عصر ایران- جنبههای فرافوتبالی و اجتماعی و حقوقی ماجرای دروازهبان یاغی تیم فوتبال پرسپولیس و خبر مذاکره برای پیوستن او به باشگاه رقیب، تمام دوشنبه 12 تیر 1402 را چندان زیر تأثیر خود گرفت که از حیث رسانهای نمیتوان به آن بیاعتنا بود و تنها به اهل ورزش سپرد.
داستان این 24 ساعت شبیه 24 ساعت شنبه قبل شد که گروه واگنر (پیمانکار ارتش سوریه در اوکراین) سر به شورش گذاشت و 24 ژوئن 2023 را به نام سرآشپزی ثبت کرد که شورید!
با این نگاه این موارد را میتوان نقل کرد:
نخست این که محمد حسین میثاقی که کم در نقد او به خاطر نوع جایگزینیاش ننوشتهایم انصافا شبی موفق را پشت سر گذاشت. قابل تحمل بود با خندههای به جا.
اگر معادل فارسی کلماتی چون نوتیس (اخطار/هشدار)، بالانس (توازن) و فول (تمام صفحه) را به کار میبرد و چند واژه دیگر انگلیسی را مدام تکرار نمیکرد بینقص بود خاصه طعنهها و تأکیدهایش با طعم استهزا بر آن جمله: «عشق، مال دهه 60» است که منظور طرف این بود که «پول را عشق است».
1. باشگاه پرسپولیس، 6 میلیارد اضافه بر قرارداد را در زمره تعهدات شمول اخطار قانونی منظور نکرده ولی مشاور حقوقی دروازهبان پرسپولیس، آن را هم در نظر گرفته و به همین خاطر 90 درصد مدیر عامل با 90 درصد وکیل بیرانوند تفاوت دارد. 90 درصد اولی از کل 12 میلیارد محاسبه شده و دومی از 18 میلیارد. در واقع اختلاف بر سر مخرج کسر است نه صورت آن. بر اساس 18 میلیارد 90 درصد پرداخت نشده اما بر پایه 12 میلیارد چرا.
2. درست است که از زبان رییس جمهوری و مقامات هم تعبیر «همت» به معنی هزار میلیارد تومان را بسیار میشنویم ولی در آنجا بحث بودجه دستگاههایی با هزاران کارمند و پروژه های عمرانی در میان است نه دستمزد یک شخص. بله یک شخص. در کشوری که اکثریت جامعه برای بقا در تلاش است عدد 18 میلیارد تومان برای بازی فوتبال بسیار بسیارخیره کننده است منتها باید در نظر داشته باشیم:
اولا بازیکنان در رقابتی عادلانه به این جایگاه رسیدهاند و با رانت بالا نیامدهاند و جای کسی را تنگ نکردهاند و دستمزد را باید برای زندگی طی سالهای پس از فوتبال هم در نظر گرفت. ظاهر آن دو سال است اما پشت سر 20 سال کار کرده و از 35 سالگی به بعد و تا هر وقت زنده باشد هم دیگر نمیتواند از طریق بازی درآمد داشته باشد.
ثانیا اگر باشگاه خصوصی بپردازد اشکال ندارد. مشکل در دولتی بودن است. ضمن این که سرمایه باشگاهها هم این است و درباره بازیکنان جوانتر گاه با انتقال به باشگاهی دیگر هزینه تأمین میشود و به چشم سرمایه و قابلیت سودآوری هم باید نگاه کرد نه صرفا دستمزد.
ثالثا در جامعه طبقاتی فوتبال یکی از زمینههای ارتقا برای طبقات فرودست است. علیرضا بیرانوند از پایینترین لایههای اجتماعی به این درآمد رسیده و چه بسا اگر دریافتی ارزی در کشوری دیگر داشت بیشتر هم بود. همین فرودستان امیدوار می کند که راهی هست. کاری که در کشورهای سرمایهداری منحصر به فوتبال نیست و با بورس و بخت آزمایی و طرح ثروت یک نویسنده (جی کی رولینگ هری پاتر) هم امید ایجاد می کنند تا حس کنند محکوم به حضور دایمی در طبقه خود هستند.
با این همه می توان حدس زد کسانی دوشنبه شب گریسته باشند. نه برای بازیکن که در قیاس با درآمد اندک خود و اگر اهل فوتبال اند و متعصب هم به سبب بازی با احساساتشان و هم آن جمله که «عشق، مال دهه 60» بود. یعنی پول کجاست؟! با این نگاه هوادار استقلال هم شک میکند و با خود میگوید اگر فردا روز استقلال هم دو روز دیرتر بپردازد عطای آبی را هم خواهد بخشید؟
3. مدیر عامل پرسپولیس در حالی تهدید به شکایت از استقلال میکند که هر دو عملا دولتیاند. یکی تازگیها زیر مجموعه وزارت اقتصاد رفته و دیگری هم متعلق به وزارت ورزش. آیا وزیران اقتصاد و ورزش نمیتوانستند کاری کنند داستان به اینجا نکشد؟
4. سالها قبل که دروازه بان استقلال به سپاهان رفت و دچار مصدومیت شد و پرسپولیس قول درمان داد و او را جذب کرد یکی از بستگان خشم گین از این انتقال در آلماتی قزاقستان زندگی میکرد و در همان فصل اول حضور وقتی پرسپولیس به قزاقستان رفت او هم در فرودگاه حاضر شد و عابد زاده را با عتاب و خطاب شماتت کرد.
عابدزاده خود در یکی از مصاحبهها این خاطره را به تلخی نقل کرده و گفته بود ایرانیان همه جا هستند و باید مراقب باشیم که دست از سر ما بر نمیدارند. بیرانوند به خاطر سوابق قابلیت تبدیل به قهرمان آبیها را ندارد مگر آن که آدم دیگری شود و اگر هم قهرمان آبیها شود پرسپولیسیها او را نخواهند بخشود. از این رو باید دید این فشار را تحمل میکند یا نه؟
5. تصور غالب افراد بیرون فوتبال از هواداران، جوانان کم سن و سال یا حاشیه نشین یا بیکار است اما دیدیم دو هوادار کتک خورده هانی کُرده در تمرین استقلال چه آدمهای متشخصی بودند.
مصطفی ملکیان میگوید خیلی خوب است که زندگی را بی هیچ بهانهای دوست داشته باشیم و مثلا هر صبح از صرف تماشای طلوع خورشید لذت ببریم و شبها به غروب خیره شویم اما اکثریت مردم چنین نیستند وباید به زندگی خود معنی بدهند. دنبال کردن مسابقات فوتبال هم برای بعضیها جنبه معنی بخشی دارد و هواداران توهین شنیده استقلال از این دست به نظر میرسیدند.
6. همان گونه که به سرعت با گروه فشار فوتبال برخورد و سران انها دستگیر شدند کاش در دینای سیاست نیز همین اتفاق میافتاد و کسانی که سال 74 به سخنرانی استاد دانشگاه حملهور شدند طرد و مجازات میشدند. میثاقی به راحتی درباره سرکرده لیدرهای سابق صحبت کرد ولی در عرصه سیاست این امکان وجود نداشت و هنوز هم ندارد.
7. مدیر عامل پرسپولیس میگفت ما که شرکت و معدن نداریم اما جای دیگر یادآور شد اگر بیرانوند تا پنج شنبه صبر میکرد 5 میلیارد او فراهم میشد. وقتی به یک بازیکن میتوانند ظرف چند روز پول برسانند چرا با مبالغی از این دست برای بچههای مردم در این تابستان گرم زمین چمن و جای بازی درست نمی کنند؟ چه بسا از بین آنها استعدادهایی هم کشف شود بهتر از بیرانوند.
8. تغییر مکرر مدیران مانع آیندهنگری میشود. از کجا معلوم حجت کریمی با عنوان بی معنی «سرپرست مدیر عاملی» ماندگار باشد؟ اگر تعهدی داد و مدیر عامل بعدی نتوانست انجام دهد مسوولیت با کیست و این پولها را دقیقا از کجا تامین می کنند؟
واکنش علیرضا حقیقی دروازه بان سابق پرسپولیس به ماجرای بیرانوند
9. هضم مبلغ قرارداد این بازیکن با این که نزد هواداران تیم خود محبوب و در تیم ملی واجد جایگاه است برای بینندگان آسان نیست. حالا تصور کنید اعدادی به مراتب بیشتر در قالب بودجه های مختلف عملا نتیجه خاصی در برندارد و کسی هم از جزییات آن باخبر نمی شود.
10. شاید پرسیده شود مراد از «عشق مال دهه 60 بود» که سلیمانی مشاور حقوقی دروازه بان یاغی گفت چه بود؟ چون به سن وسال او نمی خورد. عشق به معنی متعارف البته در دهه 60 چندان رایج نبود و به تعبیر شاعر دهانت را میبوییدند تا مبادا گفته باشی دوستش داری! اما اگر حضور بیریای جوانان در جبهه ها منظور است بله. یا دولتی که رییس و وزیران آن مثل مردم عادی زندگی میکردند هم بله. با این نگاه عشق در جریان بود.
فوتبالیستهایی هم داشتیم که مثل عباس کارگر با وانت پیکان سر زمین میآمدند. در استقلال حمید فرزامنیا ماشین داشت: یک رنو 5 و چند بازیکن دیگر استقلال با او از آزادی بازمیگشتند و چون رضا احدی یک مغازه کوچک به نام کرنر در پاساژ سرخه بازار ونک داشت خیال میکردیم خیلی پولدار است!
وجه شگفت انگیز قضیه این است که فوتبالیست از زبان وکیل میگوید عشق کیلویی چند و موکل چند میلیارد باقیمانده را میخواهد. اخطار میدهد و بعد فسخ میکند و به یاد هزاران کارگر میافتی که ماهها حقوق نمیگیرند و نگراناند کارفرما اخراجشان کند و سندیکایی هم ندارند چه رسد به تریبون تلویزیون.
چون بر این باورم که عدالت تنها با مرگ متجلی میشود و همه در این که میمیرند یک سان میشوند نمیپرسم پس کو عدالت ادعایی؟
اما جدای این در نظر داشته باشیم مدیر عامل یا سرپرست مدیر عاملی هم حقوق و مزایای خود را میگیرند و به بهانههای مختلف به سفرهای خارجی میروند. برای رسانه ها هم سوژه است و میثاقی هم ابایی از شنیدن طعنههای جای فردوسی پور نشستن ندارد و دستمزد خود را دریافت میکند اما آن که همچنان بر سر عشق و عاشقی مانده و به جرم شعار علیه سرپرست مدیرعاملی و برای اثبات اخلاق با حمایت از ساپینتو و تقبیح اتهام کریمی کتک هم میخورد و باز پای کار است هوادار است.
شگفتی ماجرا در همین آخری است وگرنه دیگران همه منتفع و اگر هم عاشق بودهاند فارغ شدهاند...