلْ بِذَلِک عَدُوَّهُمْ، وَ اقْلِمْ عَنْهُمْ أَظْفَارَهُمْ، وَ فَرِّقْ بَینَهُمْ وَ بَینَ أَسْلِحَتِهِمْ، وَ اخْلَعْ وَثَائِقَ أَفْئِدَتِهِمْ، وَ بَاعِدْ بَینَهُمْ وَ بَینَ أَزْوِدَتِهِمْ، وَ حَیرْهُمْ فِی سُبُلِهِمْ، وَ ضَلِّلْهُمْ عَنْ وَجْهِهِمْ، وَ اقْطَعْ عَنْهُمُ الْمَدَدَ، وَ انْقُصْ مِنْهُمُ الْعَدَدَ، وَ امْلَأْ أَفْئِدَتَهُمُ الرُّعْبَ، وَ اقْبِضْ أَیدِیهُمْ عَنِ الْبَسْطِ، وَ اخْزِمْ أَلْسِنَتَهُمْ عَنِ النُّطْقِ، وَ شَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ، وَ نَکلْ بِهِمْ مَنْ وَرَاءَهُمْ، وَ اقْطَعْ بِخِزْیهِمْ أَطْمَاعَ مَنْ بَعْدَهُمْ؛
خداوندا، دشمنان مرزداران اسلامی را پراکنده و پریشان ساز و چنگال آنان را بچین و آنان را از سلاحشان دور گردان و اطمینان و اعتماد به نفس آنان را از نهادشان برگیر و آذوقه و تدارک جنگی را نصیب آنها مگردان و در اندیشه کارزار و راه یابی، به حیرت و گمراهی گرفتارشان گردان و نیرو و شماره آنان را بکاه و قطع فرما و دل هایشان را از ترس آکنده ساز و دست هایشان را از ظلم و زبان هایشان را از سخنوری کوتاه فرما و نیروی پشتیبان آنها را پراکنده ساز؛ آن چنان که به ناتوانی و ترس و خواری مبتلا شوند و موجب عبرت همه کافران گردند.
نقش امداد غیبی در غلبه بر دشمن
امام زین العابدین علیه السلام در این فراز از خداوند متعال درخواست فرموده است که دشمن را در محاصره قرار دهد؛ محاصره ای که هرگز برای لشکر غالب و فاتح میسور نیست، زیرا آن چه را نیروی انسانی در دست دارد، ایجاد فروپاشی ظاهری و فیزیکی بیش نیست، ولی آن چه در توان خداوند متعال است بسیار فراتر از این است، چرا که رب العزّه می تواند ارکان وجودی دشمن را در نظام جنگی از اختیار او گرفته و قدرت مقابله را برای همیشه از آنها بگیرد؛ از این رو، ایجاد ترس و واهمه، از دست دادن اتکا به نفس، حیرت در راه یابی و نقشه جنگی، کند شدن زبان در هیجان انگیزی نیروها، تقلیل توان و شماره افراد دشمن، که امام سجّاد علیه السلام در این دعا آنها را برای دشمنان اسلام درخواست می نماید، نبی معظم اسلام صلی الله علیه و آله را در جنگ های بسیار یاری فرمود و همه آنها را از مصادیق امداد غیبی می توان قلمداد کرد، که قرآن کریم فراوان از آن سخن رانده است. به ذکر چندین آیه بسنده می کنیم:
1. سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کفَرُوا الرُّعْبَ بِما أَشْرَکوا بِاللَّهِ؛[5]
به زودی در دل کافران ترس را فرو می باریم، زیرا آنان برای خدا شریک قایل اند.
2. فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیثُ لَمْ یحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ؛[6]
آن چنان که توهم نمی کردند خداوند با آنان برخورد نمود و ترس را در دل هایشان بنشاند.
3. وَ لَوْ أَراکهُمْ کثِیراً لَفَشِلْتُمْ وَ لَتَنازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ؛[7]
اگر خداوند متعال آنان را در چشم شما فراوان نشان می داد، شما سست گردیده و در امور جنگی دچار اختلاف می شدید.
4. وَ إِذْ یرِیکمُوهُمْ إِذِ الْتَقَیتُمْ فِی أَعْینِکمْ قَلِیلًا؛[8]
خداوند به هنگام برخورد شما با دشمن، آنان را در چشم شما اندک و ناتوان نشان داد.
5. کالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیاطِینُ فِی الْأَرْضِ حَیرانَ؛[9]
خداوند دشمنان شما را همانند کسانی نمود که سرگشته و پریشان به دست شیطان ها هستند.
در واقع، امداد غیبی نوعی تصرف در نهاد دشمن و باطن جان او است که در طول تاریخ مکتب های الهی بسیار اتفاق افتاده و خداوند منان حزب و یاران خود را با آن مدد و کمک کرده است؛ چنان که در تاریخ جنگ عراق علیه نظام جمهوری اسلامی ایران- که در سال 1359 ه. ش شروع شد و بیش از هشت سال به طول انجامید- کرامت های الهی و مددهای غیبی، همواره یار سپاه اسلام و جمهوری اسلامی ایران بود و دشمن بعثی و کافر با وجود قدرت چشم گیر و دریافت کمک های فراوان از طرف جهان خواران ملحد و کافر زمین گیر شد و سرانجام جمهوری اسلامی ایران- که خداوند متعال آن را پاینده بدارد و تا زمان ظهور حضرت مهدی علیه السلام پرچم استقلالش پاینده و سرفراز باد!- با دشمن بعثی مهاجم کاری کرد که نه تنها هیچ بهره ای از تجاوز نابخردانه خود نبرد، بلکه به خاک سیاه نشست.
فراز پنجم
أَللَّهُمَّ عَقِّمْ أَرْحَامَ نِسَائِهِمْ، وَ یبِّسْ أَصْلابَ رِجَالِهِمْ، وَ اقْطَعْ نَسْلَ دَوَآبِّهِمْ وَ أَنْعَامِهِمْ، لا تَأْذَنْ لِسَمَائِهِمْ فِی قَطْرٍ، وَ لا لِأَرْضِهِمْ فِی نَبَاتٍ. أَللَّهُمَّ وَ قَوِّ بِذَلِک مِحَالَ أَهْلِ الْإِسْلامِ، وَ حَصِّنْ بِهِ دِیارَهُمْ، وَ ثَمِّرْ بِهِ أَمْوَالَهُمْ، وَ فَرِّغْهُمْ عَنْ مُحَارَبَتِهِمْ لِعِبَادَتِک، وَ عَنْ مُنَابَذَتِهِمْ لِلْخَلْوَةِ بِک، حَتّی لا یعْبَدَ فِی بِقَاعِ الْأَرْضِ غَیرُک، وَ لا تُعَفَّرَ لِأَحَدٍ مِنْهُمْ جَبْهَةٌ دُونَک؛
خداوندا، زنان و مردان دشمنان اسلام را عقیم گردان و نسل چهارپایان [نیروی جا به جایی] آنان را قطع فرما و هرگز به آسمان آنها بارش و به زمین آنها رویش عطا مفرما. خدایا، دیار مسلمانان را همواره محفوظ بدار و اموال آنها را پربار گردان و نصیب بندگی و خلوت با خود را به سبب جنگیدن با دشمنان اسلام، چنان بر آنان بگستران که در هیچ گوشه از سطح گستره زمین جز تو عبادت نگردد و هیچ پیشانی برای غیر تو بر خاک ساییده نگردد.
نابودی کافران، زمینه ساز جامعه توحیدی
امام سجّاد علیه السلام در این جا از خداوند متعال قطع نسل کافران را از گستره زمین درخواست نموده است، که در واقع تقاضای تقویت روح تقوا و خداطلبی و رهایی از خودفراموشی و اشتغال به حیوانیت و خروج از فطرت انسانی است و این منش خاصّ حضرت سجّاد- صلوات اللَّه علیه- از قبیل درخواست هدایت انسان ها به سوی خویش و از خودشناسی به سوی خداشناسی است و درخواست فراهم آوری زمینه به ثمر نشستن بذرهای هدایت است، زیرا تا موانع و عوامل بازدارنده از سر راه برداشته نشود، هرگز جامعه انسانی به پذیرش صراط مستقیم عبودیت و بندگی رهنمون نخواهد شد. بر این اساس، امام زین العابدین علیه السلام در جمله های اخیر این فراز از خداوند متعال تأیید مسلمانان و تقویت قدرت و مکنت آنها را درخواست نموده است.
دعا برای همه مسلمانان
امام سجّاد علیه السلام در این فراز برای همه مسلمانان دعا کرده و حفظ تمام نقاط دیار اسلام را تقاضا کرده و هرگز برای نسل خاصی- اعمّ از عرب و عجم، سفید یا سیاه و...- طلب قدرت و مکنت ننموده است، بلکه فقط اسلام را محور خاصّ دعای خود قرار داده است و معنای این سخن آن است که مرز کشور اسلامی، مرز خاکی، جغرافیایی و... نیست و آن چه اهمیت دارد، تنها و تنها باورهای پاک و پاکیزه اسلامی است و این اندیشه زمان و مکان و... نمی شناسد.
جنگ برای خدا و جنگ برای قدرت
نکته دیگر آن است که امام زین العابدین علیه السلام هدف و غرض از جنگ و محاربه را گسترش هدایت و پرستش اللَّه- جلّ جلاله- بر شمرده است؛ به طوری که جهان یک پارچه محراب عبادت حضرت حق گردد و احدی جز خدا بر بشر حاکم نباشد و نسل انسان در مقابل هیچ کس خم نشود و یک وجب از زمین باقی نماند مگر آن که خداوند متعالی در آن عبادت شود و جبهه و پیشانی هیچ یک از فرزندان آدم به ذلت بندگی اربابان بی مروت دنیا مبتلا نگردند، بلکه همگی در کمال آزادی، در سایه بندگی خدا از هر قید و بند شیطانی آزاد باشند، زیرا هر کس که بنده خدا شد، هرگز تسلیم سرکشان و طاغیان نخواهد شد؛ از این رو، حضرت موسی علیه السلام به فرعون می فرماید:
وَ تِلْک نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَی أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ؛[10]
تو بر من منت می گذاری؟ پس از آن که تمامی بنی اسرائیل را به بردگی خود کشانده ای.
یعنی تو تمامی انسان های زمان خود را از خداوند متعال بازداشته و به بندگی خود فراخواندی و مردم را از این که سر به سجده بندگی خدا بسایند، منع کردی.
بنابراین، ثمره جنگ انبیا، اوصیا و اولیا علیهم السلام، جنگ برای بندگی خداست، برخلاف جباران و طاغوتیان که جنگ آنان، جنگ سلطه و قدرت و برای به زانو در آوردن بیچارگان و مستضعفان و رسیدن به قدرت، سلطنت و مکنت است. ببین تفاوت راه از کجاست تا به کجا؟! ای کاش جهانیان به خود آمده و از آزادمنشی انسانی که در نظام تربیتی اسلام نهفته است، آگاه می شدند و آن گاه دموکراسی دروغین غربی را با روش انسان پروری اسلام مقایسه می کردند، تا بین رهایی حیوانی و آزادی انسانی به خوبی فرق و تفاوت می گذاشتند.
فراز ششم
أَللَّهُمَّ اغْزُ بِکلِّ نَاحِیةٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ عَلی مَنْ بِإِزَائِهِمْ مِنَ الْمُشْرِکینَ، وَ أَمْدِدْهُمْ بِمَلائِکةٍ مِنْ عِنْدِک مُرْدِفِینَ، حَتَّی یکشِفُوهُمْ إِلی مُنْقَطَعِ التُّرَابِ قَتْلًا فِی أَرْضِک وَ أَسْراً، أَوْ یقِرُّوا بِأَنَّک أَنْتَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ وَحْدَک لا شَرِیک لَک؛
خداوندا، در تمامی نواحی کشور اسلامی در هر کجا که مشرکان مستقراند، مسلمانان را علیه آنان تجهیز و آنان را با صف هایی از فرشتگان مدد بنما، تا کافران را یا به خاک مذلّت نشانده و یا آنان را به اسیری بگیرند و یا این که آنان به یگانگی تو اقرار بنمایند.
امدادرسانی غیبی فرشتگان
مسئله قابل توجّه در این فراز آن است که امام معصوم علیه السلام فرشتگان را به کمک رزمندگان اسلام فراخوانده و از خداوند متعال این مدد غیبی را طلب نموده است که دربردارنده چند نکته جالب است:
1. رزمندگان اسلام به آن اندازه از صلاح و قداست برخوردارند که می توانند هم رزم فرشتگان گردند و دوشادوش آنان با کافران بجنگند و این پاکی و بی آلایشی در حدّ فرشتگان را می طلبد که انسان بتواند قرین و همراه آنان گردد.
2. جنگ مسلمانان آن چنان از پیرایه های هوس انگیز جباران به دور است که فرشتگان در آن پیکار، دست اندرکاران قدرتمندی می باشند و روشن است هر کس که در تیررس فرشتگان قرار گیرد و هدف ضربات هلاک کننده ملائکةُاللَّه گردد، حتماً وجود او بر فراز زمین منشأ فساد و مایه تباهی است، زیرا فرشتگان با هیچ کس عداوت و دشمنی ندارند و از خود استقلالی ندارند، بلکه از جانب حضرت حق مأمور اجرا می باشند.
3. گذشته از بسیاری از علل و عوامل طبیعی که در عالم طبیعت اثرگذاری و اثرپذیری دارند، یک سلسله عوامل غیبی نیز در کار است که در معرض دید و احساس ما نبوده و محکوم هیچ یک از کنش ها و واکنش های این جهان نیستند.
قرآن کریم مکرر به این مسئله اشاره دارد؛ از جمله می فرماید:
1. فَاسْتَجابَ لَکمْ أَنِّی مُمِدُّکمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکةِ مُرْدِفِینَ؛[11]
پس خداوند خواسته شما را اجابت فرمود که شما را با هزار فرشته صف کشیده، کمک فرماید.
2. وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها؛[12]
و لشکریانی را که چشم شما آنان را نمی دید، نازل فرمود.
3. أَ لَنْ یکفِیکمْ أَنْ یمِدَّکمْ رَبُّکمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکةِ؛[13]
آیا برای شما کافی نیست که پروردگارتان شما را با سه هزار تن از فرشتگان مدد کند.
4. یمْدِدْکمْ رَبُّکمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکةِ مُسَوِّمِینَ؛[14]
تا پروردگارتان شما را با پنج هزار تن از فرشتگان کمک کار، مدد کند.
4. کفر و شرک مبغوض ترین پدیده در نزد خداوند متعال است؛ آن چنان که خداوند متعال، خود به ملائکه مقرب دستور انهدام مشرکان و کافران را می دهد، زیرا آنان گذشته از آن که در حرکت به سوی مقصد جهان وامانده و زانو زده اند، نیز سنگ سر راه و مانع پلیدی هستند که نمی گذارند دیگران به سوی مقصد هستی حرکت کنند؛ از این رو، خداوند سبحان فرمان نابودی آنان را به مأموران غیبی جهان صادر می فرماید.
5. گاهی جنگ و رزم به هدایت بسیاری انجامیده و موجب می شود تعداد فراوانی از عالم کفر و شرک به طرف اسلام روی آورده و ابدیت قطعی و حتمی خود را بازسازی کنند.
6. حاکم اسلامی مأمور کشورگشایی، ظلم و جور و آدم کشی نیست، بلکه تنها وظیفه او هدایت و ارشاد و در صورت عدم پذیرش آن، برچیدن موانع هدایت عمومی مردم از سر راه آنان است، زیرا گاه عده ای با هر وسیله ممکن آگاه نمی شوند و از غفلت حیوانی به سوی هوشیاری انسانیت حرکت نمی کنند، بلکه در سر راه دیگران مانع ایجاد می کنند. در این موقعیت است که خداوند متعال فرمان جنگ را صادر می فرماید و بر مردم واجب است دعوت الهی را اجابت نمایند.
فراز هفتم
أَللَّهُمَّ وَ اعْمُمْ بِذَلِک أَعْدَاءَک فِی أَقْطَارِ الْبِلادِ، مِنَ الْهِنْدِ وَ الرُّومِ وَ التُّرْک وَ الْخَزَرِ وَ الْحَبَشِ وَ النُّوبَةِ وَ الزَّنْجِ وَ السَّقَالِبَةِ وَ الدَّیالِمَةِ وَ سَائِرِ أُمَمِ الشِّرْک، الَّذِینَ تَخْفی أَسْمَاؤُهُمْ وَ صِفَاتُهُمْ، وَ قَدْ أَحْصَیتَهُمْ بِمَعْرِفَتِک، وَ أَشْرَفْتَ عَلَیهِمْ بِقُدْرَتِک. أَللَّهُمَّ اشْغَلِ الْمُشْرِکینَ بِالْمُشْرِکینَ عَنْ تَنَاوُلِ أَطْرَافِ الْمُسْلِمِینَ، وَ خُذْهُمْ بِالنَّقْصِ عَنْ تَنَقُّصِهِمْ، وَ ثَبِّطْهُمْ بِالْفُرْقَةِ عَنِ الْاحْتِشَادِ عَلَیهِمْ؛
خدایا، دشمنان خود را در هر نقطه از نواحی جهان که زندگی کنند، اعم از هند و ترک و روم و حوالی خزر و حبشه و نوبه و زنگبار و سقالبه و دیالمه و نیز هر کس از سایر اقوام از کفار که نام و نشان آنان بر ما پوشیده است، همگی را مشمول دعاهای گذشته ما بگردان، که تو از همه آنان آگاهی و قدرتت بر همه آنان سایه افکنده است. خدایا، مشرکان را به خود مشرکان مشغول گردان تا مبادا به مسلمانان دست درازی کنند و چنان نقصان و کاستی بر آنها نازل فرما که قدرت ضربه زدن بر مسلمانان را از دست بدهند و به پراکندگی در قول و عمل مبتلایشان گردان تا مسلمانان از ظلم و ستم آنان در امان باشند.
سرّ نفرین امام سجّاد علیه السلام بر کافران و مشرکان
از آن جا که جهان هستی، موجودی متحوّل و ناآرام است و لحظه به لحظه به سوی ابدیت در حرکت می باشد و لنگرگاه این کشتی عظیم، محضر حضرت حق است؛ چنان که در قرآن کریم می فرماید: وَ إِلَیهِ الْمَصِیرُ[15] و إِلی رَبِّک الرُّجْعی[16]، انسان نیز می بایست به اختیار خود سالک همین سبیل گردیده و همین راه را بپیماید و با هدایت تشریعی همگام و همراه با این هدایت تکوینی حرکت کند. بنابراین، اگر آن چنان که باید در مسیر صحیح قرار نگیرد و برخلاف صراط مستقیم شتاب گیرد و تلاش کند، قطعاً هر چه بیشتر به عمر او اضافه شود، مسیر عمیق تری را پیش به سوی ژرفای بی پایان جهنم می پیماید و به عذاب بدتر و عقاب بیشتر مبتلا می گردد.
بر این اساس، هر قوم و ملتی که بر اساس باورهای کفرآمیز زندگی می گذرانند، ادامه حیات آنان جز اندوختن وبال و نکال افزون تر نخواهد بود، زیرا چنان که گفتیم مسیر حرکت نظام تکوینی جهان رو به خداوند متعال است. بنابراین، اگر انسان در طریق انتخاب خود به سوی خواسته های خیالی حرکت کند، در نهایت به نقطه مقابل مسیر نظام هستی می رسد و بر این اساس، آن چه در نهایت مسیر جهان رخ می نماید با آن چه که چنین انسانی ساخته است، به هیچ وجه سنخیت نخواهد داشت؛ از این رو، باید برای همیشه در عالمی زندگی کند که هیچ چیز به دل خواه او نیست و به هر جا رو می کند، آن را بر خلاف میل و ضد خواسته خود می بیند و این همان جهنم جاویدان و عذاب ابدی است که فراگیر وجود چنین انسانی شده است.
بر این اساس، امام معصوم علیه السلام از خداوند متعال می خواهد که کافران و مشرکان در مرحله نخست به خیل موحّدان و مؤمنان بپیوندند و اگر چنین نکردند، خداوند سبحان به زندگی ننگ بار آنان که جز خذلان و عمیق تر کردن جهنم اثر دیگری بر آن مترتب نیست، خاتمه دهد.
از این نکته به خوبی روشن می گردد که جهان بینی قرآنی، حاکی از واقعیت کیان هستی است که نه قابل انکار است و نه انکار آن به حال کسی سودمند است. از این رو، درخواست امام سجّاد علیه السلام بهترین و کم ضررترین خواسته برای کافران و مشرکان ستیزه جو می باشد و غیر آن موجب خواری و حیرت بیشتر خواهد بود؛ بر خلاف جهان بینی بر حسب دیدهای بسیار کوتاه و ماده گرایانه که جهان را چیزی ثابت انگاشته و آن را در دنیا منحصر کرده و فرجام زندگی را مرگ دانسته و تمام خوشی و سعادت بشر را در این سرای فانی می بینند و تعبیرهایی هم چون این فراز از دعای امام سجّاد علیه السلام را نمی پسندند و بر اساس مبنای فاسد خود، این گونه نظر به بشریت را مردود شمرده و با توهّم غلط خود، درخواست امام از خداوند متعال را نوعی بدخواهی و یا نفرینی شوم برای سرنوشت انسان تلقی نموده و با قیافه ای روشن فکر مآبانه به نقد و ایراد آن می نشینند! غافل از آن که مبنای علمی و ذهنی خود آنان غلط و به دور از واقعیت است.
فراز هشتم
أَللَّهُمَّ أَخْلِ قُلُوبَهُمْ مِنَ الْأَمَنَةِ، وَ أَبْدَانَهُمْ مِنَ الْقُوَّةِ، وَ أَذْهِلْ قُلُوبَهُمْ عَنِ الْاحْتِیالِ، وَ أَوْهِنْ أَرْکانَهُمْ عَنْ مُنَازَلَةِ الرِّجَالِ، وَ جَبِّنْهُمْ عَنْ مُقَارَعَةِ الْأَبْطَالِ، وَ ابْعَثْ عَلَیهِمْ جُنْداً مِنْ مَلائِکتِک بِبَأْسٍ مِنْ بَأْسِک کفِعْلِک یوْمَ بَدْرٍ، تَقْطَعُ بِهِ دَابِرَهُمْ، وَ تَحْصُدُ بِهِ شَوْکتَهُمْ، وَ تُفَرِّقُ بِهِ عَدَدَهُمْ؛
خداوندا، دل های دشمنانت را از آرامش و تن آنان را از قدرت و قلوب آنها را از حیله گری تهی گردان و ارکان وجودی شان را از مقابله با هم رزمانشان و از زد و خورد با دلیران سست بنما و لشکریانی از فرشتگان را همراه با یکی از عذاب های خود همانند روز جنگ بدر، بر آنان نازل گردان؛ به طوری که ریشه آنان را قطع فرمایی و عزّتشان به خواری تبدیل گردد و به پراکندگی گروه آنان انجامد.
بی زاری و نفرین، اوّلین گام علیهِ دشمنان
از آن جا که هدف از آفرینش جهان، حرکت انسان ها به فراسوی طبیعت و انس با مبدأ هستی و به بیان دیگر، هماهنگی حرکت انتخابی ما بر حسب حرکت تکوینی جهان است، موانع وجود، خطری بزرگ اند که در هدف اصلی خلقت خلل ایجاد می کنند با حرکت حیرت انگیز عالم عناصر و افلاک به ستیزه و مبارزه می پردازند. قهراً چنان که در تاریخ بشری دیده ایم، افرادی که از مصادیق این موانع به شمار می آیند، در لا به لای چرخ دنده های پیکره هستی خرد و ناپدید گردیده و جز افسانه ها و اساطیر چیزی از آنها باقی نمی ماند. با این حال، رهروان راه حق و توحید نباید با اتکا به مقدرات الهی در حوادث جهان در پس زانو بنشینند و دست از وظایف ظاهری خود بر دارند، بلکه می بایست بر اساس دستور، به مقابله با کافران و مشرکان بپردازند و اوّلین قدم در این راه، اظهار تبرّی و بی زاری جستن از آنهاست.
در این راستا، امام سجّاد علیه السلام دعا و درخواست ضعف و سستی آنان و بلکه پراکندگی و نابودی آنان را از خداوند متعال در دستور کار ما قرار می دهد؛ یعنی پیش از آن که از راه جنگ و پیکار، خون آنان را بر زمین بریزیم و قبل از آن که آنان اقدام به چنین خون ریزی کنند و درصدد فرو ریختن پایه ایمان و اسلام برآیند، باید از خداوند متعال بخواهیم این موانع عظیم را از سر راه هدایت انسان ها بردارد و قدرت مقابله را از قلب و بدن آنان بگیرد؛ به گونه ای که هم قلب آنها قدرت تصمیم گیری و شجاعت لازم را از دست داده و از رعب و ترس آکنده گردد و هم جسم و تن شان نیرو و توان لازم را داشته باشد تا در نتیجه مسیر رشد انسان ها بلامانع و هموار گردد.
آری، مانع را به هر صورت باید از سر راه برداشت تا زمینه رشد و تعالی انسان فراهم آید. در غیر این صورت، انسان به غلبه دشمن و جنگ و خون ریزی یا مزاحمت ها و دردسرهای فراوان دیگر دچار می گردد و بهترین راه و کم زحمت ترین وظیفه که مثبت ترین نتیجه را نیز می بخشد، توجّه و توسل به ذیل عنایات حضرت ربوبی- جلّت عظمته- است که شوکت و آرایش جنگی کافران را در هم پیچید و پشتوانه ها و نیرنگ ها و افراد نظامی آنان را از میان بردارد، تا مسلمانان بتوانند به راحتی به ساختار باطنی و روحی و سامان دهی زندگی ظاهری خویش بپردازند.
از دستور العملی که در این دعا به امّت ابلاغ گردیده است، به خوبی استفاده می شود که اوّلین درجه تبرّی، نفرین است که آثاری معجزه آسا دارد و هر کس در زندگی خود با درخواست از خدا به مطلب و مقصود خود رسیده است و افراد تجربه های زیادی در این زمینه دارند که مسائل بسیار پیچیده را که امیدی به حل آن نداشته اند، فقط با دعا و توسل حل شده است و در بسیاری از مشکلات یگانه راه موفقیت، دعا است و همه روزنه های امید جز نیایش بسته است و امام سجّاد علیه السلام در این دعا، به همین نکته اشاره فرموده اند که مردم از این دستگیره عظیم (دعا و توسل) غفلت نورزند.
دریافت بشارت های اخروی در دنیا
امام زین العابدین علیه السلام در این فراز از درگاه پروردگار خواسته که بشارت های الهی را در دنیا دریافت کند نه در آخرت. این کرامت الهی خود دارای دامنه وسیعی است؛ از جمله:
1. دریافت امان آخرتی در دنیا؛ که تنها برای کسی میسور است که از آب و خاک این عالم رهایی یافته و دارای تجرد برزخی و یا احیاناً تجرد عقلانی و مصداق فرمایش امیرمؤمنان علیه السلام گردد که می فرماید:
وَ ما بَرِحَ لِلَّهِ- عَزَّتْ آلآؤُهُ- فی الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فی أَزْمانِ الْفَتَراتِ عِبادٌ ناجاهُمْ فی فِکرِهِمْ، وَ کلَّمَهُمْ فی ذاتِ عُقُولِهِمْ؛[17]
خداوند- که نعمت هایش سربلند باد- در ایام فترت- و فاصله فراوان میان پیامبران که گمان می شود مردم به دنیا روی آورده و از خدا روی گردانده اند- بندگانی دارد که با آنها به نحوی به گفت وگو پرداخته و به فکر و عقل آنان پیوسته الهام می فرماید.
به نظر می رسد این گونه راز و نیازهای خداوند با بندگان، از مصادیق مژده هایی است که مضمون آیه لَهُمُ الْبُشْری فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا[18] بدان اشاره دارد.
2. آرامش خاطر در دنیا؛ که کرامت فوق العاده ای است از سوی خداوند متعال به بندگان خاص خود.
3. برتری فوق العاده؛ که موجب می شود انسان با ساختار قیامت و عوالم دیگر آشنا شده و به راحتی آماده سفر شود.
از خداوند منّان درخواست می کنیم که به همه ما این کرامت های عظیم را کرامت فرماید.
فراز نهم
أَللَّهُمَّ وَ امْزُجْ مِیاهَهُمْ بِالْوَبَاءِ، وَ أَطْعِمَتَهُمْ بِالْأَدْوَاءِ، وَارْمِ بِلادَهُمْ بِالْخُسُوفِ، وَ أَلِحَّ عَلَیهَا بِالْقُذُوفِ، وَ افْرَعْهَا بِالْمُحُولِ، وَ اجْعَلْ مِیرَهُمْ فی أَحَصِّ أَرْضِک وَ أَبْعَدِهَا عَنْهُمْ، وَ امْنَعْ حُصُونَهَا مِنْهُمْ، أَصِبْهُمْ بِالْجُوعِ الْمُقِیمِ وَ السُّقْمِ الْأَلِیمِ؛
خداوندا، آب های آنان را به میکروب و خوردنی هایشان را به بیماری ها مخلوط گردان و شهرهایشان را در زمین فرو بر و آنان را به عذاب های گوناگون و پی در پی دچار ساز و آنان را با قطع روزی و نباریدن باران محدود گردان و غذا و طعام آنان را در خشک ترین و بی خیرترین منطقه زمین قرار ده و گرسنگی و بلای پیوسته بر آنان نازل گردان.
رابطه متقابل نظام تکوین و تشریع
امام معصوم علیه السلام در این فراز نفرین بر کفر و نفاق را دستور داده است و این نفرین اشاره به رابطه ای سرّی است که قرآن کریم به آن اشاره نموده است و آن سرّ عبارت از رابطه بین دستگاه تکوینی عالم و نظام تشریعی و قانون مندی الهی است؛ به دیگر بیان، خداوند متعال در قرآن کریم پیدایش باران و تداوم کثرت آب و ازدیاد روزی و فراوانی نعمت و نیز دوام نعمت و برقراری زندگی آرام و ادامه امن و امان در جامعه بشری را در پیوند با تقوی و خودداری مردم از گناهان و دوری از ناهنجاری ها و انجام عبادات قرار داده است. برعکس، پیدایش بلاهای عظیم و دودمان برانداز جامعه ها را درباره طغیان گری ها، نافرمانی ها، خودسری انسان ها و ترک عبادت ها قرار داده است.
قرآن کریم بارها این رابطه را گوشزد نموده است و در این راستا، به رخدادهای فراوانی که در امّت های گذشته اتفاق افتاده اشاره می کند که آنان دارای زندگی مرفّه و بسیار آرام بودند، ولی در اثر نافرمانی و تخلف از احکام الهی به عذابی گرفتار شدند که نسل آنان را بر انداخت؛ از جمله می فرماید:
وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْیةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یأْتِیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کلِّ مَکانٍ فَکفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ؛[19]
و خداوند سرزمین را ضرب المثل می زند که ایمن و آرام بودو از هر سو روزی فراوان به آن جا می رسید، ولی ساکنان آن در برابر نعمت های خدا ناسپاسی کردند و در اثر آن خداوند جامه گرسنگی و بیم را به آنان پوشانید و طعم این دو را به آنان چشانید.
سرّ از بین نبردن همه جامعه های فاسد
مجازات خداوند همواره پس از گذشت زمان و اتمام حجت و ارایه راه راست می باشد و چنین نیست که هر جامعه ای به محض اشاعه فحشا، به عذاب الهی گرفتار آیند. بنابراین، اگر امروز شاهد ناهنجاری ها و فحشا به اوج خود رسیده است باید دانست که خداوند سبحان آگاه است و با علم حضوری به تمام حقایق آگاهی دارد، ولی بنای حکمت او بر ادامه فرصت ها است که تمام استعدادها در مسیر حرکت به سوی درجات و یا انحطاط و سقوط در درکات، به فعلیت متناسب خود برسند و آن گاه قضای الهی بر حسب تدبیر خاصّ بر نظام آفرینش جاری گردد. بر این پایه، این شبهه و پرسش بسیار نا به جا است که گفته شود: اگر چنین رابطه ای بین تکوین و تشریع برقرار است، پس چرا در جوامع فاسد امروز، چنین مجازاتی نیست؟ از این گذشته، در جوامع گذشته نیز مجازات ها با گذشت ده ها سال انجام می گرفت و جوامع فاسد کنونی نیز در انتظار چنان فرجام زشتی نشسته اند.
پیچیدگی رابطه تکوین و تشریع
چگونگی رابطه بین ایمان و تقوای مردم و حرکت ابر و بارش باران بر مراتع و مزارع و پیدایش فصول با برکت و روییدن زمین و هم چنین تأثیر نظام تشریعی در نظام طبیعی و تکوینی عالم و به تعبیر دیگر رابطه پیوسته مردم با تربیت الهی و روح عبادت و پرستش، از اسرار دستگاه آفرینش است و هیچ کس از این راز آگاه نیست؛ چنان که رابطه سوء استفاده از نعمت های الهی و ادامه زندگی غلط و مصرف آن نعمت ها در عصیان و طغیان، با براندازی دودمان جوامع و نسل های این چنینی نیز از اسرار پنهانی است که هیچ فیلسوف و متفکری در حلّ این معما راه ندارد. دلیل این ادعا، واقعه های حیرت انگیزی است که در قرآن به آنها اشاره شده است و اساساً رابطه تکوین و تشریع، عبرت آمیزترین و حیرت انگیزترین تجربه ها برای عبرت گیری همه نسل ها است و افزون بر آن، برای آن است که انسان ها به اختیار خود از نافرمانی آفریدگار هستی دست بکشند، هر چند بعد از سپری شدن مدت طولانی و اتمام حجت، در همین دنیا جزای سوء عمل خود را خواهند دید.
فراز دهم
أَللَّهُمَّ وَ أَیمَا غَازٍ غَزَاهُمْ مِنْ أَهْلِ مِلَّتِک، أَوْ مُجَاهِدٍ جَاهَدَهُمْ مِنْ أَتْبَاعِ سُنَّتِک، لِیکونَ دِینُک الْأَعْلَی وَ حِزْبُک الْأَقْوَی وَ حَظُّک الْأَوْفَی، فَلَقِّهِ الْیسْرَ، وَ هَیئْ لَهُ الْأَمْرَ، وَ تَوَلَّهُ بِالنُّجْحِ، وَ تَخَیرْ لَهُ الْأَصْحَابَ، وَ اسْتَقْوِ لَهُ الظَّهْرَ، وَ أَسْبِغْ عَلَیهِ فی النَّفَقَةِ، وَ مَتِّعْهُ بِالنَّشَاطِ، وَ أَطْفِ عَنْهُ حَرَارَةَ الشَّوْقِ، وَ أَجِرْهُ مِنْ غَمِّ الْوَحْشَةِ، وَ أَنْسِهِ ذِکرَ الْأَهْلِ وَ الْوَلَدِ؛
خدایا، هر رزمنده ای که با دشمنان تو می جنگد و یا مجاهد مسلمانی که از جهاد و کوشش علیهِ آنان خودداری نمی کند تا دین تو را برتر و حزب تو را تواناتر و حظّ تو را تمام تر کند، کار آنها را آسان ساز و وسایل شان را فراهم نما و پیروزی آنان را عهده دار شو و یارانی که پشتوانه آنان باشند برای آنها برگزین و روزی و نعمت آنها را فراوان و روح آنان را با نشاط و خرّم گردان و با الهام کردن شکیبایی و آرامش به آنان، حرارت اشتیاق شان را به خاندان و بستگانشان تسکین بخش و آنان را از غم ترس و وحشت در پناه خود درآور و با توجّه ژرف آنان به دشمن یادکردِ بستگان و فرزندان را از ذهن آنان بزدای و غافل ساز.
لزوم تشکیل حکومت
در این فراز امام معصوم علیه السلام برای رزمندگان اسلام که در طول تاریخ الهی به خدمت گذاری مشغول اند، آرزوی موفقیت، قدرت، نشاط، آسانی کار و پیروزی پیوسته و نیز روحیه آماده و خالی از هر دغدغه و تمرکز همّت واحده برای پیشرفت دین توحیدی و آیین مقدس اسلام را برای آنان تقاضا نموده است. از این آرزوی پیوسته و دعای همیشگی برای پیروزی دایمی برای پیکارگران اسلامی، به خوبی می توان فهمید که روح پاک معصوم علیه السلام حکومت نظامی الهی و اقتدار دولت اسلامی را حاکم بر تاریخ بشری می پسندد، زیرا به خوبی پیدا است که پایداری دین و موفقیت آن وابسته به موفقیت حکومت اسلام و غلبه بر کافران و مهاجمان است؛ بدین معنا که اگر اسلام بر ملحدان و منکران چیره نگشته و حکومتی محکم و مستحکم نداشته باشد، عملًا آیین مقدس اسلام تعطیل و دین خاتم و جاوید اسلام به تدریج به فراموشی سپرده می شود و به تعبیر دیگر، ساختار دین بدون داشتن اقتدار حکومتی قابل پیاده شدن نیست و در غیر این صورت، آن چه از احکام الهی دینی نصیب انسان ها و امّت اسلامی می شود، یک سلسله احکام شخصی و فردی ناپیوسته و بریده از اجتماع است و راستی که این نتیجه ناخواسته، سزاوار امتی نیست که در طول تاریخ با مجاهدت تمام و تقدیم خون شهیدان و همت گسترده و پیوسته دانشمندان بزرگ جهان اسلام در حفظ و حراست آن کوشیده اند و سعی عظیم داشته اند که این آیین مقدس را به نسل های آینده تحویل دهند و قطعاً این گونه فهم و تلقّی از اسلام، مطابق با ذایقه شارع مقدس اسلام نیست؛ قرآن کریم این دین را دین خاتمیت می داند و به تصریح تمام می فرماید:
وَ مَنْ یبْتَغِ غَیرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ؛[20]
هر کس به جز اسلام دینی را برگزیند، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت از زیان کاران خواهد بود.
و نیز می فرماید:
إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ؛[21]
دین در نزد خدا عبارت است از اسلام و تسلیم.
بنابراین، خداوند متعال اسلام را متکفل مدیریت به معنای تمام شئون انسان ها قرار داده و هیچ چیز را فروگذار نکرده است، زیرا همان خدایی که جهان را با تمام دقت آفریده، انسان را آفریده و قرآن را نازل فرموده است و بر این اساس، قرآن هرگز نیازهای انسانی را ناکام نگذاشته است و تلقّی التقاطی و ایمان به برخی از آن و انکار برخی دیگر- نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعْضٍ[22]- قطعاً مخالف با آیین مقدس اسلام است؛ آیینی که حجم عظیمی از دستورهای الهی را تشکیل می دهد که همگی پیوند ناگسستنی با یکدیگر دارند.
خلاصه این که: از این که امام معصوم علیه السلام برای رزمندگان و جنگ جویان در تمام زمان ها دعا می کند، برمی آید که اسلام دارای یک سلسله احکام و دستورهایی است که برای جهان کفر قابل تحمل نیست و دولت های الحادی با او خواهند جنگید و اگر اسلام از قدرت دفاعی فوق العاده برخوردار نباشد، لگدمال کفر خواهد شد. بنابراین، باید اقتدار لازم را داشته باشد و این اقتدار جز با تشکیل حکومتی مقتدر، میسور و ممکن نیست.
فراز یازدهم
وَ أْثُرْ لَهُ حُسْنَ النِّیةِ، وَ تَوَلَّهُ بِالْعَافِیةِ، وَ أَصْحِبْهُ السَّلامَةَ، وَ أَعْفِهِ مِنَ الْجُبْنِ، وَ أَلْهِمْهُ الْجُرْأَةَ، وَ ارْزُقْهُ الشِّدَّةَ، وَ أَیدْهُ بِالنُّصْرَةِ، وَ عَلِّمْهُ السِّیرَ وَ السُّنَنَ، وَ سَدِّدْهُ فِی الْحُکمِ، وَ اعْزِلْ عَنْهُ الرِّیآءَ، وَ خَلِّصْهُ مِنَ السُّمْعَةِ، وَ اجْعَلْ فِکرَهُ وَ ذِکرَهُ وَ ظَعْنَهُ وَ إِقَامَتَهُ، فِیک وَ لَک؛
خدایا، به یکایک رزمندگان اسلام حسن نیت الهام فرما و با عافیت خود از او سرپرستی کن و از ترس، بر کنارش فرما و جرأت را به او الهام کن و قدرت را روزی اش ساز و یاریش نما و از طریقه ها و سنت های درست زندگی آگاه فرما و در احکام و باورها، استوار و خالی از خطا و در کردار، دور از ریا و در گفتار، دور از سُمعه بدار و فکر و ذکر و حرکت و سکون او را در خود و برای خودت قرار بده.
شرایط رزمندگان اسلام
نگاه داری و محافظت از زمینه ای که اسلام برای بشر تدارک دیده و فراهم آورده، فقط در شرایط ویژه ای میسور است؛ یعنی نسل های امّت اسلامی فقط در نظام تربیتی خاصی می توانند این آیین مقدس را به تمام معنا پیاده و بدان عمل کنند و سپس به نسل بعد منتقل سازند و به تعبیر دیگر، اسلام استعداد پذیرش و سپس استعداد به کار بستن و در مرحله سوم استعداد دفاع کردن از آن را در بین دشمنان حتماً برای امّت خود لازم دیده است. از این رو، جاوید ماندن هر مکتب هر یک از این سه نکته مهم را می طلبد؛ در غیر این صورت، آیین الهی ماندگار نخواهد بود و دین اسلام خاصیت جاودانی بودن خود را از دست داده و فرو خواهد پاشید و شرایطی را که یک رزمنده اسلام باید داشته باشد، از دست خواهد داد.
شرایطی را که رزمنده اسلام باید داشته باشد، عبارت است از: حسن نیت، سلامت نفس، دوری از ترس و داشتن جرأت و شدت و آگاهی از تاریخ و سنت ها و طریقه ها، استحکام در تصمیم، دوری از ریا و سمعه و خلوص در همه حرکات و سکون می باشد. البته باید به یاد داشت که هر فرد عاقل و بالغ و مکلّف مسلمان، یک رزمنده اسلام به شمار می آید که باید به هنگام بروز گرفتاری برای دولت اسلامی، با تمام قدرت در جبهه دفاع از اسلام قرار گیرد. بر این اساس، صفات رزمنده اسلام همان صفات مسلمان است؛ یعنی مسلمانان در هر نسلی، در شرایطی لیاقت پذیرش و رسالت این آیین مقدس را دارند که به تمام شایستگی های این مکتب آراسته باشند.
با دقت در مجموعه صفات یاد شده، می بینیم که هر قوم و ملتی در صورت متخلق شدن به این اوصاف، از یک برتری روحی فوق العاده ای برخوردار خواهند بود که در مقابل هیچ قدرت و دولت و هیچ گونه زر و زیوری زانو نخواهند زد و تمام روزنه های نفوذ دشمن را که می تواند با نیرنگ های گوناگون در صفوف لشکریان حریف رخنه کند، بسته خواهد شد و رزمندگانی که چنین تربیت یافته اند با تمام وجود خود در مقابل دشمن صف آرایی خواهند کرد و بنا به فرموده حضرت سجّاد علیه السلام باطن و ظاهر و هر حرکت و سکون آنان فقط فی اللَّه و للَّه خواهد بود و غیرخدا در وجود آنان راه نخواهد یافت و به هیچ چیز جز خدا دل نبسته و به آینده و گذشته بی اعتنا گردیده و فقط به محبوب خویش دل گرم خواهند بود و به انسان هایی نفوذناپذیر و فوق پولادین تبدیل خواهند شد و تمام اهداف و اغراض باطل از آنها به دور خواهد بود، حتی از ریا و سمعه که خفی ترین شرک به خداوند متعال است، پاکیزه خواهند بود. در روایت آمده است:
قالَ صلی الله علیه و آله: إِنَّ أَخْوَفَ ما أَخافُ عَلَیکمُ الشِّرْک الْأَصْغَرُ. قالُوا: وَ مَا الشِّرْک الأَصْغَرُ یا رَسُولَ اللَّه؟ قالَ: الرِّیاءُ، یقُولُ اللَّهُ- عزَّوَجَلَّ-: یوْمَ الْقِیامَة إِذا جازَی الْعِبادَ بِأَعْمالِهِمْ: اذْهَبُوا إِلَی الَّذِینَ کنْتُمْ تُراؤُونَ فِی الدُّنْیا، هَلْ تَجِدُونَ عِنْدَهُمْ ثَوابَ أَعْمالِکمْ؛[23]
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آن چه از همه چیز بیشتر از خطر آن بر شما بیم دارم، شرک کوچک تر است. عرض شد: شرک کوچک تر چیست؟ فرمود: ریا، زیرا خداوند متعال در روز قیامت به ریاکاران می فرماید: به سوی آنان که در دنیا برای آنها ریا می کردید، خوشایند بروید و ببینید آیا پاداشی نزد آنها می یابید؟
فراز دوازدهم
فَإِذَا صَافَّ عَدُوَّک وَ عَدُوَّهُ، فَقَلِّلْهُمْ فِی عَینِهِ، وَ صَغِّرْ شَأْنَهُمْ فِی قَلْبِهِ، وَ أَدِلْ لَهُ مِنْهُمْ، وَ لا تُدِلْهُمْ مِنْهُ، فَإِنْ خَتَمْتَ لَهُ بِالسَّعَادَةِ، وَ قَضَیتَ لَهُ بِالشَّهَادَةِ، فَبَعْدَ أَنْ یجْتَاحَ عَدُوَّک بِالْقَتْلِ، وَ بَعْدَ أَنْ یجْهَدَ بِهِمُ الْأَسْرُ، وَ بَعْدَ أَنْ تَأْمَنَ أَطْرَافُ الْمُسْلِمِینَ، وَ بَعْدَ أَنْ یوَلِّی عَدُوُّک مُدْبِرِینَ؛
خداوندا، اگر رزمنده اسلام در مصاف دشمن تو و دشمن خود قرار گرفت، دشمنان را در چشم او خوار و کوچک گردان و او را بر دشمن چیره گردان و دشمن را بر او غالب مگردان و اگر عاقبت او به سعادت شهادت ختم می شود، شهادت او را بعد از آن قرار ده که دشمن تو را کشته و یا به اسارت گرفته و اطراف و اکناف مسلمانان به امن و امان رسیده و دشمن تو پشت کرده و بگریزد.
آثار اندک و زیاد جلوه دادن لشکر کفر
در این فراز به قدرت نمایی حضرت حق- جلّ وعلا- بر انسان اشاره شده است و این یکی از شگفت انگیزترین مسائل است که انسان دیده و یا شنیده است، زیرا فقط و فقط خدا و قیوم متعالی است که می تواند لشکریان فراوان را در چشم انسان اندک و یا افراد اندک را فراوان جلوه دهد؛ به گونه ای که مسلمانان، دشمنان بسیار خود را اندک دیده و دشمنان، صفوف اندک مسلمانان را بسیار و نیرومند ببینند و ویژگی این کار آن است که مسلمانان دلیر گردیده و با تمام قدرت به جنگ و پیکار می پردازند و با تهاجم فوق العاده صفوف دشمن را در نوردیده و آنان را متلاشی و تار و مار می کنند، زیرا پیدایش روحیه، عظیم ترین قدرتی است که لشکریان باید دارا باشند؛ به گونه ای که با نبود آن هرگز توان مقابله نخواهند داشت، بلکه خود را در مصاف جنگ باخته و سپس کشور و آرمان الهی را از دست می دهند و یک باره صحنه نبرد را به دشمن غدّار می سپارند.
از سوی دیگر، وقتی دشمنان لشکریان اسلام را فراوان می بینند، روحیه جنگاوری و کارزار را باخته و از توان خود بی خبر خواهند ماند.
پیکار تا آخرین نقطه پیروزی
امام علیه السلام در ادامه این فراز از خداوند متعال درخواست نموده است که شوکت و عظمت مسلمانان تا نقطه پیروزی باقی بماند، اگر چه امام علیه السلام از شهادت به سعادت تعبیر نموده است، ولی در این جا دو مسئله مطرح است که به هر یک باید جداگانه نگریسته شود:
1. پیروزی اسلام در مقابله با کفر و غلبه بر موانع هدایت؛ که می بایست تجهیزات و نفرات در حد لازم باشد و از خداوند متعال دوام پایندگی رزمندگان را درخواست نمود تا بتوانند کفر را زمین گیر و خطه اسلامی را از لوث وجود آنان پاک کنند.
ممکن است این سؤال مطرح شود که خداوند متعال خود می تواند به افراد اندک، قدرت افراد فراوان را بدهد و در نتیجه آنان را بر کفر چیره گرداند و در این صورت، فرقی بین بود و نبود رزمندگان نیست، زیرا همه چیز به دست خدا است. بنابراین، چرا شهادت آنان- اگر مقدر شده باشد- در آخرین نقطه پیروزی تقاضا شده است؟
پاسخ آن است که مددهای غیبی از جانب حضرت حق، در مواردی صورت می گیرد که لشکریان اسلام مجهز به امکانات نباشند وگرنه باید در نگهداری آن کوشیده و با همان جنگ افزارهای موجود با افراد بجنگند و وظیفه رزمندگان در این موارد، اظهار قدرت در جنگ و پیکار است، ولی آن گاه که لشکر اسلام فاقد عِدّه و عُدّه لازم باشد و جنگیدن و پیروزی برای اسلام ضروری و حتمی باشد، جای ظهور عنایات ربانی و قدرت قاهره حضرت حق و امدادهای غیبی است.
2. قلّه مرتفع کمال انسانیت، فدا شدن جان انسانی در مقدس ترین آرمان ها است و شهادت، عبارت از فنا شدن انسان در راه خدا و پیوستن به ابدیت و ارتقا به مقام قرب الهی است که اگر هزاران عمر در راه آن فدا شود اندک است.
فراز سیزدهم
أَللَّهُمَّ وَ أَیمَا مُسْلِمٍ خَلَفَ غَازِیاً أَوْ مُرَابِطاً فِی دَارِهِ، أَوْ تَعَهَّدَ خَالِفِیهِ فِی غَیبَتِهِ، أَوْ أَعَانَهُ بِطَائِفَةٍ مِنْ مَالِهِ، أَوْ أَمَدَّهُ بِعِتَادٍ، أَوْ شَحَذَهُ عَلَی جِهَادٍ، أَوْ أَتْبَعَهُ فِی وَجْهِهِ دَعْوَةً، أَوْ رَعی لَهُ مِنْ وَرَائِهِ حُرْمَةً، فَآجِرْ لَهُ مِثْلَ أَجْرِهِ وَزْناً بِوَزْنٍ وَ مِثْلًا بِمِثْلٍ، وَ عَوِّضْهُ مِنْ فِعْلِهِ عِوَضاً حَاضِراً یتَعَجَّلُ بِهِ نَفْعَ مَا قَدَّمَ وَ سُرُورَ مَا أَتی بِهِ، إِلی أَنْ ینْتَهِی بِهِ الْوَقْتُ إِلی مَا أَجْرَیتَ لَهُ مِنْ فَضْلِک، وَ أَعْدَدْتَ لَهُ مِنْ کرَامَتِک؛
خدایا، هر مسلمانانی که درباره یکی از رزمندگان اسلام یا یکی از مرزداران را در نبود آنان، عهده دار هزینه خانواده اش شود یا به نحوی از دارایی خود به آنان کمک رساند یا او را مجهز به افزار جنگی و مهیا برای رزم نماید و یا نسبت به راهی را که در پیش گرفته دعا کند و یا آبروی او را حفظ کند، همانند اجر و هم سنگ مزد او، به او پاداش عطا فرما و به جای آن کمک ها، پاداشی را به او کرامت فرما که هم در دنیا از آن استفاده نماید و هم در آخرت پاداش های آن ذخیره ها و فضل تو، بر او مستفیض باشد.
حکمت های کمک رسانی افراد پشت جبهه به رزمندگان
در این فراز امام معصوم علیه السلام نظام پشت جبهه را با دعای بسیار جالب و همه جانبه ای تدارک دیده و بدین سان، آمادگی روحی را به جامعه تزریق نموده و آنان را برای پشتیبانی رزمندگان مهیا می سازد. در این تدبیر، حکمت های بسیاری نهفته است که جامعه اسلامی را از هجوم فتنه ها مصون می دارد. به برخی از این حکمت ها اشاره می کنیم:
1. دخالت دادن همه مردم اعمّ از آنان که توان رزمی دارند و یا ندارند، در دفاع و پشتیبانی از کشور؛ به گونه ای که هیچ کس را بی تفاوت رها نکرده و نسبت به حفظ کیان اسلام و مسلمانان به تعهّد وامی دارد و هر فردی به خود اجازه انصراف از وظیفه را نمی دهد، بلکه همگی خود را صاحب اختیار در جریان های کشور دانسته و با ترغیب افراد به مشارکت مستقیم در سرنوشت جامعه، تمام مملکت را در دامن ملت می افکند و مسئولیت حفظ آن را به آنان وا می گذارد.
2. دل گرمی رزمندگان و پیدایش روحیه قوی و امیدواری به آینده، که موجب احساس قدرت مندی و مقاومت بیش از پیش خواهد بود؛ به طوری که رزمندگان خود را تنها نمی بینند، زیرا می دانند تمام مردم در دفاع از اسلام شریک اند و هر کس به اندازه توان خود انجام وظیفه می کند، حتی پیرزن خمیده ای که از فرزندان پیکارگران نگهداری و آنان را سرپرستی می کند، به سهم خود بهترین کمک را به آنان نموده و به ایفای وظیفه الهی خود متعهد است و به همین مقدار که از او ساخته است و شرعاً بر او لازم است، انجام وظیفه می کند.
3. مردم از نظر روحی آمادگی تمام برای دفاع از آیین مقدس اسلام پیدا می کنند و خود را چنان می بینند که می بایست در انجام دستورها پایمردی نمایند و در این تصمیم نیز به طور فعال و کوشا عمل می کنند.
این آمادگی روحی و معنوی به حدی در رشد انسان نقش دارد که گاه به جایی می رسد که انسان را به قرب الهی مفتخر و مایه عزّت او در دو جهان و نجات از تمامی سختی های عالم برزخ و قیامت می شود، زیرا یکی از هدف های مهم تشریع تمامی تکالیف الهی، آمادگی برای دل کندن از تعلقات و روی آوردن به معنویات و تقرب جستن به رحمت حضرت ربّ العالمین است.
4. وحدت و همبستگی بسیار شدید و حاکمیت نظام عاطفی در جامعه مسلمانان؛ به گونه ای که هر کس خود را در گرفتاری دیگران شریک می داند. این مسئله گذشته از نظام دفاعی، در امنیت داخلی بسیار مؤثّر و موجب آسایش و آرامش مردم در حال حضور و غیبت آنان می باشد و چه بسیار از گرفتاری های مردمی که در اثر این گونه احساس هم دردی ها حل گردیده و مردم از حوادث بسیاری در امان خواهند بود.
فراز چهاردهم
أَللَّهُمَّ وَ أَیمَا مُسْلِمٍ أَهَمَّهُ أَمْرُ الْإِسْلامِ، وَ أَحْزَنَهُ تَحَزُّبُ أَهْلِ الشِّرْک عَلَیهِمْ، فَنَوی غَزْوًی، أَوْ هَمَّ بِجِهَادٍ فَقَعَدَ بِهِ ضَعْفٌ، أَوْ أَبْطَأَتْ بِهِ فَاقَةٌ، أَوْ أَخَّرَهُ عَنْهُ حَادِثٌ، أَوْ عَرَضَ لَهُ دُونَ إِرَادَتِهِ مَانِعٌ، فَاکتُبِ اسْمَهُ فِی الْعَابِدِینَ، وَ أَوْجِبْ لَهُ ثَوَابَ الْمُجَاهِدِینَ، وَ اجْعَلْهُ فِی نِظَامِ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ؛
خداوندا، هر مسلمانی که نسبت به وضع اسلام نگران و از تجاوز فرقه های اهل شرک اندوهگین است و در نیت او است که به جنگ و جهاد دست زند، لیکن ضعف یا فقر یا حادثه دیگری مانع از اراده او می شود، نام او را در دیوان عابدان و پاداش او را ثواب مجاهدان مقرر بفرما و او را در سلک شهیدان و صالحان قرار ده.
پاداش برای کار انجام نداده! و سرّ آن
این فراز، گذشته از اشاره به نکته های بسیار جالبی که در فراز قبل متذکر شدیم، اشاره به دقیقه بسیار جالب دیگری دارد که فقط مکتب اسلام توانسته است به این دقیقه توجّه نموده و بُعد تازه ای از بشر را کشف کرده و آن را مورد استفاده قرار دهد و آن نکته عبارت از اعطای ثواب و اجر قطعی، به فردی است که اراده انجام کاری را دارد و دلش برای انجام آن می تپد، ولی قدرت اجرا ندارد؛ یعنی اجر شهید را به فردی می دهد که قلب او آماده شهادت است، ولی موانع میان او و خواسته اش حایل گردیده است. آیین اسلام چنین فردی را در سلک شهیدان و صالحان برمی شمرد. در این گونه رفتار اسلام با امّت خود، دو نکته بسیار جالب را درمی یابیم که هیچ نظام حقوقی و جزایی، توان آن را ندارد:
1. تمامی دستورهای الهی آیین مقدس اسلام فقط به خاطر تربیت فرد و شکوفا ساختن استعدادهای او می باشد و هدف اعلای دین، انجام یک سلسله دستورهایی است که متکفل چنین خاصیت و ویژگی است. بنابراین، اگر برای فردی شرایط اضطراری ویژه ای حاصل شد؛ به گونه ای که به سوی انجام کار سنگینی بشتابد، ولی به انجام فیزیکی آن کار موفق نشود، شارع مقدس اسلام رشد لازمی را که انجام آن کار ایجاد می کند، در روحیه این فرد ایجاد کرده و اثر تکوینی آن عمل و اجر طبیعی آن را امضا فرموده و خداوند متعال مقامی را که به جا آورندگان آن عمل بدان نایل می گردند، به او عطا می فرماید، زیرا غرض اصلی، رشد روحی فرد است که گرچه موفق به انجام کار نگردیده است، اما موفق به تصمیم جدی بر آن گردیده که رشد روحی و معنوی همان فرد را در پی دارد.
2. شارع مقدس انسان ها را بر حسب دعاوی و یا شهود و سوگند، محاکمه نکرده و از آنها حساب نمی کشد، بلکه ملاک در محاسبه الهی، قلب و جان بندگان می باشد؛ چنان که قرآن کریم می فرماید:
یعْلَمُ ما یسِرُّونَ وَ ما یعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ؛[24]
او آن چه را پنهان یا اعلان دارید می داند، او به تمام آن چه در دل شما می گذرد، آگاه است.
نیز می فرماید:
یعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْینِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ؛[25]
او نیت پوشیده در گوشه های چشمان و نهان خانه دل ها را می داند.
هم چنین می فرماید:
وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکمْ أَوْ تُخْفُوهُ یحاسِبْکمْ بِهِ اللَّهُ؛[26]
او به تمامی آن چه اظهار می دارید و یا پنهان نگاه می دارید، شما را به محاسبه می کشد.
از این رو، در روایت آمده است که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمود:
إِنَّ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ الْفَقِیرَ لَیقُولُ: یا رَبِّ، أُرْزُقْنِی حَتّی أَفْعَلَ کذا وَ کذا مِنَ الْبِرِّ و وُجُوهِ الْخَیرِ. فَإِذا عَلِمَ اللَّهُ- عَزَّوَجَلَّ- ذلِک بِصِدْقِ نِیةٍ کتَبَ اللَّهُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلَ ما یکتُبُ لَهُ لَوْ عَمِلَهُ، إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ کرِیمٌ؛[27]
هرگاه فرد مؤمن نادار می گوید: پروردگارا، به من ثروت ده تا فلان کارهای نیک را به جا آورم. هرگاه خداوند- عزّوجلّ- بداند که نیت او صادق است و واقعاً این آرزو را دارد، مشابه همان اجر را به او اعطا می کند که به عاملان و نیکوکاران اهدا می فرماید و خداوند گسترنده و گرامی است.
نیز رسول اللَّه صلی الله علیه و آله می فرماید:
مَنْ طَلَبَ الشَّهادَةَ صادِقاً، أَعْطاها وَ لَوْ لَمْ تُصِبْهُ؛[28]
هر کس به راستی شهادت در راه خدا را طلب کند، خداوند متعال مرتبه و منزلت شهدا را به او کرامت می فرماید، اگر چه در بستر بمیرد و شهید نگردد.
و این همه به دلیل آن است که ملاک در پاداش الهی، پاک بودن دل و آمادگی تمام عیار جان ها است و غرض و هدف دقیق از فرمان برداری ها، رشد روح و پیدایش درجات وجودی است. به همین دلیل کارهای ریایی اگر چه به بهترین وجه صورت گیرند، کم ترین پاداشی را نتیجه نخواهد داد، زیرا از انجام تکالیف هیچ بهره ای نصیب جان چنین عمل کنندگان نگردیده است.
فراز پانزدهم
أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ عَبْدِک وَ رَسُولِک وَ آلِ مُحَمَّدٍ، صَلاةً عَالِیةً عَلَی الصَّلَوَاتِ، مُشْرِفَةً فَوْقَ التَّحِیاتِ، صَلاةً لا ینْتَهِی أَمَدُهَا، وَ لا ینْقَطِعُ عَدَدُهَا، کأَتَمِّ مَا مَضی مِنْ صَلَوَاتِک عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیائِک، إِنَّک الْمَنَّانُ الْحَمِیدُ الْمُبْدِئُ الْمُعِیدُ الْفَعَّالُ لِمَا تُرِیدُ؛
خدایا، بر حضرت محمد، بنده و فرستاده ات و خاندان او، عالی ترین درود خود را که برتر از همه تحیات است نثار فرما؛ درودی که نه زمان آن تمام شود و نه شماره آن پایان پذیرد؛ همانند کامل ترین درودهایی که برای یکی از اولیای خود فرستاده ای، زیرا تو منّان و ستورده و آفریننده همه چیز و باز گرداننده مردم در قیامت و به جا آورنده همه چیز هستی.
معنای صلوات
واژه «صلوات» جمع «صلاة» و در لغت به معنای دعا و درود است؛ سپس این لفظ از این معنا انتقال یافته و در معنای نماز به کار رفته، سپس در همین معنا شهرت و بلکه در بسیاری موارد تعیین یافته است، ولی در موارد استهال، قراین می فهماند که لفظ صلوات در کدامین معنا به کار رفته است، که مسلم در موارد درود بر انبیا و امامان علیهم السلام به معنای همان درود و دعاست، ولی باید دانست که هرگاه صلوات را به خدا نسبت داده و از او می خواهیم که بر پیامبر اکرم و امامان علیهم السلام صلوات فرست، معنای آن طلب رحمت و نعمت و کرامت و افاضه برکات از ناحیه حضرت ربّ العالمین می باشد.
درود بر محمد و آل محمد علیهم السلام متناسب با مقام والای آنان
نکته بسیار جالبی که در تقاضای صلوات امام سجّاد- سلام اللَّه علیه- است، درخواست عالی ترین تحیت و درودی است که خداوند بر صالحان و انبیای پیشین نثار فرموده است و باید دانست که عالی ترین درود مسئله ای تعارفی و بازی با الفاظ نیست؛ آن گونه که در کلمات و تعارفات مردم مشهور است، بلکه تعالی این درود و تحیت، وابسته به تعالی مبدئیت خاصی است که آن تحیت از آن جا نشأت می گیرد، زیرا درود و تحیت خاصی را طلب فرمود که فوق همه تحیات و درودها باشد و این معنا شایسته عظیم ترین مرتبه و عالی ترین اسمای الهی است؛ مثلًا اگر سلطانی به فردی هدیه ای عطا کند، ولی این هدیه از مقام سلطنت نشأت نگرفته باشد، بلکه سلطان به عنوان انسان به دیگری عطایی روا داشته است، معلوم است که آن هدیه دارای ارزش کیفی مهمّی نخواهد بود، برخلاف مواردی که به صورت رسمی و دولتی از مقام سلطنت چیزی را به کسی اهدا می کند. مسلّم مبدأ اعطا در این صورت، غیر از مبدأ آن در حال عادی است.
در این دعا نیز امام سجّاد علیه السلام از خداوند متعال درخواست می دارد که عالی ترین صلوات را بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و خاندان او علیهم السلام نثار کند؛ یعنی از مبدئیتی که فوق آن تصور نمی شود. بر این اساس، این درود از اسم «غفار»، «خالق»، «رازق»، «مدبّر» و یا «کریم» ناشی نشده است، بلکه از اسم اعظم که تمامی این اسما را شامل و مزایای همه را در بردارد سرچشمه گرفته است؛ اسمی که تمام خلق و ما سِوَی اللَّه به یمن توجّه آن اسم نشأت می گیرد که چه بسا مراد از آن اسم، «اسم مستأثر» باشد، زیرا چنین تحیت عظیمی فقط از آن اسم ناشی می شود و فقط در شأن او است و احدی جز معصومین علیهم السلام بدان سو راه ندارند و اسمی اختصاصی و مشمول اعظم مراتب هستی است که همه چیز با وسایط بسیار از آن مقام تنزل یافته اند. از این رو، حضرت سجّاد علیه السلام به اسم هایی اشاره کرده است که مجموع آنها همه چیز را در حیطه خود دارد و مجموعه ای است که هیچ چیز را فروگذار نکرده است و بدین سان، مقام محمد و آل محمد- صلوات اللَّه علیهم اجمعین- در مرتبه مجموع این اسم هاست. بنابراین، رحمت های نازله و کرامت های واصله بر آنها، از همان مقام و مرتبه سرچشمه گرفته است و با مقام این بزرگواران سنخیت تمام دارد.
پی نوشت ها:
[1] ر. ک: وسائل الشیعه، ج 15، ص 29- 33؛ مستدرک الوسائل، ج 11، ص 27 و 28.
[2] کافی، ج 5، ص 21؛ تهذیب، ج 6، ص 125؛ وسائل الشیعه، ج 15، ص 29 و 30؛ بحارالانوار، ج 97، ص 22.
[4] بحارالانوار، ج 8، ص 191؛ نیز ر. ک: بحارالانوار، ج 8، ص 92؛ ج 33، ص 82؛ عدة الداعی، ص 241؛ عوالی اللئالی، ج 4، ص 101.
[5] آل عمران (3) آیه 151.
[13] آل عمران (3) آیه 124.
[14] همان، آیه 125. کلمه «مُسَوِّمِینَ» در این آیه شریفه به معنی کمک کار است.
[15] مائده (5) آیه 18؛ غافر (40) آیه 3؛ شوری (42) آیه 15؛ تغابن (64) آیه 3.
[17] نهج البلاغه، خطبه 222؛ بحارالانوار، ج 66، ص 325.
[20] آل عمران (3) آیه 85.
[23] بحارالانوار، ج 69، ص 266؛ ج 99، ص 303 و 304؛ عدّة الدّاعی، ص 228 و....
[27] کافی، ج 2، ص 85؛ وسائل الشیعه، ج 1، ص 49؛ بحارالانوار، ج 67، ص 199 و....
[28] بحارالانوار، ج 67، ص 201. نیز ر. ک: عوالی اللئالی، ج 1، ص 101.