ماهان شبکه ایرانیان

محمدرضا شهبازی؛ قهرِ آقای خشم و نفرت و کینه/ انگار رضا گلزار و رضا رشیدپور هووی اویند!

دوستی امثال شهبازی با نظام از جنس دوستی خاله خرسه است چون به کاهش مخاطبان انجامیده و مردم را به سمت دیگر سوق داده است

   عصر ایران؛ مهرداد خدیر- مجری برنامه‌های غلیظ اصول‌گرایانه تلویزیون -«پاورقی» و «سید خندان» - که نماد تعییر و تحول در صدا وسیمای دوران جبلی – جلیلی و اجرای انقلابی با خوانش جبهه پایداری بود در اعتراض به بازگشت رضا رشیدپور و محمدرضا گلزار به تلویزیون، به حالت قهر خداحافظی کرده است.  

   در متن و ویدیویی که محمد رضا شهبازی منتشر کرده از سر و روی گفته‌ها و حالات و لحن اوسرخوردگی و مظلوم‌نمایی هویداست و مثل رفقا خیال می‌کند مدافع اختصاصی خانواده شهداست حال آن که خانواده شهدا به لحاظ تغلقات سیاسی متنوع‌اند و به او و امثال او نمایندگی نداده‌اند و برخی خود در صف اول انتقاد‌کنندگان‌اند. 

 

محمدرضا شهبازی؛ قهرِ آقای خشم و نفرت و کینه/ انگار رضا گلزار و رضا رشیدپور هووی اویند!

  می‌توان این گونه استنباط کرد که او می‌پنداشته به پاس این چند ماه که به این و آن و در واقع به زمین و زمان پرخاش می‌کرده و متقابلا پرخاش شنیده یا در «سید خندان» می‌خواسته ورژن انقلابی «خندوانه» و مدل پایداری «رامبد جوان» را ارایه کند ارتقا می‌یابد ولی در نهایت ناباوری با دو اتفاق رو به رو شد:

   اول این که شنید و دید قرار است رضا گلزار و رضا رشیدپور به تلویزیون بازگردند تا مخاطب را با صدا و سیمای عبوس و ورشکسته (به لحاظ مخاطب) آشتی دهند، جوری خشم گرفت که انگار این دو هووی اویند یا صدا و سیما با او عقد دایم بسته و نباید سراغ هیچ بنی‌بشر دیگری برود.

     او ندانست و نمی‌داند رسانه ولو از جنس بنگاه بزرگی مثل صدا‌وسیما ولو به آب کُر وصل باشد باز به مثابه ماهی است و مخاطب، آب و دریا و ماهی، بی‌آب می‌میرد. اگر نوشته‌های این نویسنده را هم مخاطبان عصر ایران نخوانند یا بازدید درخوری نداشته باشد از این قاعده مستثنا نیست.  این به معنی ضرورت پیروی نویسنده و برنامه‌ساز از مخاطب نیست اما شامۀ مخاطب، قوی است و می‌داند نوشته یا برنامه از کجا آب می‌خورد و ارتباط بگیرد و تأثیر بپذیرد یا نه. تازه اینجا بخش خصوصی است با آب باریکه درآمدی که به دشواری فراهم می‌شود تا از پس هزینه‌ها برآیند و از بودجه عمومی ارتزاق نمی‌کند.


   صدا و سیما اما جدای آگهی‌ها سالانه 5 هزار میلیارد تومان بودجه می‌گیرد تا هم به مردم خوراک سیاسی و فرهنگی و مذهبی بدهد و هم در عین حال آنان را سرگرم کند تا پای شبکه‌های ماهواره‌ای ننشینند و اگر قرار باشد مجری، مطابق سلایق اقلیت 15 درصدی جامعه صحبت کند و به دیگران مدام انگ بزند 85 درصد بقیه مردم هم ترجیح می‌دهند از آن برنامه دوری کنند و نتیجه عکس می‌دهد و به نفرت و انزجار از صدا و سیما و ساختار سیاسی می‌انجامد و اگر دستگاه تلویزیون به لطف شعارهای بعضا پوچ و پوک این جماعت گران نشده بود چه بسا برخی با مشاهده این جناب شیشه تلویزیون خود را هم می‌شکستند! ( این یکی البته اغراق است به سبک خوش‌مزگی‌های خنک آقای شهبازی!)

    بله، رضا گلزار انقلابی به مفهوم مصطلح بعد از انقلاب و جنگ (پایداری‌چی) نیست ولی انبوده مخاطبان را پای تلویزیون جمهوری اسلامی می‌نشاند و همین برای صدا وسیما مطلوب است. تازه این حکایت گلزار است. مهران مدیری که سال 67 در عملیات مرصاد هم بوده است. این دوستان خیال می کنند انقلاب و جنگ از سال 84 شروع شده است!

   دوست تهیه کننده‌ای که مشمول خالص‌سازی‌های اخیر صداوسیما شده می‌گفت وقتی در نشستی در سالروز جنگ از خاطرات خود با مهدی چمران در نیمه دوم سال 59 و در جنگ‌های نامنظم می‌گفتم. جوان انقلاب ندیده و جنگ ندیده اما بسیار مدعی‌یی با شگفتی گفت: عجب! به شما نمی‌خورد. پاسخ دادم: مشکل‌تان دقیقا همین قضاوت‌هاست! ما 17 یا 18 ساله بودیم و رفتیم جبهه و دین خود را ادا کردیم و برگشتیم و درس خواندیم و کار کردیم و حالا مثل همه لباس می‌پوشیم و ریش می‌تراشیم و زندگی می‌کنیم. اما شما با آن حال و هوا بیگانه‌اید و نمی‌دانید انقلاب یک اقیانوس بود و همه در آن بودند به جز یک عده ساواکی و درباری و امرای ارتش و بدنه هم بود. برای جبران می خواهید زمان راب ه عقب بازگردانید و جور دیگر تاریخ درست کنید.

 
  با این حال  همان 15 درصد هم به خوراک فکری و سرگرمی نیاز دارند. امثال شهبازی را که در ادارات و مراکز مختلف به کرات می‌بینند و تند‌تر از سخنان او را هم خودشان بلدند اگرچه تنها قلیلی بی‌ملاحظه اخلاقی به کار می‌برند و باقی با عقیده دارند مثل دیگران زندگی می‌کنند و همه از تلویزیون انتظار دارند شبانگاهان به آنها آرامش بدهد. کاری که منصور ضابطیان چند سال پیاپی و در نهایت صفا و سلامت در رادیو هفت انجام داد و او را هم تحمل نکردند بی‌ذوق‌ها. تکرار محتوای خطبه‌های تند که برنامه‌سازی تلویزیونی نیست.

   خبر دوم اما انتقاد صریح مدیر گروه اجتماعی شبکه سه بود. در واقع توییت محمد رضا نجار زاده آب سردی بود که بر سر محمد رضا شهبازی ریخته شد: « آخه امروز نظر سنجی برنامه فاخرت اومد: 5 درصد!» این توییت، نویسنده این سطور را هم غافل‌گیر کرد چون در نوشته‌های خود پایگاه اجتماعی اصول‌گرایی رادیکال حاکم را 15 تا 20 درصد می‌دانستم و گمان نمی‌کردم 5 درصدی باشند! هر چند از قلت برخی تجمعات در مقابل مجلس – 200 نفر در شهر 10 میلیونی- باید حدس زده می‌شد.


  فراتر از آن کل مجموع آرای 290 نماینده مجلس کنونی هم گویا 11 میلیون است که از 20 درصد واجدان شرایط رأی دادن هم کمتر است و بر این اساس تصور می‌کردیم 15 درصد پایگاه و مخاطب داشته باشند. ‌‌آقای نجارزاده مدیر گروه اجتماعی شبکه سه با تحقیر آمیزترین ادبیات خطاب به محمدرضا شهبازی نوشته است: « آخه امروز نظرسنجی برنامه فاخرت اومد، مخاطب 5 درصد! سیدخندان / معلا 37 درصد، محفل قرآنی 4 برابرشما، اعجوبه‌ها تا 30 درصد رو زد، خودمونی مهران رجبی 19 درصد رو زده! به چی می‌نازید؟ به سیاه کردن چهره جبلی و جلیلی با اشتباهات‌تون؟ یا بی مخاطب کردن شبکه‌تون؟! این بدبخت هم که ساکت فتنه بود».


   حالا شهبازی دانسته ادامه حضور او نقض غرض است و دست پیش را گرفته است و با اشارات آخر نیمچه امیدی دارد که با توصیه‌ای بازگردد ولی با حمله به دکتر حداد عادل این روزنه را هم بسته است. او از رییس مجلس هفتم انتقاد می‌کند که چرا به سید محمد خاتمی رییس جمهوری ایران در سال های 76 تا 84 -که درخشان‌ترین دوران اقتصادی بعد از انقلاب در دولت دوم او رقم خورده و مردم را صاحب خانه و اتومبیل و آرامش و عزت کرد - ادای احترام کرده است! خاتمی به یک ملت احترام بخشید و این بنده خدا که می گوید سال 88 بچه بوده از حداد ایراد می‌گیرد چرا به او احترام گذاشته‌ و لابد از استاد فلسفه دانشگاه و رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی توقع داشته یقه «فرزند فاضل و باتقوا و متعهد» امام خمینی را بگیرد! هم او که دو بار حکم ریاست جمهوری او را رهبری امضا کرده است.
 
  حکایت حداد هم به تنهایی نیست. محمد مخبر دزفولی معاون اول فعلی رییس جمهوری هم به رییس جمهوری پیشین ایران احترام گذاشت و اینها را مجری جوان برنتافته است. تازه تعامل دو یا چند سیاست‌مدار چه ربطی به  برنامه‌ساز تلویزیون دارد؟  آقای رییسی هم به عربستان سعودی دعوت شده و لابد اگر به ریاض برود عده‌ای باید قهر کنند و بگویند قرار بود آل سعود را سرنگون کنیم، چرا دیدار و مصافحه؟ سیاست، الزامات خاص خود را دارد و برنامه‌سازی اقتضائات دیگر را و البته اخلاق و ادب هم جای دیگر نشیند. مجری اصول‌گرا اما آن قدر وجود خود را از خشم و کینه و نفرت انباشته که هیج یک از اینها درک نکرد و به حالت قهر رفت.


  با این همه همین که بر اصول خود پای فشرد قابل احترام است. انتقاد به کسانی است که از ابتدا به او برنامه دادند در حالی که سعه صدر ندارد. ولی بر خود او که از اصول خود کوتاه نیامده نه. اگر در پیام قهر اعتراضی می‌خواهد بگوید من برای نام و نان نیامده بودم و حاوی و حامل ارزش‌هایی بودم نکوست نه نکوهیده. اما برادر من! چرا خشم خود را نثار دو مجری دیگر می‌کنی؟ هووی تو نیستند که! آنها کار خودشان را می‌کنند و لایه های خاکستری را جذب می‌کنند و تو هم رادیکال‌ها را.  هر چند به تعبیر شعر شاملو خود را نه عدوی آنان که انکارشان بداند و در یک قاب نگنجند.

این تعبیر آخر اما یادآور مصاحبه مشهور محسن مخملباف با مجله سروش در دهه 60 است که گفته بود حاضر نیست با کارگردانان قدیمی در یک لانگ شات قرار گیرد چه رسد به کلوزآپ. سال ها بعد اما فیلم دیدنی ناصر الدین‌شاه آکتور سینما  را ساخت تا از آنها و مشخصا از مسعود کیمیایی عذرخواهی کرده باشد. شهبازی این روزها به مخملباف 58 تا 60 شباهت دارد منتها آنها تجربه نداشتند و حالا 44 سال گذشته و این همه خامی دیگر پذیرفتنی نیست. شهبازی آدم را یاد مهدی نصیری کیهان -نه مهدی نصیری منتقد امروز- هم می‌اندازد که به چهره خاتمی و سروش پنجه می کشید و حالا سخت پشیمان است. 


 دکتر مرتضی ثاقب‌فر نویسنده و مترجم برجسته فقید در مصاحبه‌ای گفته بود همکاری او با مجله نگاه‌نو به خاطر مقاله مهدی نصیری با تیتر «این درد را باید به کجا برد» قطع شد . چون به دکتر بانکی تاخت و او هم با خشایار دیهیمی اختلاف پیدا کرد و دیهیمی رفت و من هم رفتم تا مجله خودم (شهریور) را درآورم اما تقاضایم  رد شد.


  دکتر ثاقب‌فر سال 91 درگذشت و تحول مهدی نصیری مربوط به سال‌های اخیر است و نمی‌دانم فرصت عذرخواهی از او را به دست آورد یا نه. هر چند اگر هم به دست آورده باشد به کار نویسنده بسیار دانای فقید نیامده است. ‌این تجربه‌های تلخ هست  و باز سینه خود را پر از کینه می‌کنند؟

   هر چند رفتار متفاوتی از خود بروز داده زیرا بسیاری از دوستان او تا به جای و جاهی رسیدند شعارها را فروگذاشتند و انگار هدف از انتقاد این بود که به جای انتقاد شونده بنشینند. نمونه تام و تمام هم جناب استاد عبدالملکی که منتقد سرمایه گذاری خارجی بود ولی حالا که خود جای مرحوم ترکان نشسته مدافع شده!اگر ظریف مذاکره کند بد است. خودشان اما نه. اگر روحانی به دنبال احیای رابطه با سعودی باشد دیپلماسی وادادگی است اما اگر خودشان دیپلماسی همسایگی است.


  دوستی امثال شهبازی با نظام از جنس دوستی خاله خرسه است چون به کاهش مخاطبان انجامیده و مردم را به سمت دیگر سوق داده است.  اتفاقا آن 15 درصد که شهبازی برای آنها برنامه می‌ساخت هم دوست دارند پای برنامه مهران مدیری و عادل فردوسی‌پور و رضا رشید‌پور و محمد رضا گلزار بنشینند.  در حالی که آن 85 درصد به جای تماشای سید خندان و پاورقی شهبازی بیننده ایران‌اینترنشنال و من و تو می‌شوند!


  شهبازی حتی مثل امیر حسین ثابتی هم نیست که از سعه صدر سید حسین مرعشی تشکر کرد و به همه می‌تازد. تازه شبکه افق برای سرگرمی طراحی نشده است. هنر امثال شهبازی تا حالا این بوده که اقیانوس را به حوض تبدیل کنند و خودشان را با شنا در حوض بزرگ جلوه دهند. هر چند حال او را باید بعد از توافق با عربستان سعودی و اتفاقاتی که در سفر وزیر خارجه‌شان افتاد و توافقات اخیر درک کرد. اما برادر من! اگر تصورات و توهمات نادرست درآمده به گلزار و رشیدپور چه ربطی دارد؟ من هم گلزار را نه مجری می‌دانم نه بازیگر و مدل می دانم اما خوش سیماست و دل نشین با این حال ترجیح می‌دهم سخنرانی مصطفی ملکیان و آرش نراقی را در تلگرام گوش کنم. ولی مردم خسته از کار روزانه شب‌ها به لختی آرامش و برنامه های سرگرم کننده نیاز دارند. خودم هم گاه برای خوابی آرام‌تر به برنامه ای غیر جدی پناه می‌برم.


  هر شبکه تعریفی دارد. اختصاص یک شبکه برای افکار و سلایق آقای شهبازی کافی است. کل صدا و سیما را اما اگر امثال او اشغال کنند آن گاه از قضا سرکنگبین صفرا می‌افزاید و بینندگان سراغ جای دیگر می‌روند. اگر بخواهند کیهان بخوانند کیهان می حرند. نه این که پای کیهان تصویری بنشینند. مخاطب رسانه هم اگر رفت به سختی بازمی‌گردد: مرنجان دلم را که این مرغ وحشی/ ز بامی که برخاست مشکل نشیند. 


  کثیری از مرغان از بام صدا و سیما برخاسته‌اند و دیر بجنبند از بام اصلی هم بر می‌خیزند.  فرهنگ ایران بر پایه آشتی و مداراست نه بر قهر و کینه. هر که سینه را از کینه نشوید باخته است اگرچه تولید زحمت می‌کند. راستی به کدام ایرانی حس چندش دست نداد از موضع این جناب پس از مرگ دانشمند ایرانی ناسا (‌فیروز نادری)؟ گفتم چندش و نه نفرت و کینه. چون با نفرت و کینه به هیچ جا نمی‌توان رسید.

باشد که جناب شهبازی مدتی با خود به صلح برسد و خیال نکند دوام و قوام جمهوری اسلامی به او و لحن گزنده و زهرخنده‌های تلخ او وابسته است. دوام و قوام نظام در میزان وفاداری و تحقق آرمان‌های انقلاب مردمی برای آزادی و رفاه و عدالت است.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان