پس از آن فصل آخر کتاب، آغاز میشود و با این سوال شروع میشود که آیا چین شگفتانگیز جدید است؟ آنچه از عناوین این کتاب بر میآید سعی بر بررسی اوضاع جدید دارد با آنچه در اهل نظر علوم انسانی هست. با این اشارات وارد مداخلی از کتاب میشویم. ظهور چین در دوران پس از جنگ جهانی دوم بهعنوان بازیگر اصلی جهان در مقابل نقش آمریکا تمرکز بر تاریخ این کشور را در دوران اخیر بیشتر و جدیتر کرده است. تعداد کتابهایی که در این زمینه میتوان پیدا کرد، امروز رقم پرتعدادی است. علاوه بر این، در خود چین کرسیهای چینشناسی تقویت و مشغول صدور نظریاتی درباره چین است؛ البته باید دانست که همین کرسیهای چینشناسی مشغول جعل واقعیتهایی راجع به چین هستند. وانگهی سیاست در چین نیز هر روز در ابعاد مختلف تهاجمیتر از قبل میشود. اگر بخواهیم نقطه عطف کتاب مورد توجه را بیان کنیم، آن است که چین چرا در 200سال گذشته اینگونه تحول یافته است و این روند تاریخی 200 ساله چه نقشی بر تاریخ امروز چین دارد. کتاب اما فقط به ذکر تاریخچه این رویدادهای 200ساله نمیپردازد.
نویسنده کتاب سعی دارد این نکته را بیان کند که چه چیزی مدرن است و چین چگونه مدرن شده است. نکتهای که رانا میتر به آن توجه دارد این است که در تاریخ چین هیچ نقطه برجستهای نمیتوان یافت که در آن بتوان سراغ مدرن بودن را گرفت؛ گذار از سنت چینی به سوی تجدد را یک نقطه انتقالی میبیند که در گذشته یعنی پیش از کمونیستها در این کشور روی داده است. اما این دوران انتقالی را نمیتوان دارای نقطه عطفی در تجلیات دانست. آنچه نویسنده کتاب درآمدی بر چین مدرن مورد تاکید قرار داده، این است که امر مدرن یا تجدد روی نمیدهد مگر آنکه یک کشور در ذیل مفاهیم روشنگری ابراز وجود کند. این گزاره مطرحشده را میتوان محل تحریری از یک نزاع دانست که امروز بسیاری متاثر از ادوارد سعید مقابلش ایستادهاند.
نویسنده برای اینکه خواننده متوجه شود که فرهنگ چینی چیست و آن را درک کند، به زمان تاسیس چین بازمیگردد و تا این مساله را توضیح دهد که چه چیزی باعث چینی شدن مردمان چین شده است. میتر در اینجا به یک نکته ارجاع میدهد و سعی میکند که کنفوسیوس را که در سده شش پیش از میلاد به دنیا آمده است، محور و کلید مساله فرهنگ چین قرار دهد. از ادامه از کتاب میتوان فهمید که آنچه با پدید آمدن مدرنیته در چین روی داد مبنی بر رد و البته تلفیق ایدههای کنفوسیوس با ایدههای غربی بود. این همان دوران انتقالی مورد ذکر است، وانگهی در تعریف تجدد نمیتوان تعریفی از چین ذیل روشنگری پیدا کرد. در ادامه این کتاب به قرن تحقیر چین میپردازد که از سال 1839 تا 1949 طول کشید. این دوران نقش مهمی در درک دیدگاه چینیها نسبت به خود و ملتشان دارد و عاملان در درجه اول قدرتهای غربی و سپس امپراتوری ژاپن بودند.
این عاملان در تاریخ عملکردی از خود نشان دادند که منجر به تحقیر چینیها بود. نویسنده کتاب، نخست جنگ تریاک با امپراتوری بریتانیا را اولین اقدام تحقیرآمیز نسبت به چین میداند؛ رفتاری که منجر به شکست و باخت تحقیرآمیز هنگکنگ شد که این روزها پیامدهای بزرگی در مناسبات جهانی را سبب شده است. از آن زمان قدرتهای غربی در چین حضور مستمر داشتند. برای خود باشگاهها و کلوپهای ویژه داشتند. شدت کنشهای این جماعت به حدی بود که میتوان گفت مردم چین در کشور خود شهروند درجه دو بودند. جنگ چین و ژاپن عامل بزرگ دیگری، بهویژه در جنگ جهانی دوم بود. ژاپنیها جنایات وحشتناکی را علیه مردم چین بهویژه در نانجینگ انجام دادند. طی چند هفته، صدها هزار غیرنظامی در شهر کشته شدند و سربازان ژاپنی به دختران بیشماری تجاوز کردند. برای تقویت بیشتر وحشتی که چینیها متحمل میشدند، واحد ژاپنی731، یک واحد ویژه بود که موظف به آزمایش روی مردم چین بود.
همه اینها به یک احساسات ملی قوی در کشور و تحقیر جهان خارج منجر شد. نویسنده کتاب این موضوع را پیش میکشد که در این زمان دو نیروی سیاسی عمده در کشور وجود داشت: نیروی کمونیست به رهبری مائو و ملیگرایان توسط چیانگ کایشک. در نهایت، کمونیستها در سال1949 پیروز شدند و کایشک به تایوان گریخت و آن را چین واقعی اعلام کرد؛ زیرا خود را تنها حاکم مشروع میدید. بهدلیل تحقیر صد سال گذشته، مائو کمونیست نیز دارای احساسات ملی قوی و دیدگاه انزواطلبانه بود. بنابراین، چینیها برای چندین دهه منزوی بودند. سرانجام پای چین در پس اعمال تعدیلی دنگ ژیائوپینگ به خارج باز شد و با کشورهای دیگر آغاز به همکاری کرد. او کمتر با عنصر سرمایهداری در اقتصاد مخالف بود. دنگ یک منطقه ویژه اقتصادی ایجاد کرد که به شرکتهای خارجی اجازه میداد در چین فعالیت کنند.
در ادامه کتاب نشان میدهد که چطور پس از به قدرت رسیدن شی جین پینگ، این کشور چرخشی جدیدی به خود گرفت تا بازیگری مستبدتر، امپریالیستی و تهاجمیتر باشد. نویسنده بر این نکته توجه دارد که در این دوره نظارت بیشتر، بهویژه با فناوریهای جدید که در اوایل قرن بیستویکم به سرعت توسعه یافتند، گنجانده شد.
بهطور کلی، این کتاب بررسی جامع سفر چین به مدرنیته است و درک عمیقتری از غرور این کشور با توجه به تاریخ غنی آن، دلایل تهاجم و تنشی را که این کشور در آسیا ایجاد کرده است، ارائه میدهد.
نویسنده کتاب با ارائه دیدگاهی متعادل از رویدادها و اذعان به خطرات قدرت متمرکز، نیاز به احتیاط و تاثیری را که یک شخصیت مخرب میتواند بر پیشرفت کشور داشته باشد، برجسته میکند. نویسنده به این نکته در کتاب نیز اشاره دارد که چگونه ظلم و ستم در گذشته از سوی قدرتهای جهان در 200سال گذشته چین را مبدل به کشوری کرده است که هوس انتقامجویی وحشیانهای از جهان دارد. وانگهی این نکته را نیز نویسنده برجسته کرده است، چینیها مردمی مغرور با تاریخ طولانی و غنی از هر تمدنی هستند. بنابراین دیدگاه آنها در صعود به جایگاه واقعی خود غیر معمول نیست. احساسی که میتوان آن را برای هندیها، مصریها و ایرانیها نیز مشاهده کرد. آنچه میتوان از این کتاب درخصوص چین برداشت کرد این است که تجاوزات، این کشور آسیایی بسیار پرتنش و پر جنب و جوش را ایجاد کرده است. در نهایت میتوان گفت این کتاب خطرات یک قدرت متمرکز را نشان میدهد که در آن یک فرد می تواند مجموع قدرت مطلق را داشته باشد.