سرویس سیاست مشرق- در میان انبوهی از گزارشها و تیترهای خبری، در یک بسته کامل بانام «ویژههای مشرق» شمارا در جریان مسائل مهم و اثرگذار از نگاه روزنامههای کشور قرار میدهیم.
در این ویژهنامه، نگاهی به آخرین مواضع جناحهای سیاسی و تحولات مهم داخلی، خارجی، اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور انداخته میشود که مخاطبان بامطالعه آن به رهیافتهای مهم، نکات و تأملات از سیر وقایع اثرگذار دست خواهند یافت، در این بخش با ما همراه باشید
************
روزنامههای امروز شنبه 15 مهرماه در حالی چاپ و منتشر شد که حواشی خروج احمدی نژاد از کشور، 300 نقطه پرتنش آبی در کشور، دورنمای ارز در نیمه دوم سال، محکومیت جنایت تروریستی حمص سوریه و درگذشت آتیلا پسیانی در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
بعد از شکست بزرگ جریان برانداز خارج نشین برای راه اندازی مجدد آشوب خیابانی در 25 شهریور ماه 1402، این بار با استفاده از «تکنیک بمباران خبری»، به سراغ دروغپردازی درباره آرمیتا گراوند رفتند که در ادامه این گزارش، تکنیک بمباران خبری را با شواهد و مثالهای مختلف توضیح خواهیم داد. آرمیتا گراوند نام نوجوانی است که در روز یکشنبه، 9 مهر 1402، هنگام سوار شدن به واگن مترو، به یکباره بیهوش شد و سرش سکو برخورد کرد. بعد از این اتفاق، دوستان و همراهان آرمیتا او را از واگن خارج کردند و پس از حضور اورژانس، به بیمارستان منتقل شد. از همان ابتدای رسانهای شدن خبر بیهوشی آرمیتا، فیلمی مشخص و گویا از لحظه بیهوشی او، منتشر شد.
روزنامه شرق که با فرستادن یک خبرنگار به بیمارستان فجر سعی در راه انداختن دوباره پروژه آشوب داشت درباره این ماجرا نوشته است:
پس از وضعیتی که هفته گذشته و در مترو برای دختر جوان آرمیتا گراوند رخ داد، دوباره حدس و گمانها درباره علت بروز این وضع اوج گرفت و این پرسش را مطرح کرد که چرا با چنین وضعیت خبری مواجه هستیم؟ در یک گروه تلگرامی که دهها تن افراد صاحبنظر در آنجا هستند، چند نفری بر این گزاره تاکید کردند که «روایت اول» را هر کس گفته برنده است و پس از آن سخت است که این روایت را بتوان تغییر داد و حکومت در ارایه روایت اول ضعیف عمل میکند. به ذهنم آمد که این نظر را در عرصه عمومی نقد کنم، زیرا یکی از علل وضعیت ورشکستگی نظام رسانهای و اطلاعرسانی ایران وجود همین رویکردهاست. چرا؟ فرض کنیم که روایت رسمی از این رویداد صد درصد درست باشد.
در ادامه این یادداشت آمده است:
یعنی این دختر خانم مواجه با هیچ تذکر یا مشکل بیرونی مرتبط با حجاب نشده و صرفا به علت افت فشار به زمین افتاده و سرش به جای نامناسبی اصابت کرده و به کما رفته است. فرض کنیم که برای جلوگیری از تبلیغات نادرست، صدا و سیما یا ایرنا یا روزنامه ایران و کیهان و همشهری و فارس و تسنیم، همین روایت رسمی را منتشر میکردند. آیا مساله حل میشد؟ قطعا مساله بدتر میشد، زیرا اولین پرسش برای مخاطب این است که چرا چنین خبری با این سرعت منتشر شده است؟ حتما کاسهای زیر نیم کاسه است.
روزنامه هممیهن نیز که خبرنگارش در پروژه مهسا به جرم همکاری با دولت متخاصم در زندان است خواهان تشکیل تیم مستقل رسانهای حـرفهای شده و مینویسد:
ماجرای این روزها که فضای خبری را تحت تاثیر قرار داده، به کما رفتن دختری دانشآموز در متروی تهران است. این موضوع میتوانست یک حادثه کاملاً معمولی باشد، اما، چون به اتفاق سال گذشته برای مهسا امینی که منجر به اعتراضات و بحران عمومی شد، پیوند خورد، به یک جنجال تبدیل گردید. اینگونه حوادث ظرفیت آن را دارند که تبعات جبرانناپذیری ایجاد کنند. این تبعات بیش از اینکه ناشی از حادثهای باشد که همیشه احتمال رخدادنش وجود دارد، متأثر از ناکارآمدی و استیصال نظام رسمی خبررسانی است که قادر به اقناع افکارعمومی نیست، چون اعتمادی به آن وجود ندارد و پیش از این بارها سوگیری و خلاف واقعگویی آن ثابت شده است.
این روزنامه که به دنبال ورود عوامل خارجی به ماجراست نوشته است:
با توجه به این واقعیت که متاسفانه مرجعیت رسانهای صداوسیما و خبرگزاریهای دولتی و حکومتی نابود یا دستکم مخدوش است، یکی از راههای ساده و نتیجهبخش این است که گروه کوچکی از چهرههای شاخص رسانهای مستقل از دولت و نهادهای حکومتی که مراتب حرفهای بودن، تعهد، امانتداری، صداقت، بیطرفی، انصاف و شجاعت آنها مورد تأیید اکثر اصحاب رسانه است و به آنها اعتماد وجود دارد، به هنگام بروز رخدادهایی که اطلاعرسانی درست و دقیق و اطمینانبخشی و آرامش دادن به افکار عمومی لازم است، فرصت پیدا کنند با حضور میدانی و جمعآوری اطلاعات و انتشار بدون سانسور، راه را بر شیطنت رسانههای بیگانه و اخبار مخدوش و شبههآفرینی ببندند.
ماموریت جدید حجاریان در جبهه اصلاحات چیست؟
اخبار دریافتی حکایت از آن دارد که سعید حجاریان به عنوان یکی از پیشرانهای طیف اصلاح طلبان ساختاری ماموریت جدیدی برای اجتماعی سازی در دست دارد. بررسیها در این زمینه نشان می دهد حجاریان در راستای تئوریزه سازی عدم مشارکت در انتخابات ماموریت یافته که گزاره «قبح زدایی از عدم مشارکت و تحریم انتخابات» را در فضای رسانه ای- سیاسی طرح و بیان سازد.
در همین راستا حجاریان طی گفتگو در روزنامه اعتماد ضمن تلاش برای تعریف دوگانه «صندوق یا خیابان» به عنوان گزاره ای مغالطه آمیز تاکید دارد که این تلاش از سوی طیف های امنیتی گفتمان سازی شده و نباید اصلاح طلبان در این دام گرفتار شوند. در بخشی از این گزارش قابل تامل آمده است:
هر نهاد و سازمانی سیاستهای خاص خودش را دارد. سیاست ما هم این است که در گام اول در زمین خودمان بازی کنیم نه در زمینی که تعدادی کاربر فضای مجازی که اکثرا حتی جسارت این را ندارند که هویت خودشان را افشا کنند! از همان یکسال قبل و پیش از ناآرامیهای 1401 مشخص بود که به عنوان نمادی از ریشهدارترین بنیاد علمی این کشور، تحت آماج قرار خواهد گرفت و همین هم شد و هر روز یک سوژه جدید دستاویزی میشد برای ضربه زدن به این نهاد قدیمی و معتبر کشور. در این میان اگر وزارت علوم یا دانشگاه تهران بخواهند هر روز به این سناریورهای منتشر شده در فضای مجازی پاسخ دهند، در همان دامی گرفتار خواهند شد که در پاییز 1401، رسانههای معاند و مخالف نظام آن را پهن کرده بودند. همان کاربران و رسانهها و خبرنگارانی که در نهایت در طراحیهای رسانهای و تصویرگریها و دروغپردازیهایشان، خیال تعطیلی دانشگاه تهران را در سر میپرورانده و همچنان نیز میپرورانند!
بنا بر تاکید حجاریان، به همان سیاق که امروز نمیتوان براساس یک گفتار در خفا از فردی سلب حیات کرد، نمیتوان از یک حزب به واسطه عدم مشارکت در انتخابات سلب مجوز کرد یا حتی فعالان سیاسی را مورد عتاب قرار داد. فراتر از اینها، چندی پیش شاهد بودیم که رهبری در پیامی در واکنش به هتک حرمت قرآن در سوئد از محاکمه فرد هتاک در «محکمه» سخن گفت و مستقیما حکمی صادر نکرد. این مفهومش این است که شرع باید به قانون منضم شود نه آنکه یکسره اجرا شود.
گفتنی است حجاریان با بیان این مطالب علاوه بر قبح زدایی از عدم مشارکت در انتخابات می کوشد تا تحریم و عدم مشارکت در انتخابات را به عنوان یک کنش سیاسی معقول تعریف و تفسیر کرده و از جانب دیگر به تهییج و تشجیع حامیان این گفتمان بپردازد.