ماهان شبکه ایرانیان

تور موسسات مهاجرت روی کنکور

به‌عنوان دانش‌آموز تجربی که کنکور خود را داده و امیدی به نتیجه آن ندارد به موسسه مراجعه کردم. من مدرک زبان ندارم و دوست دارم بعد از فراغت از تحصیل به ایران بازگردم

روزنامه فرهیختگان نوشت: اکسپلور اینستاگرام بستر سرگرم‌کننده‌ای است. بالا و پایین می‌کردم که چشمم به یک تبلیغ افتاد. دو دختر با سن و سالی حدود 20 الی 25 ساله، درباره کنکور می‌گفتند. یکی از دختر‌ها حرف خود را با این جمله شروع می‌کند: «این یه بازی دو سر برده...» و دختر دیگر ادامه می‌دهد: «یه فرصت استثنایی برای کنکوری‌های امسال!» از طرحی می‌گویند که کنکوری‌های امسال (1402) می‌توانند با بستن قراردادی که احتمالا پول هنگفتی برای آن دریافت می‌شود، به شرط قبولی داوطلب در رشته‌های پزشکی یا دندان‌پزشکی، نه‌تن‌ها تمام پول قرارداد بلکه یک سکه طلا نیز به‌عنوان هدیه می‌گیرند.
 
گزینه دوم چیست؟ دختر دوم به سمت دوربین قدم بر‌داشته و درباره گزینه دوم می‌گوید: «اگر در کنکور قبول نشدید، نگران نباشید، چون موسسه برای شما ویزای تحصیلی گرفته و می‌توانید مهاجرت کنید.»
 
همین‌طور که گوشم با موسیقی تبلیغ بود، یاد سال کنکور خودم افتادم. یاد مریم و هستی، دو دوست نزدیک من، همان سال از ایران رفتند. یاد سال آخر دبیرستان و استرس کنکور و تست‌زنی از یک سمت و از سمت دیگر فشار خانواده. این فضا و شرایط که برای برخی گروه‌ها مثل علوم تجربی و داوطلبان علاقه‌مند به حوزه پزشکی حتما جذاب‌تر هم هست. «اگر هم قبول نشدی زودتر کار‌ها تو انجام بده که کلی تجربه جدید در راهه» این آخرین جمله‌ای است که کلیپ با آن تمام می‌شود.
 
آب گل‌آلود کنکور، حالا موسسات مهاجرتی را هم متوجه گروهی کرده که شاید تا پیش از این چندان گروه هدف محسوب نمی‌شدند. پس از مشاوره حضوری که ماجرایش را کمی جلو می‌خوانید، از مشاور شنیدم که در جریان قرارداد باید مبلغی حدود 200 یا 300 دلار (آن‌گونه که مشاور می‌گوید) پرداخت کنم. اگر در دانشگاه با شرایطی که مشخص شده قبول شدم که سکه را می‌گیرم و تمام! اگر قبول نشدم از مبلغ پرداخت‌شده فقط می‌توانم برای آغاز فرآیند مهاجرت استفاده کنم وگرنه خبری از بازگرداندن وجه نیست که نیست!

مشاوره فقط حضوری!

کنجکاو شدم تا بقیه تبلیغات این موسسه را پیگیری کنم. اسم موسسه را در اینستاگرام سرچ می‌کنم و چندین پیج بالا می‌آید. روی اولین صفحه‌ای که بالا آمده می‌زنم؛ ویدیویی که از آن گفتم در صفحه پین شده است. در یکی از پست‌ها، درباره بهترین سن مهاجرت که زیر 18 سال است گفته یا پست دیگرش به تاثیر رتبه کنکور بر اپلای اشاره دارد. شماره تماسی در بخش معرفی صفحه گذاشته‌اند تا متقاضیان مهاجرت برای مشاوره تلفنی با آن تماس بگیرند.
 
روی شماره زدم و اولین تماس تلفنی را گرفتم. صدای ضبط‌شده‌ای دوباره موسسه را معرفی کرد و سپس یک مرد جوان گوشی را برداشت. خودم را به‌عنوان دانش‌آموز تجربی جا زدم که قرار است برای رشته‌های علوم پزشکی اپلای کند. در این تماس تلفنی که کمتر از 10 دقیقه طول کشید، مشاوره ابتدایی و ساده‌ای درباره شرایط کشور‌هایی مانند کانادا و آلمان گرفتم که زحمت بسیاری باید برای رسیدن به مقطع کارشناسی رشته‌های علوم پزشکی بکشم.
 
زمانی که درباره هزینه اخذ ویزا و موسسه از او پرسیدم، گفت که این اطلاعات در مشاوره حضوری گفته می‌شود و باید به صورت حضوری مراجعه کنم. کنجکاو شدم که بیشتر درباره موسسه بدانم. g را در گوگل جست‌وجو کردم. به جای نشانی از مجوز‌های گوناگون و سابقه‌های درخشان، آمار‌هایی مانند مدت زمان مشاوره کارشناسان مجموعه یا مسافت طی‌شده توسط متقاضیان ویزای مجموعه را در وبسایت رسمی موسسه دیدم!
 
مهم‌ترین نکته‌ای که من را به سمت این موسسه کشاند، مانور بسیاری بود که روی کنکور و دانش‌آموزان کنکوری داشت. تبلیغی که در ابتدای داستان نیز به آن اشاره کردم مربوط به موسسه g بود. بی‌اطلاع نبودم که چنین موسساتی در کنار اسامی عجیب و غریب، برای خود اسم رسمی‌ای دارند. بعد از چند سرچ ساده به نام «گ» رسیدم. باید بگویم که نه آن نام فرنگی و نه این نام رسمی، هیچ‌کدام در جدول منتشر‌شده سازمان امور دانشجویان از موسسات دارای مجوز اعزام دانشجو وجود نداشت.

اول پول، بعدا شاید مشاوره

دوباره به شماره‌ای که با آن تماس گرفته بودم، زنگ زدم و برای گرفتن وقت حضوری صحبت کردم. شماره همراه را گرفتند و قرار شد تا در واتساپ پیام بدهند. پس از گذشت یک ربع پیام آن‌ها ارسال شد که در آن لینکی برای پرداخت هزینه خودنمایی می‌کرد. روی لینک کلیک کردم، 327 هزار تومان پول مشاوره ابتدایی بود. مشاوره‌ای که در آن تنها قرار است درباره گزینه‌های مختلف برای کشور‌ها و دانشگاه‌ها صحبت شود و شاید آورده خاصی هم برای افراد نداشته باشد.
 
بعد از یک هفته، روز یکشنبه پیامک زمان و روز مشاوره موسسه را روی گوشی‌ام دیدم. روز چهارشنبه ساعت 11 باید به آدرس موسسه که اطراف جردن بود، می‌رفتم. روز قبل از مشاوره پیامک دیگری با عنوان یادآوری ارسال کردند. آدرس دقیق را ساعت 8 صبح، 3 ساعت مانده به مشاوره برایم فرستادند! فکر می‌کردم که تعطیلی‌های گرمای هوا جلسه را کنسل کند، اما نکرد. شاید، چون در تابستان تنور موسسات مهاجرتی بسیار داغ است و یک روز هم برایشان یک روز است.
 
یک ربع زودتر به آدرس موسسه رسیدم. هر چقدر به ساختمان‌های روبه‌روی کلانتری نگاه کردم، هیچ تابلو یا نشانه‌ای از موسسه g ندیدم. از جلوی چند ساختمان گذشتم، همین‌طور که با چشمم به دنبال پلاک 32 می‌گشتم، دیدم که ورودی یکی از ساختمان‌ها شلوغ است و رفت و آمد بسیاری دارد. حدس زدم که پلاک 32 باید آنجا باشد.
 
نمای ساختمان با سنگ‌های گرانیتی طوسی، مشکی و سفید رنگ پوشیده شده بود. ورودی آن 3 یا 4 پله می‌خورد که با فاصله دو متری قبل از پله‌ها در کوتاه و سفید رنگی نصب شده بود تا جلوه رسمی‌تری به ساختمان ببخشد. تابلوی چند دکتر و یک پاتوبیولوژی در سر‌در ساختمان بود، اما هیچ‌کدام خبری از وجود موسسه g در این ساختمان نمی‌دادند.
 
