سرویس سیاست مشرق- در میان انبوهی از گزارشها و تیترهای خبری، در یک بسته کامل بانام «ویژههای مشرق» شمارا در جریان مسائل مهم و اثرگذار از نگاه روزنامههای کشور قرار میدهیم.
در این ویژهنامه، نگاهی به آخرین مواضع جناحهای سیاسی و تحولات مهم داخلی، خارجی، اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور انداخته میشود که مخاطبان بامطالعه آن به رهیافتهای مهم، نکات و تأملات از سیر وقایع اثرگذار دست خواهند یافت، در این بخش با ما همراه باشید
************
روزنامههای امروز شنبه 21 مردادماه در حالی چاپ و منتشر شد که گفتوگوهای ایران و آمریکا و تبادل زندانیان دو کشور با تیترهایی همچون توافق مبادلاتی ایران و آمریکا، آلودگی نامرئی تهران، مبادله 6 میلیارد دلاری، گامهای متقابل ایران و آمریکا، توافق بدون باج و مبادله در اوج تنش در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
توافق ایران و آمریکا برای مبادله زندانیان و همچنین آزادی 6 میلیارد دلار از منابع بلوکه شده ایران در کُره جنوبی، موضوعی بود که ظرف یک سال گذشته حاصل شده بود، اما واکنش روزنامههای اصلاحطلب به این ماجرا جالب توجه است. این رسانهها در اقدامی مشترک توافق اخیر را با آزادی جیسون رضائیان مقایسه کرده و گفته اند که از آن توافق عقب تر است چرا که در توافق مذکور، آمریکا پول نقد به ایران داد. این قیاس، مع الفارق و غلط است.
به عنوان مثال روزنامه سازندگی ارگان سیاسی و رسانهای حزب کارگزاران نوشته است:
ایران و آمریکا توافق کردند در ازای آزادی 4 زندانی دو تابعیتی 6 میلیارد دلار پول بلوکه شده ایران در کره جنوبی آزاد شود، این توافق بازگشت به توافقی است که دو سال پیش محمد جواد ظریف با آمریکاییها به آن رسیده بود با این تفاوت که پولهای بلوکه شده به ایران میآمد و به کشور ثالث نمیرفت. عبدالناصر همتی دبیرکل پیشین بانک مرکزی هم در واکنش به خبر تبادل زندانیان با آمریکا در مطلبی اعتراضی نوشت چرا روند توافق را طول داده و بعد از سه سال تحمیل هزینه به همان نقطه اول رسیدید؟
روزنامه هممیهن رادیکالترین رسانه جبهه اصلاحات نیز این توافق در تبادل را اتلاف وقت خوانده و تنها مسیر برای توسعه را مذاکره مستقیم با آمریکاییها خوانده است، در بخشی از این گزارش آمده است:
گرچه قصد نداریم که سرکوفت بزنیم، ولی فرصت کاری که ایران در سه سال پیش میتوانست انجام دهد و در یک چارچوب کلی تمامی پولهای خود را بگیرد و نقل و انتقال آن هم آزاد باشد و در ادامه هم نگران مشکلی نباشد را به دلیل درک نادرست از شرایط، از دست دادند تا در برابر آزادی چند شهروند ایرانی و البته دوتابعیتی و بهصورت مشروط این منابع مالی محدود را آزاد کردند. این نشانهای است از ناتوانی در شناخت و نیز حلوفصل مسائل بینالمللی. این حکایت از درک نادرست کارگزاران و برنامهریزان سیاست خارجی دارد. پرونده ویژه شماره امروز روزنامه هممیهن از نارسایی و درک نادرست سیاستگذاران ایرانی از ماهیت روابط بینالملل این گزاره را اثبات میکند. ادامه این روند قطعاً ما را با مشکلات بیشتری مواجه خواهد کرد.
روزنامه هممیهن در ادامه این یادداشت که مورد توجه رسانههای ضد انقلاب هم قرار گرفته نوشته است:
پرداختن به چنین موضوعات جزیی جز اتلاف وقت نتیجه دیگری ندارد. همچنان که در ماجرای عربستان و بهبود روابط َبا آنها، شاهد هیچ تحول جدی نشدیم، فقط از بحران روابط دوجانبه اندکی کاسته شد و ابزارهای سیاسی ایران در لبنان، سوریه و یمن و خلیجفارس و عراق کُند شدند. اینها ابزارهایی بودند که طبعاً در جریان مذاکرات پس از برجام برای سیاست منطقهای ایران کاربرد داشتند تا به یک تفاهم کامل و جامع درباره منطقه و برجام برسیم. آنچه به نام «برجام 2» نامیده میشد و از سوی مخالفان برجام به شدت محکوم شد، اکنون به ثمنبخس از دست داده شده است.
روزنامه آرمان ملی نیز این تبادل را مقدمه مذارکات بزرگتر خوانده و مینویسد:
ید تلاش کرد که مذاکرات ادامه پیدا کند و عمانیها نیز کار میکنند. البته مذاکرات سخت شده بود که آن را مرحلهای کردند. یعنی قرار بود تفاهم موقتی داشته باشیم و پس از انتخابات آمریکا مسائل برجام و توافق دراز مدت برسیم. حال به سمت تفاهم کوتاه مدت آمدیم و آن را دو قسمت کردیم. یعنی در بخش نخست ابتدا 6 میلیارد در کره آزاد و زندانیها آزاد شوند و در بخش دوم تفاهم نیز توقف غنی سازی 60 درصد و آزادسازی بخش بیشتری از داراییهای بلوکه شده ایران و احتمالا فروش نفت بیشتر صورت بگیرد.
روزنامه اعتماد نیز در یادداشتی به ارزیابی این تبادل پرداخته و نوشته است:
افکار عمومی ایرانیان به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش هستند که این تصمیم چه معنا و مفهومی دارد و آیا گرهی از هزار توی مشکلات ایران باز میکند یا نه؟ معتقدم تحلیل این تصمیم چندان راحت نیست، چراکه این تصمیم امری غیرعادی است و مقولهای متعارف در روابط بینالملل نیست. نگاه جهانیان آن است که این افراد در یک سیستم قضایی بینالمللی محکوم نشدهاند، بنابراین رویکرد مثبتی به اصل زندانی شدن این افراد در سطح بینالملل وجود ندارد. این نوع تصمیمسازیها نه از منظر روابط بینالملل قابل بررسی است و نه از منظر حقوقی و قضایی؛ این نوع تصمیمسازیها تنها از منظر سیاسی و تبلیغاتی قابل تحلیل است. اما آیا چنین توافقی مشکلات ریشهدار بین ایران و امریکا را رفع میکند؟ ممکن است بخش کوچکی از مشکلات میان دو کشور را رفع کند، چون با این نوع تصمیمات که تحریمهای اقتصادی غرب علیه ایران کاملا رفع نمیشود.
نکته قابل توجه درباره مقایسه تبادل زندانیان با ماجرای برجام آن است که آزادی رضاییان و 4 نفر دیگر (میرزاییحکمتی، عابدینی و خسروانی)، در ازای آزادی مبلغ 1٫7 میلیارد دلار دارایی ایران (400 میلیون دلار، پول خرید تسلیحات در دهه 70 میلادی و 1٫3 میلیارد دلار سود آن) در تاریخ 26دی1394 اتفاق افتاد؛ یعنی دقیقا یک روز قبل از روز رسمی "اجرای برجام" و پس از آن که ایران همه تعهدات سنگینش در برجام را ظرف دو ماه انجام داده بود. تعهداتی شامل تعطیلی یا تعلیق 95 درصد برنامه هسته ای که حاصل چهار دهه تلاش فناوران کشورمان بود: خروج 9700 کیلوگرم اورانیوم غنی شده از ایران و ابقای فقط 300 کیلوگرم به عنوان سقف غنی سازی، تعلیق و از هم گسیختن 15 هزار سانتریفیوژ از مجموع 19 هزار دستگاه، نابودی رآکتور آب سنگین اراک، عدم به کارگیری سانتریفیوژ های جدید، نظارت های استثنایی آژانس، و...
اصلاحطلبان همیشه منتظر انتخابات هستند اما …
حضور یا عدم حضور «جریان اصلاحات» در انتخابات در هفتههای اخیر به سوژههای اصلی رسانهها تبدیل شده است؛ اخبار حکایت از آن دارد که جبهه اصلاحات دو شقه شده و یک گروه پیش ثبتنام کرده و گروهی دیگر تحریمی هستند.
روزنامه آرمان امروز از زبان علی صوفی عضو جبهه اصلاحات درباره مشارکت اصلاحطلبان در انتخابات روایتی جالبی را بیان کرده و ترس جناج چپ از نداشتن مقبولیت اجتماعی را مهمترین دلیل سرباز زدن بخشی از اصلاحطلبان از انتخابات خوانده است.
در بخشی از این گفتگو آمده است:
ما همواره به انتخابات برای رسیدن به حاکمیت قانون و نهادینه شدن دموکراسی اعتقاد کامل داریم. جریان اصلاحات همواره برای حضور در میادین انتخاباتی لحظه شماری میکند و همواره نشان داده است که با برنامه وارد انتخابات خواهد شد. برای تحقق حاکیمت مردم بر مردم همیشه انتخابات پر اهمیت قلمداد میشود. با این حال توجه داشته باشید که موانع جدی برای حضور در انتخابات هم برای شرکتکنندگان و هم برای انتخابشوندگان وجود دارد که باعث کم رنگ شدن رقابتها شده است. هنگامی که انتخابشوندگان بارها به سد محکم رد صلاحیتها برخورد میکنند طبیعی است که دیگر انگیزهای برای حضور در میدان ندارد و رفته رفته وادار حاشیهنشینی میشود. سرنوشتی که در مورد بسیاری از سیاستمداران پاک دست و با سابقه مشاهده میکنیم. همینطور در مورد شرکتکنندگان هم انگیزهای باقی نمانده است که پای صندوقهای رای بیایند. توجه داشته باشید که جریان اصلاحات همواره با تکیه بر مردم وارد رقابتهای انتخابتی میشد ولی حالا میبینیم که مردمی که برای حضور در انتخابات لحظه شماری میکردند اکنون اقبالی به اصلاحطلبان ندارند، همانطور که در انتخابات 1400 و 98 مشاهده کردیم!
بررسیها نشان می دهد بحث در خصوص ضرورت مشارکت اصلاح طلبان در انتخابات و انجام پیش ثبت نام و ارائه لیست حداکثری به بحث جدی ای در بدنه جبهه اصلاحات تبدیل شده است. بر اساس احصاء صورت گرفته مخالفین مشارکت اصلاح طلبان در انتخابات تاکید دارند که جریان اصلاحات با عدم مشارکت خود باید اصولگرایان حاکم یا ایدهپردازان و طراحان حاکمیت یکدست را مقصر شرایط کشور معرفی کنند. اخبار بیرون آمده از جبهه اصلاحات نشان میدهد که اصلاحطلبان مجبور میشوند از این رخوت و خستگی و کمتحرکی فاصله بگیرند و برای ارائه برنامه، به مسائل اساسی کشور و راهکارهای آنها جدیتر فکر کنند، نه از سر تفنن و بحث در گعدههای سیاسی.