فارن پالیسی در یادداشتی به امکان حرکت خاورمیانه به سمت ثبات اشاره کرد و نوشت: دولتهای منطقه به جای رقصیدن به ساز بیگانگان اکنون براساس منافع ملیشان معامله میکنند. رز هریسون عضو ارشد موسسه خاورمیانه و هیات علمی دانشگاه پیتسبورگ و الکس وطنخواه مدیر برنامه ایران در انستیتو خاورمیانه 26 ژوئن در این یادداشت مشترک نوشتند: در اواخر دهه 1960 میلادی برای کشورهای جنوب شرقی آسیا مشخص شده بود که بدون همکاری با یکدیگر نمیتوانند از نظر اقتصادی رشد کنند. آنان همچنین دریافتند که بدون همکاری با یکدیگر قادر به تامین امنیتشان نخواهند بود. به همان اندازه رویدادهای تحولآفرین در منطقه و جهان در شکلگیری آسهآن مهم بودند. با شدت گرفتن جنگ در ویتنام و افزایش نگرانیها در مورد گسترش کمونیسم، اقتصادهای ضعیف تهدیدی برای مشروعیت دولتها در سراسر جنوب شرقی آسیا بودند. در آن زمان بریتانیا در آستانه خروج از منطقه قرار داشت. در سطح جهانی دو دهه بعد جنگ سرد پایان یافت. این عوامل به شکلگیری و سپس گسترش عضویت اعضای تازه در آسهآن کمک کرد.
تنشزداییهای اخیر نشان میدهند که آگاهی منطقهای مشهود در جنوب شرقی آسیا در دهه 1960 میلادی ممکن است در خاورمیانه در حال تکرار باشد. گفتوگوهای ایران و عربستان سعودی در آوریل 2021 در بغداد آغاز شد، سر از مسقط عمان درآورد و در نهایت به پکن رسید و در آنجا توافقی حاصل شد که نویدبخش تداوم است. مانند تحولات جنوب شرقی آسیا در سال 1960 میلادی اکنون در خاورمیانه و جهان نیروهایی در حال کار هستند که میتوانند باعث کاهش شک و تردید ما شوند.
یکی از مضامین لحظه حاضر این است که کشورهای خاورمیانه به جای رقصیدن با آهنگ بیگانگان بر اساس منافع ملی خود معامله میکنند. این استقلال به دلیل رقابت قدرتهای بزرگ در منطقه است. با تشدید رقابت بین قدرتهای بزرگ، قدرتهای منطقهای گزینههای بیشتری دارند. آنها بیشتر به عنوان عوامل آزاد عمل میکنند تا متحدان متعهد قدرتهای جهانی.برای مثال، عربستان سعودی استقلال قابلتوجهی از ایالات متحده در موضوعاتی از سیاست انرژی گرفته تا رویکردشان نسبت به جنگ روسیه در اوکراین از خود نشان میدهد. ایران نیز با توجه به نقش خود در تامین پهپادها برای جنگ روسیه و اوکراین اعتماد به نفس بیشتری پیدا کرده است. بهرغم آنکه ایالات متحده از خاورمیانه خارج نمیشود، متحدانش در خلیج فارس اعتبار آن کشور را به عنوان یک ضامن و شریک امنیتی زیر سوال بردهاند. این وضعیت باعث میشود که آنان نهتنها از ایران دورتر نشوند بلکه به ایران در مقایسه با گذشته نزدیکتر شوند. آخرین ضربه برای عربستان سعودی حملات پهپادی در سال 2019 به دو پالایشگاه نفت ابقیق و خریص متعلق به شرکت دولتی آرامکو بود. تصور میشد که این حملات کار تهران است با وجود این، «دونالد ترامپ» رئیسجمهور وقت ایالات متحده بهرغم تظاهر مداوم رویکرد خصمانهشان در قبال تهران، واکنش چندانی نشان نداد. برای سعودیها پایان دکترین کارتر(تعهد ایالات متحده برای استفاده از زور به منظور دفاع از منافع ملی خود در خلیج فارس)، ثابت شده بود. این تحول بدون شک سعودیها را به سمت آمادگی برای مذاکره با ایران سوق داد. تا سال 2021 میلادی امارات متحده عربی و عمان نیز برای گسترش گفتوگوهای خود با ایران در تلاش بودند.
در واشنگتن این باور وجود دارد که خاورمیانه بدون دخالت ایالات متحده نمیتواند به ثبات دست یابد. با وجود این، در شرایط کنونی روشن شده که انگیزه اولیه برای ایجاد ثبات باید از سوی قدرتهای منطقهای باشد.
همان طور که حرکتهای اخیر به سمت گفتوگو نشان میدهند این دیدگاه در منطقه وجود دارد که ثبات و کاهش تنش از جنگهای داخلی در یمن و سوریه گرفته تا مشکلات لبنان و عراق مستلزم همکاری بین بازیگران منطقهای با یا بدون نقشآفرینی ایالات متحده است.نقش دیپلماتیک جدید چین در خاورمیانه عامل دیگری است که میتواند به حفظ روند کاهش تنش کمک کند. پکن از رویکرد ایالات متحده برای ایجاد توازن قوای فراساحلی علیه ایران از طریق عربستان سعودی و اسرائیل اجتناب میورزد و چنین رویکردی را تشدیدکننده تنش قلمداد میکند. در عوض، چین رویکرد خنثیتری نسبت به درگیریهای منطقهای اتخاذ میکند با این فرض که به جای دامن زدن به تنشها باعث ایجاد آرامش میشود.چند منبع ایرانی نقش حیاتی نوظهور چین را به عنوان یک ثباتبخش منطقهای برجسته ساختهاند. رسانههای دولتی ایران گزارش دادند که پس از حمله به تاسیسات نفتی عربستان در سال 2019 میلادی چین به تهران هشدار داد که چنین اقداماتی منافع آن کشور را تضعیف میکند، زیرا سیاست امنیت انرژی پکن مبتنی بر واردات بدون مانع نفت عربستان و خلیج فارس است. پکن بزرگترین شریک تجاری ایران و عربستان سعودی است اگرچه تجارت چین و عربستان حدود شش برابر بیشتر از تجارت چین و ایران است. با توجه به اینکه چین نیمی از نفت خود را از خلیج فارس دریافت میکند امنیت انرژی آن کشور ایجاب میکند که سیاستهایی را اتخاذ کند که احتمال درگیری بین ایرانیها در تهران و سعودیها در ریاض را کاهش دهد. باید دید که آیا چین اراده سیاسی و سنگینی برای کمک به ایران و عربستان سعودی به منظور پیگیری یکپارچگی اقتصادی دارد یا خیر؛ چیزی که قاره اروپا در پایان جنگ جهانی دوم شاهد آن بود. این یک آزمون بزرگ برای چین خواهد بود.
شاید اقدامات دیپلماتیک چین در خاورمیانه بتواند واشنگتن را نیز به سمت دیپلماسی سوق دهد. اقدامات چین ممکن است به عنوان انگیزهای برای صحبتهای اخیر درباره توافق غیررسمی بین ایران و ایالات متحده در مورد موضوع هستهای باشد. کاخ سفید اکنون باید با روایت چین به عنوان یک نیروی صلحطلب و ایالات متحده به عنوان جنگافروزی که صرفا میخواهد به خاورمیانه سلاح بفروشد مقابله کند. ریاض در کوتاهمدت بیشترین سود را از مشارکت چین خواهد برد. اگر چین بتواند بر تهران فشار بیاورد تا انصارالله یمن را مجبور به دستیابی به توافق سیاسی با عربستان سعودی کند و تهدید به هدف قرار دادن زیرساختها، برنامههای تجاری و اقتصادی عربستان را متوقف کند در آن صورت عربستان سعودی پیروز میدان خواهد بود. ازسرگیری دیپلماسی مزیت دیگری نیز برای ریاض دارد: در صورت درگیری نظامی بین ایران و ایالات متحده یا ایران و اسرائیل احتمال آنکه عربستان سعودی به هدفی برای اقدام تلافیجویانه تبدیل شود بسیار کاهش یافته است. برد تهران این است که توافق با ریاض ممکن است عربستان سعودی را از اسرائیل دور کند. نکته مهمتر آنکه این توافق دست کم میتواند نشاندهنده دوره جدیدی از «صلح سرد» بین تهران و ریاض باشد که طی آن هر دو طرف دخالت در امور داخلی یکدیگر را متوقف میکنند. هر دو طرف این وعده عدممداخله را محوری میدانند؛ پیامی که در سفر 17 ژوئن توسط «فیصل بن فرحان آل سعود» وزیر امور خارجه عربستان به تهران تکرار شد.این محاسبات در حال تغییر نهتنها بازتابدهنده تغییر واقعیتها در سطح منطقهای و جهانی است، بلکه ناشی از فشارهایی است که نخبگان حاکم بر ایران و عربستان سعودی در سطح محلی با آن مواجه هستند.
در مورد عربستان سعودی دستور کار «محمد بنسلمان» ولیعهد آن کشور تحول عظیم جامعه عربستان است. فراتر از هر چیز رهبری در ریاض متقاعد شده که بهترین استراتژی ملی برای آینده آن کشور راهبردی است که بر توسعه اقتصادی داخل تمرکز کند از جمله تعهد به پلتفرم چشمانداز 2030 ولیعهد عربستان سعودی. از سوی دیگر، با روی کار آمدن رئیسی ایران هیچ راهی برای خروج از بنبست خود با واشنگتن نمیدید. در عوض ایران به این نتیجه رسید که باید به دنبال سیاست تازهای در قبال رقبای عرب خود باشد تا تحریمهای آمریکا را دور بزند. سیاستگذاران در تهران به فایده همسایگان نزدیک به عنوان مجرای تجارت جهانی پی بردند. این گونه بود که امارات، عراق و عمان اخیرا به عنوان بزرگترین شرکای تجاری ایران مطرح شدهاند. تهران دست کم امیدوار است که تنشزدایی با ریاض از حجم اقدامات ضد ایرانی سعودیها از جمله حمایت مالی آن کشور از عملیات رسانههای مخالفان نظام سیاسی ایران بکاهد.ثبات منطقهای پایدار میتواند از سهگانه نیروهای محلی، منطقهای و جهانی که در یک جهت حرکت میکنند سود ببرد. یکی از مواردی که باید به آن توجه داشت این است که آیا توافقنامه ابراهیم و نزدیکی ایران و عربستان مکمل یکدیگر خواهند بود یا در تضاد با هم قرار خواهند گرفت. بهرغم آنکه احتمال کمی وجود دارد که هرگونه همکاری رسمی بین اسرائیل و ایران وجود داشته باشد؛ این احتمال وجود دارد که توافق ابراهیم به موازات نزدیکی عربستان سعودی و ایران اجرا شود. مهم این است که آیا عربستان سعودی در نهایت به توافقنامه ابراهیم خواهد پیوست یا خیر. در حالی که خوب است انگیزههای پشت سر عادیسازی روابط اخیر ایران و عربستان سعودی را زیر سوال ببریم و اراده سیاسی دو کشور را برای تنشزدایی آزمایش کنیم، بدبینی میتواند ما را از دیدن احتمال آیندهای بهتر برای این منطقه نابینا سازد.