حامیان توافق سعودی-صهیونیستی استدلال میکنند که این پیمان آغازگر دوران جدیدی برای خاورمیانه خواهد بود. با اینحال، خواستههای سعودی ناقض استدلالهای بلندوبالای تحول منطقهای است. از نظر اکونومیست، دولت سعودی نگاه سودجویانه سرراستی نسبت به عادیسازی روابط دارد؛ بهطوریکه تحول منطقه در آن نقشی ندارد و تنها بهعنوان پیمان امنیتی چندجانبه آن را در نظر گرفته است.
رژیم صهیونیستی که در طول 72سال گذشته که ادعای حکومت بر فلسطین اشغالی را داشته است، تنها با دو کشور عربی، مصر و اردن، روابط رسمی برقرار کرده بود. اما در 2020، طی چهار ماه، چهار کشور دیگر بحرین، مراکش، سودان و امارات متحده عربی، از طریق توافقنامه ابراهیم اضافه شدند. دونالد ترامپ در دولت پیشین آمریکا گسترش روابط منطقهای رژیم صهیونیستی را در اولویت قرار داده بود و بایدن نیز درحال ادامه نهضت سلف خود است. برای مدتی، شایعات و گمانهزنیها میان کارشناسان دیپلماتیک حول محور این سوال بود که کشور عربی بعدی که خواهد بود و عربستان سعودی همیشه دستنیافتنی به نظر میرسید. عربستان بزرگترین اقتصاد منطقه، وزنه سنگین روابط دیپلماتیک و زادگاه اسلام است.
با این حال از دسامبر گذشته، زمانی که بنیامین نتانیاهو دوباره به قدرت رسید، بازار شایعات سرد شده بود. امضای توافقنامه در هالهای از ابهام قرار گرفته است و مقامات سعودی کماکان نسبت به اعلام عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی دچار شرم هستند. پادشاهی عربستان مدتها اصرار داشت که تنها در صورتی میتواند اسرائیل را به رسمیت بشناسد که طرح صلح عربی را بپذیرد؛ طرحی که اتحادیه عرب در 2002 آن را تایید کرد و روابط عادی با اسرائیل را تنها در ازای ایجاد کشوری فلسطینی میپذیرفت. با این حال فیصل بن فرحان، وزیر خارجه عربستان، ماه گذشته طی کنفرانس مطبوعاتی در ریاض در کنار همتای آمریکایی خود هیچ اشارهای به طرح صلح عربی نداشت. بنفرحان در عوض از نیاز به «راهی به سوی صلح» برای فلسطینیان بدون هیچ اشارهای به این طرح صحبت کرد.
عربستان اکنون طرف صحبت خود را تنها آمریکا میداند و خواستههای خود را با مسوولین دولت این کشور عنوان میکند. این کشور در حال حاضر خواهان امضای پیمان دفاعی گستردهتری است؛ پیمانی که آمریکا را ملزم به حفاظت از پادشاهی سعودی کند. آنها خواهان دسترسی بیشتر به سلاحهای آمریکایی هستند و خواستار کمک آمریکا برای راهاندازی برنامه هستهای غیرنظامی هستند که شامل تاسیسات غنیسازی اورانیوم در داخل مرزهای پادشاهی میشود. آمریکا خود را همیشه متعهد به تحکیم معاهدات اعراب و اسرائیل نشان داده است. زمانی که این کشور در 1979 اسرائیل را به رسمیت شناخت، بیش از 50میلیارد دلار کمک نظامی به مصر ارسال کرد. طی سالهای گذشته نیز ترامپ وعده فروش جتهای جنگنده اف-35 را برای ترغیب پیوستن امارات متحده عربی به توافقنامه ابراهیم داد، اگرچه آمریکا هنوز جتها را تحویل نداده است. با تمام این اوصاف خواستههای عربستان بسیار فراتر از پول یا تسلیحات است و بعید بهنظر میرسد که برآورده شود.
بنابر خواستههای این کشور لازم است که معاهده رسمی دفاعی توسط سنا تصویب شود که این روزها به ندرت چیزی را تصویب میکند. معاملات تسلیحاتی همچنین اغلب نیاز به تایید کنگره دارد و قانونگذاران از هر دو حزب نسبت به ارسال سلاح به عربستان سعودی محتاط هستند. از منظر اکونومیست، عربستان میتواند مسیر امارات را دنبال کند که اعلام کرد پیش از هر چیزی غنیسازی اورانیوم را آغاز خواهد کرد تا از دسترسی به فناوری آمریکایی اطمینان حاصل کند. اصرار بر ظرفیت غنیسازی، در زمانی که ایران درگیر ظرفیت غنیسازی اورانیوم است، میتواند ترس از مسابقه تسلیحاتی در منطقه را افزایش دهد. بهنظر میرسد حتی در شرایط امروز آمریکا که بیشترین شکاف میان دموکرات و جمهوریخواهان وجود دارد، درباره عدم اشاعه ظرفیت هستهای در منطقه توافق نظر وجود داشته باشد.
حامیان آمریکایی توافق از چندین استدلال به نفع این کشور نام میبرند. اول آنکه پیمان اتحاد میتواند وزنه بزرگی علیه ایران در منطقه باشد. با این حال، ارتش عربستان از توانایی دفاعی قدرتمندی برخوردار نیست. به نظر نمیرسد اسرائیل بتواند در شرایط کنونی در درگیری به نیروهای نظامی عربستان تکیه کند. از طرف دیگر، عربستان در ماه مارس توافق آشتی با ایران را امضا کرد و احتمالا در نهایت مجبور خواهد شد از میان این دو، یکی را انتخاب کند. انتخاب اتحاد با اسرائیل، عربستان را مجبور خواهد کرد از چین و روسیه فاصله بگیرد، غیر قابل قبول است. پادشاهی سعودی، مانند سایر کشورهای خلیجفارس میخواهد از انتخاب مستقیم در رقابت قدرتهای بزرگ اجتناب کند. از طرفی خواستار روابط مستحکم با آمریکاست و در عین حال از روابط سودآور با چین یا شراکت نفتی خود با روسیه نیز چشمپوشی نخواهد کرد.
از نظر اکونومیست، استدلال قابل قبول فعلی تنها میتواند این باشد که به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی از سوی عربستان میتواند سایر کشورهای عربی را متقاعد به انجام این کار کند. اما افکار عمومی احتمالا در کشورهایی مانند الجزایر، لبنان و تونس بهشدت به مقابله با آن برخواهد خاست و بعید نیست امیران کویت و قطر دیگر از همسایه خود پیروی نکنند. برای چندین دهه، بسیاری از دیپلماتهای غربی مناقشه رژیم صهیونیستی و فلسطین را مشکل اصلی منطقه میدانستند. اما بهار عربی نشان داد که چنین تفکری، ایدهای سهلانگارانه بیشتر نیست. برای دههها حکومتهای خودکامه و اقتدارگرا، خاورمیانه را درگیر تحولی توفانی کرده بود که رژیم صهیونیستی نیز نقشی در آن ایفا نمیکرد.