محمدمهدی شیخصراف/ خدا رحمتش را افزون کند بر روح «رسول ملاقلیپور»، تنها فیلمی که مستقیما به غواصها در جنگ پرداخته همان افق (1367) اوست. هنوز هم هرکسی تصویری از بسیجیهای غواص را میبیند در آگاه و ناخودآگاهش با آن آهنگ محزون زمزمه میکند: «بمیرید بمیرید، از این عشق بمیرید...». در سینمای استادانه «ابراهیم حاتمیکیا» هم رد پای غواصها هست، در بوی پیراهن یوسف پلاک یوسف را در شکم یک کوسه پیدا میکنند. در موج مرده (1379) هم یک فرمانده راشد است و یک گروه غواص.
هیچ کدام اینها اما قصه غواصهای کربلای چهار نیست. ملاقلیپور قصه غواصهای کربلای 3 را روایت کرده است. وقتی در دل شب به قلب دریا میزنند تا دو اسکله مهم نفتی عراق که البکر و الامیه باشند را فتح کنند. غواصهای گردان یونس که بسیجیهای «حسین خرازی» بودند. غواصهایی که موقع تمرین و آموزش در سرمای نیمه شب فرمانده لشکرشان با قایق میآمد بالای سرشان و با دست خودش عسل به دهانشان میگذاشت. با همان ماجرای معروف گروه دلفینها در شب عملیات. البته اینها توی هیچ فیلمی نیست.
غواصهای موج مرده مردان بعد از جنگاند. سخت تمرین میکنند تا همیشه آماده دفاع باشند. تا پای ناو آمریکایی میروند تا مرتضی راشد با طعنه عمیقش به آن سیاستمدار یقه دیپلمات که برای بازخواست او آمده بگوید: «چرا از آدمهای بیتدبیری مثل ما سر میز مذاکره استفاده نمیکنید؟ مشت زدن به این غول آهنی با ما، پز دادنش با شما؛ بد معاملهایه؟!»
فیلمهای دیگری هم هستند، مثل صحنههای آخر معراجیها (1392) که ادای دین «مسعود دهنمکی» به همین شهدای غواص کربلای 4 است. صحنههایی خشن، دردناک و البته تاثیر گذار که البته بر خلاف زمان نیمه شب عملیات، در روشنای روز تصویر شده است. یا فیلم گمنامی مثل شمارش معکوس (1376) که ماجرای نفوذ غواصان ایرانی به جایی در جزیره ام الرصاص و شناسایی یک نقطه مشکوک است. حمید بهمنی در گلوگاه شیطان (1389) هم ماجرای شناسایی عملیات والفجر 8 را از زاویه چند غواص روایت کرده است او حتی جایزهای که برای این فیلم گرفت را به شهدای غواص تقدیم کرد. اما هیچ کدام اینها حس مظلومیت شهدای گردان یاسین کربلای 4 را ندارند. هیچ کدام اینها آن فیلمی نیستند که با شنیدن و خواندن ماجرای 175 شهید غواص دلت بخواهد بنشینی و تماشایش کنی. غواص های کربلای 4 حتی در سینمای جنگ هم غریبند، شاید حتی غریب تر از آن شبی که با دستهای بسته زیر خاک رفتند تا مردانگی شان بماند.
سینمای ایران که خیلی ها دوست دارند با لفظ های عجیب و پسوندهایی مثل نجیب و شریف و امثالهم آن را باد کنند، به این شهدا، به آن 175 شهید زنده به گور شده و به همه آنهایی که جانشان را برای اعتقاد و وطن شان داده اند بیش از اینها بدهکار است. فقط ماجرای گردان یاسین و کربلای 4 و غواص ها نیست، جنگ، آدمهای بزرگ، زیاد دارد اما کسانی که بخواهند این بزرگی ها را روی پرده سینما برای مردم روایت کنند گویا خیلی اندک هستند.
* نقد سینما