ماهان شبکه ایرانیان

مروری بر اتفاقات اجلاسیه چهاردهم خرداد ۱۳۶۸؛

دعوا بر سر نخواستن منصب و مقام ؛ قبول مسئولیت در گرو انجام وظیفه/ آیا می‌توان کسی که رهبری خود را قبول ندارد، به رهبری برگزید؟

وقتی روایت جلسه خبرگان ۱۴ خرداد ۶۸ را مرور ‌می‌کنیم درمی‌یابیم که چگونه خداوند صلاح و امور کشور را به سمتی هدایت ‌می‌کند که اقتدار و عزت‌ ایران بعد از امام(ره) محفوظ بماند و در ادامه افزایش یابد.

سرویس سیاست مشرق - وقتی روایت جلسه خبرگان 14 خرداد سال 68 را مرور ‌می‌کنیم درمی‌یابیم که چگونه خداوند صلاح و امور کشور را به سمتی هدایت ‌می‌کند که اقتدار و عزت‌ ایران بعد از امام خمینی(ره) محفوظ بماند و در ادامه افزایش یابد. نکته قابل توجه‌ این جلسه نداشتن نگاه و حب به رسیدن جایگاه و گرفتن سمت است.

کسی که دغدغه آخرت داشته باشد قطعاً ذره‌ای برای گرفتن منصب تلاش نمی‌کند، برای آن لابی نمی‌کند، برای آن پولپاشی، هزینه و تبلیغ بی‌جا نمی‌کند، برای رسیدن به آن به هر طریقی قدم نمی‌گذارد و تن به هرکاری نمی‌دهد. وعده‌های اغواکننده نمی‌دهد، لیست‌بندی و جناح بازی نمی‌کند بلکه حتی از آن فرار و گویی برای نرسیدن به آن به نوعی دعوا هم ‌می‌کند چون ‌می‌داند چه وظیفه خطیری است و چه پاسخگویی عظیمی ‌در پی دارد.

فقط زمانی ‌می‌پذیرد که تکلیف شرعی خود را در انجام آن کار و مسئولیت ببیند. با توجه به ‌ایام رحلت امام خمینی و جایگزینی آیت‌الله خامنه‌ای به‌عنوان رهبر انقلاب اسلامی‌ در 14 خرداد سال 68 مروری بر بخشی از جلسه خبرگان آن روز داریم.

دعوا بر سر نخواستن منصب و مقام قبول مسئولیت در گرو انجام وظیفه/ آیا می‌توان کسی که رهبری خود را قبول ندارد، به رهبری برگزید؟

طرح نام‌ آیت‌الله خامنه‌ای

مشروح مذاکرات اجلاسیه چهاردهم خرداد 1368 نشان ‌می‌دهد که پس از رأی‌آوردن رهبری فردی، بدون ذکر هیچ گزینه دیگری، رهبری آیت‌الله خامنه‌ای، بلافاصله از سوی جمعی از خبرگان مطرح ‌می‌شود. افزون بر مشروح مذاکرات، فیلم اجلاسیه هم همین اتفاق را تأیید می‌کند:
هاشمی ‌رفسنجانی: «چهل و چهار، چهل و پنج نفر ایستادند. فردی، تصویب شده است. حالا باید روی فرد رأی بگیریم.

یکی از نمایندگان [خلخالی] : پیشنهاد من، پیشنهاد من، آقای خامنه‌ای است.

هاشمی ‌رفسنجانی: خیلی خوب... ما هم پیشنهادمان آقای خامنه‌ای است.»

خاطرات و مشاهدات حاضران در اجلاسیه هم مؤید همین مطلب است. به روایت آقای منهاج دشتی، «نظر شورایی دنبال نشد و صحبت‌ها آمد روی فرد. وقتی صحبت‌ها آمد روی فرد دیگر صحبت آیت‌الله خامنه‌ای مطرح شد، صحبت نفر دیگری اصلاً به میان نیامد و ظاهراً به ذهن کسی هم خطور نکرده بود.» به عبارت دیگر، با منتفی شدن رهبری شورا، مثلاً هواداران رهبری آقای گلپایگانی، دوباره مصمم نشدند که نام گزینه مطلوب خود را مطرح کنند و در نتیجه تنها هواداران رهبری آقای خامنه‌ای بودند که مطلوب خود را دنبال کردند.

نتیجه‌ای که ازاین پیش آمد می‌توان گرفت ‌این است که ظاهراً روند مباحث و نطق‌ها، پیش از هر چیز، رهبری مراجع را تضعیف و رهبری فقهای سیاستمدار را تقویت کرده بوده است.

در چنین شرایطی، اکثریت خبرگان، شاید حتی پیش از آنکه بخواهند درباره فردی بودن یا شورایی بودن تصمیم بگیرند، به مطلوبیت رهبری فقهای سیاستمدار رسیده بودند و آنچه باقی مانده بود، تعیین مدل رهبری ‌این فقهای سیاستمدار، یعنی فردی یا شورایی بودن آن بود که در اصل قضیه، تفاوتی ‌ایجاد نمی‌کرد.

بنابراین، در سیرِ ذهنی خبرگان، نخست رهبری فقهای سیاستمدار، مقبول افتاده بود و سپس رهبری فرد، آرای اکثریت را به دست آورد.

در این روند، به طور طبیعی، مهم‌ترین و محتمل‌ترین گزینه موافق با چنین سیر ذهنی و نتیجه گیری، فقط آقای خامنه‌ای بود.

در همین هنگام، دو اتفاق قابل توجه در مجلس خبرگان رخ می‌دهد: نخست ‌اینکه آقای امینی پیشنهاد ‌می‌کند که بقیه مذاکرات به بعد از برگزاری نماز مغرب و عشا موکول شود که با مخالفت آقای هاشمی‌ روبه رو ‌می‌شود: «نه، الآن رأی می‌گیریم تمام بشود.» چنین گزاره‌ای، عزم جدی آقای هاشمی‌ را برای پایان دادن به فرایند انتخاب رهبری در اسرع وقت و تثبیت رهبری آقای خامنه‌ای نشان ‌می‌دهد. ‌

این مسأله از آنجا قابل توجه است که تا پیش ازاین، وی از حامیان رهبری شورایی بود. به نظر ما پیام ‌این تغییر مسیر و اقدام آقای هاشمی ‌این است که اگرچه مدل رهبری شورایی، با توجه به عوامل مختلفی، مدل پذیرفته آقای هاشمی ‌و همفکرانش بود اما با لغو شدن چنین احتمالی، رهبری فردی آقای خامنه‌ای، اولویت مطلوب بعدی آنها بوده است. به عبارت دیگر، در فهرست اولویت‌های هاشمی ‌رفسنجانی، نخست، رهبری شورایی فقهای سیاستمدار قرار داشت و سپس رهبری فردی از این فقها؛ واین اولویت دوم، بر رهبری یکی از مراجع تقلید، ترجیح و برتری داشت.

دعوا بر سر نخواستن منصب و مقام قبول مسئولیت در گرو انجام وظیفه/ آیا می‌توان کسی که رهبری خود را قبول ندارد، به رهبری برگزید؟

حلقه سه نفره پر سروصدا

اما رویداد دومی ‌که از اهمیتی به مراتب بالاتر ازاین برخوردار است، همهمه بعضی از نمایندگان و اصرار آنها مبنی بر بیان بعضی مطالب منقول از امام است.

با ذکر نام آقای خامنه‌ای برای رهبری فردی، آن دسته از نمایندگانی که از ابتدا به رهبری او تمایل داشتند و تا آن لحظه، با بردباری و نظاره گری روند مباحث خبرگان، سکوت اختیار کرده بودند، خواهان بیان عمومی ‌اشارات امام درباره مطلوبیت رهبری آقای خامنه‌ای شدند.

دراین لحظه از اجلاسیه، از هیأت رئیسه خبرگان و شخص آقای هاشمی ‌می‌خواهند که آن اشارات را برای همه اعضای مجلس بیان کند. افرادی مانند آقایان محسن مجتهد شبستری، معصومی ‌شاهرودی و قریشی، از فعالان ‌این صحنه ‌هستند.

به روایت ‌این افراد، تذکر برای بیان اشارات امام، از مدت‌ها پیش از این مقطع از اجلاسیه، به‌صورت مکتوب به اطلاع هیأت رئیسه رسیده بود اما تا این لحظه که رهبری آقای خامنه‌ای به شکلی جدی مطرح شد، هیأت رئیسه از ترتیب اثر دادن به ‌این تذکرها خودداری کرده بود:

مجتهد شبستری: «من در حین مباحث شورایی دیدم بحث‌هایی که مطرح می‌شود خیلی مفید نیست و وقتگیر است.

یادداشتی نوشتم، دادم به هیأت رئیسه که من شنیده‌ام که امام رضوان‌الله تعالی علیه، مطالبی درباره جناب آقای خامنه‌ای فرموده‌اند و آقای رفسنجانی هم مطلع از این جریانات است. خوب است که‌ این را مطرح کنند.

یادداشت کتبی دادم، جواب با یادداشت کتبی آمد، نمی‌دانم از هیأت رئیسه چه کسی ‌این را نوشته بود... در هر حال جوابی از طرف هیأت رئیسه برای من آمد که صبر کنید اگر مسأله شورایی رأی نیاورد مطرح بشود...»

مشابه همین کار را آقای قریشی هم انجام داده بود. او هم با ارسال یادداشت مکتوبی برای هیأت رئیسه خبرگان خواسته بود که اشارات امام از زبان راویان معتبر بیان شود.

آقای معصومی‌ نفر سومی‌ است که از تلاش خود برای طرح اشارات امام از تریبون هیأت رئیسه خبرگان خبر می‌دهد:معصومی ‌شاهرودی: «یک نفر آمد و به من گفت: «داستانی هست، نقل قول موثقی از امام(ره) وجود دارد، چرا آقای رفسنجانی آن را نمی‌خواند؟»

شهادت هاشمی‌ رفسنجانی به اشارات امام

با این اقدام، نه تنها توجه هیأت رئیسه که کل مجلس به‌ این افراد جلب می‌شود.

دراینجا آقای هاشمی‌ رفسنجانی، نه تنها به مقاومت خود پایان می‌دهد، بلکه با سرعت، ابتکار عمل را به دست گرفته و به درخواست آنها ترتیب اثر می‌دهد:

هاشمی‌رفسنجانی: «اجازه بدهید. ‌این حرف آقای شبستری را می‌خواهند آقایان [که مطرح کنم؟] آقای شبستری، چیزی از آقای طاهری [خرم‌آبادی] شنیده که «امام، جمله‌ای درباره آقای خامنه‌ای گفته‌اند.» سندش من هستم، اگر آقایان مایل‌اند من نقل کنم والا نه.»
پیشنهاد آقای هاشمی‌ با استقبال نمایندگان مواجه شد: «بله بفرمایند.»

با تأکید آقای طاهری خرم‌آبادی که سند ‌این روایت «آقای هاشمی‌ است»، هاشمی‌ رفسنجانی سخنان خود را از سر می‌گیرد:

هاشمی‌ رفسنجانی: «آن که ما از حضرت امام [شنیده‌ایم]، البته امام توی‌ این صحبتشان، دراین سندی که امروز خواندیم، گفتند «چیزهایی را قبول کنید از من که یا نوشته باشد یا در رادیو گفته باشم»، این، آن نیست که در رادیو ایشان گفته‌اند [یا...] اولاً؛ منتها ما شاهد، چهار پنج تا داریم که‌ اینجا می‌توانیم [مطرح کنیم]. ما شاهد هم داریم.»

دراینجاست که آقای موسوی اردبیلی، به آقای هاشمی ‌می‌گوید که براین مطلب و آن اشارات، شهادت می‌دهد: «آقای هاشمی، من شاهدم.» هاشمی، پس از شهادت آقای اردبیلی، سخنان خود را ادامه می‌دهد:

هاشمی‌رفسنجانی: «شاهدید؟ بله. ما یک جلسه با رؤسای قوا و نخست‌وزیر و احمدآقا خدمت امام بودیم- همان موقعی که مسأله آقای منتظری داغ شده بود- ما با امام مباحثه داشتیم.

یکی از احتجاجات‌مان با امام‌ این بود که شما اگر آقای منتظری را کنار بگذارید، ما در رهبری دچار مشکل می‌شویم.» امام هم شورایی را خیلی تمایل نداشتند، هیچ وقت؛ فرد را هم ما می‌گفتیم «ما فردی را نداریم الان که مطرح بکنیم در جامعه.» چون ما فرضمان بر مرجعیت بود با همان مسائل، امام فرمودند: «چرا ندارید؟ آقای خامنه‌ای.» البته ما می‌توانستیم آن روز، حمل کنیم‌ این را براینکه امام خوب برای ‌اینکه ما را قانع بکنند بگویند در بن‌بست نیستید [این را فرموده‌اند]. ما دراین مقدار البته قرار هم گذاشتیم به کسی نگوییم و ما هم نگفتیم واقعاً، اما ما بعداً شنیدیم درز کرده؛ نفهمیدیم از کجا درز کرده، اما ما نگفتیم. خود آقای خامنه‌ای اصرار داشتند این را مطرح نکنید. ‌

ایشان به من فرمودند «مبادا بگویید!» من هم نمی‌گفتم. یک بار دیگر من خصوصی خدمت امام رفتم. باز روی همین مسأله [بحث کردم]. من چون در جلسه عمومی ‌شرمم می‌آمد، خیلی مثلاً یکدندگی کردم و ور رفتم روی مسأله؛ باز ایشان به من در همان جلسه فرمودند که «شما، وقتی مثل آقای خامنه‌ای را دارید چرا تردید دارید؟ چرا مشکل دارید؟» بار سوم، ‌این را احمد آقا دیروز به ما گفت- در جمع چند نفریمان گفت - گفت: «وقتی آقای خامنه‌ای کره بودند و فیلمشان با آقای کیم‌ایل سون داشت نمایش داده می‌شد، منظره خوبی بود آنجا.» آقای احمدآقا گفتند که «من گفتم: آقای خامنه‌ای خوب جا افتادند دراین موارد.

واقعاً خوب آبرویی هستند برای نظام.»‌ ایشان فرمودند که «واقعاً ‌ایشان شایسته رهبری هستند.»‌ این هم حرف سومی ‌که البته ‌این را از احمدآقا نقل می‌کنم با واسطه، آنی که عرض می‌کنم، آقای اردبیلی و من و آقای احمدآقا و آقای نخست‌وزیر، در جلسه بودیم، با هم شنیدیم. ‌این مسموعات ما است.»

دعوا بر سر نخواستن منصب و مقام قبول مسئولیت در گرو انجام وظیفه/ آیا می‌توان کسی که رهبری خود را قبول ندارد، به رهبری برگزید؟

سکوت مخالفان

با نام آوردن از آقای آذری، همهمه مجلس را فراگرفت و نمایندگان سخنان آقای خامنه‌ای را قطع کردند.

مخالفان احتمالی انتخاب آقای خامنه‌ای سخنی نمی‌گفتند و این هواداران ‌این انتخاب بودند که سعی می‌کردند گزینه مطلوب خود را برای پذیرش مسئولیت رهبری متقاعد کنند.

آنها معتقد بودند پس از انتخاب وی از سوی خبرگان، همگان از او اطاعت خواهند کرد.

آقای خلخالی در جواب همین اشکال آقای خامنه‌ای که آیا به فرض مثال، کسی مثل آقای آذری‌قمی ‌از احکام مثل او پیروی خواهد کرد، گفت: «بعد از رهبر شدن بله. ما مرجع تقلید نمی‌خواهیم درست کنیم که... مسأله تمام است، ما که نمی‌خواهیم از شما تقلید بکنیم.» با این حال آقای خامنه‌ای پاسخ داد که «بحث تقلید نیست، بحث حکم است.» به‌ زعم وی، اگر چه قرار نیست رهبری مرجعیت تقلید را نیز برعهده داشته باشد اما پیروی نخبگان جامعه از احکام و تدابیر او، در گرو پذیرش صلاحیت و شایستگی او برای صدور حکم خواهد بود. بعضی نمایندگان هم بیان کردند که «امام، شما را صاحبنظر دانسته است» و همین را در اثبات شایستگی آقای خامنه‌ای کافی می‌دانستند.

در اینجا است که آقای آذری‌قمی خود برای پاسخگویی به سخنان آقای خامنه‌ای بلند می‌شود و با استناد به نظرات امام، اشکالات و نگرانی‌های وی را رد می‌کند:

آذری‌قمی: «بگذارید من جواب می‌دهم. من اعتقادم‌ این است؛ همان‌طوری که امام در آنجا تصریح کردند هر کس را که خبرگان -که نمایندگان مردم هستند- او را انتخاب کردند، حالا به‌عنوان مجتهد باشد، به‌عنوان صدق عدول المؤمنین باشد، حتی بالاتر برود، هم ولایت مطلقه دارد، عقیده من ‌این است و هم صلاحیت اطاعت... یعنی حکم شما لازم نیست حتماً مجتهد باشید [تا مطاع باشد]؛ اگر مجتهد هم نباشید از باب صدق عدول مؤمنین [واجب الاتباع است]...»

اشاره آقای آذری به آن بخش از نامه امام به آقای مشکینی بود که «[در امر رهبری] مجتهد عادل مورد تأیید خبرگان محترم سراسر کشور کفایت می‌کند.

اگر مردم به خبرگان رأی دادند تا مجتهد عادلی را برای رهبری حکومتشان تعیین کنند، وقتی آنها هم فردی را تعیین کردند تا رهبری را به عهده بگیرد، قهراً او مورد قبول مردم است.

در این صورت او ولی منتخب مردم می‌شود و حکمش نافذ است.» آقای آذری با تکیه بر این رأی و نظر امام و حتی فراتر از آن، معتقد بود هر کسی که از سوی خبرگان برای رهبری انتخاب شود و این نمایندگان که جمعی از مجتهدان و صاحبنظرانند، رهبری او را بپذیرند، او ولو مجتهد هم نباشد ولایت پیدا می‌کند.

تفسیر آقای آذری البته دست او را برای رأی دادن به رهبری آقای خامنه‌ای باز می‌گذاشت اما آقای خامنه‌ای به خوبی از تزلزل چنین رأی و پشتوانه رأیی با خبر بود.

او می‌دانست که رهبری با تکیه بر چنین بنیانی، یک رهبری شکننده خواهد بود و برای همین خطاب به آقای آذری با لحنی که نشان می‌داد راه‌حل او چندان هم راه‌حل مستحکمی ‌نیست، گفت: «پس [این ولایت]، ولایت فقیه نیست، ولایت عدول‌المؤمنین است.» منظور آقای خامنه‌ای‌ این بود که همین سخن آقای آذری، مؤیدی برای ادعای او است که از همین حالا، با فرو کاستن ولایت او به ولایت عدول المؤمنین، بنای سستی بنیان گذاشته می‌شود که در آینده مشکل‌آفرین خواهد شد.

در خواست ‌آیت‌الله خامنه‌ای از هاشمی‌ رفسنجانی

اما علت خودداری هاشمی‌ رفسنجانی از پذیرش درخواست ‌این نمایندگان، تا آن برهه از اجلاسیه چه بود؟ هاشمی ‌در مشروح همین مذاکرات که در ادامه هم خواهیم دید تصریح ‌می‌کند که علت خودداری‌اش، درخواست شخص آقای خامنه‌ای بوده است: «خود آقای خامنه‌ای اصرار داشتند ‌این را مطرح نکنید. ‌

ایشان به من فرمودند «مبادا بگویید!» «من هم نمی‌گفتم.» بنابراین، هاشمی‌ به‌دلیل نارضایتی و فراتر از آن بی‌میلی و استنکاف شدید آقای خامنه‌ای از عهده‌دار شدن‌ این مقام، از طرح آن اشارات خودداری کرد و در نتیجه به نظر می‌رسد هرگونه دلیل‌تراشی دیگری برای‌ این کار، منطبق با حقایق تاریخی نباشد.

البته ممکن است دلایل ضمنی دیگری هم وجود داشته باشد که آن نارضایتی و بی‌میلی را تقویت ‌می‌کرده است.

مثلاً ممکن است که آقای هاشمی، رهبری فردی آقای خامنه‌ای را به قدری غیرممکن و دشوار می‌دانسته که طرح چنین اشاراتی را نیز مفید به فایده نمی‌دانسته است یا اینکه اساساً، او و دیگر شخصیت‌ها، قصدی برای هزینه کردن از امام، دست‌کم تا پیش از تصمیم خود اعضای خبرگان برای انتخاب رهبری فردی و پیشنهاد آقای خامنه‌ای نداشته‌اند و چنین کاری را به مصلحت نمی‌دانسته‌اند.

آقای امینی دراین باره تأکید می‌کند که «در آغاز جلسه سعی بر این بود که خبرگان، نخست خودشان و در خلال مباحث، به نتیجه برسند که البته رسیدند.

آقای هاشمی، نظر امام درباره آیت‌الله خامنه‌ای را وقتی مطرح کرد که از سوی برخی از نمایندگان، مسأله رهبری ‌ایشان به شکل تلویحی مطرح شده بود و از آقای هاشمی‌ خواستند که دراین باره بیشتر توضیح بدهد.» جدای از همه‌ اینها، تصمیم جمعی افرادی مانند خود او و آقایان خامنه‌ای، موسوی اردبیلی و دیگران در گعده جماران، تلاش برای تحقق رهبری شورایی بود و در نتیجه هاشمی ‌نمی‌توانست برخلاف‌ این تصمیم جمعی عمل کند.

به‌این ترتیب، مرحله اولِ اقدام آقایان شبستری، قریشی و معصومی، با سکوت هیأت رئیسه به نتیجه‌ای نرسید.

اما گفت‌وگوی اتفاقی آقای شبستری و قریشی با یکدیگر و مشاهده تشابه نظری که با هم دارند سبب شد که ضمن تقویت رأی یکدیگر، آماده شوند تا در بزنگاه مناسب، خبرگان را برای اطلاع یافتن از اشارات امام تشویق کنند. ‌ این فرصت، پس از رأی آوردن رهبری فردی پدید آمد و آنها با توسل به فریاد و خطاب قراردادن هیأت رئیسه سخنشان را به گوش خبرگان رساندند.

قریشی: «به هر حال، من به ‌آیت‌الله محسن شبستری که در طرف راست من نشسته بود، گفتم: من شنیده‌ام که امام فرمودند: اگر من از دنیا رفتم، بهترین کسی که می‌تواند جانشین من باشد، آقای خامنه‌ای است؛ آیا شما درباره آقای خامنه‌ای چیزی شنیده‌اید؟ گفت: من نیز شنیده‌ام که امام گفته اگر من از دنیا رفتم، آقای خامنه‌ای بهترین کسی است که می‌تواند رهبر نظام باشد.

وقتی آقای شبستری ‌این مطلب را گفت، من بی‌درنگ به‌ ایشان گفتم: پس برخیزیم و با هم فریاد بکشیم واین مطلب را برای همه نمایندگان حاضر بگوییم. آنگاه بنده و آقای شبستری چنان فریاد کشیدیم که همه نمایندگان و رئیس مجلس خبرگان متوجه ما دو نفر شدند. ما گفتیم: آقایان! اگر امام درباره شایستگی رهبری آقای خامنه‌ای سخنی گفته‌اند، بگویید تا همه آقایان بدانند، بالاخره سخن امام برای ما خیلی مهم است.»

آقای شبستری و علی اصغر معصومی ‌هم مشابه همین ماجرا را روایت کرده‌اند:
مجتهد شبستری: «من دیدم استدلال آقایان به جایی نمی‌رسد. بلافاصله بلند شدم. با صدای بلند گفتم «جناب آقای رفسنجانی من یادداشتی داده بودم. حالا وقتش است که شما شهادت بدهید. شنیدم که امام درباره جناب آقای خامنه‌ای مطالبی فرموده‌اند... گفتم مطالبی را من شنیده‌ام‌ آیا ‌این واقعیت دارد؟ شما شهادت بدهید.»

معصومی ‌شاهرودی: «من بلند شدم و گفتم: «مگر ما خبرگان مردم نیستیم؟ از استانی که ‌یک پنجم ایران است نماینده شده‌ایم. چرا نامه ما را نمی‌خوانید؟ چرا نخواندید؟ برای چه؟» در اسناد مجلس خبرگان هست. آقای هاشمی هم گفتند که آقای خامنه‌ای به خواندن این نامه راضی نیستند.»

دعوا بر سر نخواستن منصب و مقام قبول مسئولیت در گرو انجام وظیفه/ آیا می‌توان کسی که رهبری خود را قبول ندارد، به رهبری برگزید؟

نطق پرشور مخالفت

سخنان آقای هاشمی ‌همهمه‌ای در مجلس پدید آورد.

با این حال هنوز اثر سخنان وی بر خبرگان معلوم نشده بود که آقای خامنه‌ای از جای خود برخاست و بدون نوبت قبلی برای بیان مطالب خود پشت تریبون قرار گرفت. آقای امینی و آقای هاشمی‌ از وی می‌خواهند درباره رهبری فردی و شورایی صحبت نکند، چراکه فردی بودن رهبر به تصویب خبرگان رسیده و دیگر امکان بحث درباره آن وجود ندارد.

لحن هاشمی کاملاً بی‌پروا و صریح است: «آقای خامنه‌ای! ما تصویب کردیم شورایی نباشد، شما بر خلاف مصوبه ما نمی‌توانید بگویید.» در همین حین یکی از نمایندگان به آقای خامنه‌ای می‌گوید که «من چند حرف دارم بگویم؛ شما جواب مرا بدهید.»‌

این نماینده ظاهراً می‌کوشد تا پیش از بیان اظهارات آقای خامنه‌ای، او را برای قبول مسئولیت رهبری قانع کند. ازاین رو با پاسخ آقای خامنه‌ای روبه‌رو می‌شود: «بگذارید من عرض بکنم؛ بعد، شما می‌فرمایید؛ دیگر حالا وقتمان که هست.» به‌ این ترتیب آقای خامنه‌ای نطق کوتاه، اما تاریخی خود را آغاز می‌کند:
سیدعلی خامنه‌ای: «بسم‌الله الرحمن الرحیم. اولاً واقعاً باید خون گریست بر جامعه اسلامی ‌که احتمال کسی مثل بنده، در آن مطرح بشود. حالا ‌این را که من نمی‌خواهم درباره آن صحبت کنم.

مسأله، اشکال فنی دارد؛ اشکال اساسی دارد.

من، حالا قبلاً خدمت آقای هاشمی‌ هم گفتم، در یکی دو هفته قبل از اینکه همین قضیه مطرح بوده و ایشان فرمودند، من جداً به ‌ایشان گفتم «من، قاطعاً چنین چیزی را قبول نخواهم کرد.»

حالا غیر از اینکه خود من حقیقتاً لایق ‌این مقام نیستم واین را بنده می‌دانم -شاید آقایان هم می‌دانید- اصلاً از لحاظ فنی، اشکال پیدا می‌کند ‌این قضیه. رهبری.

رهبری صوری خواهد بود و نه رهبری واقعی. خوب، من نه از لحاظ قانون اساسی و نه از لحاظ شرعی، برای بسیاری از آقایان، حرفم حجیت حرف رهبر را ندارد؛ ‌ این، چه رهبری خواهد بود؟... اجازه بفرمایید. قانون اساسی که خوب، می‌گوید مرجع، حالا یا مرجع شأنی یا فعلی؛ آنکه حالا هیچ، از لحاظ شرعی هم حجیت قول رهبر در صورتی است که آن کسی که می‌خواهد به حرف او عمل کند، او را فقیه و صاحبنظر در امور دین بداند؛ خوب، الان در همین جلسه، چند نفر از آقایان آمدند صحبت کردند، تصریح کردند که «بنده، صاحبنظر نیستم»، همین آقای آذری که اسم بنده را اول بار آوردند در جلسه، بنده اگر حکم بکنم، قبول خواهند کرد؟»

یک دیالوگ تاریخی

گفت‌وگوی دو نفره آقای خامنه‌ای و آقای آذری یک دیالوگ تاریخی است.

