به گزارش سرویس جهان مشرق، روزنامهی انگلیسی تلگراف، در مقالهای به قلم سرهنگ «ریچارد کمپ»، افسر بازنشستهی ارتش سلطنتی و تحلیلگر نظامی(17 ژوئن)، به تحلیل «ضدحمله» ی بزرگ اوکراین و نتایج تاکنونی آن پرداخته است.
به گزارش تلگراف، ناتو باید خود را برای دورنمای شکست حمله متقابل اوکراین در دستیابی به موفقیتهای بزرگ آماده کند. در واقع، تا کنون، کیف تنها به دستاوردهای محدودی دست یافته است. اما کسانی که انتظار یک موفقیت برق آسا را داشتند، قطعا ناامید می شوند. این ماجرای پانزرهای آلمانی در برابر سواره نظام لهستانی در جنگ دوم جهانی نیست، و از شوکت و هیبت آمریکا در برابر نیروهای تضعیف شدهی عراقی با تانک های قدیمی بدون پوشش هوایی در جنگ خلیج فارس هم خبری نیست.
در عوض، ما شاهد چیزی نزدیکتر به یک سبک جنگی فرسایشی هستیم، با نیروهای هجومی که در برابر مواضع دفاعی به شدت مستحکم می جنگند. عملیات فعلی در مرحله شناسایی در امتداد چهار محور پیشروی جداگانه است، با یگانهای اوکراینی که مواضع روسیه را بررسی میکنند تا نقاط ضعیفی را شناسایی کنند که میتوانند با توپخانه آنها را سست کنند و توسط نیروهای ذخیره زرهی مورد بهرهبرداری قرار گیرند. گفته می شود که کماندوها و پارتیزان ها در پشت خطوط دشمن برای ایجاد سردرگمی و ایجاد اختلال در مراکز فرماندهی و کنترل فعالیت می کنند. از حملات دوربرد برای ضربه زدن به مقر استفاده می شود.
نکته مهم در اینجا فریب است، حمله ایذایی به چندین هدف فرعی، برای اینکه روس ها درگیر حدس زدن جهت اصلی حملهی نیروهای اوکراینی شوند. اما در جنگ، عملیاتها به ندرت طبق برنامه پیش میروند و حساب احتمالا علیه اوکراین است. ژنرال والری گراسیموف روس زمان و منابع زیادی برای آماده سازی دفاع موثر در خطوط چندگانه در اختیار داشته است. روس ها نیز تقریباً در همه چیز برتری عددی دارند، از مردان و تانک ها گرفته تا شاید مهم ترین آنها، توپخانه.
بعد، نیروی هوایی است. تقریباً هر نیروی مهاجم از جنگ جهانی دوم به بعد تنها با برتری هوایی یا سلطهی هوایی موفق بوده است. اوکراینیها چنین چیزی را ندارند، و ما همین حالا هم هزینهی آن را در فیلمهای میدان نبرد دیدهایم که ظاهراً خودروهای جنگی بردلی تهیهشده توسط آمریکا و تانکهای آلمانی لئوپارد 2 را نشان میدهد که توسط بالگردهای تهاجمی روسی درو می شوند.
بنابراین این ضدحمله می تواند به هر جهت ادامه یابد. اما یک چیز مسلم است: پیروزی اوکراین چندان قابل تضمین نیست. ما میتوانیم این نگرانی را در نشانههای احتیاط در مواضع و رفتار کاخ سفید ببینیم، جایی که رئیس جمهور بایدن احتمالاً در حال بررسی آسیبهای وارده به برنامه سیاسی خود، در صورت عدم حصول نتایج ملموس از این عملیات آفندی اوکراین است.
بخش اول قرنتیان(کتاب مقدس عهد جدید) به ما میگوید:
"اگر شیپور صدای نامعلومی بدهد، چه کسی خود را برای جنگ آماده میکند؟ "
در نشست ویلنیوس ناتو در ماه آینده، اگر اعضا به ورطه یک ضدحملهی شکست خورده نگاه کنند، قطعاً صداهای نامطمئن زیادی شنیده خواهد شد. کسانی که قبلاً تمایلی به ارسال سلاح نداشتند، بهانه جدیدی خواهند داشت: اوکراین قدرت جنگی برای رسیدن به پیروزی را ندارد.
تازه این را هم به حساب نمی آوریم که که طی سال گذشته، ما شاهد واکنشهایی سستاز سوی بسیاری از کشورها نسبت به مساله اوکراین بودیم، در صورتی که این بحران، نیازمند قاطعیت بود. اگر برلین جلوی استقرار تانکهای لئوپارد کمتر مانع می تراشید، کیف میتوانست اکنون تانکهای بسیار بیشتری را به میدان بیاورد، و حتی اگر تصمیم برای تأمین F-16– که هنوز هم اتخاذ نشده - همان یک سال قبل در واشنگتن گرفته میشد، اوکراین میتوانست اکنون F-16 در آسمان داشته باشد.
خطر این است که افرادی مانند امانوئل ماکرون و اولاف شولز لابی خود را برای تحت فشار قرار دادن کیف به سمت یک معاهده صلح T قبل از پایان سال، تجدید کنند. تزلزل از این نوع در اروپا موقعیت بایدن را در کنگره تضعیف خواهد کرد، با این چشمانداز که جمهوریخواهان مجلس در تلاش برای خنثی کردن بودجه اضافی برای اوکراین هستند. اما این دقیقاً پاسخ اشتباهی خواهد بود. اگر تهاجمی شکست بخورد، غرب باید به طور جدی به این سوال بپردازد که چگونه توانایی تهاجمی اوکراین را گسترش دهد. و این حمایت سخت باید با اعلام مسیر قطعی برای عضویت اوکراین در ناتو پشتیبانی شود. رهبران ویلنیوس باید از خود یک سوال بپرسند: اگر اوکراین با قدرت اتحاد آتلانتیک در پشت خود نتواند در برابر تجاوز روسیه پیروز شود، پس {اصولا} خاصیت ناتو چیست؟