ماهان شبکه ایرانیان

فلسفه ابتلاء به امتحانات الهی (۲)

در این مجال این پرسش مطرح می‌شود که چرا خداوند انسان‌ها را مورد امتحان و آزمایش قرار می‌دهد که در نتیجه سفارش به صبر و شکیبایی را راه‌کار خود در ابتلائات معرفی می‌کند.

فلسفه ابتلاء به امتحانات الهی (2)

1. ابتلائات و شکوفایی قوای معنوی در انسان

در این مجال این پرسش مطرح می‌شود که چرا خداوند انسان‌ها را مورد امتحان و آزمایش قرار می‌دهد که در نتیجه سفارش به صبر و شکیبایی را راه‌کار خود در ابتلائات معرفی می‌کند.

با مطالعه و بررسی آیات و روایات درباره امتحان و ابتلای الهی به این نتیجه می‌رسیم که هدف مهم‌تری غیر از شناخت، مورد عنایت خداوند می‌باشد و آن مسئله پرورش و تربیت آدمی است. ازاین‌رو با مشاهده آیات متعدد درباره آزمایش بندگان در دنیا درمی‌یابیم که خداوند آزمایش را به عنوان یک قانون کلی و سنت دائمی مقرر فرموده و هدف از آن، شکوفا کردن و پرورش دادن استعدادهای نهفته بشر و رسانیدن انسان‌ها به سرحد تکامل و انسانیت است. آری، بشر باید چنان فولادی باشد که برای استحکام و مقاومت بیشتر، او را در کورة داغ ابتلائات دنیوی قرار دهند تا آب‌دیده و مقاوم شود و ناخالصی‌های او خارج شده و خالص شود، تا به آن‌جا که به جز حق نبیند و به جز حق نشنود و به جز حق نگوید و به معنای واقعی عبدِ خالص خدا شود.[1]

 

خداوند در قرآن می‌فرماید:

{ وَ لِیبْتَلِی اللهُ مَا فِی صُدُورِکمْ وَلِیمَحّصَ مَا فِی قُلُوبِکمْ وَاللهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ }[2]؛

و [محقق‌شدن این برنامه‌ها] به این سبب است که خدا آن‌چه را [از نیت‌ها] در سینه‌های شماست [در مقام عمل] بیازماید و آن‌چه را [از عیوب و آلودگی‌ها] در دل‌های شماست، خالص و پاک گرداند و خدا به آن‌چه در سینه‌هاست، داناست.

امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه از منظری دیگر، فلسفة آزمایش و ابتلائات خداوند را این‌گونه بیان می‌فرماید:

«وَ انْ کانَ سُبْحانَهُ اعْلَمَ بِهِمْ مِنْ انْفُسِهِمْ وَلکنْ لِتَظْهَرَ الْافْعالُ الَّتی بِها یسْتَحَقُّ الثَّوابُ وَ الْعِقابُ»[3]؛

 

اگرچه خداوند سبحان از خود آنها به آنها آگاه‌تر است، ولی آزمایش برای این است که کارهایی که سزاوار ثواب و اعمالی که موجب کیفر است، آشکار گردد. در واقع خداوند با فراهم نمودن بستر آزمایش برای بندگان، به دنبال این هدف مهم است که صفات درونی انسان را به اعمال انسانی مبدّل کند؛ تا آن اوصاف از قوّه به فعل رسیده و استعدادها شکوفا شود و معیاری برای ثواب و عقاب الهی قرار گیرد. برمبنای آن‌چه گفته شد، امتحان و آزمایش پروردگار متعال قطعی و حتمی است و جای هیچ‌گونه شک و تردیدی نیست. استقامت و پایداری در مقابل این رویدادها -که در عرفان و تصوف ابتلاء یا الطاف خفیه پروردگار نامیده می‌شود- موجب شکفته شدن استعدادها و قدرت‌های نهفته روح آدمی می‌گردد و انسان را به خدا و منبع کمال پیوند می‌دهد. پس بر ما مسلمانان است که با تبعیّت از فرهنگ انبیاء و اهل‌بیت(ع) به خدا پناه ببریم و خود را در برابر رویدادها مقاوم سازیم و صبر و شکیبایی پیشه کنیم.

 

2. بیداری غافلان

الف): براساس برخی آیات قرآن، گاهی بلاهایی بر گروهی از امّت‌ها نازل می‌شد، تا دست از طغیان و سرکشی بردارند و دل‌های آنها نرم و خاشع شود.

{ وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی أُمَمٍ مِنْ قَبْلِک فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضّـَرّاءِ لَعَلَّهُمْ یتَضَرَّعُونَ }[4]؛

و بی‌تردید ما به سوی امّت‌هایی که پیش از تو بودند [پیامبرانی] فرستادیم، پس آنان را [هنگامی که با پیامبران به مخالفت و دشمنی برخاستند] به تهی‌دستی و سختی و رنج و بیماری دچار کردیم، باشد که [در پیشگاه ما] فروتنی و زاری کنند.

 

هم‌چنین در سوره اعراف فرمود:

{ وَ ما أَرْسَلْنا فی قَرْیةٍ مِنْ نَبِی إِلاّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّـرّاءِ لَعَلَّهُمْ یضَّرَّعُونَ }[5]؛

هیچ پیامبری را در محلی نفرستادیم، مگر آن‌که اهلش را پس از تکذیب آن پیامبر، به تهی‌دستی و سختی و رنج و بیماری دچار کردیم، باشد که به پیشگاه ما فروتنی و زاری کنند.

بنابراین فلسفه بلا و مصیبت، مبتنی بر اهداف تربیتی و انسان‌سازی است. ابتلائات و بلاها باعث می‌شوند انسان از سرکشی و فرعون‌صفتی و خود محوری خویش دست برداشته و به عظمت و قدرت بی‌نهایت خداوند پی برده و از سوی دیگر به عجز و ضعف خود آگاه شود. خداوند در آیة مبارکة دیگری از قرآن می‌فرماید:

{ وَ لَوْ بَسَطَ اللهُ الرّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْاْ فِی الْأَرْضِ وَ لکن ینَزّلُ بِقَدَرٍ مَّا یشَآءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ }[6]؛

و اگر خدا رزق را بر بندگانش وسعت دهد، در زمین سرکشی و ستم کنند، ولی آن‌چه را بخواهد به اندازه نازل می‌کند. یقیناً او به بندگانش آگاه و بیناست.

 

{ وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یذَّکرُونَ }[7]؛

و به یقین فرعونیان را به خاطر فساد، گناه، معصیت، طغیان و روی‌گردانی از هدایت، به قحطی و خشک‌سالی‌های متعدد و کمبود بسیار شدید بخشی از محصولات دچار نمودیم، تا متذکّر حقایق و مسئولیت‌های خود شوند.

ب): از سوی دیگر، ممکن است از برخی بندگان در طی طریق عبودیت و بندگی، طغیان و سرکشی سر نزده باشد، اما دنیا و زینت‌های ظاهری آن انسان را بفریبد و به خود مشغول سازد و از یاد و طاعت خداوند دور نماید. به همین خاطر خداوند حکیم با فرو فرستادن بلا و سختی، زمینه بیداری از غفلت را برای انسان فراهم می‌سازد؛ تا این بلاها زیبایی‌ها و ظواهر فریبنده دنیا را در کام او تلخ سازد و به سوی حق معطوف دارد. آن‌چنان‌که پروردگار عالمیان می‌فرماید:

{ قُلْ إِن کانَ آبَاؤُکمْ وَأَبْنَآؤُکمْ وَإِخْوَانُکمْ وَأَزْوَاجُکمْ وَعَشِیرَتُکمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کسَادَهَا وَمَسَاکنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیکم مِّنَ اللهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّی یأْتِی اللهُ بِأَمْرِهِ }[8]؛

بگو اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و خویشانتان و اموالی که فراهم آورده‌اید و تجارتی که از بی‌رونقی و کسادی‌اش می‌ترسید و خانه‌هایی که به آنها دل خوش کرده‌اید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راهش محبوب‌ترند، پس منتظر بمانید تا خدا فرمان عذابش را بیاورد.

 

امیرمؤمنان علی(ع) در خطبه بلند قاصعه به ابتلاء و آزمون بزرگ الهی اشاره نموده و می‌فرماید:

«. . . وَ اللهَ یخْتَبِرُ عِبادَهُ بِأَنْواعِ الشَّدائِدِ وَ یتَعَبَّدُهُمْ بِأَنْواعِ الْمَجَاهِدِ وَ یبْتَلِیهِمْ بِضُرُوبِ الْمَکارِهِ، إِخْراجاً لِلتَّکبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَ إِسْکاناً لِلتَّذَلُّلِ فی نُفُوسِهِمْ وَ لِیجْعَلْ ذلِک أَبْواباً فُتُحاً إِلی فَضْلِهِ وَ أَسْبابًا ذُلُلاً لِعَفْوِهِ»[9]؛

خداوند بندگانش را به انواع سختی‌ها امتحان می‌کند و با کوشش‌های گوناگون به عبادت وامی‌دارد و به امور ناخوشایند می‌آزماید، تا کبر را از دل‌هایشان بیرون کند و خواری و تواضع را در جانشان بنشاند، تا با این‌گونه آزمایش‌ها ابواب فضل و رحمتش را به رویشان بگشاید و اسباب عفو خود را به راحتی به آنان عنایت فرماید. چه باک از آزمایش با بیماری یا ثروتمندی یا فقیری و یا هزاران بلا و عافیت، آن‌گاه که بدانیم خداوند فرموده است: من با مؤمن کاری نمی‌کنم، مگر که آن کار برایش بهتر و سودمندتر است.

 

در زمان امیرمؤمنان علی(ع) ایّامی چند، مسلمانان با خشک‌سالی و کمی آب مواجه شده بودند. تا این‌که حضرت با جمعی از یاران برای ادای نماز باران به سوی صحرایی رفتند. ایشان در راه خطاب به همراهان خود فرمودند:

«إنَّ اللّه یبتَلی عِبادَهُ عِندَ الأَعمالِ السَّیئَةِ بِنَقصِ الثَّمَراتِ و حَبسِ البَرَکاتِ و إغلاقِ خَزائِنِ الخَیراتِ؛ لِیتوبَ تائِبٌ و یقلِعَ مُقلِعٌ و یتَذَکرَ مُتَذَکرٌ»[10]؛

خداوند هنگامی که بندگانش اعمال بد انجام می‌دهند، آنان را به نقص و کمبود محصولات و حبس نمودن برکات و بستن گنجینه‌های خوبی‌ها آزمایش می‌کند، تا توبه‌کننده‌ای توبه کند و به دورکننده‌ای [گناه را از خود] دور سازد و پندگیرنده‌ای پند گیرد.

 

همان‌گونه که امام باقر(ع) دراین‌باره فرمود:

«انَّ الْعَبْدَ لَیذْنِبُ الذَّنْبَ فَیزْوی عَنْهُ الرِّزْقُ»[11]؛

همانا عبد مرتکب گناه می‌شود و به‌خاطر آن گناه به رزق و روزیش لطمه وارد می‌گردد.

ج): لازم به ذکر است که در تقابل سنّت امتحان و ابتلاء الهی، می‌توان از سنّت استدراج در جهت آزمودن درجة ایمان و تقوای بندگان یاد کرد. آیات ذیل به روشنی گویای این سنت الهی است.

{ وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیثُ لا یعْلَمُونَ وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیدی مَتینٌ } [12]؛

و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جایی که نمی‌دانند [به ورطه سقوط و هلاکت می‌کشانیم، تا عاقبت به عذاب دنیا و آخرت دچار شوند] و به آنان مهلت می‌دهیم [زیرا از سیطره قدرت ما بیرون رفتنی نیستند]. یقیناً تدبیر و نقشه من استوار است.

 

خداوند در سورة مبارکة آل‌عمران چنین می‌فرماید:

{ وَ لا یحْسَبَنَّ الَّذینَ کفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیرٌ ِلأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ }[13]؛

و کسانی که کافر شدند، گمان نکنند مهلتی که به آنان می‌دهیم به سودشان خواهد بود؛ جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم، تا بر گناه خود بیفزایند و برای آنان عذابی خوارکننده است.

خداوند به کفّار مهلت می‌دهد و این مهلت در حقیقت بستر آزمایشی است که آنها خود را در آن محک بزنند. اما آنان به سوء اختیار خود راه گمراهی را برمی‌گزینند و فریب امهال الهی را می‌خورند و غرق در گناه می‌شوند. به بیان دیگر این ازدیاد گناه، نتیجه و عاقبت غفلت ایشان از هشدارهای خداوند است. ازاین‌رو حق‌تعالی در قرآن کریم می‌فرماید:

{ کلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّک وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّک مَحْظُوراً }[14]؛

هریک از دو گروه دنیا طلب و آخرت‌خواه را در این دنیا از عطای پروردگارت یاری دهیم و عطای پروردگارت در این دنیا از کسی ممنوع شدنی نیست.

 

از پیامبراکرم(ص) روایت نقل شده است که: «چون مردی را ببینید که هرچه می‌خواهد خدا به او می‌دهد و او مشغول معصیت خدا است، بدانید که او «مستدرج»[15] است و خدا او را واگذارده است.[16] بعد از آن حضرت این آیه را تلاوت فرمود:

 { فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکرُوا بِه فَتَحْنا عَلَیهِمْ ابْوابَ کلّ شَی‌ءٍ حَتَّی إِذا فَرِحُوا بِما اوتُوا اخَذْناهُمْ بَغْتَةً }[17]؛

یعنی چون فراموش کردند و ترک نمودند آن‌چه را به آن مأمور بودند، درهای خیرات را بر ایشان گشودیم، که تا چون شاد و فرح‌ناک گشتند به آن‌چه به ایشان داده شده بود، ناگاه بی‌خبر ایشان را گرفتیم».

 

نیز نقل شده است که: «یکی از پیامبران(ع) به پروردگار شکایت کرد که خداوندا! بنده مؤمن طاعت تو را می‌کند و از معصیّت تو اجتناب؛ دنیا را بر او تنگ می‌کنی و او را در معرض بلاها درمی‌آوری!! و بندة کافری تو را اطاعت نمی‌کند و بر معاصی تو جرأت می‌نماید، بلا را از او دفع می‌کنی و دنیا را بر او وسیع می‌گردانی!! وحی الهی رسید که بلا از من است و بندگان از من و همه به تسبیح و حمد من مشغولند و بندة مؤمن، گاهی گناهانی دارد، پس دنیا را از او می‌گیرم و بلا را بر او می‌گمارم تا کفّاره گناهان او شود، تا چون روزی به ملاقات من فایز گردد، هیچ گناهی نداشته باشد و جزای حسنات او را به وی دهم و گاهی کافری حسنات چند دارد؛ پس روزی او را وسیع می‌گردانم و بلا را از او دفع می‌کنم، که در دنیا به جزای اعمال حسنه خود برسد و در روز قیامت جزای اعمال سیئه را به او دهند».[18]

 

در کلام بزرگان است که فرمودند:

«هر بلایی که به بندگان بلکه بر هر موجودی می‌رسد، دارای عوضی است؛ چنان‌که متکلّمین گفتند اگر عبد کافر است، در همین دنیا به او داده می‌شود و یا در آخرت از عذاب او کاسته می‌شود و در بندگان مؤمن بلاهای گوناگون در کم کردن تعلّقات و برداشت حجب مؤثرند، همان‌گونه که بلاها در پاک کردن عبد از معاصی مفید و مؤثرند. پس هرچه عبد در عبودیّت به پیش می‌رود، خطرات و بلایا برای ازاله حجب و تقییدات وی بیشتر می‌گردد، تا حرکت وی سریع‌تر شده و هرکدام انانیت‌ها و خفایای روان او را تطهیر کرده و در نهایت با صبر بر همه آنها عبد امتحان گردیده و دوستی و عشق وی محک زده شود و الا آتش غیرت الهی او را از حریم کبریایی خود دور می‌سازد أَعَاذَنَا اللَّهُ مِنْهَا»[19]

 

مردی به حضرت رسول(ص) عرض کرد که: «مال من برطرف شده است و بیماری به من رو آورده است. حضرت فرمود: هیچ خیری نیست در بنده‌ای که مال او نرود و جسم او بیمار نگردد. به درستی که خدا چون بنده‌ای را دوست دارد، او را مبتلا می‌سازد».[20]

 

3. گناهان، اسباب نزول بلا بر انسان

برخی از بلاهایی که انسان بدان دچار می‌شود، نتیجه و مکافات عملکرد نادرست او است. زیرا خداوند متعال هرگز حقی را ضایع نمی‌کند و پناه‌آورده‌ای را نمی‌راند و کسی را که به او توکّل نموده است، به بلایی دچار نمی‌کند. بنابراین تمام محرومیّت‌ها، ضایع‌شدن‌ها، دورشدن‌ها و هجوم بلاها، نتیجة عمل انسان است؛ چراکه خداوند رحمان هرگز با هیچ بنده‌ای خصومت و دشمنی ندارد. همان‌گونه که در قرآن کریم به این امر تصریح شده است که خداوند متعال هرگز به کسی ظلم نمی‌کند و حقی را ضایع نمی‌سازد:

{ إِنَّ اللهَ لا یظْلِمُ النَّاسَ شَیئاً وَلکنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ یظْلِمُونَ }[21]؛

یقیناً خدا هیچ ستمی به مردم روا نمی‌دارد، ولی مردم [با روی‌گردانی از حق] بر خود ستم می‌ورزند.

 

و در آیه‌ای دیگر می‌فرماید:

{ وَ اصْبِرْ فَإِنَّ اللهَ لا یضیعُ أَجْرَ الُمحْسِنینَ }[22]؛

و شکیبایی کن که یقیناً خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمی‌کند.

قرآن‌کریم در باب ابتلاء به بلاها و امتحانات الهی برخی عاصیان می‌فرماید:

{ إِنَّ اللهَ لَا یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ }[23]؛

یقیناً خدا سرنوشت هیچ ملتّی را [به سوی بلا، نکبت، شکست و شقاوت] تغییر نمی‌دهد؛ تا آن‌که آنان آن‌چه را [از صفات خوب و رفتار شایسته و پسندیده] در وجودشان قرار دارد، به زشتی‌ها و گناه تغییر دهند.[24]

 

حال آن‌که این مصیبت‌ها و بلاها و سختی‌ها برای اهل تقوا و ورع، اسبابی برای ارتقاء درجه و امتحان می‌باشد.

حضرت حقّ ضمن آیة نورانی دیگری فرمودند:

{ فَکلاًّ أَخَذْنا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَیهِ حاصِبًا وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّیحَةُ وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ اْلأَرْضَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا وَ ما کانَ اللهُ لِیظْلِمَهُمْ وَ لکنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یظْلِمُونَ }[25]؛

پس همه را به سبب گناهانشان مؤاخذه کردیم، بر برخی از آنان طوفانی سخت [که با خود ریگ و سنگ می‌آورد، فرستادیم] و بعضی را فریاد مرگ‌بار به نابودی کشید و برخی را به زمین فرو بردیم و جمعی دیگر را در امواج دریا غرق کردیم. خدا بر آن نبود که به آنان ستم کند، ولی آنان بودند که بر خود ستم نمودند.

 

سیدالساجدین، امام زین‌العابدین(ع) ضمن مناجات و نیایش‌های خویش خطاب به امّت فرمودند:

«الهی! الْبَسَتْنِی الخَطایا ثَوْبَ مَذَلَّتِی»[26]؛

خدایا! گناهان بر من لباس ذلّت و خواری پوشانده است.

به این معنا که گناه انسان را بی‌ارزش می‌کند. پس در برابر گناه صبر و شکیبایی به خرج دهید.

 

امام صادق(ع) در این‌باره فرمود:

«اما انَّهُ لَیسَ مِنْ عِرْقٍ یضْرِبُ وَ لانَکبَةٍ وَ لا صُداعٍ وَ لا مَرَضٍ الّا بِذَنْبٍ وَ ذلِک قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کتابِهِ:[27] { وَ ما اصابَکمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کسَبَتْ ایدِیکمْ وَ یعْفُوا عَنْ کثیرٍ }[28].»

رگی از بدن شما زده نمی‌شود و پائی نمی‌شکند و به سَردردی و مرضی دچار نمی‌شوید، مگر این‌که گناهی مرتکب شده باشید و این است معنای قول خداوند در قرآن‌مجید:

«آنچه مصیبت و بلا به شما می‌رسد، در ارتباط با گناهان شما است و بسیاری از آن را هم مورد بخشش قرار می‌دهد».

امام محمد باقر(ع) در این رابطه فرمودند:

«مَا مِنْ نَکبَةٍ تُصِیبُ الْعَبْدَ إِلَّا بِذَنْبٍ»[29]؛

هیچ نکبتی به بنده نرسد، مگر به خاطر گناه.

 

البته باید این نکته مهم را یادآور شد که نمی‌توان برخی بلاها و مصیبت‌ها را صرفاً به دلیل ارتکاب گناه دانست. زیرا همان‌گونه که قبلاً گفته شد، جسم و مالی که نقصان نبیند، خیری در آن نیست.

از سوی دیگر تبعات گناه فقط مشمول حال خود انسان نمی‌شود، بلکه در بسیاری موارد موقعیّت و شرایط دیگران را نیز تحت تأثیر خود قرار می‌دهد. به بیانی دیگر تمام عالم وجود، همانند پیکر انسان دارای حقیقت واحدی است و همان‌گونه که در پیکر انسان، سلامت یا مرض یک عضو بر عضو دیگر تأثیر دارد، عالم نیز همین‌گونه است و تمام پدیده‌هایش متأثر از یک‌دیگرند. به‌گونه‌ای که معصیّت و گناه گروهی سبب سلب انعام و موهبت‌های الهی از سایرین شده و بلا و سختی و تنگنا را به همراه دارد.

 

در این باره امام صادق(ع) فرموده است:

«الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ کالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِنِ اشْتَکی شَیئاً مِنْهُ وَجَدَ أَلَمَ ذَلِک فِی سَائِرِ جَسَدِهِ وَأَرْوَاحُهُمَا مِنْ رُوحٍ وَاحِدَةٍ وَإِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا»[30]؛

مؤمن برادر مؤمن است، مانند پیکری که هرگاه عضوی از آن دردمند شود، اعضای دیگر هم احساس درد کنند و روح‌ آنها نیز از یک روح است و همانا روح مؤمن پیوستگی‌اش به روح خدا از پیوستگی پرتو خورشید به خورشید بیشتر است.

با توجه به این نکته و با نظر به پیوستگی و وابستگی پدیده‌های عالم، اعمال و رفتار و کردار انسان نیز قطعاً بر نزول نعمت‌ها و نقمت‌ها تأثیر مستقیمی دارد. امیرمؤمنان علی(ع) در روایت زیبایی می‌فرماید:

«مَا زَالَتْ نِعْمَةٌ وَلا نَضَارَةُ عَیشٍ إِلّا بِذُنُوبٍ اجْتَرَحُوا إِنَّ اللهَ لَیسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ وَلَوْ أَنَّهُمُ اسْتَقْبَلُوا ذَلِک بِالدُّعَاءِ وَالْانَابَةِ لَمْ تَزُلْ»[31]؛

هیچ نعمتی و نشاط زندگانی زایل نشده، مگر به واسطه گناهانی که مرتکب شده‌اند و به راستی که خداوند به بندگان ستم نمی‌کند و اگر آنان پیش از آن دعا می‌کردند و با توبه به خدای خود بازمی‌گشتند، نعمت و زندگی از دست آنها نمی‌رفت.

 

«مردی در زمان حضرت داود(ع) برای تعدّی و تجاوز وارد منزلی شد و قصد تعرّض به زنی را داشت. در این هنگام زن به او گفت: ای مرد! هم‌اکنون که تو قصد تعرّض به من را داری، مردی غریبه نیز وارد خانه تو شده و قصد تعرّض به همسرت را دارد. آن مرد فوراً از منزل زن خارج شد و وقتی به منزل خود رسید، دید مردی قصد تعرّض به همسرش را داشته است. پس خدمت حضرت داود(ع) رسید و ماجرا را برای آن پیامبر الهی بازگو نمود. در این هنگام خداوند سبحان به حضرت داود(ع) وحی می‌کند که به این مرد بگو:«کمَا تَدِینُ تُدَانُ»، یعنی امور دنیا به قدری به هم وابسته است، که تو از هر دستی بدهی، از همان دست به تو برمی‌گردانند».[32]

 

حاصل سخن این‌که، بیشتر بلاها و سختی‌هایی که انسان به آن دچار می‌شود، دست‌آورد خود اوست؛ حال آن‌که خداوند متعال هرگز با کسی خصومتی ندارد. همان‌گونه که در قرآن می‌فرماید:

{ ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کسَبَتْ أَیدِی النَّاسِ لِیذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ }[33]؛

در خشکی و دریا به سبب اعمال زشتی که مردم به دست خود مرتکب شدند، فساد و تباهی نمودار شده است تا [خدا کیفر] برخی از آن‌چه را انجام داده‌اند، به آنان بچشاند. باشد که [از گناه و طغیان] برگردند.

بنابراین طبق فرموده امیرالمؤمنین علی(ع) ضایع نمودن، دور شدن از مقام قرب و گرفتاری به امواج بلا و سختی از جانب وجود مبارک حق نیست؛ بلکه همة این امور عکس‌العمل اعمال خود انسان است.

 

اما خداوند رحمان هیچ‌گاه در امتحانات الهی، بندگان خود را فرو نخواهد گذارد (غفلت نمی‌کند). چنان‌که قرآن مجید در آیات شریف بسیاری عشق و محبّت حضرت حقّ را به تائبان حقیقی اعلام می‌دارد:

{ إنَّ اللهَ یحِبُّ التَّوَّابینَ وَیحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ }[34]؛

یقیناً خدا کسانی را که بسیار توبه می‌کنند و کسانی را که خود را [با پذیرش انواع پاکی‌ها از همه آلودگی‌ها] پاکیزه می‌کنند، دوست دارد.

مولای صابران امیرمؤمنان علی(ع) در نامه‌ای به امام حسن مجتبی(ع) فرمود:

«وَ فَتَحَ لَک بابَ الْمَتابِ وَ بابَ الْإِسْتیعابِ، فَإِذا نادَیتَهُ سَمِعَ نِداءَک»[35]؛

باب توبه و باب خشنودیش را به رویت گشوده است؛ هرگاه او را بخوانی، صدایت را بشنود.

 

ازاین‌رو حضرت سیدالساجدین(ع) در میان راز و نیاز و مناجات‌های خود همواره از خداوند درخواست توبه نموده و می‌فرمود:

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنَا مِنَ الَّذِینَ غَرَسُوا أَشْجَارَ الْخَطَایا نُصْبَ رَوَامِقِ الْقُلُوبِ وَ سَقَوْهَا مِنْ مَاءِ التَّوْبَةِ حَتَّی أَثْمَرَتْ لَهُمْ ثَمَرَ النَّدَامَةِ فَأَطْلَعَتْهُمْ عَلَی سُتُورِ خَفِیاتِ الْعُلَی وَ أَرْوَیتَهُمُ الْمَخَاوِفَ وَ الْأَحْزَانَ وَ الْغُمُومَ. . .»[36]؛

خدایا! بر محمد و آل‌ او درود فرست، ما را از آنان قرار ده که درخت‌های گناهان را در برابر دیدگانِ دل خود نشاندند و با آب توبه سیرابشان کردند، تا آن‌که بر ایشان میوه پشیمانی بار داد. پس ایشان را از پوشیده‌های عالم برین آگاه ساختی و از ترس‌ها و اندوه‌ها ایمن گردانیدی».

 

4. ابتلائات، سبب پاکی گناهان و ترفیع درجات

برخی مؤمنان در پاره‌ای از اوقات دچار لغزش شده و مرتکب معصیّت می‌گردند. ازاین‌رو خداوند رئوف و رحیم با فرو فرستادن بلا و سختی زمینه پاک شدن آنان از گناه را فراهم می‌کند و به این واسطه حساب آنان را به روز قیامت واگذار نمی‌نماید.

امام صادق(ع) گفتار ارزشمند امیرمؤمنان علی(ع) به عبداللّه‌بن‌یحیی را چنین نقل فرموده است:

«الْحَمْدُللّه الَّذی جَعَلَ تَمْحیصَ ذُنُوبِ شِیعَتِنا فی الدُّنْیا بِمِحْنَتِهِمْ لِتَسْلَمَ بِها طاعاتُهُمْ وَ یسْتَحِقُّوا عَلَیها ثَوَابَهَا»[37]؛

ستایش از برای خدایی است که زدودن گناهان پیروان ما را به سبب سختی‌ها و مشکلات در دنیا قرار داد، تا به این رنج‌ها و بلاها طاعات آنان سلامت بماند و پاداشی سزاوار نصیب‌شان گردد.

درمتون اسلامی، اخبار و احادیث و سخنان حکیمانه قابل ملاحظه‌ای در فضیلت ابتلای در دنیا به جا مانده است؛ به گونه‌ای که بر اساس کلام بزرگان، به ازای هر مصیبتی محو گناهی و یا ترفیع درجه‌ای است، به یقین باید دانست که خیری نیست در کسی که به بلایی گرفتار نشود.

 

چنان‌که رسول ختمی‌مرتبت(ص) فرمود: «هرگاه خدای تعالی به بنده‌ای اراده خیر داشته باشد و بخواهد او را صاف و پاک گرداند، بلا را بر او فرو می‌ریزد، فرو ریختنی بسیار. پس چون آن بنده خدا را بخواند، ملائکه عرض نمایند که صدای آشنایی می‌شنویم و چون یارب گوید! خداوند عزیز فرماید: «لَبَّیک وَسَعْدَیک». ای بنده من! هیچ چیز از من نمی‌خواهی، مگر این‌که یا آن را به تو می‌دهم، یا از برای تو در نزد خود بهتر از آن ذخیره می‌سازم. پس چون روز قیامت شود، اهل عبادت را بیاورند و اعمال ایشان را به میزان بسنجند. بعد از آن، اهل بلا را آورند و از برای ایشان میزان نصب نمایند و نامه اعمال ایشان را بگشایند؛ بلکه ایشان را ثواب و مزد ریزند، هم‌چنان‌که در دنیا بر ایشان بلا ریخته می‌شد»[38].

 

نیز روایت شده حضرت رسول(ص) فرمود: «خداوند متعال به جبرئیل فرمودند چیست جزای کسی که من نور چشم را از او بگیرم و او را به کوری مبتلا گردانم؟ عرض کرد که: { سُبْحانَک لا عِلْمَ لَنا الاَّ ما عَلَّمْتَنا }[39]؛ یعنی ما نمی‌دانیم چیزی را مگر آن‌چه تو تعلیم نمایی. خدای تعالی فرمود: جزای او این است که در خانه کرامت من مخلّد باشد و نظر به جمال من نماید»[40].

آری حاصل صبر و شکیبایی و مقاومت در برابر ابتلائات و مصایب سخت دنیوی وصول به مقام قرب الهی است.

مولوی در تعبیر لطیفی در این رابطه می‌فرماید:

که بلای دوسـت تطهیر شماست    عـلـم او بـالای تـدبیر شماست

تا غذی[41] گردی بیامیزی بـه جان       بهـر خواری نیستت این امتحان

 

5 . وصول به کمال رستگاری و قرب الهی

تفاوت محبت و عشق خالق و مخلوق در این است که مخلوق برای معشوق خود همواره آسایش و راحتی را طلب می‌کند، اما خالق هرکه را به دوستی خود انتخاب کند، او را به رنج و سختی مبتلا نماید و هرچه محبت از جانب حق بیشتر باشد، رنج و سختی نیز از جانب او بیشتر خواهد بود.[42] چراکه بنا بر تعبیر رسول اکرم(ص) گاه است خدا می‌خواهد بنده را به درجه‌ای از قرب رساند، که با عمل هرگز به آن نخواهد رسید؛ مگر آن‌که جسم او به بلایی مبتلا شود، پس خدا او را مبتلا می‌گرداند تا به آن مرتبه رسد.[43]

 

در حقیقت خداوند برای بندگان محبوب خود بلا فرو خواهد فرستاد، تا آنکه وجودشان با صبر و شکیبایی در برابر آن مشکلات تصفیه و خالص شود؛ تا بتوانند به آخرین حد کمال، که عبودیّت محض در برابر ذات باری‌تعالی است، نایل شوند. چنان‌که وقتی ایّوب نبی(ع) به سخت‌ترین بلاها گرفتار شد و شدیدترین مقاومت و پایداری و شکیبایی را از خود نشان داد، خداوند به او خلعت { نِعْمَ الْعَبْدُ }؛ را عطا فرمود.

 

«و عادت خلق چنان است که هرکه را به دوستی اختیار کند، همه راحت آن دوست خود خواهند و روا ندارند که باد هوا بر وی گذرکند. لکن سنّت الهی به خلاف این است. هرکه را به دوستی اختیار کرد، شربت محنت با خلعت محبّت به وی فرستد، هرکه را درجهٔ وی در مقام محبّت عالی‌تر، بلای او عظیم‌تر؛ این است که مصطفی(ص) گفت: «اِنَّ اَشَدَّ النّاس بَلاءً الاَنبیاءُ ثُمَّ الَّذینَ یلُونَهُم ثُمّ الاَمثَلُ فَالاَمثَل»[44].

 

و بر وفق این قاعده قضیه ایوب پیامبر(ع) است. هرگز هیچ کس بلا چنان برنداشت که ایوب(ع) برداشت. گفتند کسی که پیش سلطانی سنگی نیکو بردارد، چه کنند؛ خلعتی در او پوشانند. ایوب(ع) چون سنگ بلا نیکو برداشت، جلال احدیّت این خلعت در او پوشانید: { نِعْمَ الْعَبْدُ }. صد هزار هزار جام زهر بلا بر دست ایوب(ع)
نهادند، گفتند: این جام‌های زهرِ بَلا نوش‌کن، گفت: ما جام زهر بی‌تریاق صبر نوش نتوانیم کرد، تا هم از وجود او جام [پادزهر] ساختند که: { إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ }.[45]

 

آری! حق‌تعالی از آن جهت بندگان خود را گرفتار انواع محن و بلایا می‌کند، تا روی به جانب او آرند و دست انابت به درگاه اجابت او بردارند. چنان‌که رسول خدا(ص) فرمود: «إذا أَحَبَّ اللهُ عَبْداً ابْتَلاهُ فَإِنْ صَبَرَ اجْتَباهُ وَإِنْ رَضِی اصْطَفاهُ».[46]

هرگاه خدا بنده‌ای را دوست داشته باشد، او را دچار آزمایش می‌کند؛ اگر دربرابر آزمایش‌های ربّانی استقامت ورزد، او را به عنوان بنده اختیار می‌کند و چون راضی به برنامه‌های الهی شد، او را مخصوص خود می‌گرداند. مقام صبر و شکیبایی آسیه همسر فرعون، به عنوان یکی از بزرگ‌ترین بانوان عالم هستی مثال‌زدنی است. قرآن کریم در این باب با اشاره‌ای لطیف فرموده است:

{ وَضَرَبَ اللهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِ ابْنِ لِی عِندَک بَیتاً فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ }[47]؛

و خدا برای مؤمنان همسر فرعون را مثل زده است؛ هنگامی که گفت: پروردگارا! برای من نزد خودت خانه‌ای در بهشت بنا کن و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از مردم ستم‌کار نجات ده.

 

آری، هرکه وصل حق جوید و قرب او خواهد، ناچار است او را بار محنت کشیدن و شربت اندوه چشیدن. آسیه زن فرعون همسایگی حق طلب کرد و قربت وی خواست. گفت: { رَبِ ابْنِ لِی عِندَک بَیتاً فِی الْجَنَّةِ }؛ خداوندا! در همسایگی تو حجره خواهم که در کوی دوست حجره نیکوست، آری نیکوست و لکن بهای آن بس گران‌است. گر هرچیزی بزرگ فروشند، این را به جان و دل فروشند. آسیه گفت: باکی نیست وگر به جای جانی هزار جان بودی، دریغ نیست. پس آسیه را چهار میخ کردند و در چشم وی میخ آهنین فرو بردند و او در آن تعذیب می‌خندید و شادمانی همی‌کرد.[48]

این‌گونه است که خواجه عبدالله انصاری می‌گوید: «عاشق را یک بلا در روی و دیگری در کمین است و دایم با درد و محنت قرین است.[49] چنان‌که حافظ شیرازی می‌سراید:

تـا شدم حلقـه به گوش در میخـانه عشق

هـر دم آیـد غمـی از نـو به مبارک بـادم

ازاین‌رو است که اولیاء و بزرگان بیشتر در معرض آزمایش و ابتلائات قرار می‌گرفتند. امام صادق(ع) در این رابطه می‌فرماید: «اِنَّ اللهَ اِذا اَحَبَّ عَبْداً، غَتَّهُ بِالبلاءِ غَتّاً»[50]؛ زمانی که خداوند بنده‌ای را دوست بدارد، او را در دریای شداید غوطه‌ور می‌سازد. بنابراین نباید شداید و بلاها را قهر الهی قلمداد کرد؛ چراکه تمامی امتحانات و ابتلائات آدمی در دنیا، مظهر لطف و رحمت خداوند رحمان است.

 

هر که در این بزم مقرب‌تر است   جــام بــلا بیـشتـرش می‌دهند

(حافظ)

امیرمؤمنان علی(ع) در نامه‌ای به عثمان‌بن‌حنیف - فرماندار خویش - صبر و شدائد را عامل استواری انسان می‌داند و ضمن بیان تشبیهی لطیف می‌فرماید:

«ألا إِنَّ الشَّجرَةَ البَرّیة أَصْلَبُ عُوداً و الرَّوائِعَ الخَضِرَةَ أرَقُّ جُلوداً و النباتاتِ البَدَویة أَقوی وَقُوداً و أَبطَأُ خُموداً»[51]؛

آگاه باشید! درختان بیابان چوبشان سخت‌تر و درختان کنار جویبار پوستشان نازک‌تر است. درختان بیابان آتش چوبشان شعله‌ورتر و پردوام‌تر است.

 

از سوی دیگر، وفور نعمت‌ها بر وفق مراد آدمی، بی‌آن‌که به بلا و مصیبتی آمیخته شود، موجب اطمینان دل به دنیا و اسباب آن است؛ تا آن‌جا که دنیا برای او مانند بهشت می‌شود و بلای چنین کسی به هنگام مرگ به سبب مفارقت از دنیا بسیار بزرگ خواهد بود. حال آن‌که اگر مصیبت‌های او بسیار باشد، از دنیا دل‌تنگ می‌شود و بدان انس و آرامش نمی‌یابد و بدین‌ترتیب دنیا برایش مانند زندانی می‌شود که رهایی از آن بالاترین لذت او و خلاصی از آن مانند خلاصی از زندان خواهد بود.[52]

از این‌رو پیامبر خدا(ص) فرموده است: «دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است»[53]

ملا احمد نراقی در بیانی دل‌نشین به این مهم اشاره نموده و می‌فرماید:

«و هر مصیبتی که به آدمی می‌رسد، محبّت دنیا را از دل کم می‌کند و میل و علاقه به آن را اندک می‌سازد و شوق به آخرت و لقای حضرت باری‌تعالی را ازدیاد می‌گرداند. چه! شکی نیست که اگر همه امور دنیای آدمی بر وفق مراد او بود، سبب انس به دنیا می‌گردد و دنیا مانند بهشت می‌شود. پس در وقت مرگ حسرت او عظیم و الم او بی‌نهایت می‌گردد و چون مصایب دنیوی بر آدمی نازل شود، دل او از دنیا سرد می‌شود و دنیا بر او چون زندان می‌گردد و طلب خلاص از آن را می‌نماید و این یکی از اسباب نجات آدمی است».[54]

 

حاصل کلام در باب فلسفه ابتلائات و امتحانات الهی، روایتی گران‌قدر از امام علی(ع) است که فرمودند:

«إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِیاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْاوْلِیاءِ کرامَةٌ»[55]؛

 به درستی که بلا برای انسان ستم‌گر تأدیب و برای شخص مؤمن امتحان و برای پیامبران(ع) مقام و درجه و برای اولیاء کرامت و بزرگواری است.

 

--------------------------------------------------------------

[1]. تفسیر و شرح صحیفه سجادیه: 9/ 12-13.
[2]. آل‌عمران(3): 154.
[3]. نهج البلاغه: حکمت 93.
[4]. انعام(6): 42.
[5]. اعراف(7): 94.
[6]. شوری(42): 27.
[7]. اعراف(7): 130.
[8]. توبه(9): 24.
[9]. نهج البلاغه: خطبه 234.
[10]. نهج البلاغه: خطبه 143.
[11]. الکافی: 2/ 270، حدیث 8؛ بحارالأنوار: 70/ 318، باب 137، حدیث 6.
[12]. اعراف(7): 182- 183.
[13]. آل‌عمران(3): 178.
[14]. اسراء(17): 20.
[15]. معنا و مفهوم استدراج در کلام برخی بزرگان چنین است: «استدراج آن است که بنده هرچه گناه و معصیت مرتکب شود، خداوند عالم نعمت خود را به طرف او سرازیر کرده و استغفار را از یاد او می‌برد و او را اندک اندک مؤاخذه نموده و به سوی هلاکت می‌کشاند». (مرآة العقول: 11/ 352؛ معارف و معاریف: 1/ 182).[16]. جامع السعادات: 3/ 289؛ راه روشن: 7/ 290.
[17]. انعام(6): 44.
[18]. محجة البیضاء: 7/ 232؛ احیاء العلوم: 4/ 114؛ معراج السعاده: 826.
[19]. مصباح الانس (ترجمه و شرح ناییجی): 1/ 556.
[20]. احیاء العلوم: 4/ 114؛ محجة البیضاء: 7/ 231؛ معراج السعاده: 825.
[21]. یونس(10): 44.
[22]. هود(11): 115.
[23]. رعد(13): 11.
[24]. تفسیر و شرح صحیفه سجادیه: ‌4/327.
[25]. عنکبوت(29): 40.
[26]. بحارالأنوار: 91/ 142، باب32، حدیث21، مناجاة التائبین.
[27]. الکافی: 2/ 269، حدیث 3؛ بحارالأنوار: 70/ 315، باب 137، حدیث 3.
[28]. شوری(42): 30.
[29]. الکافی: 2/ 269، حدیث 4؛ وسائل الشیعه: ‌15 /301، باب40، حدیث20571.
[30]. الکافی: 2/ 166، حدیث 4؛ بحارالأنوار: 58/ 148، باب 43، حدیث 25.
[31]. الخصال: 2/ 624؛ مستدرک الوسائل: 7/ 178.
[32]. بحارالأنوار: 14/ 41، باب 3، حدیث 28؛ وسائل الشیعه:‌20/355، باب31، حدیث 25814؛«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ × قَالَ: کانَتِ امْرَأَةٌ عَلَی عَهْدِ دَاوُدَ× یأْتِیهَا رَجُلٌ یسْتَکرِهُهَا عَلَی نَفْسِهَا فَأَلْقَی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فِی قَلْبِهَا فَقَالَتْ لَهُ إِنَّک لَاتَأْتِینِی مَرَّةً إِلَّا وَ عِنْدَ أَهْلِک مَنْ یأْتِیهِمْ قَالَ فَذَهَبَ إِلَی أَهْلِهِ فَوَجَدَ عِنْدَ أَهْلِهِ رَجُلًا فَأَتَی بِهِ دَاوُدَ × فَقَالَ یا نَبِی اللَّهِ وَجَدْتُ هَذَا الرَّجُلَ عِنْدَ أَهْلِی فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَی دَاوُدَ× قُلْ لَهُ کمَا تَدِینُ تُدَانُ».
[33]. روم(30): 41.
[34]. بقره(2): 222.
[35]. نهج البلاغه: نامه 31.
[36]. بحارالأنوار: 91/ 127، باب 32، حدیث 19.
[37]. تفسیر الإمام العسکری×: 23، حدیث 7؛ بحارالأنوار: 64/ 232، باب12، ذیل حدیث 48.
[38]. معراج السعاده: 825؛ راه روشن: 7/ 289.
[39]. بقره(2): 32.
[40]. محجة البیضاء: 7/ 231؛ احیاء العلوم: 4/ 114. ( با اندک تفاوتی).
[41]. پرورش و کامل شدن.
[42]. در بینش عرفانی رشیدالدین میبدی صاحب کتاب کشف الاسرار، نه تنها عاشقان بر بلای معشوق صبر می‌کنند، بلکه معشوق ازلی نیز به خاطر غیرتی که به معشوقان خود دارد، آنان را به فقر و رنج و سختی و درد و غم مبتلا می‌کند؛ تا همواره با سوز و گداز و قلبی شکسته به درگاه او روی آورند و توجهشان از هرچیزی غیر از او بریده شود و یاد هر چیزی جز او را به فراموشی بسپارند و به سوی او منقطع شوند. (کشف ‌الاسرار: 1/468).
[43]. احیاء العلوم: 4/ 114؛ محجة البیضاء: 7/ 231.
[44]. الکافی: 2/ 252، حدیث1؛ بحارالأنوار:‌ 64 /200، باب 12، حدیث 3.
[45]. ص(38): 44. بی‌تردید ما او را شکیبا یافتیم. چه نیکو بنده‌ای! یقیناً بسیار رجوع کننده به سوی ما بود. (ر. ک: کشف الاسرار: 6/ 373).
[46]. بحارالأنوار: 79/ 142، باب 18، حدیث 26؛ مسکن الفؤاد: 84 .
[47]. تحریم(66): 11.
[48]. کشف الأسرار: ‌1/ 423.
[49]. رسائل، رساله واردات: 30.
[50]. الکافی: 6/ 253، حدیث 2؛ بحارالأنوار: 67/ 208، حدیث 10.
[51]. نهج البلاغه: نامه 45.
[52]. راه روشن: ‌7/ 287.
[53]. جامع الأخبار: 128؛ بحارالأنوار:‌ 64/238، باب12، حدیث 56. «الدُّنْیا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَجَنَّةُ الْکافِرِ».
[54]. معراج السعاده: 812 .
[55]. جامع الأخبار: 113؛ بحارالأنوار: 78/ 198، باب1، حدیث 55.

 

برگرفته ازکتاب گوهر شکیبایی، نوشته استاد حسین انصاریان

 

فلسفه ابتلاء به امتحانات الهی (1)



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان