ماهان شبکه ایرانیان

اینجا مقبره پسر امام رضا (ع) است (+عکس)

گنبد و بارگاه فرزند خردسال امام هشتم(ع) سرراست‌ترین آدرسی است که می‌توان در قزوین سراغ گرفت.

با آنکه شیخ مفید تاکید داشته   امام‌رضا(ع) تنها یک فرزند داشته‌اند اما در متون دیگر تاریخی تعداد فرزندان امام(ع)  دو، چهار یا پنج نفر ذکرشده است که یکی دختر و مابقی پسر بوده‌اند.

به گزارش همشهری آنلاین: ازجمله مورخانی که به تعداد فرزندان امام رضا(ع) اشاره کرده حمدالله مستوفی اهل قزوین است  که در قرن هشتم هجری در تاریخ «گزیده‌اش» نوشته: «در آن مقبره مشهدی است از آن پسر علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع)، وفات آن پسر در دو سالگی بود و گویند حسین نام داشته است». 

گنبد و بارگاه فرزند خردسال امام هشتم(ع) سرراست‌ترین آدرسی است که می‌توان در قزوین سراغ گرفت. اگر مسافر شهر قزوین باشید و به رسم همه مسافران در پایانه مسافربری شهر، مرکبتان را ترک کنید، برای زیارت فرزند امام هشتم(ع) کافی است با چند قدم پیاده‌روی خودتان را به ابتدای خیابان تهران قدیم برسانید و به اولین مسافرکشی‌ که سر راهتان سبز می‌شود بگویید؛ «شاهزاده حسین». اگر هم می‌خواهید غریبه بودنتان لو نرود باید بگویید خیابان سلامگاه. مسافرکش بعد از طی یک خیابان نه چندان طولانی مسافرش را به سلامگاه می‌رساند و شما پیش خودتان می‌گویید؛ «چه زود...».

پیش خودم می‌گویم «چه زود» و از ماشین پیاده می‌شوم. خودم را روبه‌روی خیابانی که با تابلوی سلامگاه، نشان شده می‌بینیم. گنبد رشید آسمانی رنگ امامزاده از همین جا دلربایی را شروع کرده است. دست روی سینه می‌گذارم و سلام می‌دهم. چه اسم بامسمایی دارد سلامگاه. خیابان را به قصد زیارت صاحب گنبد دلربا در پیش می‌گیرم. سلامگاه شلوغ است. اینجا تنوع قیافه‌ها و لباس‌ها زیاد است؛ این یعنی اینکه جمعیت اکثرا غیربومی هستند. مغازه‌ها بیشتر خورد و خوراک، لباس و سی‌دی به شلوغی عرضه می‌کنند. شلوغی در حرکت است. کمتر می‌شود بایستد، انگار دل شلوغی جای دیگری است.

اینجا مقبره پسر امام رضا (ع) است (+عکس)

در آستان جانان
«اینجا غریبه گیره. قزوین امامزاده زیاد داره اما اینجا از همه‌شون شلوغ‌تره، نیست سرراهه! مسافرها بیشتر میان اینجا»؛ اینها حرف‌های خادم نمازخانه‌ای است که درست در میانه خیابان سلامگاه قرار گرفته است. بالای ایوان رو به خیابان بنا نوشته شده؛ آرامگاه شهید ثالث. برای اینکه ببنیم شهید ثالث کیست، پا به داخل آرامگاه می‌گذارم. بنا دو نمازخانه زنانه و مردانه دارد و یک حیاط کوچک. تابلویی که روی دیوار نمازخانه نصب شده است، توضیح می‌دهد: «در حالی که اینجا را ابوالقاسم شیرازی به سال 1263 ه. ق برای خودش ساخته بود، پیکر حاج محمدتقی برغانی که به دست پیروان باب کشته شد، در اینجا به امانت گذارده شد تا سر فرصت به عتبات عالیات منتقل شود.

اما به وقت انتقال با مشاهده تازگی جسد از انتقال آن جلوگیری شد و پیکرش در زیرزمین همین مکان به خاک سپرده و سنگ قبر پر نقش و نگارش در گوشه‌ای از نمازخانه مردانه نصب شد». توضیحات تابلوی میراث فرهنگی که تمام می‌شود، از مقبره بیرون می‌آیم و راهم را به طرف گنبد دلربا ادامه می‌دهم. برای رسیدن به آستان امامزاده باید مسیر مطبقی را طی کرد که درختان بلند بالا مشایعتش می‌کنند. در حالی که سلامگاه از خیابان مطبق جدا می‌شود و از کنار دیوار امامزاده به راه خود می‌رود.

سر و شکل سردر و ورودی امامزاده در انتهای مسیر مطبق، آدم را یاد دروازه‌های قاجاری می‌اندازد. دستفروشی که بساطش را کنار خیابان منتهی به سردر پهن کرده، می‌گوید: «آن قدیم ندیم‌ها اینجا ورودی شهر بوده و حصار شهر درست به دیوارهای امامزاده وصل می‌شده و خارج امامزاده بیایان بوده». از دروازه امامزاده می‌گذرم و داخل هشتی پوشیده از کاشی می‌شوم. دو راهرو در دو طرف هشتی را به حیاط امامزاده وصل کرده‌اند. در انتهای راهروها یک صحن بزرگ غافلگیرم می‌کند. 52 طاق‌نمای عمیق و چند حجره دوره‌ام کرده‌اند. صحن، شلوغ است و هر کدام از طاق‌های عمیق پاتق یک خانواده شده است.

اینجا مقبره پسر امام رضا (ع) است (+عکس)

حجره‌هایی که به سر در ورودی پشت کرده‌اند، پنجره‌های ارسی دارند. کاربرد هرکدام از حجره‌ها را تابلوی بالای سردرشان مشخص کرده است؛ پاسخ به سؤالات شرعی، مدیریت، پایگاه بسیج و اتاق خدام. درست وسط شلوغی صحن، بنای حرم قرار دارد و روبه‌رویش حوض مرمر. بین حوض و ورودی هم یک سقاخانه است با کلاهی فلزی بر سر. ایوان اصلی حرم، چند پله‌ای بالاتر از سطح زمین است.

پله‌ها را بالا می‌روم. رد و بدل کردن کفش‌ها و شماره جاکفشی بهانه‌ای می‌شود برای باز شدن سر صحبت با کفشدار؛ «همیشه اینجا این‌قدر شلوغه؟» «همیشه همین‌جوره، دو، سه سالی هست که کاروان از شمال می‌یاد، بیشتر شون هم خانمن. می‌یان یه اتراقی می‌کنن اینجا و بعد می‌رن حرم حضرت معصومه(س). از سه‌شنبه تا جمعه اینجا قرق اون‌هاست. شده من اینجا روزی 52 تا اتوبوس شمردم». حیاط دیگه جا نداشت. باید از کنار سفره و زیراندازهاشون رد می‌شدیم. ایوان و رواق پر از خرده آینه را رد می‌کنم تا به گنبدخانه برسم.  

برای رسیدن به گنبدخانه باید از در چوبی پر نقش و نگاری گذشت. عده‌ای در نمازخانه جمع‌وجور جنب گنبدخانه به نماز ایستاده‌اند. به بالای سرم که نگاه می‌کنم هزارتکه می‌شوم. دنبال قطعه‌های خودم توی ریزه آینه‌ها می‌گردم.  

اینجا مقبره پسر امام رضا (ع) است (+عکس)

شنیده‌ها و دیده‌ها
«روی حوضچه نشست و گفت: آقا یا شفام بده یا کف گرگی بزن پس کلم، عشق این دختره از سرم بپره. اینجا کنار حوض هم یک درخت توت بود که یاور کنارش می‌ایستاد و چند تا دیالوگ می‌گفت. درخت پارسال خشک شد، انداختنش». اینها را علیرضا احمدی با هیکلی تکیده و ته ریش تیره روی صورتش می‌گوید. داستان، فیلم‌برداری ده سال پیش گروه سازنده سریال شب دهم است که مدتی در بازار قیصریه، شاهزاده حسین و کوچه پس‌کوچه‌های قزوین چرخیده‌اند.

حافظه خوبی در به یاد آوردن دیالوگ‌های فیلم دارد و  وقتی از معجزات حضرت می‌پرسم، به زن پیری که کنارش نشسته، ارجاع‌مان می‌دهد و ترجیح می‌دهد او راوی کرامات امامزاده باشد؛ «20 سال پیش امامزاده یه کوری را شفا داده بود». علیرضا احمدی صداهای بریده بریده مادرش را ترجمه می‌کند. زوار هر کدام چیزی از معجزات شاهزاده شنیده‌اند. اما توی حرم کسی هست که خیلی از این شنیده‌ها را دیده؛ «آقام شفا می‌ده. پس چی، آدم دلش پاک باشه، شفا میده.

اول خدا، دویم اینا». حسین حسن‌پورکه 17 سال است خادمی شاهزاده را می‌کند شاهد معجزات زیادی بوده است. از جمله شفای یکی از دوستانش؛ «یکی از رگ‌های قلبش گرفته بود، اینجا نتونسته بود معالجه کنه، رفته بود تهران. تهرانم دو دفعه رگ‌هاشو سیخ زده بودن، باز نشده بود. نوبت داده بودن که قلبش رو عمل کنه» اما آقای حسینی که رنگ و روی زرد دوستش را می‌بیند پیشنهاد می‌دهد: «یک روز هم بیا پیش دکتر ما، یک نسخه هم دکتر ما شما را ببیند».

روش آقای حسن‌پور بعد از سه شب جمعه جواب می‌دهد و مسیر شریان‌های خون باز می‌شود. او از این دست روایت‌ها برای تعریف کردن زیاد دارد. از شفا گرفتن دختر 16-15 ساله‌ای که روی دوش پدر و مادرش آمده بود و روی پای خودش رفته بود تا دفع سنگ کلیه همکارش. بین صحبت‌های خادم، صدای الله‌اکبر بلند می‌شود و اندکی بعد، جمعیتی تابوت به دوش وارد حرم می‌شوند.

طول و عرض ضریح را می‌روند و برمی‌گردند به سمت در خروجی.  هنوز هم که هنوز است، ساکنان شهر دارالمومنین قزوین متوفیشان را برای آخرین خداحافظی به بارگاه حضرت می‌آورند و همچنان در ایام محرم سیل جمعیت عزاداران قزوینی از هر کوچه و محله‌ای به سمت مقبره طفل خردسال امامزاده حسین(ع) روان است. امامزاده حسین(ع) همچنان مورد ارادت خیل مومنان قزوینی و غیر قزوینی است.  

شماره کفش را به کفشدار حرم می‌دهم، دست‌های بی‌دستکش کفشدار، کفش‌ها را به طرفم می‌گیرند. او اعتقاد دارد کفش‌های زوار پاک پاکند. دست به غبار نشسته روی پیشخوان کفشداری می‌کشد و به پیشانی می‌مالد؛ «این خاک، پاکه، ما افتخارمون خدمت به زوار آقاست. اینجا همه‌چی شفابخشه؛ از آب سقاخانه‌اش گرفته تا در و دیوار حرم، حتی خاک پای زوارش. فقط باید اعتقاد داشته باشی». 

اینجا مقبره پسر امام رضا (ع) است (+عکس)

«شاهزاده حسین قربونش برم، از اینجا رد می‌شده، اومده  بره حمام، افتاده توی حوض و خفه شده. قربون در و دیوار حرمش برم، بچه بوده آقا که دفنش کردن اینجا»؛ اینها را پیرزن فرتوتی تعریف می‌کند که تمام صورش را با چادر گلدار مشکی پوشانده. می‌گوید اسمش «حاج خانم» است. «همه من‌رو حاج خانم صدا می‌کنن، حتی بچه‌هام». تقریبا بیشتر قزوینی‌هایی که سن و سالی ازشان گذشته، درباره علت کشته‌شدن امامزاده حسین(ع)، با «حاج خانم» موافقند.  

اما کتاب‌های تاریخی، داستان دیگری برای تعریف کردن دارند؛ در بعضی منابع تاریخی آمده است که فرزند امام هشتم(ع) در مدینه به دنیا می‌آید و با کاروان امام تا قزوین همراه می‌شود. حسین(ع) دو ساله در مدت توقف امام در قزوین، در خانه داوود قاضی فوت می‌کند و در محل فعلی مقبره‌اش به خاک سپرده می‌شود اما بعضی از کتب سیره و تراجم در انتساب شاهزاده به امام رضا(ع) شک و تردید کرده‌اند و تنها فرزند امام هشتم را امام‌محمد جواد(ع) می‌دانند.

همین شک و گمان‌ها، حرف و حدیث‌های زیادی پیش آورد تا بالاخره حاج سید محمد شهاب واعظ در سال 1346 دست به کار شد و در نامه‌ای نظر آیت الله مرعشی نجفی را در این‌باره جویا شد. شهاب‌الدین حسینی مرعشی هم در جوابیه‌اش یکی از قدیمی‌ترین متونی را که در آن به مقابر قزوین اشاره شده بود (التدوین فی رجال قزوین نوشته امام الدین ابوالقاسم رافعی قزوینی) شاهد گرفت و با استناد به آن مقبره مورد بحث را مشهد حسین بن علی ابن موسی الرضا معرفی کرد. استعلام حاج سید محمد شهاب واعظ و جوابیه آیت‌الله مرعشی نجفی حالا قاب شده و در رواق ورودی حرم نصب شده است تا زوار خاطرجمع به زیارت امامزاده بروند.  

منابع مختلف تاریخی، امام هشتم (ع) را صاحب یک دختر و پنج پسر دانسته‌اند که حسین(ع) پنجمین و آخرین آنها بوده است. به گواه کتیبه صندوق چوبی امامزاده، شاهزاده حسین در شعبان 201 هجری قمری فوت می‌کند. از بین شش فرزند علی‌ابن‌موسی‌الرضا(ع) تنها امام محمد جواد(ع)، نهمین امام شیعیان است که پس از شهادت پدر زنده می‌ماند.  

مجاوران حرم
در حیاط امامزاده نقش‌های زیادی به چشم می‌خورد؛ از درشکه وکامیون و آینه گرفته تا تسبیح و شانه و فرشتگان مقرب. خیلی کم پیش می‌آید کسی نقش و نگار سنگ قبرهای کف حیاط را کشف کند. زائران معمولا  به راحتی از آنها می‌گذرند. در حالی‌که سنگ‌های مرمر کف صحن پر از تصاویر دیدنی‌ای هستند که می‌شود برایشان وقت گذاشت و از دیدنشان  لذت برد. خادمی که مواظب است پایش را روی نقش‌ها نگذارد، می‌گوید: «قزوینی‌ها هر پنجشنبه می‌یان اینجا برای زیارت اهل قبور. علما توی حجره‌ها و روی سکوها دفن هستند و بقیه همین جا کف حیاط. یه زمانی دورتادور امامزاده قبرستان بود. از سلامگاه که می‌آمدی، این‌طرف و آن‌طرف پر از قبر بود.

از بس مردم رفته بودند و آمده بودند، از وسط قبرها راه باز شده بود. آن قدیم و ندیم‌ها هر محله قزوین برای خودش یک قبرستان داشت؛ مثلا محله قصاب‌ها مرده‌ها شونو تو قبرستان خودشان دفن می‌کردند اما اینجا قبرستان عمومی بوده». یادم می‌آید علیرضا احمدی لابه‌لای صحنه‌های سریال شب دهم از قول پدرش تعریف می‌کرد که زیر صحن، اتاق‌هایی هست برای دفن اجساد. صاحب سنگ قبرهای پر نقش و نگار باید توی همین اتاقک‌ها، جایی  نزدیک ریشه‌های درخت توت حاضر در صحن خوابیده باشند. خادم مراقب سنگ قبرها، از وجود چنین مقابری بی‌خبر است و من را حواله می‌دهد به آقای فاضلی کفشدار.  کفشدار بدون دستکش، رازهای زیادی برای برملا کردن دارد؛ کمی آن‌طرف‌تر از کفشداری خانم‌ها یک سنگ مربع شکل یک متر در یک متر وجود دارد که زیرش یک راهرو پنهان شده است. راهرویی که دو متری قد دارد، به یک دالان وصل می‌شود.

دالان می‌رود تا برسد به یک اتاقک پر از جسد. اتاقک در واقع نوعی سردخانه بوده است برای نگهداری اجساد؛ اجسادی که باید می‌رفتند تا شهر و دیاری دیگر اما ترجیح دادند ماندگار شوند و مجاور امامزاده حسین(ع) بمانند. کفشدار مطلع از بزرگانی نام می‌برد که سال‌هاست همسایه طفل معصوم امام‌رضا(ع) شده‌اند. از شاه اسماعیل دوم و مادر و خواهر شاه‌طهماسب گرفته تا خاندان مرعشی که چیزی حدود 800 نفر هستند  و زمانی رتق و فتق امور آستانه امامزاده را به عهده داشته‌اند. خانواده مرعشی حتی بعد از مرگ هم به جدایی از سرورشان رضایت نداده‌اند و اطراف ضریح یا میان درگاه‌ها جایی برای خانه ابدی‌شان جفت و جور کرده‌اند.

اینجا مقبره پسر امام رضا (ع) است (+عکس)

از همسایگان مرحوم امامزاده باید از حاج سید موسی زرآبادی، حاج شیخ مهدی قاضی، حاج سید جعفر ادیب مجابی و دیگر علمای سرشناس قزوین که از خاندان رضوی، علوی یا تقوی بوده‌اند، یاد کرد. یکی از آخرین کسانی‌که افتخار مجاورت امامزاده را داشته است، کریمی‌راد، وزیر اسبق دادگستری است. آرامگاه و صحن شش‌گوشش شاهزاده حسین چیزهای زیادی برای تماشا و تامل دارد. قدیمی‌ترین اثر قابل توجه، صندوقی چوبی است که در آغاز قرن نهم روی مزار امامزاده کار گذاشته شده است.

تزئینات صندوق چنان مفصل است که بنایی بسیار معظم را به خاطر می‌آورد. بنایی که امروزه اثری از آن وجود ندارد. با پایان نابسامانی‌های عهد ایلخان و تیموری، شاه طهماسب و دختر نیکوکارش، زینب‌بیگم، توجهات بسیاری به امامزاده کردند. تزئینات رنگارنگ نمازخانه‌ها، در منبت چوبی پر از گل و برگ‌های پیچان و کتیبه‌های خوش‌نسخ، تنها از هنرمندان خوش‌ذوق صفوی برمی‌آید. کنار هم گذاشتن آن همه خرده آینه‌های ریز تنها در حوصله هنرمندان آینه‌کار قاجاری بوده است.

ایوان ستون‌دار بنا را معماران هم‌عصر شاهان قجر به بنای صفوی ضمیمه کرده‌اند و محمد باقر امینی، از متمولان قزوینی هزینه پوشاندنش را با آینه متقبل شده است؛ آینه‌هایی که در سال 1312 دوباره تجدید شده‌اند. سقاخانه بزرگ حرم را کبوترها در سال 1340 صاحب شده‌اند. سردر دروازه مانند و مناره‌های پرشمارش هم قاجاری‌اند. آنچه بیشتر از همه در این مجموعه به چشم می‌آید، خطوط خوش خطاطان کاربلد قزوینی است که  درهمه جا به چشم‌نوازی مشغولند.

 اما اینها همه، رنگ است و لعاب. قصد و غرض همان است که خوشنویش هوشیار قاجاری به خط نستعلیق سفید رنگ بر زمینه لاجوردی کتیبه سقاخانه برایمان نوشته است: هر بنایی با علی و آل او شد منتسب/  کعبه مقصود باشد قبله حاجت طلب  

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان