ماهان شبکه ایرانیان

خدای سمیع و علیم

مقدمه: یکی از صفات خداوند متعال علم است این علم شامل علم به شنیدنیها و دیدنیها و ... می شود. قرآن در بسیاری از آیات خود این صفت را بیان کرده و بر آن استدلال نموده است در این مقاله یکی از آیات قرآن پیرامون علم خداوند که توسط مفسر کبیر قرآن استاد علامه طباطبایی(ره) تفسیر شده تقدیم می گردد.

مقدمه: یکی از صفات خداوند متعال علم است این علم شامل علم به شنیدنیها و دیدنیها و ... می شود. قرآن در بسیاری از آیات خود این صفت را بیان کرده و بر آن استدلال نموده است در این مقاله یکی از آیات قرآن پیرامون علم خداوند که توسط مفسر کبیر قرآن استاد علامه طباطبایی(ره) تفسیر شده تقدیم می گردد.

(توضیحی در مورد"سمیع"و"علیم"بودن خدای سبحان)"و له ما سکن فی اللیل و النهار و هو السمیع العلیم""سکون"در لیل و نهار، به معنای وقوع در ظرف عالم طبیعتی است که اداره آن بدست لیل و نهار است، چون نظام عالم طبیعت بستگی کامل به وجود نور دارد، این نور است که ازسرچشمه خورشید به همه زوایای جهان ما میتابد، و همه کرات منظومه را زیر اشعه خود فرومی گیرد، این نور است که از کمی و زیادی آن و طلوع و غروب و محاذاتش با اجسام عالم وهمچنین از دوری و نزدیکی اجسام به آن تحولاتی در عالم پدید می آید.

پس در حقیقت می توان گفت شب و روز گهواره ای است عمومی که عناصر بسیط عالم و موالیدی که از ترکیب آنها با یکدیگر متولد می شود همه در آن گهواره تربیت می شوند، ودر آن گهواره است که هر جزئی از اجزای عالم و هر شخصی از اشخاص آن به سوی غایت خودو هدفی که برایش مقدر شده و به سوی تکامل روحی و جسمی سوق داده می شود.

و همان طوری که محل سکونت - چه شخصی و چه عمومی - دخالت تامی در تکون و وضع زندگی ساکنینش دارد - اگر انسانند در آن سرزمین در طلب رزق تکاپو کرده و ازمحصولات زراعتی و میوه های آن و حیواناتی که در آن تربیت می یابند ارتزاق نموده و از آب آنجا می آشامند، و از هوایش استنشاق می کنند، و از خود در آن محیط تاثیراتی گذاشته و ازمحیط تاثراتی برداشت می کنند و اجزای بدن شان بر وفق مقتضیات آن محیط رشد و نمومی کند - ، همچنین شب و روز که به منزله مسکنی است عمومی برای اجزای عالم، دخالت تامی در تکون عموم موجودات متکونه در آن دارد.

انسان یکی از همین ساکنین در ظرف لیل و نهار است که به مشیت پروردگار از ائتلاف اجزای بسیط و مرکبی در این قیافه و شکلی که می بینیم تکون یافته است، قیافه و اندامی که در حدوث و بقایش از سایر موجودات ممتاز است، زیرا دارای حیاتی است که مبنی است برشعور فکری، و اراده ای که زائیده قوای باطنی و عواطف درونی او است، قوائی که او را به جلب منافع و دفع مضار واداشته و به ایجاد مجتمع متشکل دعوتش می کند، لذا می بینیم هرکجا از این جنس افرادی یافت شوند آن افراد هر چه هم کم باشند، برای خود مجتمعی تشکیل داده و برای تفاهم با یکدیگر زبان مخصوصی برای خود وضع نموده اند، و بر پیروی سنن و قوانین و عادات و رسوم معاشراتی و معاملاتی و بر احترام آراء و عقاید عمومی در باره حسن و قبح، عدالت و ظلم، اطاعت و معصیت، ثواب و عقاب و جزا و عفو با یکدیگر بناگذاری دارند.

و چون یگانه آفریدگار شب و روز و ساکنین در آن دو، خدای سبحان است، از این روصحیح است گفته شود: "و له ما سکن فی اللیل و النهار"چون ملک حقیقی لیل و نهار و سکان در آن دو، و جمیع حوادث و افعال و اقوالی که از آثار وجودی آنان است، از آن خدااست، و همچنین نظامی که در پهنای شگفت انگیز عالم جاری است به دست او است، پس اوشنوای گفتارها و صداها و اشاره های ما است، و دانای به اعمال و افعال نیک و بد ما و عدل وظلم ما و احسان و اسائه ما و سعادت و شقاوت هائی است که نفس ما کسب می کند، و چگونه دانا به جمیع اینها نباشد، و حال آنکه همه ما را او در ملک خود و به اذن خود ایجاد فرموده؟ونحوه وجودی این نوع، یعنی خوب و بد، عدالت و ظلم، اطاعت و معصیت و هر یک از لغاتی که دلالت بر معانی ذهنی دارند، همه اموری هستند علمی، به این معنا که جز در ظرف علم وجودتحقق ندارند، و لذا می بینیم عملی را که انسان انجام می دهد وقتی آنرا خوب و یا بد، معصیت و یا اطاعت می نامیم که از روی علم و عمد انجام یافته باشد، و همچنین صوتی که از ترکیب چند حرف از دهان آدمی بیرون می آید وقتی کلام خوانده می شود که از روی علم صادر شده وگوینده اش معنای آنرا قصد کرده باشد.

با این حال چگونه ممکن است بشر این امور علمی را در نفس خود مالک باشد، و به آن همانطور که هست علم پیدا کند، آنوقت خدائی که مالک او است از آن امور بی خبر باشد؟

(خوب دقت فرمائید).

و حال آنکه خدای سبحان کسی است که این عالم را با وسعت عجیبی که در عناصرو بسائط و مرکبات آن وجود دارد و ما آدمیان جزء بسیار کوچکی از آنیم، ایجاد فرموده و این کارگاه عظیم را تحت شرایط و نظامی حیرت آور بگردش درآورده است، و در تحت همان نظام نسل آدمی را زیاد کرده، و نظام خاصی در بین افراد این نوع اجراء نموده، آنگاه وی را به وضع لغات و اعتبار سنن و وضع اموری اعتباری و قراردادی هدایت فرموده، و پیوسته با ما و سایراسباب قدم به قدم همراهی کرده و ما را لحظه به لحظه به معیت سایر اسباب و آن اسباب را به معیت ما در مسیر لیل و نهار براه انداخته، و حوادثی بیرون از شمار یکی پس از دیگری پدیدآورده است.

تا آنجا که یکی از ما توانسته به کلامی لب بگشاید و همینکه لب به کلامی گشودمعنائی را در دلش الهام نموده، و همان لفظ را دوباره در تعریف آن معنا بر زبانش جاری ساخته است، تا کاملا آنرا از بر کرد و برای همیشه فهمید این لفظ دارای این معنا است، آنگاه مخاطبش را هم گوشی داد تا بتواند آن صوت را از آن متکلم بشنود، و به محض شنیدن، همان معنا را در دل او هم القاء نموده و به تعلیم الهی خود آن معنا را به قوه فکر او خورانیده و فهمانده، سپس مخاطب را با اراده خودش وادار کرد تا او هم لفظ مزبور را فقط در همان معنا بکار ببرد، و به کراهت خودش او را از بکار بردن در معنائی دیگر باز داشته، تا بدین وسیله لغات را در بین بشر وضع نمود، و در همه این مراحل که سر انگشتان از شمردن عدد آن عاجز است خودش قائدو آموزگار و راهنما و حافظ و مراقب بشر بود، با این حال آیا ممکن است کسی اجازه گفتن غیراین سخن را به خود بدهد که خدای تعالی شنوا و دانا است؟یقینا نه.و تعیینا هیچ نجوایی سه نفری نیست مگر اینکه خدای تعالی چهارمی آنان، و هیچ سری در بین پنج نفر نیست مگر اینکه او ششمی آنان است، و هیچ عده ای کمتر و یا بیشتر از آن، نجوایی نمی کنند مگر اینکه خدا باایشان است هر جا که باشند، آنگاه روز قیامت آنان را به آنچه که در باره آن نجوا کرده اند خبرمی دهد، و خدا به هر چیزی دانا است.

آری این نه تنها اقوال ما و لغات ما است که خدای تعالی آنرا حرف به حرف بر زبان ما نهاده و به آن آگاهی دارد، بلکه جمیع اعمال ما مستند به او است، و به آنها عالم است.

زیرا اگر عملی را که یکی از ما انجام می دهد در نظر بگیریم می بینیم این عمل چه خوب و چه بد فرزندی زائیده شده از پدران(سلسله علل فعاله)و مادرانی(سلسله علل منفعله)است که تحت اراده و اختیار جریان داشته اند و در حقیقت این عمل راهی بس دراز و زمانی بس طولانی را در انتقال از اصلاب سلسله ای به ارحام سلسله ای دیگر که کسی جز خدای متعال شماره آنرانمی داند طی کرده، و پیوسته خداوند یعنی همان کسی که زمین در قبضه قدرت او و آسمانها دردست اویند، آن عمل را به اراده خود از آغوشی به آغوشی دیگر انتقال می داده، تا آنکه کارش به این عالم که عالم اختیار است انجامیده، در این عالم هم باز از این منزل به آن منزل انتقال یافته تا روزی که از یک فردی از بنی نوع ما صادر شده و از افق هستی طلوع کرده و خلاصه جای خود را در عالم اختیار و مسکن لیل و نهار باز کرده است، و تازه یکی از اسباب و حلقه ای از سلسله علل گشته و بعد از این هم خدا می داند تا کی و چه مقدار در اجزای دیگری از عالم هستی اثر می گذارد، در حالی که خدای سبحان شاهد و ناظر آن و محیط بر آن است.

(1) و از این بیان به خوبی معلوم می شود که جمله"و هو السمیع العلیم"در آیه مورد بحث به منزله نتیجه است برای جمله"و له ما سکن فی اللیل و النهار".

و شنوائی و دانائی گر چه از صفات ذاتی خدای تعالی و عین ذات مقدس اویند و

............................................

(1)آیا نمی دانید آنکه پدید کرد، او است لطیف و خبیر.سوره ملک آیه 14

متفرع بر امر دیگری غیر از ذات نمی شوند، و لیکن یک قسم از شنوائی و بینائی و دانائی هست که از صفات فعل و خارج از ذات هستند، و آن شنوائی و بینائی و دانائی است که ثبوتش موقوف بر تحقق متعلق است، نه بر ذات مقدسش، نظیر" خلق"، "رزق"، "احیاء"و"اماته"، که متوقفند بر وجود"مخلوق"، "مرزوق"، "حی"و"میت".

و چون نفس موجودات و عین آنها مملوک و محاط او است پس باید گفت: موجودی که از نوع اصوات است هم سمع خدا و هم مسموع او است، همچنانکه موجودی که از مقوله نورو رنگ است هم بینائی خدا است و هم مبصر او است، و این دو مقوله با سایر موجوداتی که ازمقوله های دیگری هستند، همه، هم علم خدایند و هم معلوم او.

و این نوع علم از صفات فعل خدا است که با تحقق فعل او متحقق می شود نه قبل ازآن، و لازمه این حرف یعنی تحقق صفتی در خدای تعالی بعد از فعل نه قبل از آن، این نیست که در ذات پروردگار منزه از تغیر، تغییری پدید آید، و در حالی فاقد صفتی و در حال دیگری واجد آن شود، زیرا گفتیم اینگونه صفات یعنی امثال خلق و رزق و اماته و احیاء و علم به مخلوقات، صفات فعلند، و از مقام فعل تجاوز نکرده و ربطی به مقام ذات او ندارند.

پس آیه شریفه در مقام این است که با استنتاج علم از ملک، علم فعلی خدا را اثبات کند(دقت فرمائید).

بنا بر این آیه مورد بحث یعنی"و له ما سکن فی اللیل و النهار"به منزله مقدمه ای است برای حجتی که در آیه قبل اقامه شد، زیرا حجت بر معاد گر چه با جملات"قل لمن مافی السموات و الارض قل لله کتب علی نفسه الرحمة"تمام بود.و لیکن از آنجائی که شنونده با نظر بدوی و ساده به این معنا منتقل نمی شود که ملک خدای تعالی نسبت به موجودات مستلزم علم نسبت به آنها است و ملکش نسبت به مسموعات(اصوات و اقوال)مستلزم شنوایی او نسبت به آنها است، از این رو مجددا مالکیتش را نسبت به آسمانها و زمین تکرارنموده و خاطر نشان ساخته که این مالکیت مستلزم شنوائی و دانائی است.و لذا جمله"و له ماسکن فی اللیل و النهار"را که در حقیقت همان مالکیت آسمانها و زمینی است که در آیه قبل بود اضافه کرد و روی این حساب بود که گفتیم آیه مورد بحث به منزله مقدمه ای است که حجت آیه قبلی را توضیح داده و تتمیم می کند.

و این آیه شریفه - صرف نظر از اینکه ما نتوانستیم حق آنرا ادا کنیم و ادا کردنی هم نیست - از جهت معنا یکی از لطیف ترین آیات قرآنی و از جهت اشاره و حجت دقیق ترین و ازجهت منطق رساترین آنها می باشد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان