به گزارش مشرق، مصرف محتوای صوتی و تصویری در سالهای اخیر با فراگیر شدن استفاده از ماهواره و پس از آن گسترش دامنه اینترنت و دسترسی به محتوای فرامرزی، از دامنه تولیدات داخلی فراتر رفته و امروز بر کسی پوشیده نیست که بخش قابل توجهی از مردم کشور از طرق مختلف، مصرفکننده محتوای خارجی هستند.
از سوی دیگر با توجه به اینکه ظرف یک دهه گذشته برخی کشورها مثل کره جنوبی و ترکیه، سرمایهگذاری گسترده و برنامهریزی دقیقی برای گرفتن سهم از بازار تولیدات تصویری جهانی داشتهاند، در کشور ما نیز تعداد مصرفکنندگان آثار کرهای و ترکی، امروز با تعداد مصرفکنندگان محتوای امریکایی و هندی قابل مقایسه و رقابت شدهاند.
این شکل از مصرف هرچند مزایا و محاسن مخصوص به خود را دارد اما تغییراتی را هم در وجوه فرهنگی و اقتصادی بازار محتوای ایرانی ایجاد کرده و میتواند تبعات سوئی هم داشته باشد. سؤال اینجاست که پلتفرمها چه مسئولیتی در قبال تنظیم این مصرف دارند و به تبع آن ساترا به عنوان متولی تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر تا چه اندازه از این مسأله اطلاع و به آن توجه دارد؟
تماشای محتوای خارجی از 25 تا 50 درصد محتوای ایرانی
سال 1400 فیلیمو برای آخرین بار گزارش عملکرد سالانه خود مربوط به آذر 98 تا آذر 99 را منتشر کرد و شاید این گزارش تنها سند موجود از پلتفرمهای اول کشور باشد که درباره نحوه مصرف مخاطب اطلاعاتی را ارائه میدهند.
این گزارش نشان میداد که سه فیلم اول پرمخاطب در آن سال یعنی «مطرب»، «سامورایی در برلین» و «خوب، بد، جلف 2» هر کدام 105، 86 و 79 میلیون دقیقه تماشا شده بودند درحالی که فیلم «سریع و خشن تقدیم میکند: هابز و شاو» 46 میلیون دقیقه تماشا شده بود.
این رقم قابل توجه در سریالها، معنای جدیتری هم داشت. درحالی که هر قسمت از سریال «آقازاده» و «همگناه»، آمار 42 و 40 میلیون دقیقه تماشا داشتند، هر قسمت از «دیدن» و «چرنوبیل» نیز به ترتیب 9 و 6 میلیون دقیقه تماشا شده بودند. این آمار هرچند هنوز به تفکیک کشورهای تولیدکننده ارائه نشده بود اما نشان میداد که مصرف محتوای خارجی قدرت رقابت با آثار داخلی را دارد و میتواند از یکچهارم تا نیمی از آمار تماشا را به خود اختصاص دهد.
تنظیم سهم تولیدکننده ایرانی و خارجی دست کیست؟
در دهه 70 و 80 تلویزیون با اختصاص دادن باکس عصر جمعه شبکه یک یا برنامههای خاص سینمایی مثل سینمایک و سینماچهار در دهه 70 و 80، محتوای خارجی را به صورت گزیده و اندک در اختیار مخاطب ایرانی قرار میداد و از این طریق بازار مصرف کنترل میکرد. در همین سالها با افزایش مصرف خانگی در ویدیو یا دیویدی، مؤسسه رسانههای تصویری به عنوان بازوی تنظیمگر وزارت فرهنگ، با تمهید ملزم کردن شرکتهای واردکننده فیلم به رعایت سهم خرید آثار ایرانی و خارجی تلاش میکرد تا وجوه فرهنگی و اقتصادی بازار نمایش خانگی را به تعادل برساند.
کرهایها و ترکیهایها چه سهمی از بازار تماشای ایرانی را میگیرند؟
در سالهای اخیر اما به نظر میرسد که روود بیرویه و غیرشفاف آثار خارجی چه به صورت غیرقانونی و چه به صورت قانونی، شکل دیگری از مصرف را به مخاطب ایرانی تحمیل کرده است. درواقع آن چه پلتفرمها را به سمت انتشار جریانی از یک محتوای خاص سوق میدهد، میزان سودآوری آن است درحالی که مخاطب در میان انبوه آثاری که در دسترسش قرار گرفته، صرفاً طبق معیارهایی چون دوبله بودن، ژانر، آب و رنگ تصویر یا امتیاز IMDB تصمیم به تماشا میگیرد.
وفور انیمهها و سریالهای کرهای بهروزشده در صفحه اول نماوا و آمار تماشا نشان میدهد مخاطبان این پلتفرم، مشتریان بازار کره هستند و ازدیاد نسبی آثار ترکی در فیلیمو که متأثر از دوبله غیرحرفهای آثار در آپارات بوده است هم نشان میدهد که محتوای ترکی احتمالاً از سوی مخاطبان فیلیمو با استقبال روبهرو شده است. اما تحلیل دقیقتر میزان و شکل مصرف هر کدام که قطعاً میتواند حاوی اطلاعات مهمی برای برنامهریزان فرهنگی و حتی تولیدکنندگان سریالهای داخلی اعم از تهیهکنندگان، کارگردانها و نویسندگان باشد، نیاز به ارائه آمار دقیق و منظم دارد.
پلتفرمها آمار دقیق و منظم میزان و شکل تماشا را منتشر کنند
بیشک اگر ایران بخواهد با چند اقتصاد مهم منطقه در حوزه تولید محتوای تصویری خصوصاً فیلم و سریال رقابت کند و خود را به عنوان عنصر مؤثر فرهنگی و اقتصادی در این حوزه معرفی نماید، لازم است که سیاستگذاران این حوزه، این موضوع را به دقت بررسی و تعقیب کنند اما حتی در غیر این صورت هم ارائه آمار شفاف به مخاطبان حتماً بر آگاهی آنان نسبت به انتخاب هوشمندانه محتوا اثرگذار خواهد بود و از این رو این مسأله میتواند به عنوان یکی از حقوق مصرفکننده در نظر گرفته شود. طبعاً چنین رویکردی ساترا را ملزم به اتخاذ تمهیداتی در این مسیر خواهد کرد.
ساترا چه تمهیدی برای ایجاد الزام جهت ارائه آمار دارد؟
سرگرمی بدون تردید، یکی از مهمترین بازارها در جهان امروز چه از حیث اقتصادی و چه از حیث فرهنگی و اجتماعی است اما در وضعیتی که پلتفرمها بدون شفافیت در چگونگی مصرف مخاطبانشان در حال چیدن نقشه خود برای رشد سود اقتصادیشان هستند، نه تنها ناچاریم که از ناظران این حوزه ایجاد الزامهای قانونی برای شفافیت را مطالبه کنیم بلکه فراتر ازآن باید از خود پلتفرم ها هم انتظار داشته باشیم تا با اعلام گزارش سالانه خود به نهادها، رسانهها و افکار عمومی کمک کنند تا راه خود را از میان انبوه محتوای در دسترس، بهتر برگزینند.