از پله‌های ورودی بالا رفتم، راه‌پله‌ای کوچک با پله‌های مارپیچ، روبه‌روی در آسانسور بود. به طبقه دوم رفتم و بالاخره تابلوی موسسه را دیدم و زنگ در را زدم. خانم جوانی که مسئول هماهنگی وقت‌ها بود، در را باز کرد و با خوش‌رویی من را به سمت سالن انتظار هدایت کرد. سالن انتظار ترکیبی از دو رنگ مشکی و زرشکی بود. از ستون‌های هلالی شکل گذشتم و روی صندلی چرمی نشستم.
 
میز تخته‌نردی که کنار سالن گذاشته بودند، توجهم را جلب کرد. در این فکر بودم که چرا در محیط اداری باید چنین میزی وجود داشته باشد که اسمم را صدا زدند و به اتاق مشاوره راهنمایی‌ام کردند. انتظار داشتم همان مشاوری که زمان مشاوره را برایم هماهنگ کرده بود در اتاق مشاوره منتظرم باشد. وقتی وارد اتاق شدم، آقا و خانمی را دیدم که دقیقا روبه‌روی در نشسته‌اند. سلامی کردم و روی مبل‌های سیاه‌رنگ نشستم.
 
_من در ابتدا مشخصات شما را مرور می‌کنم. خانم فاطمه طاری، متولد 84، دیپلم تجربی با معدل 19 و قصدتان این است که برای آلمان یا ترکیه اقدام کنید. کمی درباره رشته‌ای که دوست دارید بخوانید و دلایل انتخاب آلمان و ترکیه توضیح دهید.
 
_من که قاعدتا ترجیحم رشته‌های پزشکی مانند دندان و... است. از آلمان پشیمان شدم، چون شرایط سخت‌تری نسبت به دیگر کشور‌های اروپایی دارد.
 
آقای «س» درباره نحوه گذراندن دوره‌های پزشکی در آلمان و کانادا توضیح می‌دهد و می‌گوید: «من بیشترین آمار رضایت دانشجو برای پزشکی و دندان را برای اسپانیا داشتم. دوره زبان در خود اسپانیا برگزار می‌شود و دوره زبانت را تکمیل می‌کنی و ظرفیت دانشجوی اینترنشنال بسیار زیاد است. این موسسه، اولین موسسه‌ای است که درباره الزام گذراندن دوره پادفک به زبان انگلیسی، صحبت می‌کند.» اولین باری بود که اسم دوره پادفک را می‌شنیدم. کمی درباره دوره پادفک می‌پرسم و این بار خانم ر پاسخ می‌دهد و می‌گوید: «کالج پادفک گزینه بهتری است و زبان روسی و گرفتن مدرک زبان روسی برای شما بسیار راحت است. شانس شما در ورود به دانشگاه‌های بهتر بیشتر می‌شود.
 
ورودی مستقیم را به افرادی پیشنهاد می‌دهیم که زمان ندارند. اگر می‌خوای به امسال برسی فرصت کمی داری و نهایتا تا یک الی دو روز آینده باید کار را شروع کنیم.»
 
راد در بین صحبت‌هایش به نکته جالبی اشاره می‌کند، انگار که درد اصلی من را فهمیده باشد!
 
_چیزی که من فهمیدم این است که رشته برای تو در اولویت است. یعنی اگر به‌خاطر رشته برق به آلمان بروی، به احتمال زیاد بر‌می‌گردی. داری مهاجرت می‌کنی که پزشکی و دندان بخوانی و اگر در ایران قبول شده بودی در ایران می‌ماندی. چون این رشته برای تو در اولویت است باید رشته‌ای انتخاب کنی که ورودی راحتی داشته باشد.

20 درصد تخفیف برای پرداخت یکجا

صحبت به هزینه‌های موسسه می‌رسد که خانم «ر» می‌گوید: «هزینه قرارداد ما برای روسیه 2 هزار دلار است که یک دوم روز عقد قرارداد و یک دوم بعد از اخذ پذیرش کالج پرداخت می‌شود. پیشنهاد من این است که این هزینه را یک‌جا پرداخت کنید که من 20 درصد هم تخفیف برای شما لحاظ کنم. ما لیدر داریم و 600 دلار هم برای ترجمه مدارک می‌گیریم که حدودا 2 هزار و 200 دلار می‌شود.»
 
خانم حاضر در گفتگو شماره خودش را به من می‌دهد و دوباره تاکید می‌کند که برای دوره پادفک هرچه زودتر اقدام کنم. با هردوی آن‌ها خداحافظی می‌کنم و از موسسه بیرون می‌روم و سوار آسانسور می‌شوم. دختری قبل از من سوار آسانسور شده؛ نگاهی به من می‌اندازد.
 
_داری مهاجرت می‌کنی؟
_آره.
 
_برای پزشکی می‌خوای بری؟
_آره.
 
_خیلی خوب کاری می‌کنی منم اگه می‌تونستم می‌رفتم.
_چرا نمی‌تونی؟ مگه چندسالته؟
 
در حالی که داشت از آسانسور پیاده می‌شد با دست سه را نشان می‌دهد: «23 سالمه.»
 
از آسانسور پیاده می‌شوم و راه خانه را در پیش می‌گیرم. باد گرم مرداد ماه به صورتم می‌خورد. به دختر داخل آسانسور فکر می‌کنم و به اینکه در مدت کوتاهی که من در سالن انتظار موسسه بودم بیش از 5 نفر را دیدم که برای مهاجرت به آنجا آمده بودند. از پسر بچه دبیرستانی که با مادرش آمده بود تا دختری حدودا 20 ساله که با پدر خود آمده بود و زنان و مردانی که بین 25 تا 35 سال سن داشتند و برای مهاجرت تحصیلی یا کاری به این موسسه آمده بودند.

مشاوره‌های 1900 یورویی آقای وکیل

بعد از موسسه g تمام مدت به دنبال موسسات اینچنینی می‌گشتم که نام یکی از معروف‌ترین و پرسروصدا‌ترین موسسات مهاجرتی به چشمم خورد. به سراغ موسسه مهاجرتی «م» رفتم. این موسسه بیش از 15 سال سابقه و 12 هزار اخذ ویزا دارد. صاحب‌امتیاز یا مدیرعامل این موسسه وکیل پایه یک دادگستری است که تنها مجوز کاریابی و پروانه وکالت دارد، اما مجوزی از سازمان امور دانشجویان برای فعالیت مهاجرتی به‌ویژه در حوزه دانشجویی دریافت نکرده است. 
 
اولین نکته‌ای که توجه من را به خود جلب کرد، نوشته‌ای با فونت درشت در سردر سایت است. «اگر کمتر از 20 هزار دلار (نزدیک به 1 میلیاردتومان) سرمایه دارید نمی‌توانید از روش‌های مهاجرتی این مجموعه استفاده کنید.» البته بیراه نمی‌گوید؛ وقتی که تنها یک جلسه مشاوره در این موسسه 4 میلیون‌وخرده‌ای برای شما آب بخورد، قطعا کل پروسه مهاجرت بسیار گران برایتان تمام می‌شود! 
 
این قصه سر دراز دارد و پکیج‌های ویژه موسسه اینجا تمام نمی‌شود. مدیرعامل موسسه، دکتر «م» هم برای شما پکیج ویژه‌ای در نظر گرفته است تا با پرداخت 195 میلیون تومان (3900 یورو) از مشاوره‌های ویژه او بهره‌مند شوید. البته موسسه از نگاه خود عملکرد شفافی دارد؛ چراکه قرارداد این مشاوره روی سایت موسسه وجود دارد و از طریق سایت و به‌صورت مجازی می‌توانید این قرارداد را منعقد کنید! قراردادی که البته ضمانت اجرای آن چندان مشخص نیست.

دانشگاه‌های رنک بالا در لیست وزارت بهداشت نیستند

به‌عنوان دانش‌آموز تجربی با معدل 16 با موسسه «م» تماس گرفتم. خانم جوانی خود را مشاور موسسه معرفی کرد و ابتدا درباره تمامی گزینه‌های مهاجرتی مناسب کیس من صحبت کرد. برای مثال از کشور رومانی گفت که اگرچه هزینه زندگی بالایی دارد، اما برای خواندن دندانپزشکی دانشگاه‌های بسیار خوبی دارد یا از دانشگاه‌های ایرلند و آلمان صحبت کرد. یکی از مهم‌ترین دغدغه‌هایی که احتمالا اگر بخواهم مهاجرت کنم شبانه‌روز فکرم را درگیر می‌کند، دغدغه بازگشت به ایران و ارزش مدرک دانشگاه مقصد است. زمانی که با مشاور درباره دغدغه بازگشت صحبت کردم و گفتم:
 
- اگر بخواهم بازگردم برای مدرک مشکلی ندارم؟
 
- یه چیزی بهت بگم که هیچ‌کس برنمی‌گرده، اما می‌تونی خودت استعلام کنی. ممکنه بسیاری از دانشگاه‌ها در لیست نباشند و حتی برخی از دانشگاه‌های بسیار خوب که در رنک‌های بالای دنیا هستند در لیست وزارت بهداشت نیامده، چون این دانشگاه برای وزارت فایده‌ای نداشته است.
 
از صحبت‌های خانم مشاور فهمیدم که اغلب موسسات مهاجرتی افراد را تشویق به برنگشتن و ماندن می‌کنند. خانم مشاور صحبت از حساب و کتاب سفر، ویزا و پذیرش دانشگاه را مشروط به حضور من در موسسه و گرفتن وقت مشاوره حضوری کرد. انتظار نداشتم چنین موسسه‌ای با این سابقه حرفه‌ای، مشاوری داشته باشد که با بی‌حوصلگی مراجعان را دست به سر کند. احتمالا تماس‌های بسیار با موسسه و تصویرسازی از یک آینده رویایی برای مشتاقان مهاجرت حوصله‌ای برای خانم مشاور نگذاشته بود.
 
از مشاوری که پشت خط بود درباره هزینه ویزا می‌پرسم و او می‌گوید: «اول اینکه توصیه می‌کنم به‌صورت حضوری مراجعه کنید و دوم اینکه در تخفیفات ویژه هستیم و هزینه اخذ ویزا بیشتر از 200 الی 300 یورو نمی‌شود.» وقتی که درباره نگرانی‌هایم از کلاهبرداری و ویزای تقلبی از او پرسیدم، در جواب گفت: «زمانی که برای تحصیل به کشور دیگری می‌روی دانشگاه در کنار شماست و موسسه ما با برخی از دانشگاه‌ها در ارتباط است. اوایل سخت است، اما بعد از اینکه در این کشور‌ها زندگی کنی قطعا راه می‌افتی و با دیگر دانشجویان ایرانی و مهاجر آشنا می‌شوی!»

موسساتی که تابلو هستند

موسسه سومی که برای دریافت مشاوره تلفنی و حضوری انتخاب کردم موسسه «ه» بود. این موسسه در سایت خود مدعی شده که 11 سال سابقه کار در حوزه اخذ ویزا و مشاوره مهاجرت دارد و حوزه تخصصی خود را رشته‌های علوم پزشکی دانسته است. طبق روال دیگر موسسات، ابتدا برای مشاوره تلفنی با این موسسه تماس گرفتم. مثل موسسات قبلی خودم را دانش‌آموز تجربی با معدل 19 و بدون مدرک زبان که برای رفتن عجله دارد معرفی کردم.
 
این بار خانم مشاوری که پشت خط بود بسیار باحوصله جواب تک‌تک سوالات من را می‌داد. با اینکه موسسه «ه» در وبسایت خود درباره مجوز صحبتی نکرده است، اما رفتار حرفه‌ای آن‌ها در مشاوره تلفنی و حضوری شکی در دل باقی نمی‌گذاشت. بعد از گرفتن مشاوره تلفنی، حدود دو روز بعد برای بار دوم با موسسه تماس گرفتم تا زمانی را برای موسسه حضوری تنظیم کنیم. قرار شد تا روز شنبه 31 تیرماه ساعت 3 به دفتر موسسه در میرداماد بروم.

بای‌ مهاجر؟

مشاور من خانم «م» بود که صبح روز شنبه آدرس را برایم پیامک کرد. بخشی از آدرس این بود: «بین بانک آینده و سرمایه» حتی آدرس هم دلگرم‌کننده است! آینده و سرمایه، واژه‌هایی که در آدرس در کنار هم قرار گرفته بود. وقتی به آن ساختمان تجاری و اداری رسیدم، در تابلوی جلوی در ساختمان به دنبال اسم «ه» گشتم، اما چیزی پیدا نکردم. 
 
از پله‌های جلوی در پایین رفتم و دوباره نگاهی به اسم ساختمان انداختم. با خط درشت و طلایی رنگ نوشته شده بود، موبایلم را درآوردم و در بین پیامک‌ها به دنبال آدرس موسسه گشتم. در آدرس داخل پرانتز نوشته بود واحد 14 و اسمی از نام موسسه نیاورده بود. بعد از اینکه دیدم نام تابلوی موسسه با اسم سایت آن متفاوت است، حس کردم که نام «پ» را در لیست سازمان دیده بودم. 
 
موبایلم هنوز در صفحه پیام خانم مشاور بود؛ صفحه را بستم و لیست سازمان را باز کردم. در سومین جدول اسم موسسه «پ» را پیدا کردم. وقت زیادی نداشتم. به طبقه سوم واحد 14 رفتم. اولین چیزی که بعد از ورود چشمم به آن خورد، دیواری پر از قاب بود؛ قاب‌هایی که ویزای تحصیلی کاری آدم‌های بسیاری را در دل خود جا داده بودند. چشمم را از روی دیوار به‌سمت میز منشی چرخاندم. سلام کردم و خانمی حدودا 25 ساله فرمی را به من داد تا آن را پر کنم. 
 
در این فرم از اسم و مشخصات تحصیلی تا کشور مورد نظر و رشته مورد نظر باری مهاجرت را پرسیده بود. محل زندگی شماره همراه و... نیز از دیگر مشخصاتی بود که باید در اختیار موسسه قرار می‌دادم. بعد از 20 دقیقه معطلی به اتاق مشاوره «ه» رفتم. مشاوری که با آن قرار داشتم خانم «م» بود که هم سن‌وسال من به‌نظر می‌رسید. دفتر با رنگ‌های طوسی و سفید طراحی شده بود و پنجره‌ای درست پشت‌سر خانم «م» قرار داشت که نور تند و تیز آفتاب تیرماه را به اتاق می‌آورد.
 
روی مبل‌های طوسی‌رنگ مجموعه نشستم و شروع به صحبت کردیم. او خوشامدگویی گرمی به من گفت و شروع کرد به گرفتن اطلاعات و هدف از مهاجرت وضعیت مالی و پرسید که چرا دیر برای مهاجرت اقدام کرده‌ام! به او گفتم که کمی برای رفتن دو به شک بودم و هستم. 
 
خانم «م» لبخندی به من زد و گفت: «آخه چرا نری؟ میخوای اینجا درس بخونی، همین وقت رو میذاری و میری تا خارج از ایران درس بخونی و هر زمان که خواستی هم می‌تونی برگردی. تو هم که دختری مشکل رفت‌وآمد نداری!» من از همان ابتدا گفته بودم که قرار است بعد از گرفتن مدرک به ایران بازگردم و خانم «م» نیز با تاکید به اینکه موسسه‌شان زیرنظر وزارت علوم است به من گفت به درخواست خودم تنها برای دانشگاه‌های مورد تایید پذیرش خواهند گرفت، اگرچه می‌توانند برای دیگر دانشگاه‌ها نیز بگیرند.

هزینه‌تراشی موسسات اعزام برای دانشجویان!

به‌عنوان دانش‌آموز تجربی که کنکور خود را داده و امیدی به نتیجه آن ندارد به موسسه مراجعه کردم. من مدرک زبان ندارم و دوست دارم بعد از فراغت از تحصیل به ایران بازگردم. زمانی که به خانم «م» درباره شرایطم گفتم، درباره محدودیت‌های ظرفیت پزشکی در دیگر کشور‌ها توضیح داد: «3 کشوری که الان به‌خاطر بالا بردن رنکینگ خود، دانشجویان بین‌الملل را جذب می‌کنند، کشور‌های چین و ترکیه و روسیه هستند که الزامی برای داشتن مدرک زبان ندارند.»
 
در بین این 3 کشور، اولین گزینه این بود که به‌دلیل نزدیکی به دانشگاهی ترکیه بروم که هر دوی آن‌ها انگلیسی‌زبان هستند. دوم اینکه به دانشگاه‌های انگلیسی‌زبان روسیه بروم، اما پیش از آن باید آزمون ورودی بدهم و سومین راه‌حل نیز این بود که به چین بروم. کشور چین به دلایل مختلفی مانند مسافت، فرهنگ و... از لیست حذف شد و به‌سراغ بررسی دو کشور ترکیه و روسیه رفتیم. 
 
نکته قابل‌توجهی درخصوص دانشگاه‌های ترکیه وجود ندارد، غیر از اینکه هزینه شهریه در این کشور گاهی به 500 میلیون تومان نیز می‌رسد. اما درخصوص دانشگاه‌های روسیه، موضوعی که وجود دارد، این است که آزمون ورودی که دروس پایه مانند زیست، شیمی، فیزیک و... در آن سنجیده می‌شود، توسط استاد موسسه حل می‌شود. خانم «م» درباره آزمون ورودی این دانشگاه‌ها می‌گوید: «ما قبل از اینکه بچه‌ها آزمون بدهند، با دانشگاه پذیرش آن‌ها را بسته‌ایم. درواقع پولی به دانشگاه می‌دهیم و پذیرش دانشجو را قطعی می‌کنیم، اما برای اینکه مدارک دانشجویان‌گیری نداشته باشد، برایشان استاد می‌گیریم تا آزمون را بدهند.»

رویایی که یک تابلو تا فروپاشی فاصله دارد

او دو دانشگاه آیدین و یدی‌تپه در ترکیه و دو دانشگاه پیراگو و کازان فدرال را به من معرفی کرد. درظاهر هر 4 دانشگاه معرفی‌شده مورد تایید وزارت بهداشت هستند، اما نکته‌ای که در اینجا وجود دارد، این است که برخی دانشگاه‌ها شباهت اسمی بسیار زیادی با یکدیگر دارند و ممکن است پذیرش از دانشگاهی مشابه این دانشگاه‌ها گرفته شود و بعد از پذیرش کاری از شما ساخته نیست. 
 
خانم «م» درباره رویای زندگی در اروپا برای من صحبت می‌کند. از کشور‌هایی می‌گوید که خرج و مخارج زندگی در آن کمتر از زندگی در ایران است. رویایی که تنها یک تابلو با فروپاشی فاصله دارد. از موسسه که بیرون آمدم ساعت 16:30 شده بود. اولین کاری که انجام دادم چک کردن نام و سایت موسسه اصلی بود. تمامی مشخصات آن از آدرس گرفته تا نام مدیرعامل، شماره تلفن و کشور‌های مقصد موسسه با موسسه تقلبی متفاوت بود. سایت اصلی تنها برای کشور اسپانیا پذیرش می‌گیرد و لوگوی درج‌شده در سایت با لوگویی که موسسه تقلبی روی تابلوی خود زده بود، کاملا متفاوت است.
 
موسسات اعزام دانشجو این روزها، در داغ‌ترین روز‌های کاری خود به سر می‌برند؛ از طرفی هم نمی‌توان این مساله را کتمان کرد که چه ما و دولتمردان بخواهیم و چه نخواهیم سن مهاجرت در ایران رو به کاهش رفته است و باید فکری به حال موسسات غیرمجازی کنیم که سراغ نوجوانان و دختر‌ها و پسر‌های 17، 18 ساله می‌روند؛ موسساتی که رویایی زندگی بدون کنکور و فکر و خیال را برای دهه هشتادی‌های کم‌سن‌وسال می‌سازند؛ البته حتی تصور این رویا را هم حاضر نیستند رایگان در اختیار مخاطبان هدف‌شان قرار دهند، به‌طوری‌که هزینه‌های گزافی برای همین رویافروشی دریافت کرده و برای آن دسته از افرادی که بتوانند راضی‌شان کنند هم هیچ گونه تضمینی حتی برای دوران تحصیل‌شان ارائه نمی‌کنند؛ چه برسد به بعد از فارغ‌التحصیلی‌شان!
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان