عصر ایران - سکولاریسم (Secularism) یا گیتیگرایی واژهای است که برای آن معانی متعددی بیان شده؛ ولی این معانی غالبا در طول هم هستند نه در عرض هم. یعنی عمق بیشتری به واژه یا مفهوم سکولاریسم دادهاند. مشهورترین تعریف واژۀ سکولاریسم، عبارت است از جدایی دین از سیاست.
اما این تعریف عمق چندانی ندارد؛ چراکه جدایی دین از سیاست ممکن است به معنای ممنوعیت مداخلۀ دینداران در سیاست قلمداد شود. بنابراین بسیاری از متفکران گفتهاند سکولاریسم یعنی جدایی نهاد دین از نهادهای حکومت (قوۀ مجریه) و دولت (نظام سیاسی یا قوای سهگانه: مجریه، مقننه، قضاییه).
به این معنا، جامعۀ سکولار جامعهای است که دینداری در آن حق ویژهای برای کسی ایجاد نمیکند و حکومت و دولت (به معانی فوقالذکر) لزوما نباید در دست دینداران باشند یا بر وفق عقاید آنها عمل کنند.
رایجترین تعریف از سکولاریسم، عبارت است از جدایی نهاد دین از نهاد دولت. و این یعنی "حکمرانی" بر پایۀ دین نیست. مثلا پارلمان یا مجلس هنگام قانونگذاری دغدغۀ دین را ندارد، قوۀ قضاییه یا دادگستری نیز بر مبنای احکام دینی حکم صادر نمیکنند، قوۀ مجریه نیز سیاست داخلی و خارجیاش را با نگاه به اصول و آموزههای دینی (و یا وقایع تاریخیِ دینی) پیریزی نمیکند.
اگرچه میتوان بر سر جزئیات مربوط به تعریف واژۀ سکولاریسم مناقشه کرد، ولی این نکتۀ کلی روشن است که سکولاریسم دلالت دارد بر غیردینی شدن حکومت و جامعه. اما این لزوما به معنای ضدیت با دین نیست. ضدیت با دین غالبا محصول آتهئیسم (خداناباوری) است. سکولاریسم در نفی و اثبات خدا موضعی اتخاذ نمیکند. فقط قوانین حاکم بر جامعه را از ادیان و احکام الهی اخذ نمیکند.
در واقع سکولاریسم صرفا به "این دنیا" توجه دارد و قانونگذاری و تعلیم و تربیت و مدیریت و حکمرانی را سامان دنیوی میدهد. یعنی قانونگذاری و حکمرانی و کلا همۀ امور مربوط به عرصۀ عمومی در یک جامعۀ سکولار، بدون توجه به "مصالح اخروی افراد" صورت میگیرد و تامین این مصالح را به خود افراد واگذار میکند.
مبنای این رویکرد این است که سکولارها معتقدند در علم و فلسفۀ جدید، وجود خدا و دنیای پس از مرگ محرز و قطعی نیست؛ بنابراین قانونگذاری بر پایۀ "باور به خدا و آخرت"، موجب تحمیل اموری به غیردینداران میشود که صرفا در عقاید دینداران ریشه دارند. بنابراین باید بر حداقل مورد توافق، یعنی وجود این دنیا، تمرکز کرد و ساماندهی اخروی زندگی را به خود افراد واگذار کرد. یعنی افراد باورمند به خدا و آخرت، زندگی خودشان را بر اساس همین باور سامان دهند و دولت از ساماندهی "دنیا" با فرض وجود "آخرت" پرهیز کند.
چنین نگاهی درست باشد یا نادرست، قطعا مصداق دینستیزی نیست چراکه در اغلب جوامع سکولار، یعنی جوامع سکولارِ لیبرالدموکراتیک، دینداری آزاد است و آزادی مذهب یکی از اصول مهم به شمار میرود؛ چراکه در چنین جوامعی، اعتقاد به خدا و آخرت مصداق خرافات ارزیابی نمیشود.
اما در جوامع سکولار مبتنی بر ایدئولوژیهای آتهئیستی، مثل جوامع مارکسیستی و کمونیستی، دینستیزی به شکل آشکاری رایج بود چراکه خداباوری مصداق خرافات قلمداد میشد. به همین دولتهای توتالیتر کمونیستی، حتیالقمدور میکوشیدند از زندگی خصوصی شهروندان نیز دینزدایی کنند. نفی آزادی مذهب در دولتهای سکولار متکی بر ایدئولوژیهای آتهئیستی، موجب شد که برخی حتی مدعی شوند این دولتها سکولار نیستند.
اما واقع مطلب این بود که آن دولتها سکولار اما غیرلیبرال بودند. در جوامع سکولار لیبرال، دینداری در حوزههای خصوصی و عمومی آزاد است؛ با این قید که کسی در حوزۀ عمومی حق ندارد مطلوبات دینیاش را بر دیگران تحمیل کند.
با این حال آنچه در عمل رخ داد، مطلق نبود. یعنی نه دولتهای سکولار لیبرال کاملا آزادیهای مذهبی را در عرصۀ عمومی به رسمیت شناختند، نه دولتهای سکولار مارکسیست کاملا این آزادی را نفی کردند. اما جهتگیری کلیشان در مجموع چنان بود که گفتیم.
دولت سکولار بین ادیان بیطرف است و اگر در جامعهای هندوها در اکثریت باشند، اقلیت مسیحی را مجبور نمیکند در عرصۀ عمومی مطابق ارزشهای دینی هندوها زندگی کنند و برعکس.
برخی از محققان گفتهاند سکولاریسم با علمی شدن ذهنیت بشر و مدیریت جوامع رابطۀ عمیقی دارد و سکولاریسم را عَلمانیت یا عِلمانیت دانستهاند. در زبان عربی، عَلمانیت یعنی عالَمیکردن یا عالَمیسازی. عِلمانیت هم یعنی علمیکردن یا علمیسازی. در فارسی واژۀ عَلمانیت به معنای دنیویت یا دنیاویت یا دنیویسازی یا گیتیگرایی هم به کار میرود.
به هر حال، علم جدید فقط با "این دنیا" یا با "دنیا" کار دارد نه با "آخرت". بنابراین دنیویسازی با علمیسازی یا علمیکردن نسبتی برقرار میکند که در سکولاریسم میتوان مشاهدهاش کرد.
به این اعتبار، گفته میشود که جوامع سکولار جوامعیاند که به تدبیر علمی دنیا روی آوردهاند و این یعنی برای ساماندهی امور دنیا، از علم کمک میگیرند نه از دین. بنابراین حکمرانی در جوامع سکولار مبتنی بر مدیریت علمی است نه مدیریت دینی.
البته جوامع دینی هم میتوانند مستفید از مدیریت علمی باشند، و کم و بیش چنین هم هستند، اما در موارد تعارض آموزههای علمی و دینی، طبیعتا جانب آموزههای علمی را پاس میدارند. یعنی هر جامعۀ دینیای، میتواند تا حدی مدیریت علمی و سکولار داشته باشد اما بنیادش سکولاریسم نیست.
در مجموع باید گفت که سکولاریسم یعنی برپایی حکومت و جامعهای غیردینی. اگرچه دینداری در جامعۀ سکولار آزاد است و دینداران میتوانند حضور پررنگی هم در این جوامع داشته باشند، با یان حال این حضور پررنگ منتهی به دینی شدن اساس جامعۀ سکولار نمیشود چراکه در چنین جامعهای، هیچ دینی مبنای وضع قانون نیست و غیردینداران و پیروان سایر ادیان قانونا موظف نیستند تابع باید و نبایدهای یک دین خاص باشند. به همین دلیل معمولا دیندارانی که در اقلیت هستند، ترجیح میدهند در یک جامعۀ سکولار زندگی کنند تا در جامعۀ دینیای که اکثریتش را پیروان یک دین دیگر تشکیل میدهند.