حوادث سال‌های بعد و مخالفت آشکار آقای آذری با آیت‌الله خامنه‌ای باعث شد این دیالوگ از سوی برخی به‌عنوان یک پیشگویی تاریخی تلقی شود. آنها، ‌اینکه آقای خامنه‌ای دقیقاً از کسی به‌عنوان شخصیت احتمالاً ناسازگار با رهبری احتمالی خود یاد کرد که همین ناسازگاری هم در سال‌های بعد عیناً اتفاق افتاد را شگفت‌انگیز می‌دانستند و برخی قائل به کرامت‌آمیز بودن ‌این اقدام آقای خامنه‌ای شدند:محمدتقی مروارید: «به نظر من ‌یکی از کرامت‌های آقای خامنه‌ای همین بود که وقتی ایشان وارد مجلس شد، آقای خامنه‌ای گفت همین آقای آذری مخالفت خواهد کرد.»

ماجرای‌ این گفت‌وگو از همان‌ ایام خردادماه 68 به اطلاع عموم رسیده بود.

در روزهای پس از پایان اجلاسیه خردادماه، روزنامه رسالت به صاحب امتیازی خود آقای آذری‌قمی، به چاپ روایت ناطق نوری ازاین دیالوگ تاریخی مبادرت کرد.

ناطق نوری در یک سخنرانی در مشهد که به حمایت از رهبری آیت‌الله خامنه‌ای ‌ایراد کرده بود، ‌این ماجرا را چنین تعریف کرده است:ناطق نوری: «فقها و علمای ما وقتی در مجلس خبرگان، بحث و بررسی در مورد آیت‌الله خامنه‌ای را مطرح کردند، به‌ ایشان وقت دادند که حرف بزند. به‌ ایشان گفتند که می‌خواهید چه بگویید؟ آیا می‌خواهید شکسته‌نفسی کنید؟ تواضع کنید؟ حرف شما در این مورد حجیت ندارد و هر چه ما بگوییم همان است.

بالاخره‌ ایشان یک جمله گفتند که اگر من انتخاب شوم بیخود نمی‌خواهم باشم. رهبرم و امر و نهی دارم.

اگر چیزی بگویم شماها اطاعت می‌کنید؟ حضرت آیت‌الله آذری‌قمی ‌وقت گرفته و گفت:آقا اگر انتخاب شوید به‌عنوان رهبر، من اعلام می‌کنم: اطاعت و پیروی از شما واجب و مخالفت با شما حرام [است]. ولی‌امر ما شمایی و شما را واجب‌الطاعة قبول داریم و اوامر شما را انجام می‌دهیم.»

آیا می‌توان کسی که رهبری خود را قبول ندارد، به رهبری برگزید؟

اولاً، براساس قانون اساسی، انتخاب رهبر برعهده خبرگان رهبری است.

بنابراین بر فقیهی که از سوی‌ این جمع از مجتهدان و فقیه‌شناسان به رهبری برگزیده می‌شود، واجب و لازم است که به‌ این تصمیم قانونی پایبند باشد.

در قضیه آیت‌الله منتظری هم خبرگان رهبری ضمن ابراز مخالفت او بر تصمیم خود پافشاری کردند و در نهایت آقای منتظری هم به‌ این تصمیم گردن نهاد.

ثانیاً، اظهارات آقای خامنه‌ای به هیچ وجه اعتراف به عدم صلاحیت و فقدان شرایط علمی ‌و تقوایی نیست.

عبارات ‌ایشان، هیچ دلالتی بر اعتراف به فقدان اجتهاد مطلق ندارد. آقای خامنه‌ای هرگز در نفی صلاحیت‌های خود سخن نگفته است و نگرانی اصلی او نه از این جهت که از جانب ناسازگاری احتمالی دیگران و به رسمیت شناخته نشدن صلاحیت‌های او از سوی دیگر خبرگان و صاحبنظران است.

عبارت «باید خون گریست بر جامعه اسلامی ‌که احتمال کسی مثل بنده، در آن مطرح بشود» هم، فاقد هر گونه دلیل و علت مبینی است که مخاطب را به چرایی‌ این مسأله آگاه کند.

بنابراین ‌این جمله بیش از هر چیز بر همان تواضع و فروتنی ناطق دلالت دارد و چیزی فراتر از آن دریافت نمی‌شود.

بدیهی است که از نظر موازین اخلاقی هم کسی انتظار ندارد آقای خامنه‌ای، کباده رهبری بکشد و برخلاف اظهارات فوق، خود را بهترین گزینه برای رهبری معرفی کند. صدها سال حاکمان ‌این سرزمین با تمسک به هزار بهانه و افسانه، نه تنها بدون انتخاب و رأی مردم که به‌عنوان حق ذاتی و ارثی خود یا به پشتوانه قهر و غلبه، فرمانروایی کردند و خود را شایسته‌ترین فرد عالم برای‌ این فرمانروایی می‌دانستند.

حال که احدی از آحاد این ملت با اصرار و ابراز تمایل عده‌ای از نمایندگان مردم در معرض انتخاب به رهبری جامعه و کشور قرار گرفته است و همه تلاش خود را به کار می‌برد تا آنها را منصرف کند، انتساب ‌این فروتنی و پرهیز از مقام، به اعتراف به بی‌صلاحیتی و ریاکاری و معصیت، چه سودی برای مردمسالاری و حقوق ملت دارد؟ اگر حکومت چنین شخصیتی خلاف شرع و قانون است، پس حتماً حکومت آقامحمدخان‌ها و نادرشاه‌ها و مالکان عرض و نوامیس مردم طی سال‌های دوران پادشاهی، شرعی و قانونی است؟ پرسش اصلی ‌اینجا است که‌ این قسم شبهه‌افکنی‌ها و خرده‌گیری‌ها، مسیر به سوی دموکراسی را هموار می‌کند یا نادانسته خودکامگی و حکومت‌های ارثی بی‌نیاز از صلاحیت‌ها یا رأی مردم را مشروعیت می‌بخشد؟

دعوا بر سر نخواستن منصب و مقام قبول مسئولیت در گرو انجام وظیفه/ آیا می‌توان کسی که رهبری خود را قبول ندارد، به رهبری برگزید؟

ادامه اجلاسیه خردادماه و آرای آیت‌الله خامنه‌ای

نطق تاریخی آقای خامنه‌ای گفت‌وگوی ماندگار او با آقای آذری‌قمی ‌و سپس سخنان کوتاه آقای هاشمی‌رفسنجانی در توصیف صلاحیت‌های گزینه یگانه رهبری، اجلاسیه چهاردهم خرداد 68 را به نقطه اوج خود نزدیک کرد. آنچه در مشروح مذاکرات ‌این اجلاسیه مشهود است، با پایان سخنان هاشمی‌رفسنجانی، هیچ مذاکره موافق و مخالفی درباره رهبری آقای خامنه‌ای انجام نشده است و خبرگان خود را برای رأی‌گیری نهایی آماده ‌می‌کنند. بعضی نمایندگان در مقام بیان دلایل ‌این اتفاق و رجوع شتابان خبرگان به رأی‌گیری برای رهبری‌ آیت‌الله خامنه‌ای معتقدند: «کأنه برای خبرگان هم روشن بود که ایشان اصلح هست، اصلاً بحث اینکه حالا ‌یکی بیاید بگوید من پیشنهاد می‌دهم آقای خامنه‌ای از نظر علمیت این‌طور، از نظر تقوا آن‌طور، ابداً این حرف‌ها نبود. ‌

یعنی هویت و شخصیت ایشان روشن بود برای خبرگان و نیازی نبود که حالا بنشینند و بحث کنند.» نکته جالب توجه و مؤید ‌این تحلیل، فقدان هر گونه اظهارنظر مخالفی از سوی مخالفان احتمالی رهبری آقای خامنه‌ای است.

در فیلم اجلاسیه مشخص است که هیچ اعلام اعتراضی از سوی هیچ‌یک از نمایندگان صورت نگرفته است. ‌ این اتفاق نشان از قلت تعداد مخالفان و ناامیدی آنها از احتمال تغییر مسیر اجلاسیه دارد.

در هر صورت با اقدام آقای هاشمی رفسنجانی، رأی‌گیری برای تأیید رهبری آقای خامنه‌ای آغاز شد. هاشمی‌رفسنجانی در اینجا هم تأکید کرد که‌ این انتخاب و رأی‌گیری یک اقدام موقتی است: هاشمی‌رفسنجانی: «حالا ما رأی می‌گیریم و دیگر بحث هم نمی‌کنیم. آقایانی که با رهبری جناب آقای خامنه‌ای، البته تا رفراندوم -‌این موقت است، دائم نیست. تا آن موقع- موافق هستند قیام بفرمایند.»

افراد موافق با رهبری ‌آیت‌الله خامنه‌ای ‌ایستادند.

تعداد آرای دقیقی که به ‌این پیشنهاد رأی مثبت دادند، بر اساس اعلام آقای هاشمی، از مجموع هفتاد نفر خبرگانِ حاضر در اجلاسیه، 56 نفر است: هاشمی‌رفسنجانی: «پنجاه و شش نفر هم‌ ایستادند با خودمان؛ رأی آوردند؛ یک مقداری هم بیشتر از دوسوم است.»

منظور هاشمی ‌از «خودمان»، اعضای هیأت رئیسه مجلس است. از پنج نفر عضو این هیأت، چهار نفر به رهبری آقای خامنه‌ای رأی دادند اما مشخص نیست که منظور او از 56 نفر، کل رأی‌دهندگان، به اضافه ‌این چهار نفر است یا باید آن 56 نفر را با ‌این چهار نفر جمع بست.

مطابق با اطلاعیه هیأت رئیسه خبرگان، پس از پایان اجلاسیه در مورخه پانزدهم خرداد 68، تعداد آرای آقای خامنه‌ای 60 رأی مثبت از 74 رأی عنوان شده است که مؤیدِ محاسبه دوم است. ‌

این تعداد برابر است با بیش از دوسوم اعضای حاضر در جلسه، که 9/80 درصد حاضران و 72 درصد کل اعضا را دربر می‌گیرد.

با ‌این حال، چگونگی به دست آمدن‌ این آمار نیز مشخص نیست. مطابق با آنچه در فیلم اجلاسیه مشهود است، رأی‌گیری با قیام و قعود انجام شده و شمارش چشمی ‌از افراد ایستاده به عمل آمده است.

ممکن است پس از پایان اجلاسیه، نمایندگان موافق، شمارش شده و یا از آنها امضا گرفته شده است که به نتیجه شصت نفر رأی موافق دست پیدا کرده‌اند. در هر صورت، با تکبیر حاضران، انتخاب نهایی خبرگان رهبری برای جانشینی حضرت امام خمینی انجام شد. با پیشنهاد هیأت رئیسه از آقای خامنه‌ای خواسته شد تا در خاتمه اجلاسیه سخنرانی کند که با استنکاف وی روبه‌رو شد.

درخواست برای تبیین اشارات امام مبنی بر صلاحیت آقای خامنه‌ای در رسانه

در ادامه، بعضی نمایندگان خبرگان، باز هم از آقای خامنه‌ای تقاضا می‌کنند که برای مجلس سخنرانی کند که‌ این تقاضا، همچنان با خودداری وی روبه‌رو می‌شود.

نکته بعدی، پیشنهاد آقای یوسف صانعی برای تبیین اشارات امام مبنی بر صلاحیت آقای خامنه‌ای برای رهبری، برای اطلاع عموم مردم بود.

آقای صانعی به آقای هاشمی ‌پیشنهاد می‌دهد که «آن دو تا نقل از امام را، پیشنهاد می‌کنم که آنچه را نقل کردید از رادیو گفته شود.» آقای امینی هم ضمن موافقت با این پیشنهاد بیان می‌کند که «اگر این گفته بشود خوب است؛ برای‌ اینکه تقویت بشود ‌این قضیه.» مطلب دیگری که از سوی نمایندگان مطرح شد، کتمانِ موقت بودن انتخاب تا رفراندوم بازنگری بود. آقای امامی‌کاشانی از هیأت رئیسه مجلس می‌خواهد که «اینکه فرمودند «تا رفراندوم»، [این] پخش نشود» و آقای سیدابوالفضل موسوی تبریزی هم تأکید می‌کند که «آقای هاشمی! «تا رفراندوم» را دیگر صحبت نکنید» که با موافقت آقای هاشمی ‌روبه‌رو می‌شود: «نه، ما نمی‌گوییم در خبر؛ ولی رأی، ‌این بود دیگر. آقایان، ‌این را بدانند.» اما تصمیم نهایی درباره چگونگی رسانه‌ای شدن انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به رهبری، به‌ این ترتیب گرفته شد که به بیان آقای هاشمی، «آقای مشکینی، بعد از جلسه یک مصاحبه کوتاهی بفرمایند، خبر را ‌ایشان بدهند؛ بعد آن وقت ما در یک توضیحی، در یک جایی، خواهیم گفت.»

به‌این ترتیب، اجلاسیه چهاردهم خرداد 68 خبرگان رهبری برای انتخاب جانشین امام خمینی(ره)، با اعلام ختم جلسه از سوی آیت‌الله مشکینی و به صدا درآمدن زنگ جلسه، به پایان رسید.

هیأت رئیسه مجلس خبرگان، یک روز بعد، با صدور بیانیه‌ای ‌این تصمیم تاریخی را به عموم مردم ابلاغ کرد:

«بسم‌الله الرحمن الرحیم. مجلس خبرگان، ضمن عرض تسلیت رحلت جانگداز حضرت امام امت رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی‌ ایران، با درک عمیق از مسئولیت تاریخی خود با توجه به موقعیت رفیع و حساس مقام رهبری در نظام جمهوری اسلامی ‌ایران و با اهتمام بلیغی که از حضرت امام امت و بنیانگذار جمهوری اسلامی ‌ایران رضوان‌الله تعالی علیه در پیام‌ها و بیانات مکرر به‌خصوص در دستورها و ارشادهای اخیرشان در خصوص رهبری ابراز داشته‌اند و با توجه به اصول مربوط در قانون اساسی و با آگاهی کامل از توطئه خناسان و دشمنان اسلام و انقلاب در داخل و خارج نسبت به آینده نظام مقدس اسلامی‌ و برای آمادگی لازم در برابر هرگونه حادثه با در نظر گرفتن شرایط داخلی و خارجی و با الهام از مضامین الهی وصیتنامه بسیار مهم الهی سیاسی حضرت امام امت در جلسه فوق‌العاده مورخ 14/3/68 با اکثریت بیش از چهار پنجم اعضای حاضر، 60 رأی موافق از 74 عضو حاضر در جلسه، حضرت آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای را به رهبری نظام جمهوری اسلامی‌ ایران برگزید.»

اصرار بر مخالفت

بنابراین، اشکال در فقاهت آقای خامنه‌ای نه‌تنها همه‌گیر نبود که اتفاقاً، با توجه به رأی نهایی نمایندگان روشن می‌شود که به بخش اندکی از خبرگان تعلق داشته است.

در هر حال، آقای خامنه‌ای، همچنان بر استنکاف و مخالفت خود اصرار می‌کند. وی با بیان ‌اینکه همچنان و «به هر حال من مخالفم»، تأکید می‌کند که «در بحث شورایی و فردی می‌خواستم بیایم ‌اینجا صحبت کنم، فکر نمی‌کردم که فردی رأی بیاورد». آقای خامنه‌ای به جای خود بازمی‌گردد و حالا نوبت خبرگان می‌رسد که نظرات خود را بیان کنند. عده‌ای از خبرگان، از ابراز مخالفت آقای خامنه‌ای گلایه داشتند:

محمد مؤمن: «[وقتی که] صحبت آقای خامنه‌ای تمام شد، رفتند و سر جای خودشان ردیف سوم، چهارم صندلی‌هایی که دست راست ما بود، نشستند.

بعد مقابل حرف ایشان آقایان اعضای خبرگان، آنهایی که خودشان ارزشمند و شناخته شده بودند، بلند شدند که ‌یعنی چه؟ چرا؛ شما صلاحیت دارید.»

آقای محفوظی هم از یک گفت‌وگوی دو نفره با آقای خامنه‌ای خبر می‌دهد که در آن از کاندیدای رهبری می‌خواهد که به انتخاب خود اعتراضی نداشته باشد:

محفوظی: «من ‌یادم می‌آید که هرگز جلو نمی‌نشستم و در وسط می‌نشستم، آقای خامنه‌ای (حفظه‌الله) هم در حدود دو ردیف بعد از ما نشسته بود. ایشان همش در اضطراب بود که این چه حرفی هست و من نه و شما نباید این‌جور بکنید. ما از سابق با ایشان آشنایی داشتیم، شاید قبل از پیروزی انقلاب.

حتی من در جایی که بودیم، برگشتم و گفتم حاج آقا شما این صحبت‌ها را نفرمایید، خواسته این آقایان هست، شما اینقدر مخالفت نکنید با خواسته آقایان. من به ایشان عرض کردم چون دو صندلی بعد از من نشسته بود. ایشان بلند شد که نه من را مطرح نکنید، من برگشتم روی همین دوستی سابق گفتم حاج آقا! این حرف‌ها چیه؟ شما خواسته این آقایان را نباید بی‌جواب بگذارید. شما اجازه بفرمایید، اصلاً مخالفت دیگر نکنید.»

اما واکنش اصلی به سخنان آقای خامنه‌ای از سوی هاشمی‌رفسنجانی ابراز شد. او از همان جایگاه هیأت رئیسه، به توصیف صلاحیت‌ها و ویژگی‌های گزینه یگانه رهبری فردی پرداخت:

هاشمی‌رفسنجانی: «چون آقای خامنه‌ای صحبت کردند، دو جمله هم من صحبت کنم. اولاً، خوب ما با آقای خامنه‌ای از جوانی در مدرسه خدمت‌شان بودیم؛ در بحث‌ها بودیم. حالا، همیشه مسائل مطرح می‌شود، مسائل عمده مطرح می‌شود. من واقعاً آقای خامنه‌ای را صاحبنظر می‌دانم، صاحبنظرِ جدی در مسائل فقهی؛ اما نه‌ اینکه ‌ایشان الان رفته‌اند مسائل را استنباط کرده‌اند؛ یعنی الان اگر یک مسأله اجتماعی برای کشور مطرح بشود و ‌ایشان بخواهند نظر فقهی پیدا کند، با همان روش سنتی، با یک مقدار کار کردن، با یک مقدار کمک گرفتن از کسانی که منابع را [دیده‌اند] - چون ممکن است وقت نداشته باشد- کمک کنند برای پیدا کردن مصادر، ‌ایشان می‌تواند به نظر برسد.»

تأکید آقای هاشمی‌ بر اجتهاد و فقاهت آقای خامنه‌ای نشانه دیگری بود بر این مدعا که افراد شاخصی در مجلس خبرگان بر علمیت وی، اشراف و اعتراف داشته‌اند. در همین لحظه، یکی از نمایندگان که ظاهراً آقای سیدمحسن موسوی تبریزی است، خطاب به آقای هاشمی‌ می‌گوید که «فردا نیایید بگویید که خود آقای خامنه‌ای آمد گفت که صلاحیت ندارم.» آقای هاشمی‌ در پاسخ به آقای تبریزی می‌گوید: «نه نباید بگوید.» هشدار آقای محسن موسوی، مبتنی بر یک یادآوری تاریخی بود. او قصد داشت با یادآوری فرایند انتخاب آقای منتظری به قائم‌مقامی ‌رهبری تذکر بدهد که اولاً، باید به ‌این استنکاف و خودداری توجه کرد چرا که ‌این امکان وجود دارد در صورت بروز مشکلاتی مشابه مشکلات آقای منتظری، رهبری آینده انقلاب نیز با تکیه بر مخالفت امروز خود، حجتی علیه خبرگان داشته باشد؛ و ثانیاً، فرداروزی با استناد به ‌این خودداری و اعتراف به عدم صلاحیت، ممکن است خبرگان، خود را محق بر عزل رهبری بداند.

جَوّ، جوّ فقاهت نبود؟

در سال‌های بعد، و با تکیه بر ‌این اظهارات آقای آذری، بعضی نمایندگان ادعا کردند که اصلاً جوّ حاکم در اجلاسیه چهاردهم خرداد، درباره رهبری آقای خامنه‌ای، جوِّ فقاهت نبود، و خبرگان، ناظر به صلاحیت‌های دیگری به رهبری ‌ایشان رأی مثبت دادند:

سیدمحسن موسوی تبریزی: «آقای خامنه‌ای بلند شد گفت، من را که رهبر بکنید بعضی از آقایان اصلاً از من که اطاعت نمی‌کنند.

گفت همین آقای آذری، آقای آذری گفت نه از نظر ما عدول‌المؤمنین عیب ندارد. بلند گفت، چون جوّ، جوّ عدول‌المؤمنین بود، جوّ اطاعت از شخصی به‌عنوان فقیه نبود که حالا بخواهیم او را رهبر کنیم. ‌یک کسی آنجا نگفت که ایشان فقیه است؛ ‌یعنی چه از باب عدول‌المؤمنین عیب ندارد و خلاصه از این چیزها دیگر، جزئیات دیگری هم بود.»

مدعای آقای محسن موسوی، نه تنها مؤید دیگری جز سخنان آقای آذری ندارد و اساساً هیچ شخص دیگری جز او، سخن از رهبری عدول‌المؤمنین نگفته است، بلکه شواهدِ منفی فراوانی علیه آن وجود دارد.

اعتقادی شبیه اعتقاد آقای آذری، به‌هیچ‌وجه، مخصوص همه و حتی اکثریت اعضای مجلس هم نبود. در بررسی مذاکرات اجلاسیه تا به‌اینجا دیدیم که رهبری آقای خامنه‌ای، طرفدارانی جدی داشت که بخش قابل‌توجهی از آنها هم در صلاحیت فقهی او تردید نداشتند. در خاطرات نمایندگان هم آمده است که تردید درباره صلاحیت علمی ‌آقای خامنه‌ای، به‌هیچ‌وجه همه‌گیر نبوده است: «بعضی‌ها خواستند بگویند که اجتهاد ایشان مورد بحث است ولی همه افراد نبودند، شاید ‌یک کسی ‌این به ذهنش آمده بود.»

بنابراین بخش مهمی‌ از خبرگان رهبری، تردیدی در اجتهاد و صلاحیت علمی ‌آقای خامنه‌ای نداشتند و برای همین، حتی سعی می‌کردند که شبهات شخص‌ِ نامزد رهبری و نیز آن عده‌ای را که تردید داشتند نیز حل کنند و به آنها راه‌حل نشان دهند.

مثلاً آقای امینی که خود از هواداران رهبری آقای خامنه‌ای است، برای رفع نگرانی وی در باب قانونیت ‌این انتخاب، یادآوری می‌کند که ‌این انتخاب «موقت است. آقای خامنه‌ای! موقّت است. ‌این، موقّت است، اشکال ندارد.» و آقای محمد امامی‌کاشانی ضمن تأیید تلویحی اجتهاد و صاحبنظر بودن آقای خامنه‌ای در علوم دینی، برای کسانی که به فقاهت او یقین ندارند، راه‌حل نشان می‌دهد:

امامی‌کاشانی: «بنده عرض می‌کنم که شما می‌فرمایید افرادی‌ اینجا عقیده ندارند که جنابعالی فقیه هستید. عقیده ندارند ولی در این خبرگان، همه عقیده دارند که افرادی صاحبنظر هستند، آنهایی که صاحبنظر هستند، برای‌ اینکه ‌این احتیاط جنابعالی حل بشود، استنابتاً [رأی] می‌دهند. آنهایی هم که نظر دارند به ‌اینکه جنابعالی فقیه هستید، [که هیچ]، اصالتاً [رأی] می‌دهند. مجموعاً مسأله حل است.»

دعوا بر سر نخواستن منصب و مقام قبول مسئولیت در گرو انجام وظیفه/ آیا می‌توان کسی که رهبری خود را قبول ندارد، به رهبری برگزید؟

تواضع و پرهیز از مقام

اما به غیر از ‌این تحلیلِ آقای موسوی تبریزی، جمعی از خبرگان رهبری، سخنان آقای خامنه‌ای در مخالفت با رهبری خود را نوعی تواضع و پرهیز از مقام برداشت کردند. برای نمونه آقای خزعلی معتقد است ‌این سخنان و آن استنکاف، «برای تواضع‌شان بود» و موسوی جزائری هم تأکید می‌کند که «با وجود اینکه آقای خامنه‌ای اظهار تواضع کرده و مخالفت می‌کردند، لکن سرانجام ‌ایشان پذیرفتند.»

آقای سیدعلی‌اصغر دستغیب هم معتقد است: سیدعلی‌اصغر دستغیب: «آقای خامنه‌ای حرف آخر را زد و گفت مخالفم و آمد پایین. گفت مخالفم. آمدند و نشستند. ابداً هیچ‌کس قبول نکرد که بگوید ایشان خودش گفته من مخالفم. اصلاً دل‌ها محکم‌تر شد. شما ملاحظه کنید که شخصیتی چنین مطلبی به او رو بیاورد، به چشم خودش ببیند که به او رأی دادند، ولی ‌این حرف‌ها را بزند.

معنای آن ‌این است که یعنی ‌ایشان مقام‌پرست و طالب ‌این مقام نیست.» چنین برداشتی، دقیقاً مطابق با همان برداشتی است که در سال 64، خبرگان رهبری از استنکاف آقای منتظری در پذیرش جانشینی حضرت امام داشتند. در آنجا هم، نامه آقای منتظری در اصرار برای تجدیدنظر خبرگان در انتخاب ‌ایشان به قائم‌مقامی ‌به نوعی اظهار تواضع تفسیر شد و اینجا هم سخنان آقای خامنه‌ای، اگرچه با پاسخ و استدلال‌های بعضی از اعضا روبه‌رو شد، روی‌هم‌رفته به‌عنوان نشانه‌ای از شکسته‌نفسی و پارسایی تلقی شد.

صورت عملکرد نمایندگان در اجلاسیه چهاردهم خرداد

نخست با تکیه بر، فیلم اجلاسیه و تحلیل و واکاوی دقیق آن، و دوم، دیگر مراجع کمک‌کننده مانند نطق‌های اعضا، مصاحبه‌ها، خاطرات و دیگر اسناد درجه دوم، کوشیدیم که عملکرد خبرگان در اجلاسیه 14 خرداد 68 را در چهار مورد مشخص احصا کنیم:

1-‌اینکه در اجلاسیه خردادماه، اساساً حضور داشته‌اند یا خیر؟

2- در رأی‌گیری برای قبول استعفای آیت‌الله منتظری چه رأیی داده‌اند؟

3- رأی آنها در بحث رهبری شورا یا فرد چه بوده است؟

4- به رهبری آیت‌الله خامنه‌ای رأی مثبت داده‌اند یا منفی؟

بدیهی است که با توجه به کیفیت مراجعی که بیان کردیم، نتوانستیم درباره همه اعضای مجلس خبرگان داوری کنیم و از ‌این رو در برخی موارد، به پاسخ دقیقی نرسیدیم که آن را با عنوان «معلوم نیست»، در جدول مشخص کرده‌ایم. از ‌اینکه اسناد صریح و مضبوطی درباره نوع آرا و یا حضور و غیاب نمایندگان در اجلاسیه خردادماه، اساساً وجود دارد، اطلاعی در دست نیست.

در صورت وجود چنین اسنادی، انتشار آن می‌تواند ارزش تاریخی قابل‌توجهی داشته باشد.

دعوا بر سر نخواستن منصب و مقام قبول مسئولیت در گرو انجام وظیفه/ آیا می‌توان کسی که رهبری خود را قبول ندارد، به رهبری برگزید؟

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان