آمار بانک جهانی از این شاخص نشان میدهد وضع شهروندان عمانی 3/ 2برابر بهتر از ما، عربستانیها 3/ 3برابر، بحرینیها 4/ 3برابر، اماراتیها 8/ 4برابر و قطریها 3/ 6برابر بهتر از ما هستند. برای اینکه برداشتی صحیحتر از این ارقام دهشتناک داشته باشیم. اگر فرض کنیم جمعیت ما ثابت باشد (که نیست) با رشد اقتصادی 4درصد (که متاسفانه در دهه گذشته نتوانستهایم آن را محقق کنیم) نزدیک 18سال زمان نیاز است تا رفاه ما دو برابر وضعیت فعلی شود. به عبارت دیگر اگر فرضا بخواهیم وضعیت رفاهی ما حداقل به میزان عمانیها باشد و فرض کنیم آنان هر سال در جا بزنند تا ما به آنها برسیم، بیش از 20سال زمان نیاز است! لازم به ذکر و ارائه آمار نیست که مثلا چهار دهه گذشته اختلاف چگونه بوده است. بگذارید رو به آینده سخن بگوییم.
این اختلاف فاحش پیشرفت، ناشی از عملکرد این دولت و آن دولت نیست. مساله رویکردی است که کشور اتخاذ کرده و باعث شده است چنین شکافی با همسایگان ایجاد شود. البته به لحاظ تطور تاریخی، این کشورها حرکتهای جمعی را برای محدودسازی قدرت مرکزی تجربه نکردهاند و از این منظر احتمالی هرچند کوچک، برای ایجاد بیثباتی وجود دارد، اما در حال حاضر شاهد یک وضعیت باثبات همراه با اقتصادی مرفه و هماهنگ با تجارت جهانی از سوی این کشورها هستیم.
این امر، با رویکردی یکسویه در محیط بین الملل امکان تحقق نداشت، بلکه همراه شدن با منافع مشترک با همه طرفهای موثر در اقتصاد جهانی و شکل دادن به ارتباط با دیگر کشورها از منظر بیشتر اقتصادی تا امنیتی، موجب پیچیدهتر شدن، بهروز شدن و در برخی زمینهها پیشتاز شدن صنایع این کشورها شده است. مثالهای بسیاری را میتوان بر زبان آورد که چگونه ما در سالهای گذشته با رویکردِ در خود فرو رفتن و استقبال از تحریمهای جهانی، فرصتها را از دست دادیم و همسایگان ما از این بازه، بهرهها بردند. درحالیکه آنان با تکنولوژی و سرمایه، اقلیم خشک و خشن خود را از هر جای دیگر برای زندگی لطیفتر کردند و حسرت جهانیان را برای بودن در کشورشان برانگیختند. ما با اقلیمی معتدل و داشتن پتانسیلهای گوناگون وضعیت کیفیت زندگی را به حدی رساندیم که شاهد خروج شهروندان خود هستیم.
اما بگذارید باز هم رو به آینده صحبت کنیم. اگر بخواهیم فرصت را بار دیگر از دست ندهیم، اولین کار دیدن شکاف ایجادشده است. اگر در ذهنمان فرض کنیم راه طیشده، موجب پیشرفت شده (هرچند ناملموس و عاری از حقایق آماری)، تغییری صورت نخواهد گرفت. دوم، پذیرش این واقعیت که اگر در زنجیره ارزش جهانی نتوانیم جایی برای خود باز کنیم، رفاهی صورت نخواهد گرفت. سوم، پذیرش ملزومات این اراده تازه در عرصه داخلی و خارجی است. اقتصاد کشور ما مانند دهه1380، یک کشور در حال توسعه با درآمد متوسط رو به بالا نیست. کشور ما به سرعت در حال پیوستن به کلوب کشورهای فقیر است و اگر میخواهیم این روند معکوس شود، فردا هم برای تغییر دیر است!