ماهان شبکه ایرانیان

سینماگران درباره فریماه فرجامی چه گفتند؟ پرویز پرستویی ، مازیار لرستانی ، شبنم مقدمی و ...

بیشتر سینماگران یک عکس یا ویدئو از فریماه فرجامی را منتشر کرده و خبر درگذشت او را بازنشر کرده‌اند ولی چند نفر هم در باره او نوشته‌اند، متفاوت‌ترین اظهارات را احمد طالبی‌نژاد داشته است که به صراحت درباره مشکل بزرگ زندگی فرجامی و چند هنرمند دیگر حرف زد.

عصر ایران ؛ نهال موسوی - فریماه فرجامی بازیگر سینمای ایران در 71 سالگی بعد از چند روز در کما بودن به کوچ ابدی رفت، چند روز قبل در یادداشت «فریماه فرجامی ؛ ستاره خیر ندیده سینمای ایران» اشاره‌ای به فعالیت و زندگی او داشتیم، اما رفتن او چه بازتابی در میان سینماگران داشته‌ است؟ 

بیشتر سینماگران و حتی علاقمندان به سینما در شبکه‌های اجتماعی و صفحات یا حساب‌های کاربری که دارند یک عکس یا ویدئو از فریماه فرجامی را منتشر کرده و فقط خبر درگذشت او را بازنشر کرده‌اند ولی چند بازیگر و منتقد سینمایی هم در باره او نوشته‌اند، اما شاید متفاوت‌ترین اظهارات را احمد طالبی‌نژاد داشته است که در انتها می‌خوانید.

شبنم مقدمی (بازیگر) چند روز قبل زمانی که خبر به کما رفتن فریماه فرجامی منتشر شد نوشته بود: «شما من را نمی‌شناسید بانو…من که به عرصه رسیدم شما عزلت گزیده بودید از بخت ِ بَدم. کنارتان روی صحنه و مقابل ِ دوربین کار کردن که هیچ،دیدارتان هم ممکن نبود… شما من را نمی‌شناسید.اما من چرا…خوب‌ می‌شناسم‌تان.

صد بار، بیشتر «آفاق» درخشان ، «نرگس» را بهت زده و حیران ِ شما،دیده‌ام…سیصد بار «فروغ الزمان» پرده‌ی آخر را. 

آن‌قدر با«ماه‌منیر» مادر، وقت ِ سربه دامان ِ مادر گذاشتن اشک ریخته‌ام که نگو!…

آن‌قدر «مونس» بی‌پناه ِ «سرب»را در آغوش ِ خیالم کشیده‌ام که نپرس!

نمی‌دانید چقدر خواب ِ شما شدن…مثل ِ شما شدن را دیده‌ام‌ همه‌ی سال‌های نوجوانی و جوانی…چقدر تمرین شما شدن کرده‌ام توی خیالم…

مثل ِ شما زیبا شدن که ممکن نبود،می‌شد فقط نگاه‌تان کرد و سپس تحسین… شما نه فقط زیبا که باشکوه، باوقار و خاص بودید روی پرده… روی صحنه… در هر نقش…شما بهترین بودید.

فریماه فرجامی وئ ابوالفضل پورعرب در نرگس

می‌گویند کُما،وضعیتی‌ست عجیب میان ِ این جهان و آن جهان و هرکه در این حال قرار می‌گیرد انگار میان ِ پُلی ایستاده باشد که یک سویش ماییم و یک سویش آن‌ها که رفته‌اند.می‌گویند شما در این حال که هستید می‌شنوید صدای ما را… گوش‌تان با من است بانو؟

بانو من سال‌ها به شما نگاه کردم…به دقت و به قصد ِ آموختن…و از شما بسیار آموختم.بازیگری آموختم که به جای خود…شما بهترین معلم ِ ندیده ام بودید.
اما،به تلخی و روشنی آموختم مختصات ِ سینمای بی‌رحم ِ پرمدعا را…که به طرفه‌العینی حتی ستاره‌هایش را به باد ِ فراموشی می‌سپارد…پس آموختم بیش از حد دنیای دروغینش را باور نکنم…با چشم باز قدم بردارم و هشیار باشم.

و این‌ها که شمردم آموزه‌های کمی نبود برای من که هرچه دارم تکه تکه و به سختی جمع کرده‌ام برای خودم…برای روزگارم،حرفه‌ام.
ممنون شمایم بانو…تا همیشه ممنون شمایم.

کاش قصد ِ بازگشت کنید …شما که جایی از کسی تنگ نکرده‌اید،کاش برگردید این سوی پل.گرچه خیری هم از دنیای این سو و آدم‌هایش ندیده‌اید!…اما کاش برگردید.»

نقش سرنوشت خود را بازی کرد!

پرویز پرستویی (بازیگر) نوشت: «فریماه فرجامی عزیز، بازیگر توانا و هنرمند برجسته سینما و تئاتر و همکار خوبم در اداره تئاتر هم بعد از سالها تحمل درد و رنج و دوری از محیط سینما درگذشت.

هیچوقت خاطره و تجربه خوبی را که در فیلم آب و آتش بکارگردانی آقای فریدون جیرانی داشتیم ، از یاد نبردم و نخواهم برد. در واقع بنوعی در این فیلم نقش سرنوشت خودش را بازی کرد...»

مازیار لرستانی هم در صفحه اینستاگرامش از فریماه فرجامی نوشت در بخشی از نوشته او آمده است: «سفرت نورانی... بازیگر درخشان نقش های سخت... (فرجام) ات دوری از ادمهای تئاتر.. و سینمایی بود،که... بیرحمانه، تنهات گذاشتن...

من شاهد بودم که تو،( فری) بودی، شکننده.. و (ماه) تابان سینمای ایران، که هرگز زبانت به بدگویی از کسی باز نشد.. هرگز بدخواه و حسود نبودی.. نان کسی را نبریدی.. بدی برای کسی نخواستی... در مقابل بدی ها، سکوت کردی... و تمام رنج ها را در درون جسم نحیف و رنجورت جا دادی و... عاقبت هم.. درخودت شکستی.

تصاویر و نقش هایت برای مردم، جاودانه اند.. و.. خاطراتت در دل دوستان... آرام بخواب زیبای خفته... دیگر دردی نخواهی کشید، نه از جور زمانه، نه آدمهای بی وفا.. و نه از تنهایی...»


مریم امیر جلالی
(بازیگر) در زیر همین نوشته مازیار لرستانی 2 کامنت گذاشته و نوشته است: « هیچکس ‌از هنر ایشون ‌سخنی‌ بمیان ‌آورد؟ متاسفانه ‌از دیروز تمام  صفحات‌‌ اینستا‌گرام‌شده عکس‌ فریماه فرجامی! 

ایکاش همه در باورمان می‌گنجاندیم که آدما وقتی هستن قدردانشان باشید نه وقتی چشم از جهان می‌بند عزیز دل می‌شوند / عزیزان‌ در طول ‌این‌ سالها آیا کسی‌ در مورود خانم فریما‌ فرجامی‌ حرفی ‌زد؟ فهمید‌ چه روزها وشبها را چگونه گذراند؟»

علی جلیلوند تهیه کننده سینما هم با انتشار توییتی نوشت: « خانم فریماه فرجامی علیرغم شایستگی‌های بسیار از زندگی خیر و آرامشی ندید! دعا کنیم که قرین رحمت حضرت حق، روحشان قرار گیرد...» 

یاشار نورایی (منتقد سینما) : «نقش‌ بی‌مانند آفاق: صورتی که گذر ایام زیبایی‌اش را مدفون کرده بود، طرز قاشق و چادر به دست گرفتنش و شکل صحبت کردن با کشیدن خاص جمله‌ها (با صدایی گاه بم و گاه نازک) که‌ در‌ پس تحکم آن اندوه باختن موج می‌زد و نوسان میان مادر نگران و معشوق رها‌شده که یا در فکر بود یا خیره‌ به نقطه‌ای نامعلوم؛ سرنوشتی که دست‌آخر، خاطره‌ی زیبارویی شد که زمان جسم و جان و استعدادش را ربود. یاد فریماه فرجامی گرامی باد»

خداحافظی فریماه بی مقدمه نبود ...

ساناز سیداصفهانی (نویسنده و روزنامه نگار): «آفاقِ ( نرگس ) به افق پیوست . مشاطگان بی‌حواس سینما کجا بودند که سالها گِرد تو نچرخیدند و زمانی که حواست نبود پی‌ات آمدند ؟ 

گفتی برای نرگس ، چروکیده‌ات کردند و توی چشمانت لنزِ سیاه گذاشتند و تمام وجودت شد آفاق ، آفاق تو را بازی کرد ، نه تو او را . این شاه‌نقشِ تاریخ سینمای ایران ، قدرت فوق العاده‌ی ایفای نفشت در این فیلم چطور چشم داوران را نگرفت ؟ 

آنچه در تو هویدا بود نشان دادنِ ( نقش ) بود نه خودت ، نمیخواستی خودشیفته باشی و دست به ایفای هر نقشی بزنی ، ستاره بودی ، چه کسی فکر میکرد پرده آخر با تو فرو بیفتد ! آنقدر آفاق بی حواس بود که وقتی ماشین سرنوشت زیرش گرفت همه پی خود بودند مثل اینک تو … 

مثل سالهایی که آفاق را در خود حمل کردی … دستت را مشت کردی تا شیشه ی بسته را بشکنی ، پرواز کنی بیرون بیایی مثل اینک تو .

 مثل فروغ الزمان که همه دستش انداختند ، بازی کثیف رسانه های زرد این روزها ، تو را طعمه ی لایک و دلار خود کردند … حالا همان گرگ و میش آخر فیلم نرگس است اما . نه که تیرماه باشد ، روز تقدیر است که ستاره ی خورشیدش تویی . 

مانند تو نبوده این همه توانا ، زیبا و دقیق که مرعوب زرق و برق سینما نشود و اولویتش ( عشق ) باشد . جمشید شاه‌محمدی می‌گفت از دانشکده های مختلف صف میکشیدند تا کلاس درس فریماه تمام شود بلکه یک نظر ببینندش . دیدنِ آن هاله ی هنر و شکوه .

آن منتقدان گرفتار سلبریتی کی از آنالیز نقشهایت نوشتند ؟ حالا ارابه مرگ را دنبال میکنند و وجود چرکشان را با یاد رفتگان و حضور در اجتماع خداحافظی برای عکس نمایان می‌کنند و می‌شوند ( منتقد ) ! 

فیلم مادر علی حاتمی

خداحافظی تو بی مقدمه نبود … آن روز که در پاساژگلستان ، روبه روی سی دی فروشی فیلمهای سینمایی ایستادیم و آب و آتش فریدون جیرانی در پیشخوان بود ، هیچ کس تو را نشناخت تا عکس و امضایی ازت بگیرد ، آن بازی قدرتمند مادر لیلای حاتمی ، بازی فوق العاده ی زنی در حسرت . 

حالا در امانی ، جایی که عشق دوران دانشکده ات منتظرت ست ، جایی که امین تارخ بزرگوار با آن صدای ممتازش با لبخند دستت را میگیرد و‌ پیشوازت میآید و خسروشکیبایی را نشانت میدهد به یاد خط قرمز .
حالا از روزمرگی خلاص شدی . موسیقی درخشان محمدرضا علیقلی پا در دهلیزم میگذارد و تو را مکرر میکند . نه ، حق تو ، سهمت از زندگی این نبود . برای بسته شدن چشمان زیبای فریماه.»

مازیار فکری ارساد (منتقد سینما) : «کارنامه هنری فرجامی پر است از بازی در فیلم‌های مهم سینمای ایران در دهه‌های شصت و هفتاد. گزیده کار کرد و ترکیب متوازنی از زیبایی چهره و گیرایی صدا و «آنِ» شخصیتی و استعداد بازیگری داشت. به علاوه شمایل کاملی از در دسترس نبودن و تنهایی و انزوا. حیف... یادش گرامی» 

محمدرضا مقدسیان (منتقد سینما): «فریماه فرجامی هم رفت تا سینمای ایران فقیرتر از قبل شود. فریماه فرجامی بازیگر اصیل و ماندگار سینما، تئاتر و تلویزیون و خالق شخصیت‌های «لاله» در خط قرمز، «مهندس افجه‌ای» در اجاره‌نشین‌ها، «سوسن» تیغ و ابریشم، «مونس» سرب، «ماه‌منیر» مادر، «فروغ‌الزمان» پرده‌آخر، «آفاق» نرگس، «سیمین» آب و آتش و … مُرد، از بس که جان نداشت اما تکه‌ای بزرگ از خاطرات در سینمای ایران را، از خود به یادگار گذاشت و ...»

رضا صائمی (منتقد سینما): «فریماه مُرد از بس که جان ندارد....چه فرجام تلخی....چه حسرت تراژیکی....گفته بود می خواهم تا 120سالگی عمر کنم....نشد...کارگردان کات داد و ماه منیر رفت...رفت در آغوش مادر....یادت جاودان زیبای خفته»

پیری خود خواسته یا جبر روزگار؟

احمد طالبی‌نژاد (منتقد سینما) در مصاحبه‌ای با خبر آنلاین به صراحت درباره زندگی فریماه فرجامی و چند بازیگر دیگر سخن گفته است. به دلیل حالت هشدار دهنده و انذاری که در این مصاحبه وجود دارد - علی الخصوص برای جوانان - ترجیح بر این است که متن کامل آن را بخوانید.

توضیح: پیشاپیش خود می‌دانیم که شاید برخی بر این عقیده باشند که الان وقت این حرفها نیست، ولی واقعیت این است که این اتفاقات و نتایج آن بخشی غیر قابل انکار از سینمای ایران است و بهرحال باید به انها هم پرداخته شود تا هر چه بیشتر بتوان از عوارض هولناک و نتایج فاجعه بار آن دور شد. با احترام و تعظیم به هنر و شخصیت تمام هنرمندانی که اسمشان آورده شده است.

مهسا بهادری در خبر آنلاین نوشته است: به بهانه فوت فریماه فرجامی به گفت‌وگو با احمد طالبی‌نژاد، کارگردان سینما و مستندساز پرداختیم که در ادامه می‌خوانید.

هنرمند تاریخ انقضا دارد؟

هنرمندان هم مثل همه افراد تاریخ انقضا دارند، مثل تمام صاحبان مشاغل دیگر یک روز به پایان می‌رسند. یک حرفی هست که می‌گویند، بازیگری بعد از معدن یکی از سخت‌ترین کارهای دنیا است. البته یکی از بازیگران می‌گفت این دروغ است من بازیگرم سی سالم هم این کار را انجام می‌دهم، فشار هم روی من نیست و همه هم من را دوست دارند و با من عکس می‌اندازند اما شما به معدن بروید، یک روز هم نمی‌توانید آن‌جا کار کنید کسی هم با افرادی که در معدن هستند عکس نمی‌اندازد.

به همین خاطر می‌گویم بازیگری هم تاریخ انقضا دارد، هم ندارد ولی پیری یکی از عوامل انقضا می‌تواند باشد اما چه نوع پیری؟ پیری خود خواسته. نوعی از پیری که یک روند طولانی در سینما و تئاتر این کشور داشته و جمعی از هنرمندان سینما و تئاتر ما قربانی این پیری خود خواسته شدند.

فریماه فرجامی و اکرم محمدی در فیلم مادر

 

پیری خود خواسته چیست و چگونه رخ می‌دهد؟

اگر نگاه کنیم از دهه 30 به بعد ما هنرمندان درجه یکی داشتیم که گرفتار اعتیاد چه در نوع مواد مخدر و چه در نوع نوشیدنی الکلی معتاد شدند و در حالی که هنرمندان درجه یکی بودند زندگیشان از دست رفته است. مثلا یکی از بهترین این افراد داریوش رفیعی بود که در سی و چند سالگی درگیر اعتیاد شد یا اصغر تفکری، یکی از بزرگ‌ترین کمدین‌های سینما و تئاتر ایران که او هم همینگونه درگیر شد. این روند ادامه پیدا کرد تا خسرو شکیبایی و خیلی از هنرمندان دیگر که متاسفانه این‌گونه از دست رفتند، در واقع یک نوع خودکشی انجام دادند که البته ممکن است خودششان مقصر اصلی این ماجرا نباشند.

سرکار خانم فریماه فرجامی یکی از خلاق‌ترین و زیباترین هنرمندان تئاتر کشور بود و درخشش این هنرمند روی صحنه بسیار بیشتر از توانمندی بازی او مقابل دوربین بود که متاسفانه از یک مقطعی دچار اعتیاد شدید شد و از یک مقطعی هم قدرت بازی‌اش کاسته شد و هم از زیبایی او چیزی باقی نماند. در فیلم «نرگس» به کارگردانی رخشان بنی‌اعتماد آغاز ویران شدن سیمای این هنرمند بود و این روند ادامه پیدا کرد و آخرین بار ایشان را در فیلم «لامینور» داریوش مهرجویی دیدم و یاد دورانی افتادم که نمایش«فیزیکدان» به کارگردانی رضا کرم‌رضایی را روی صحنه تالار وحدت اجرا می‌کرد و همه چشم‌ها روی ایشان بود و متاسفانه زمانی که ایشان را در «لامینور» دیدم بسیار افسوس خوردم که دیگر هیچ نشانی از آن استعداد در این هنرمند باقی نمانده است و کاش این کار را نمی‌کرد. متاسفانه عمر درخششش این هنرمند بسیار کم بود درصورتی که می‌توانست مانند فخری خوروش سال‌های بیشتری بدرخشد.

متاسفانه انسان‌هایی مانند فریماه فرجامی قدر خودشان را نمی‌دانند، البته تنها خودشان مقصر به وجود آمدن این شرایط نیستند، مجموعه دوستان و افرادی که کنار آن‌ها هستند این افراد را بیشتر به خود ویرانگری سوق می‌دهند. شاید خیلی‌ها نقد وارد کنند که حالا رفته و چرا این حرف‌ها را می‌زنی؟

اما باید این را به جوان‌ترها گفت که فرجام ورود به برخی عرصه ها، فقط ویرانگری است و اگر کسی واردش شود باید تا انتهای تلخ آن برود، این ها را باید به نسل جوان گفت و هشدار داد، کم نبوده اند هنرمندان نامداری که مراقب خود نبودند و دچار ویرانگری شدند و متاسفانه، خیلی زود آنها را از دست دادیم در نقطه مقابل هم که هنرمندانی هم داشته ایم و داریم که زیست سالمی را انتخاب کردند و همچون، علی نصیریان و عزت‌الله انتظامی 9 دهه سرحال بودند و زیست پر افتخاری داشتند.

متاسفانه برخی از جوانان هنرمند بعد از فیلم اولشان ناگهان فراموش می‌کنند که قرار است چه کاری انجام دهند به اشتباه گمان می‌کنند اعتیاد جزو الزامات این حرفه است.

اولین برخورد شما با فریماه فرجامی چگونه بود؟

اولین باری که من این هنرمند را دیدم در دفتر یکی از دوستان فیلمساز بود و همچنان چشم‌های نافذ ایشان را به خاطر دارم. ایشان بسیار انسان محترمی بود و خیلی هم محترمانه برخورد می‌کرد و این‌گونه که من می‌دانم خانم فرجامی از یک خانواده اصیل آمده بود.

فریماه فرجامی را چکونه توصیف می‌کنید؟

یک هنرمند خلاق که حرام شد. بازیگری که بسیار خلاق بود. یکی از بهترین نقش‌های خانم فرجامی در «سرب» مسعود کیمیایی بود و بعد هم درخشش این هنرمند در «پرده آخر» واروژ کریم مسیحی و «نرگس» رخشان بنی‌اعتماد درخشان بود.

وقتی اسم این هنرمند می‌آید شما یاد کدام فیلمشان می‌افتید؟

«پرده آخر» و «نرگس» فوق‌العاده بودند. ولی تصویری که در ذهن من باقی مانده این است که یک کوه استعداد ناگهان فرو ریخت و ایشان را از هر استعدادی تهی کرد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان