ماهان شبکه ایرانیان

درآمدی بر جامعه شناسی خانواده در قرآن (۲)

در عصر جاهلی، زن موجودی سربار و هزینه‌بر شناخته می‌شد؛ از این رو مردان عرب، دختران را ننگ خویش می‌دانستند و هرگاه خبر دختردار شدن خویش را می‌شنیدند، از شدت خشم و غضب سیاه می‌شدند

درآمدی بر جامعه شناسی خانواده در قرآن (2)

 

نویسنده: محمد بهرامی

 

مقام زن در خانواده

در عصر جاهلی، زن موجودی سربار و هزینه‌بر شناخته می‌شد؛ از این رو مردان عرب، دختران را ننگ خویش می‌دانستند و هرگاه خبر دختردار شدن خویش را می‌شنیدند، از شدت خشم و غضب سیاه می‌شدند.
با ظهور اسلام و تعالیم و قوانین اسلام درباره منزلت زن و حقوق وی، باور عرب تغییر یافت و زنان به مقام و منزلت خویش دست یافتند.
زن حق حیات یافت، از کرامت و آزادی بهره مند شد، از یوغ و سیطره مردان رهایی یافت، چون مردان در شمار ورثه قرار گرفت، حق ازدواج مجدد یافت و عامل گناه نخستین و بدبختی آدمیان معرفی نشد و... .
زنی که تا دیروز عامل بدبختی و مایه ننگ مردان شناخته می‌شد، پس از ظهور اسلام آرامش بخش مردان خوانده شد و مودت و دوستی میان زن و شوهر دایرمدار آرامش بخشی هر یک از ایشان نسبت به دیگری قرار گرفت:
(وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ)؛ (1)
و از نشانه‌ها‌ی‌ او این است که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید،‌ تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتان مودت و رحمت قرار داد. در این [کار] نشانه‌هایی است برای گروهی که تفکر می‌کنند.
زن در خانواده قرآنی نقش برجسته خود را به دست آورد و چون مردان، پوشش همسر خویش خوانده شد و بر باور عرب جاهلی مهر بطلان خورد.
(أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیَامِ الرَّفَثُ إِلَى‌ نِسَائِکُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ)؛ (2)
آمیزش جنسی با همسرانتان در شبِ روزهایی که روزه می‌گیرید، حلال است. آن‌ها لباس شما هستند و شما لباس آن‌ها.
حق آزار و اذیت زنان از مردان گرفته شد و نیکورفتاری با زن جایگزین سنت جاهلی گردید: (وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ). (3)
در نظام خانوادگی جدید، نیکورفتاری با زنان به گروهی از زنان اختصاص ندارد؛ بلکه تمامی زنان از آن برخوردارند. بر این اساس قرآن کریم سرکشی برخی از زنان را مجوز اذیت و آزار ایشان نمی‌خواند و مردان را به پند و اندرز این گونه زنان، اجتناب از هم بستری با ایشان و تنبیه بدنی آن‌ها دعوت می‌کند.
هر چند در آیه شریفه، تنبیه زنان سرکش، آمده، اما این تنبیه به قرینه آیه شریفه: (وَخُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِّهِ) (4) و بسته‌ای از ساقه‌ها‌ی‌ گندم را برگیر و با آن همسرت را بزن [که خشن و سخت نیست و موجب اذیت و آزار زن نخواهد بود].
در نگاه آیات وحی، نیکورفتاری با همسر در تمام مراحل زندگی مطلوب است و به دوره خاصی محدود نمی‌شود. بر این اساس، نگه داری همسر با هدف آزار و اذیت وی حرام است.
(وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلاَ تُمْسِکُوهُنَّ ضِرَاراً لِتَعْتَدُوا وَمَن یَفْعَلْ ذلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلاَ تَتَّخِذُوا آیَاتِ اللّهِ هُزُواً)؛ (5)
و هنگامی که زنان را طلاق دادید و به آخرین روزهای عده رسیدید، یا به طرز صحیحی آن‌ها را نگاه دارید، یا به طرز پسندیده‌ای آن‌ها را رها سازید و هیچ گاه به خاطر زیان رساندن و تعدی کردن آن‌ها را نگه ندارید و کسی که چنین کند، به خویشتن ستم کرده است. آیات خدا را به استهزا نگیرید.
پرداخت نفقه در زمان نگه داری عده، واجب، اخراج همسر از منزل ناروا و پرداخت مبلغی به عنوان پاداش شیر دادن ضروری و جدایی به شکلی نیکو همراه با دادن هدیه‌ای مناسب سفارش شده است:
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَکَحْتُمُ الْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ فَمَا لَکُمْ عَلَیْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَهَا فَمَتِّعُوهُنَّ وَسَرِّحُوهُنَّ سَرَاحاً جَمِیلاً)؛ (6)
ای کسانی که ایمان آورده‌اید، هنگامی که با زنان با ایمان ازدواج کردید و قبل از هم بستر شدن طلاق دادید، عده‌ای برای شما نیست که بخواهید حساب آن را نگاه دارید. آن‌ها را با هدیه مناسبی بهره مند سازید و به طرز شایسته‌ای رهایشان کنید.
در نظام خانوادگی اسلام، زن مهریه‌ای دارد و مرد ناگزیر از پرداخت مهریه است، مگر آن که زن مهریه خود را ببخشد:
(وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِن طِبْنَ لَکُمْ عَن شَیْ‌ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ هَنِیئاً مَرِیئاً)؛ (7)
و مهر زنان را به عنوان یک بدهی به آنان بپردازید. اگر آن‌ها چیزی از آن را با رضایت خاطر به شمار ببخشند، حلال و گوارا مصرف کنید.
زن مسلمان برخلاف زن عصر جاهلی در شمار ورثه قرار می‌گیرد و تفاوت سهم ارث زن و مرد از تفاوت نقش ایشان در اقتصاد خانواده نشئت می‌گیرد، نه آن که این تفاوت جهت فرومایه‌تر بودن زن و جنس دوم بودن وی باشد.
در نظام خانوادگی اسلام، چند همسری مشروط به عدالت است و اگر مرد نتواند میان همسران خود به عدالت رفتار کند، طبق آیه 3 سوره نساء، حق ازدواج مجدد نخواهد داشت.
ارتباط مرد مسلمان با همسران خویش باید به گونه‌ای باشد که هیچ یک از زنان او احساس بی شوهری نداشته باشد. قرآن در این باره می‌فرماید:
(وَلَن تَسْتَطِیعُوا أَن تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلاَ تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوهَا کَالْمُعَلَّقَةِ وَإِن تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللّهَ کَانَ غَفُوراً رَحِیماً)؛ (8)
شما هرگز نمی‌توانید در میان زنان، عدالت برقرار کنید، هر چند کوشش نمایید، ولی تمایل خود را به کلی متوجه یک طرف نسازید که دیگری را به صورت زنی که شوهرش را از دست داده درآورید! و اگر راه اصلاح و پرهیزگاری پیش گیرید، خداوند آمرزنده و مهربان است.
مقام مرد در خانواده

در نظام خانوادگی اسلام، سرپرست خانواده مرد است. در این نظام تقسیم کار بر اساس توانایی جسمی و روحی افراد انجام می‌گیرد. مردان که توان بیشتری برای کارهای سخت و طاقت فرسا دارند و در تمام طول سال از توان کار برخوردارند، سرپرست خانواده شناخته می‌شوند و زنان که توانایی جسمی کمتری دارند و در ایامی از سال توان کار ندارند، یا کار برای ایشان بسیار سخت و طاقت فرساست، عهده دار امور منزل و تربیت فرزندان هستند.
(الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى‌ النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى‌ بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ)؛ (9)
مردان سرپرست و نگهبان زنان‌اند به خاطر برتری‌هایی که خداوند برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده و به خاطر انفاق‌هایی که از اموالشان می‌کنند.
در این نظام، سرپرستی مرد به معنای فرودستی زن نیست و زن مسلمان از این که همسرش هزینه‌ها‌ی‌ زندگی او را تأمین می‌کند، احساس خواری و ذلت ندارد. چه این که در این سیستم مرد مکلف است و زن صاحب حق و هیچ صاحب حقی به هنگام دریافت حق خود، فرودست خوانده نمی‌شود و خویشتن را خوار و ذلیل نمی‌بیند.
سرپرستی مرد در نظام خانوادگی اسلام به قرینه جمله: (بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى‌ بَعْضٍ) و عبارت: (وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ) مطلق نیست و تمام حوزه‌ها‌ی‌ گوناگون خانواده را پوشش نمی‌دهد؛ بلکه تمام حوزه‌هایی در سرپرستی مرد قرار می‌گیرند که اقتصادی یا جسمی باشد.
مقام والدین در خانواده

والدین در آیات وحی، مقامی بس بلند و پر منزلت یافته‌اند که در زیر نمونه‌هایی از آن را می‌آوریم.
نیکی به والدین

در شماری از آیات، نیکی به پدر و مادر پس از دستور یکتاپرستی و عبادت آفریدگار آمده است:
(وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لاَتَعْبُدُونَ إِلَّا اللّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً)؛ (10)
زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید.
(وَاعْبُدُوا اللّهَ وَلاَ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً وَبِذِی الْقُرْبَى‌ وَالْیَتَامَى‌ وَالْمَسَاکِینِ وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَى‌ وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ)؛ (11)
خدا را بپرستید و هیچ چیزی را همتای او قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید. هم چنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان همسایه نزدیک و همسایه دوردست و هم نشین و واماندگان در سفر و بردگان که مالک آن‌ها هستید.
(قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَاحَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً)؛ (12)
بگو: بیاید آنچه را که پروردگارتان بر شما حرام کرده، برایتان بخوانم؛ این که چیزی را شریک خدا قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید.
در برخی دیگر از آیات، سپاس والدین پس از سپاس آفریدگار هستی آمده است؛
(أَنِ اشْکُرْ لِی وَلِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ)؛ (13)
برای من و پدر و مادرت شکر به جا آور که بازگشت به سوی من است.
در تعدادی دیگر، فرزندان به نیکی فراخوانده شده و والدین در صدر دریافت کنندگان قرار گرفته اند:
(قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیْرٍ فَلِلْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَ وَالْیَتَامَى‌ وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ)؛ (14)
بگو: هر خیر و نیکی که انفاق می‌کنید، باید برای پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان باشد.
(کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ)؛ (15)
بر شما نوشته شده هنگامی که مرگ یکی از شما فرارسد، اگر چیز خوبی از خود به جای گذارده، برای پدر و مادر به طور شایسته وصیت کند.
و در برخی آیات، پیامبر به گونه‌ای دعا می‌کند که پیروان خویش را به ارزش و منزلت مقام والدین رهنمون سازند. برای نمونه حضرت ابراهیم، و نوح (علیهماالسلام) وقتی با آفریدگار هستی به راز و نیاز می‌پردازند و دست به دعا برمی دارند، نخست برای والدین خویش دعا می‌کنند.
ابراهیم (علیه السلام) پس از ساخت کعبه می‌گوید:
(رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ)؛ (16)
پروردگارا! من و پدر و مادر و همه مؤمنان را در آن روز که حساب برپا می‌شود، بیامرز.
و حضرت نوح (علیه السلام) می‌گوید:
(رَبِّ اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِمنَ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً)؛ (17)
پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و تمام کسانی را که با ایمان وارد خانه من شدند، بیامرز.
آیات وحی در راستی منزلت بخشی به مقام والدین، خواهان نیکی فرزندان به والدین شده و فروتنی و تواضع ایشان را در برابر پدر و مادر می‌طلبد:
(وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلَا تَقُل لَهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَهُمَا قَوْلاً کَرِیماً * وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیراً)؛ (18)
و پروردگارت فرمان داد که جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید؛ هرگاه یکی از آن دو یا هر دوی آن‌ها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانت به آن‌ها روا مدار! و بر آن دو یا هر دوی آن‌ها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانت به آن‌ها روا مدار! و بر آن‌ها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آن‌ها بگو! و بال‌ها‌ی‌ تواضع خویش را از محبت و لطف، در برابر آنان فرود آر! و بگو: «پروردگارا! همان گونه که آن‌ها مرا در کوچکی تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده».
بر همین اساس یوسف (علیه السلام) جایگاه خویش را به پدر و مادرش داد:
(وَرَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ)؛
و پدر و مادر خود را بر تخت نشاند.
و یحیی نسبت به والدین خویش نیکوکار بود:
(وَبَرَّاً بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُن جَبَّاراً عَصِیّاً)؛
او نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود و جبار و عصیان گر نبود.
و برادران یوسف (علیه السلام) نیز که اندوه پدر و ناراحتی پدر را برنمی‌تافتند، پیشنهاد معاوضه بنیامین با یک نفر از خود را دادند:
(قَالُوا یَا أَیُّهَا الْعَزِیرُ إِنَّ لَهُ أَباً شَیْخاً کَبِیراً فَخُذْ أَحَدَنَا مَکَانَهُ إِنَّا نَرَاکَ مِنَ الْمُحْسِنینَ)؛
گفتند: ‌ای عزیز، او پدر پیری دارد؛ یکی از ما را به جای او بگیر، ما تو را از نیکوکاران می‌بینیم.
در آیات وحی پیوند فرزندان با پدر و مادر به گونه‌ای ریشه دار و عمیق است که خداوند حضرت عیسی را به یاد نعمت‌هایی که بر او و مادرش ارزانی داشته می‌اندازد:
(اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَعَلَى‌ وَالِدَتِکَ)؛ (19)
یاد کن نعمتی را که به تو و مادرت بخشیدم.
و بر این اساس، فرزندان نعمت الهی بر والدین را نعمت الهی بر خویش می‌شناسند و توفیق بر شکر آن را خواهانند:
(رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى‌ وَالِدَیَّ)؛ (20)
سلیمان گفت: پروردگارا، شکر نعمت‌هایی که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشته‌ای به من الهام کن.
فرزندان باید به سخنان والدین خویش گوش فرا دهند و از ایشان پیروی کنند. هم چون اسماعیل (علیه السلام) که در برابر خواست پدر خویش کاملاً تسلیم شد و خود را از صابران خواند.
هر چند والدین در آیات وحی، مقام بلندی دارند و فرزندان ناگزیر از پیروی ایشان هستند، اما این منزلت و فرمان برداری به گونه‌ای نیست که فرزندان از حق، به نفع والدین خویش درگذرند.
اگر والدین فرزندان خویش را به شرک و بت پرستی و گناه دعوت کنند، بر فرزند پیروی از ایشان لازم نیست:
(وَإِن جَاهَدَاکَ عَلَى‌ أَن تُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا)؛ (21)
و هرگاه آن دو تلاش کنند که تو چیزی را همتای من قرار دهی که از آن آگاهی نداری از ایشان اطاعت مکن.
(وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْناً وَإِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا)؛ (22)
ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند و اگر آن دو تلاش کنند که برای من همتایی قائل شوید که به آن علم نداری از آن‌ها پیروی مکن.
فرزندانی که به فساد و فحشا کشیده می‌شوند و پیروی والدین خویش را بهانه می‌کنند، کیفر می‌بینند:
(وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَاللّهُ أَمَرَنَا بِهَا)؛ (23)
و هنگامی که کار زشتی انجام می‌دهند، می‌گویند: پدران خود را بر این عمل یافتیم و خداوند آن را به ما دستور داده است.
در اسلام، مقام و منزلت مادر بیش از پدر است، تا آن جا که به فرموده پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) «بهشت زیر پای مادران است». در آیات قرآن نیز هر چند از اولویت مادر به صراحت سخن گفته نشده، اما از این که پس از سفارش به سپاس والدین، به زحمات و مشکلات مادر اشاره شده و احساسات مخاطب قرآن برانگیخته می‌شود و از پدر نامی برده نشده، می‌توان به مقام بالاتر مادر پی برد.
(وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَاناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَوَضَعَتْهُ کُرْهاً وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلاَثُونَ شَهْراً)؛ (24)
ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش او را با ناراحتی حمل می‌کند و با ناراحتی بر زمین می‌گذارد و دوران حمل او و از شیر گرفتنش سی ماه است.
در آیات یاد شده پس از سفارش مخاطب به سپاس والدین از ضعف و سستی مادر در دوران حاملگی و مشکلات و سختی‌ها‌ی‌ او در زمان زایمان و دوران شیردهی سخن گفته شده و در حقیقت به گونه‌ای بر حق مادر نسبت به فرزندان اشاره شده و این حق بیش از پدر خوانده شده است.
مقام و ارزش مادر در اسلام تا آن جاست که وقتی میان خواسته مادر و یک مستحب و یا واجب کفایی ناسازگاری رخ دهد، خواست مادر مقدم خواهد بود. اگر مادر خواهان ترک یک عمل مستحبی از سوی فرزند خویش است و یا مانع شرکت فرزند خود در جهاد می‌شود، فرزند می‌تواند مستحب را انجام ندهد و در جهاد شرکت نکند.
البته این فرمان برداری تا آن جاست که اطاعت از والدین، به انجام گناه ختم نشود و فرزندان را در شمار گناهکاران قرار ندهد.
در نظام خانوادگی اسلام، نیکی به والدین بسته به ایمان و کفر ایشان نیست؛ به گونه‌ای که اگر والدین مشرک فرزندان خویش را به کفر دعوت کنند، باز هم سزاوار نیکی هستند:
(وَإِن جَاهَدَاکَ عَلَى‌ أَن تُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفاً)؛ (25)
و هرگاه آن دو تلاش کنند که تو چیزی را همتای من قرار دهی که از آن آگاهی نداری، از ایشان اطاعت مکن، ولی با آن دو در دنیا به طرز شایسته‌ای رفتار کن.
والدین باید در تربیت فرزند به گونه‌ای رفتار کنند که فرزندان ایشان مایه روشنی چشم ایشان باشند.
مقام فرزند

والدین حق ندارند فرزندان را قربانی باورهای نادرست و ناشایست خویش کنند؛ پدر و مادر مسئول سعادت و تکامل فرزندان خویش هستند و کوتاهی ایشان در این زمینه، شایسته نیست. بر این اساس ابراهیم (علیه السلام) پس از آن که خداوند آن حضرت را امام و پیشوا قرار داد، خواهان رسیدن این مقام به فرزندان خویش شد.
یعقوب (علیه السلام) نیز به عنوان پدر خانواده نسبت به سرنوشت فرزندان خویش نگران بود و ایشان را به سعادت رهنمون می‌ساخت.
حضرت ابراهیم (علیه السلام) از خدا نگه داری فرزندان خویش را از گرویدن و پرستیدن بت می‌طلبد. و حضرت لوط خواهان نجات خانواده خویش از عذاب الهی است.
حضرت لقمان فرزند خویش را موعظه می‌کرد و شرک را ظلم می‌خواند و فرزند خود را از شرک برحذر می‌داشت. آن حضرت فرزندان خود را به امر به معروف و نهی از منکر دعوت می‌کرد و آن‌ها را به تحمل سختی‌ها و مشکلات فرامی‌خواند؛ بنابراین مؤمنان توجه ویژه‌ای به تربیت فرزندان دارند و در دعا سعادت و رستگاری ایشان را طلب می‌کنند و می‌گویند:
(وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَاماً)؛ (26)
کسانی که می‌گویند: پروردگارا، از همسران و فرزندانمان مایه روشنی چشم ما قرار ده و ما را برای پرهیزگاران پیشوا قرار ده.
در نظام خانوادگی اسلام، دختران مانند پسران حق حیات دارند؛ در این سیستم، دختران مانند پسران ارث می‌برند و ماده آفرینش ایشان یکی است. در نگاه قرآن مقام فرزند به گونه‌ای است که والدین حق ضرر و زیان رساندن به ایشان را ندارند؛ از این رو مادر یا پدر به جهت اختلاف با یکدیگر نمی‌توانند به فرزند خویش ضرر بزنند.
والدین باید فرزندان را امتحان الهی بدانند و از این امتحان سربلند بیرون آیند و پاداش عظیم الهی را دریافت کنند:
(وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ)؛ (27)
و بدانید اموال و اولاد شما وسیله آزمایش است و پاداش عظیمی نزد خداست.
گفتنی است که فرزندان کافران، عذاب دنیوی ایشان هستند:
(فَلاَ تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُمْ إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُم بِهَا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ کَافِرُونَ)؛ (28)
و فزونی اموال و اولاد آن‌ها تو را در شگفتی فرو نبرد؛ خدا می‌خواهد آنان را به وسیله آن در زندگی دنیا عذاب کند و در حال کفر بمیرند.
هم چنین اهمیت فرزندان و لزوم تربیت و آموزش ایشان، نباید والدین را از یاد خدا بازدارد.
خانواده همیشه یک جماعت همگون و دوست نیستند و ممکن است در میان ایشان دشمنی حاکم باشد. در قصه یوسف (علیه السلام) نشانه‌هایی از این دشمنی و خصومت دیده می‌شود؛ برای نمونه وقتی یوسف خواب خویش را برای پدرش تعریف می‌کند، یعقوب او را برحذر می‌دارد از این که خوابش را برای برادرانش بازگو کند.
(قَالَ یَابُنَیَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْیَاکَ عَلَى‌ إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْداً إِنَّ الشَّیْطَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ)؛ (29)
گفت: فرزندم، خواب خود را برای برادرانت بازگو مکن که برای تو نقشه می‌کشند. چرا که شیطان دشمن آشکار انسان است.
اما این ناسازگاری نباید ادامه یابد و روابط میان اعضای خانواده را تیره سازد. موسی (علیه السلام) از کوتاهی برادر خویش آزرده شد و با او برخورد کرد، اما به سرعت از کوتاهی او گذشت. قرآن می‌فرماید:
(قَالَ یَاهَارُونُ مَا مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا * أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَیْتَ أَمْرِی * قَالَ یَبْنَؤُمَّ لاَ تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَلاَ بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی)؛ (30)
موسی گفت: ‌ای هارون، چرا هنگامی که دیدی آن‌ها گمراه شدند، از من پیروی نکردی؟ آیا فرمان مرا عصیان نمودی؟ هارون گفت:‌ای فرزند مادرم، ریش و سر مرا مگیر! من ترسیدم بگویی تو میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی و سفارش مرا به کار نبستی.
البته این احتمال نیز وجود دارد که برخی از فرزندان دشمن والدین باشند. چنان که احتمال می‌رود که یکی از پدر و مادر دشمن دیگری باشد.
والدین باید به نیکی با فرزندان خویش سخن گویند و در صورت عدم اعتماد به ایشان نیز باید از سخن گفتن نیکو با ایشان امتناع نورزند. یعقوب (علیه السلام) که به پسران خود اعتماد نداشت، وقتی تقاضای ایشان را برای بردن یوسف (علیه السلام) به خارج شهر شنید، گفت:
(إِنِّی لَیَحْزُنُنِی أَن تَذْهَبُوا بِهِ وَأَخَافُ أَن یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ)؛ (31)
من از بردن او غمگین می‌شوم و از این می‌ترسم که گرگ او را بخورد و شما از او غافل باشید.
ارزش و مقام فرزندان به گونه‌ای است که خداوند با یادآوری وضعیت ایشان، در آیه 9 سوره نساء، از ظلم بر یتیمان هشدار می‌دهد.
نه تنها والدین در برابر فرزندان مسئول هستند و ناگزیر از رهنمون سازی ایشان به هدایت و رستگاری می‌باشند، فرزندان نیز باید چنین مسئولیتی در برابر والدین داشته باشند، اما والدین همیشه پذیرای حق نیستند و در مواردی فرزندان خویش را تهدید می‌کنند و ایشان را طرد می‌نمایند.
در این موارد، فرزندان حق سرکشی و برخورد ناروا با والدین را ندارند و باید به نیکوترین شکل با ایشان رفتار کنند. برای نمونه ابراهیم (علیه السلام) در برابر «آزر» و تهدیدات او، حق وی را کاملاً به جای آورد و از خدا برای او آمرزش می‌خواهد:
(قَالَ سَلاَمٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیّاً)؛ (32)
ابراهیم گفت: سلام بر تو! من به زودی از پروردگارم برایت تقاضای عفو می‌کنم، چرا که او همواره نسبت به من مهربان بوده است.
حفظ کیان خانواده

یکی از آسیب‌ها‌ی‌ مهم اجتماعی افزایش طلاق است؛ طلاق در چند دهه گذشته رشد افزونی یافته، به گونه‌ای که براساس آمار در سال 1972 م 8% طلاق رخ داده است و در سال 1986 میزان طلاق به 13% افزایش یافته است.
رشد سرسام آور طلاق در نگاه بسیاری از مردم، نشانه فروپاشی نهاد خانواده است. در آیات وحی، طلاق ناپسند معرفی شده و حفظ خانواده اهمیت بسیاری یافته است، تا آن جا که هاروت و ماروت از آن جهت که در پی جدایی و ایجاد اختلاف میان زن و شوهر هستند و یهودیان آن‌ها را الگوی خویش ساخته‌اند، نکوهش می‌شوند:
(فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ)؛ (33)
از آن دو فرشته مطالبی را آموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند.
اهمیت بنیان خانواده و ناپسندی طلاق در نگره قرآن، تا آن جاست که کراهت داشتن زن و شوهر از یکدیگر نیز باعث جواز طلاق نیست؛ چه این که زن و شوهر در تشخیص مصالح خویش توانا نیستند و گاه آنچه را خیر می‌بینند، شر است و آن چه را شر می‌شناسند، خیر است.
(فَإِن کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى‌ أَن تَکْرَهُوا شَیْئاً وَیَجْعَلَ اللّهُ فِیهِ خَیْراً کَثِیراً)؛ (34)
و اگر از آن‌ها کراهت داشتید، چه بسا چیزی خوشایند شما نباشد و خداوند خیر فراوانی در آن قرار می‌دهد.
در نگاه قرآن، زن و شوهر می‌توانند با کمی گذشت از بروز طلاق جلوگیری کنند؛ اگر زن از بخشی از حقوق خود چشم پوشی کند و مرد نیز تمام حقوق خود را مطالبه نکند، احتمال کنار آمدن زن و شوهر و دوام زندگی مشترک به وجود خواهد آمد و اگر زن و شوهر توافق نکردند و تمامی حقوق خود را خواستار شدند، در این صورت به پیشنهاد قرآن هر یک از زن و شوهر وکیلی انتخاب کند و به نتیجه قضاوت پایبند باشند:
(وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَحَکَماً مِنْ أَهْلِهَا إِن یُرِیدَا إِصْلاَحاً یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُمَا)؛ (35)
و اگر از جدایی میان آن‌ها بیم داشته باشید، یک داور از خانواده شوهر و یک داور از خانواده زن انتخاب کنید، اگر این دو داور تصمیم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق آن‌ها کمک می‌کند.
افزون بر آیات یاد شده، قوانین و مقررات سخت طلاق نیز نشانه دیگری از ناپسندی طلاق است. برای نمونه اگر مردی سه بار زن خویش را طلاق دهد، دیگر حق ازدواج با او را نخواهد داشت؛ مگر آن که زن سابق او با مرد دیگری ازدواج کند و پس از طلاق به عقد شوهر سابق خویش درآید.
در راستای حفظ کیان خانواده، نگاه هوس آلود زن و مرد به یکدیگر حرام است، فحشا حرمت دارد، تقوا مطلوب خوانده شده، زنان از نمایش دادن زینت آلات خود منع شده‌اند، پوشش سر و سینه واجب گشته، راه رفتن به گونه‌ای که دیگران را تحریک کند، حرام خوانده شده و حضور در میان مردم آن گونه که در عصر جاهلیت صورت می‌گرفت، ناروا معرفی شده است:
(وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى‌ جُیُوبِهِنَّ وَلاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ...)؛ (36)
و به زنان با ایمان بگو چشم‌ها‌ی‌ خود را فرو گیرند، دامان خویش را حفظ کنند، زینت خود را آشکار نکنند و روسری‌ها‌ی‌ خود را بر سینه خود افکنند... .
تعیین نقش افراد خانواده یکی دیگر از راه حل‌ها‌ی‌ قرآن برای زدودن تنش‌ها‌ی‌ خانوادگی است. براساس آیات وحی، هر یک از زن و مرد نقش ویژه‌ای در خانه دارد و درک نادرست زوجین از نقش خویش به مشکلات شدید خانوادگی می‌انجامد. مرد خانواده نقش بیرونی دارد و زن خانواده نقش درونی.
براساس این نقش‌ها‌ی‌ متفاوت، مرد کارهای بیرون از خانه را انجام می‌دهد، وظایف اجتماعی را به دوش می‌کشد، نیازمندی‌ها‌ی‌ خانواده را تأمین می‌کند و در برابر، نقش زن در خانه، نگه داری روابط خانواده و پاسخ به احساسات اعضای خانواده است.
معیارهای تشکیل خانواده

اسلام تأکید بسیاری بر تشکیل خانواده دارد و عزوبت را نامطلوب می‌خواند. از دیدگاه قرآن، زن و شوهر از ارکان مهم خانواده هستند و دقت در انتخاب همسر مناسب، بسیار شایسته است.
دختران و پسران، دانسته یا ندانسته، با کسانی ازدواج می‌کنند که با ایشان همگونی داشته باشند. «باورمن» در این باره می‌گوید:
افراد در تمامی سنین در میدانی فراخ‌تر از آن که تصادف بتواند بر آن کارگر شود، با کسانی وصلت می‌کنند که از نظر موقعیت زناشویی همانند ایشان باشد. (37)
در ازدواج دختران و پسران هر چند عشق یکی از عوامل خوانده می‌شود و آن گونه که گفته شد، عشق انسان را از دیدن واقعیت‌ها کور می‌کند، اما با وجود این در این نوع ازدواج‌ها نیز همگونی میان دختر و پسر وجود دارد. دختر و پسر وقتی عاشق یکدیگر می‌شوند که پیش از ازدواج همگونی‌هایی میان خود دیده باشند. بر این اساس، در بسیاری از ازدواج‌ها، هم دینی، هم نژادی، هم فرهنگی و... از عوامل گرایش دختر و پسر به یکدیگر است.
نظر داشت ویژگی‌ها‌ی‌ همسر در عصر نزول قرآن نیز مورد توجه مسلمانان قرار داشت و ایشان با توجه به معیارهایی که در آیات و سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده بود، ازدواج می‌کردند و تشکیل خانواده می‌دادند. شماری از معیارهای قرآن برای انتخاب همسر عبارتند از:
الف) ایمان

امروزه بسیاری از ادیان، هم ایمانی را از شرایط ازدواج می‌خوانند. در نگاه اینان در ازدواج‌هایی که هم ایمانی زن و شوهر وجود ندارد، تنش‌ها و ناسازگاری‌ها بسیار بیشتر از ازدواج‌هایی است که زوجین هم ایمانی دارند.
بر این اساس زرتشتیان که دیگران را بی ایمان می‌شناسند، تن به ازدواج با غیر زرتشتی نمی‌دهند؛ چنان که یهودیان و مسیحیان نیز هم دینی را شرط ازدواج می‌دانند و به ندرت با غیر هم کیش خود وصلت می‌کنند. ارتدوکس‌ها نیز وحدت دین را شرط درستی ازدواج می‌خوانند و ازدواج مسیحی با پیروان دیگر ادیان را باطل می‌خوانند، ولی ازدواج ارتدوکس با کاتولیک را درست، اما حرام می‌دانند.
افزون بر ادیان، صاحب نظران خانواده نیز بر هم ایمانی تأکید دارند و خاستگاه بسیاری از تنش‌ها‌ی‌ خانوادگی را در فقدان هم ایمانی زن و شوهر می‌دانند.
دکتر «کنیزی» در این باره می‌گوید: «در آمریکا و انگلیس هیچ چیز به اندازه مذهب بر الگوهای کنونی رفتار زوجیت مؤثر نیست». (38)
«لوگال» یکی دیگر از صاحب نظران مسائل خانوادگی می‌نویسد:
تا پیش از ازدواج، مذهب بر رفتار جوانان مؤثر است، اما پس از زناشویی، اختلافات دینی دشواری‌ها‌ی‌ فراوانی برای آن‌ها ایجاد می‌کند و زمینه ساز بگو - مگوهای دائمی می‌شود و با پیشرفت زندگی زناشویی این دشواری‌ها فزونی می‌یابد. (39)
در اسلام نیز مانند دیگر ادیان، هم ایمانی یکی از معیارهای انتخاب همسر خوانده شده است. بر این اساس مسلمانان حق ندارند با مشرکان که هم ایمان ایشان نیستند، ازدواج کنند: (40)
(وَلاَ تَنکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّى‌ یُؤْمِنَّ وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِن مُشْرِکَةٍ)؛ (41)
و با زنان مشرک و بت پرستی تا ایمان نیاورده‌اند ازدواج نکنید؛ کنیز با ایمان از زن آزاد بت پرست بهتر است.
(یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا جَاءَکُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِیمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلاَ تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْکُفَّارِ لاَ هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلاَ هُمْ یَحِلُّونَ لَهُنَّ وَآتُوهُم مَا أَنفَقُوا وَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ أَن تَنکِحُوهُنَّ)؛ (42)
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که زنان با ایمان به عنوان هجرت نزد شما آیند، آن‌ها را آزمایش کنید. هرگاه آنان را مؤمن یافتید، آن‌ها را به سوی کفار بازنگردانید.
نه آن‌ها برای کفار حلال‌اند و نه کفار برای آن‌ها حلال و آنچه را همسران آن‌ها پرداخته اند، به آنان بپردازید و گناهی بر شما نیست که با ایشان ازدواج کنید.
ب) پاک دامنی

ملاک دیگر قرآن در انتخاب همسر، پاک دامنی است:
(الزَّانِی لاَ یَنکِحُ إِلَّا زَانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَالزَّانِیَةُ لاَ یَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَحُرِّمَ ذلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ)؛ (43)
مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمی‌کند و زن زناکار را جز مرد زناکار یا مشرک به ازدواج خود در نمی‌آورد و این کار، بر مؤمنان حرام شده است.
پاک دامنی مورد نظر آیات، کلی است و تنها به پاک دامنی از زنان محدود نمی‌شود؛ زنان مسلمان باید چشم‌ها‌ی‌ خود را از نگاه به نامحرمان فروگیرند و عفاف داشته باشند و زینت خود را نمایان نسازند و به گونه‌ای راه نروند که جلب توجه کنند:
(وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا...)؛ (44)
و به زنان با ایمان بگو چشم‌ها‌ی‌ خود را فروگیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را جز آن مقدار که نمایان است، آشکار ننمایند... .
ج) شایستگی

یکی دیگر از معیارهای ازدواج، شایستگی همسر است:
(وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَاماً)؛ (45)
و کسانی که می‌گویند: پروردگارا، از همسران و فرزندان مایه روشنی چشم ما قرار ده و ما را برای پرهیزگاران پیشوا گردان.
بر این اساس در آیات وحی، همسر نوح و لوط (علیهماالسلام) در شمار همسران ناشایست قرار گرفته‌اند.
د) آرامش بخشی

در انتخاب همسر باید صفات و ویژگی‌ها‌ی‌ او مدنظر قرار گیرد؛ همسری مناسب زندگی مشترک است که آرامش بخش باشد و رحمت و مودت در زندگی خانوادگی به وجود آورد:
(وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً)؛ (46)
و از نشانه‌ها‌ی‌ او این است که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتان مودت و رحمت قرار داد.
خوش زبانی

بخشی از مشکلات و تنش‌ها‌ی‌ خانوادگی ریشه در چگونگی سخن گفتن زن و شوهر با یکدیگر دارد. بهره گیری هر یک از زن و شوهر از کلمات زشت و رکیک و آزار رساندن گفتاری به یکدیگر، صمیمیت میان ایشان را از بین می‌برد و هر روز بر فاصله میان ایشان می‌افزاید، تا آن جا که زندگی مشترک برای زن و شوهر و در کنار یکدیگر قرار گرفتن غیرقابل تحمل می‌گردد. بر این اساس در هنگام ازدواج توجه به خوش زبانی یا بدزبانی همسر بسیار پر اهمیت خوانده شده است.
و) تناسب سنی

یکی دیگر از معیارهای ازدواج، تناسب سنی میان دختر و پسر است. زن و شوهری که فاصله سنی بسیاری با یکدیگر دارند، بر درک یکدیگر توانا نیستند، بیش از دیگران گرفتار ناسازگاری می‌شوند و کانون خانوادگی ایشان بیش از دیگران در معرض فروپاشی قرار می‌گیرد. بر این اساس، بهترین شکل ازدواج آن است که مرد از زن بزرگ‌تر باشد و فاصله سنی زن و شوهر بیش از شش سال نباشد.
ز) تواضع

تواضع زن و شوهر نیز یکی از عوامل مهم دوام محبت و دوستی میان ایشان است. بر این اساس توجه به ویژگی‌ها‌ی‌ همسر آینده اهمیت بسیاری دارد و ضامن دوام زندگی خانوادگی است. قرآن در آیه 5 سوره تحریم می‌فرماید:
(مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ...)؛ (47)
همسرانی مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه کار و عابد... .
پی‌نوشت‌ها:
1. روم، آیه 21.
2. بقره، آیه 187.
3. نساء، آیه 19.
4. ص، آیه 44.
5. بقره، آیه 231.
6. احزاب، آیه 49.
7. نساء، آیه 4.
8. همان، آیه 129.
9. نساء، آیه 34.
10. بقره، آیه 83.
11. نساء، آیه 36.
12. انعام، آیه 151.
13. لقمان، آیه 14.
14. بقره، آیه 215.
15. همان، آیه 180.
16. ابراهیم، آیه 41.
17. نوح، آیه 28.
18. اسراء، آیات 23 و 24.
19. مائده، آیه 110.
20. نمل، آیه 19.
21. لقمان، آیه 15.
22. عنکبوت، آیه 8.
23. اعراف، آیه 28.
24. احقاف، آیه 15.
25. لقمان، آیه 15.
26. فرقان، آیه 74.
27. انفال، آیه 28.
28. توبه، آیه 55.
29. یوسف، آیه 5.
30. طه، آیات 92-64.
31. یوسف، آیه 13.
32. مریم، آیه 47.
33. بقره، آیه 102.
34. نساء، آیه 19.
35. همان، آیه 35.
36. نور، آیه 31. 37. باقر ساروخانی، جامعه شناسی خانواده، ص 40. 38. همان، ص 64. 39. همان. 40. ابن ادریس شافعی، الام، ج 4، ص 264 و سرخسی، المبسوط، ج 5، ص 22. 41. بقره، آیه 221. 42. ممتحنه، آیه 10. 43. نور، آیه 3. 44. همان، آیه 31. 45. فرقان، آیه 74. 46. روم، آیه 21. 47. تحریم، آیه 5.

منبع مقاله:
جمعی از نویسندگان، (1391)، زن و خانواده در افق وحی، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، چاپ اول


منبع : راسخون
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان